جنده واسه بقیه ، محجبه واسه من

1402/05/06

این داستان کاملا واقعی است ولی بخاطر امنیت کاربر اسم های کاراکتر ها تغییر کرده است.

اسم من محسن است . ۲۲ ساله هیکل معمولی نسبتا عضله ای با قد ۱۷۶ و کیر ۱۶ سانت .

اسم مادرم لیلا زنی ۴۳ ساله قد ۱۶۰ سانتی بغلی با ممه های ۹۰ تقریبا سفت با هاله ی نسبتا بزرگ و نوک سفت قهوه ای .
کون بزرگ و و کس سفید گوشتی .

پدرم محمد یه مرد سر و صدایی و اذیت کن مامان که فقط به خاطر خانواده با مامانم ازدواج کرده بود و مجبور به زندگی با مامان بود .

یه خواهر هم به اسم ستاره دارم که الان ازدواج کرده و خارج از کشور هست .

مامانم یه زن کاملا مسلمون بود که همیشه نماز و قرآنش به راه بود و خیلی به دین و مذهب ایمان داشت تو بیرون همه میدیدنش خیلی محجبه و چادری ولی تو خونه دائم با یه تاپ نازک بدون سوتین و یه شورتک میگشت .

خب برگردیم به داستان . همه چی برمیگرده به ۱۲ سال پیش زمانی که من ۱۰ سالم بود و مدرسه میرفتم.
بابا به یه خانواده ای دوست شده بود که پدر اون خانواده به بابام پول زیادی قرض داده بود و از همون موقع با بابام خیلی خوب بود و بابام رو پسر خونده بود .

این خانواده ۴ تا دختر و ۴ تا پسر داشت که یکی از این دختر ها جمیله و یکی از این پسر ها فریدون بود .
جمیله هم زنی زیبا رو با ممه های سفت ۷۵ و کون نسبتا بزرگ و موهای کوتاه طلایی خیلی پسر کش بود شوهر جمیله هم یه ادم بدرد نخور معتاد بود که دائم اون رو زیر بار کتک میگرفت و تو زندگیشون خیلی فقیر بودن. جمیله هم به خاطر شوهرش برای مردای دیگه عشوه میومد طوری که بابام رو از راه به در کرد که این دو با هم رابطه داشتن.

بابام خیلی مواقع به جمیله بدون اینکه ما بفهمیم پول میداد و بیشتر مواقع مادرم رو مجبور میکرد تا غذا درست کنه و برای جمیله ببره یا ظرف و وسایل خونه مون رو میبرد واس اون .
بعضی مواقع مامان باهاش دعوا میکرد و چون زوری نداشت بابا کتکش میزد .

مامان یک روز دست منو گرفت و رفتیم سمت خونه جمیله که بهش بگه شوهرم اون مقدار پولی که بهت داده رو پس بده لازم دارم.
بابام هم فهمیده بود که داریم میریم سمت خونه اونا و سریع داشت خودشو میرسوند اونجا.
مامان دم در زنگ زد پسر کوچیک جمیله در رو باز کرد .
مامانم گفت سلام خاله جان خوبی .
پسرش با بی ادبی تمام سلام نکرد و گفت: فرمایش .
مامانم گفت به مامانت بگو بیاد دن در کارش دارم که دید پسرش گفت چرا شما ها اینقدر میاین اینجا مارو اذیت میکنین برین گمشید دیگه هر روز اینجا هستید .
در حالی که مامان و من خیلی وقت بود نرفته بودیم خونه شون .

که دیدم جمیله اومد و یه چک زد تو گوش پسرش و اونو فرستاد تو و از مامان معذرت خواهی کرد و گفت :
ببخش لیلا جون این بچه شما رو با یکی دیگه اشتباه گرفت بیاید تو .
تا خواستیم بریم تو بابام رسید و از دست مامان کشید و به زور بردش تو ماشین و به جمیله هم اخم کرد و مارو برد خونه .

اونشب باز مامان رو کتک زد که چرا رفته بودی اونجا .
دیگه مامان کاملا مطمئن شده بود که این دوتا ریختن دو هم دیگه کاری به این دو تا نداشت .

گذشت و گذشت و تا من مدرسه ام شروع شد و ما به یه خونه دیگه رفتیم که همکف یه آشپزخانه و هال کوچیک بود و توی حیاط ۱۵ تا پله بلند و پایین هم زیرزمین و یه اتاق بزرگ بود و ما شبا چهارتایی تو زیرزمین میخوابیدیم.

من داشتم تکالیفمو انجام میدادم که دیدم زنگ در شد رفتم در رو باز کردم و دیدم فریدون بود .
راستش من اوایل ۵ و ۶ ساله که بودم خیلی بودم از فریدون خوشم میومد چون منو میبرد پارک و برام نوشابه میخرید و کلی بهم خوش میگذشت.
ولی خیلی کم یادم میاد که میبرد خونشون و منو میخوابوند روی شکم و شلوارمو میکشید پایین نه اینکه از کون بکنه نه ولی کیرشو لای چاک کونم اونقدر بالا پایین میکرد که هم اون ارضا میشد و حال میکرد هم من .
ولی من نمیدونستم این کارش تجاوز هست و بهم میگفت به هیچکس نگو 😔

بعدا که فهمیدم جق چیه و سکس چیه ازش متنفر شدم .
خلاصه دیدم اومد دم در و سلام داد دیدم کلی وسیله خریده به مامان گفتم گفت صبر کن و رفت لباس های با حجابش رو پوشید و گفت بیاین تو .
فریدن اومد سلام و علیک کرد و نشست دیگه صحبت های الکی کرد و نیم ساعت بعد پاشد رفت.
یه یک ماهی همینجوری هر روز بابام میرفت فریدون میومد و خوراکی میاورد و با مامان جلوی من صحبت می کرد و دم مدرسه رفتن من خداحافظی میکرد و میرفت .

خواهرم صبحی بود و ۲ ساعت و نیم هم کلاس فوق العاده داشت و منم بعد از ظهری و ساعت ۱۱ و نیم میرفتم سمت مدرسه .
یعنی خونه ی ما ۳ ساعت تا رفتن من و اومدن خواهرم خالی میموند .

من بین حرفاش متوجه شده بودم که به مامان میگفت برام دنبال زن بگرد .ببین تو فامیل کسی رو داری برم خواستگاریش .
مامان هم گفت برادر زاده ام هست دختر خوبیه و اون از مامان هر روز میومد مشخصات دختر داییم رو میگرفت که موهاش چه رنگیه و وزنش چقدره و …

یه روز دیدم مامان خیلی معذب هست و داره هی به ساعت نگاه میکنه و ناراحت هست که دیدم تا صدای زنگ در شد مامان خیلی ترسیده بود .
رفتم در رو باز کردم دیدم فریدون خیلی شیک کرده اومد تو مامان ترسیده بود ولی جلوی من بروز نمیداد

اومد تو و باز داشت با مامان حرف میزد مامانم هم بزور داشت جوابش رو میداد تا من نزدیک رفتنم به مدرسه شد دیدم فریدون هنوز نشسته گفتم عمو امروز نمیری؟
گفت عمو من تازه اومدم که بعد مامانت میخواد عکس دختر داییت رو بهم نشون بده برای خواستگاری برم خونشون.
من شک کرده بودم اخه مامان لام تا کام هیچی نمیگفت و توی آشپزخونه خودشو زده بود به تمیز کاری و اینا.
که دیدم فریدون رفت پیشش و گفت زن داداش میشه یه لیوان آب بهم بدی ؟
نمیدونم دیگه چی بهش گفت که مامان یهو برگشت و نگاهم کرد گفت محسن برو زیر زمین کتابای امروزت رو بزار تو کیفت .
من گفتم گذاشتم یهو بهم فحش داد : تخم سگ وقتی میگم برو یعنی برو .
من گریم گرفت فریدون گفت :
زن داداش این چه طرز رفتار با بچه هست اومد یه پفک بهم داد بهم گفت عمو جان برو پایین واسه مدرست آماده شو من با مامانی صحبت کنم .
من مثلا رفتم زیر زمین و اروم دوباره از پله ها اومدم بالا تا از گوشه در دیدم . اولش باورم نمیشد ، دیدم مامان تو اشپزخونه نشسته رو زانو هاش و مانتوش و در اورده و با همون تاپ بودن سوتین جلوی فریدون زانو زده و تاپش تا نصفه بالاست و جفت سینه هاش بیرونن .
ولی واقعا دید کافی نداشتم که بدنش رو ببینم اگرم خیلی تقلا میکردم که ببینم اونا متوجه میشدن پس بیخیال شدم .
دیدم فریدون کیرش رو تا نصفه کرده دهن مامان و داره هی عقب جلو میکنه مامانم هی عوق میزنه انگار بار اولش بوده کیر ساک میزده .
فریدون با یه دست موهای مامان رو جمع کرده بود و با یه دست سینه هاشو هی میمالید یه ۱۰ دقیقه ای داشت تو دهنش تلمبه میزد که به مامان گفت : دیدی جنده خانوم اینقدر ادای تنگا رو در میاوردی آخرش کیرمو داری میخوری .
مامانم چیزی نگفت دیدم یه چک زد بهش و گفت : با تو ام کصو ، میگم دیدی بالاخره کیرمو داری میخوری؟ اینقدر منو تو خرج انداختی هر روز کلی پفک و تنقلات اوردم و کلی وقت گذاشتم تا امروز رو ببینم که کیرمو ساک میزنی ولی هی داشتی ادای باکره ها رو در میاوردی؟
زود باش بگو گوه خوردم .
مامان هم گفت ببخشید فریدون .
فریدون دوباره زد تو صورتش گفت : فریدون نه ،مرد من بگو زود باش .
مامان که دیگه چاره ای نداشت گفت : گوه خوردم مرد من .

فریدون خوشحال شد و گفت بایدم بخوری الانم کیرمو تند بخور تا اون ولد زنا نیومده و ندیده مامان جونش داره کیر عمو فریدونش رو با لذت ساک و لیس میزنه .

مامان دیگه کم کم عادت کرده بود به ساک زدن و هی تند تند داشت ساک میزد و می کشید بیرون با یه دست براش جق میزد و با اون یکی دستش تخماشو میکرد تو دهنش .
۵ دقیقه ای اینو ادامه داد تا یه فریدون هلش داد کف آشپزخانه و آبشو ریخت روی سینه هاش .
شلوارش رو کشید بالا گفت من میرم فردا بعد رفتن اون توله سگ میام تو وای به حالت مثل اون روز پشت در بمونم و نزاری بیام تو و چسان فسان کنی که شوهرم نیست و زشته و عیبه و فلان ، فهمیدی جنده ؟
مامانم سر تایید تکون داد.
اونم رفت من یه خورده بعد اومدم گذاشتم تا به خودش برسه .
اومدم دیدم مانتوش رو زمینه گفتم مامان چرا لباست رو در اوردی ؟
گفت هیچی عزیزم فریدون رفت منم اینا رو در آوردم .

من رفتم مدرسه و اومدم کلا تو فکرم اون صحنه تکرار میشد .
فرداش من زودتر رفتم و به مامان گفتم : مامان من رفتم خداحافظ.

مامان خیلی استرس داشت و زدم بیرون رفتم توی شش متری کوچه از گوشه دیوار دیدم فریدون منتظر بیرون رفتن من بود تا اومد جلود در در زد این دفعه در رو براش باز کرد و سریع رفت تو .

من سردسته بچه شلوغ های کوچه بودم خیلی از در دیوار مردم بالا میرفتم .
بغل خونمون یه ماشین ولوو بود رفتم روی کابینش و از روی اون رفتم بالا پشت بوم .
اروم روی سقف دستشویی حیاط اومدم پایین دیدم که حال و آشپزخانه خالیه !
تعجب کردم مگ میشه اینجا نباشن.
شنیدم یه صدای ضعیفی از فریدون از توی زیر زمین اومد .
رفتم پایین از کولر ما جلوی پنجره زیر زمین بود بغلش یه خورده جای خالی بود دیدم فریدون داره گردن مامان رو میخوره و با دستش از روی تاپش سینشو میماله .
مامان بهش گفت : فریدون جان.
یهو فریدون قاطی کرد یه چک زد بهش گفت : کس پاره مگه من نگفتم دیگه اسممو نیار بهم بگو مرد من؟
مامانم خودشو جم کرد گفت : ببخشید مرد من اگه میشه گردنم رو نخور کبود میشه محمد میفهمه داستان میکنه .
فریدون گفت به کیرم اگرم بفهمه میفهمه زنش کص داده نمیفهمه من کصشو کردم .
یه خورده خورد و گفت ولش نمیخوام با همین یه بار گاییدنت شانس تنها بودنت رو از دست بدم اگه اون خارکسه کیری شک کنه دیگه نمیشه راحت زنشو گایید.
گردنش ول کرد و تاپ بدون سوتینشو پاره کرد.
مامانم گفت : چرا پارش کردی؟
ف. گفت : یه دونه نوشو برات مخرم این چیه شبیه معتادای لب جاده شده بودی با اینا یعنی این کصکش خان اینهمه کار میکنه نمیتونه یه شورت و سوتین و تاپ درست حسابی برای زنش بخره ؟
الحق که هرچی کس خوبه دست ادم های کیری میفته.

مامانم یه خورده از این حرف فریدون خوشحال شد و با فریدون کمی راحت تر شد و میشه گفت کم کم خودشو در اختیارش گذاشت .
اون ف. عوضی هم واقعا آدم شناس بود که با یه حرف مامانم رو که اینقدر سر و سنگین بود که اگه غریبه میدیدش فکر میکرد این به شوهرشم کس نمیده به یه زن جنده داشت تبدیل میکرد .

ف. سینه هاشو داشت یکی یکی میخورد و کصشو از روی شورتک میمالید . کم کم که خوب خودشو با سینه هاش سیر کرد نشوندش جلوی پاهاش و شلوارش رو درآورد دیدم این دفعه دیگه بدون اینکه خودش کیرش رو بکنه تو دهن مامان خود مامان کیرش رو کرد دهنش.
هم فریدون جا خورد هم من که این تا دیروز کلی عوق میزد کیر تو دهنش بود الان شبیه ایسمک چرا میخورتش ؟
یا خودشم دلش کیر میخواست خیلی یا اینکه حرف فریدون روش تاثیر داشت و فکر کرد فریدون شوهرشه.

هی داشت کیر فریدون رو میخورد و تخماشو با دستاش میمالید و ساک های پر تف و پر صدا میزد چون میدونست خونه خالیه و زیر زمین هم صدا بیرون نمیره و شوهر و بچش خونه نیستن ولی نمیدونست پسرش مدرسه رو پیچونده و داره از گوشه دریچه کولر همرو میبینه .
من از گوشه می دیدم ولی هاله های سینش رو نمیتونستم ببینم و فقط گردی سینش تا حدودی مشخص بود .
همینطور که خورد یهو فریدون کشیدش کنار و گفت بسه زیاد نخور اب میشه ها
جفتشون خندیدن و خوابوندش روی تخت و شورتک رو در اورد و یه شورت طوسی تنش بود اونو کشی از پاش انداخت کنج اتاق گفت این لباس ها و لباس زیر ها رو دیگه برای اون کصکش بپوش من فردا محسن رفت مدرسه میام دنبالت بریم بازار لباس و لباس زیر خودم برات انتخاب میکنم کدومو برام بپوشی.
مامانم هم خوشحال گفت باشه ولی اگه کسی مارو ببینه چی ؟
ف. گفت: تو بیرون که با چادری و کسی بشناستت با چادر میشناسه ولی فردا باید تیپ سکسی بزن با مانتو کلی هم ارایش کن کیه که بشناسه باور کن حتی اگه اون شوهر کیریتم ببینه با منی فکر میکنه زیدمی.

مامانم قبول کرد و ف. پاهاشو باز کرد و سرشو کرد لاپای مامان و کصشو میخورد که مامان تازه شروع کرد سر و صدا و اه و اوه .
ف. هم که با سر و صداش بد تر حشری میشد و بیشتر میخورد .
(من اولم گفتم داستان واقعی هست ولی مثل بقیه تمام جزئیات رو از لای دریچه کولر ندیدم که دروغ بهتون بگم)

مامان میخواست پاهاشو ببنده ولی ف. نزاشت و با فشار پاهاشو باز میکرد .

یکمی خورد کیرشو تف زد گفت میخوام وقتی میکنمت فکر کنی اون کصکش میکنت همونقدری که با اون راحتی با منم راحت باش همون قدری که زیر اون آه و اوه بلند میکنی زیر منم بکن البته اگه اون کصخل کیر درست حسابی داشت که تو رو گشنه کیر نمیزاشت
جفتشون خندیدن و ف. کیرشو یهو کرد تو کصش و اه و ناله مامان شروع شد اونقدری بلند بود که فکر کنم اگر همسایه ها هم میشنیدن فکر میکرد بابام داره کس زنش میزاره نه مرد غریبه ای که با بابام رفاقت داره و من بهش عمو میگم.

همینطوری داشت میگاییدش و ممه هاشو میخورد تازه داشت به جاهای باحال میرسید که صدای زنگ در شد.😳
دوییدم روی پشت بوم و منتظر موندم دیدم مامان اعصابش خورد با یه چادر نازک که زیرش هیچی نپوشیده بود و اگه یه نور کوچیک مینداختی زیرش میتونستی کس و سینه و همه چیش رو ببینی رفت جلوی در که در رو باز کرد یه زن و شوهر بودن بهش گفتن از بنگاه اومدیم خونه رو ببینیم مامانم ترسیده بود ولی بیشتر اعصابش خورد بود که از زیر کیر بلند شده بود بهشون گفت خونم بهم ریخته است برید فرداش غروب بیاید شوهرم نباشه خونه کسی رو راه نمیدم مرده هر چی میگفت خانوم من نمیام تو فقط زنم بیاد ببینه مامانم اجازه نداد و گفت غروب بیاید.

در رو بست و بدو بدو اومد تو منم فقط دیدم چادرش رو تو حال انداخت و تو حیاط لخت مادرزاد دویید پایین و ف. لباساش دستش بود جلوی در زیر زمین که اگه اوضاع کیری شد بپره از حیاط رو پشت بوم که مامانم پرید بغلش و هی لب و لوچش رو میخورد و ف. همینطوری تو بغل بردش تو من دیدم ریسکه باز برم ببینم بیخیال شدم .

رفتم مدرسه ولی هم تنبیه شدم چون زنگ اول رو غایب بودم گفتن فردا با مامانت بیا مدرسه ولی من گفتم مامانم بارداره و نمیتونه بیاد .

البته از کجا معلوم اگه لوله هاشو نبسته بود ف. همین امروز حامله ش هم میکرد.

شب اومدم مامانم قورمه سبزی درست کرده بود و کلی تدارکات دیده بود من با خودم گفتم ببین این چقدر بهش خوش گذشته و چقدر گاییده شده که شارژ شارژه ولی نگو ف. رو به بابام گفته بود دعوت کنه بیان صحبت کنن و بگن و بخندن .

ف. اومد و با بابام مشروب خوردن و بابام شد سگ مست و ف. یخورده مست بود ولی هوشیاریش رو داشت دیدم بعد شام یه کیف داشت یهو بهم کیف داد گفت این هدیه هم واسه برادرزاده گلم .

در کیفو باز کردم دیدم پلی استیشن ۲ اورده برام اگرچه دست دوم بود ولی کلی ذوق کردم و تشکری کردم ولی نگو قرار بود مامانم براش جبران کنه 🤦‍♂️

مامانم اصلا سوپرایز نشد و انگار خودش بهش گفته بود که براش بخر تا حواسش به بازی باشه و منو تو راحت بتونیم سکس کنیم .

بابام دیگه گفت من برم بخوابم صبح زود باید برم سر کار از ف. عذر خواهی کرد و ف. هم گفت برو داداش بخواب منم الان میرم.
(الکی😜)

بابام که رفت من نشستم پای پلی استیشن و ف. رفت آشپزخونه واس کمک به مامان (البته کمک به ابیاری کس مامان)

من کلا حواسم با بازی بود و پشت به اشپزخونه بود و صدای دستگاه بالا بود چون ف.گفته بود ببین با صدای بلند چه حالی میده بازی کنی .
یه صدای ریزی شلپ شلپ میومد تو گوشم ولی ندیدم چون اگر میدیدم دیگه چیز غیر قابل برگشتی بود . بیخیال شدم.
تو ذهنم تصور میکرد که الان مامان رو روی اوپ خوابونده و حواسش به منه که نبینمشون و هی تلمبه میزنه .
یا مامان که انگار نه انگار بچش به فاصله دو متری شون نشسته پشت بهشون و شوهرش تو زیرزمینی خوابیده که بوی زنا میده و صبح زدن انجا رو با اب کصش و ابکیر ف. آبیاری کرده.
انگار فقط به فکر دادن خودش بود و اگر هم بابام میدید دیگه کتفشم حساب نمی کرد چون خودش مچ شوهرش رو با خواهر ف. گرفته بود.
از کجا معلوم خود ف. فهمیده بود که بابام با خواهرش رابطه داره و میخواست واسه انتقام زنشو بگاد .

خلاصه اونجا مامانم رو راحت گایید و کارشون تموم شد و خودشون رو جمع و جور کردن و ف. گفت من رفتم خداحافظ.
منم باز تشکر کردم واس پلی استیشن ( و البته گاییدن مامانم 😆😆)

اون رفت و مامان دوباره سگ شد و کلی فحش بارم کرد که برو بخواب فردا باید بری مدرسه و فلان و بهمان.
تو دلم گفتم اگه تا ۵ صبح هم ف. میگاییدت هیچی به من نمیگفتی و میزاشتی من بازیمو کنم حالا که از زیر کیر در اومدی دوباره پاچه بگیر.

خلاصه چند وقتی بود دیگه من مدرسه میرفتم تو ذهنم تصور میکردم بعد من ف. اومده خودشو رو مامان خالی کنه . یا حتی یکی دوبار تو ذهنم یه شخص سوم و چهارمی هم آوردم که رفیق ف. یا ۲ نفری یا ۳ نفری الان دارن مامانو میگان ( منظورم گنگ بنگ )

بعد ۲ ماه دیدم مامان کم کم باز به تنظیمات کارخونه در اومده و حالت افسرده گی گرفته و خبر هم از ف. نبود و انگاری حدسم درست بود و ف. فقط واس گاییدن و اخاذی از مامان استفاده کرده بود و ازش فیلم داشت و پول میخواست .
مامانم پول رو جور کرد ولی بهش گفت باید بیای اینجا تا بهت پولو بدم فریدونم قبول کرده بود ولی گفت تنها نمیام شاید بخوای بلایی سرم بیاری ( منظورش دو سه نفری رو اجیر کرده باشه که دهنشو سرویس کنن )

مامانم اول قبول نمیکرد ولی وقتی ف. یکی از عکس های سینشو واس گوشی بابام فرستاده بود و گوشی بابام از شانس خوب مامان دست خود مامان بود مامان سریع و بدون چون چرا قبول کرد و از گوشیش پاک کرد عکسو .
منو فردا فرستاد خونه داییم گفت برو با پسر داییت پلی استیشن بازی کن ( پسر دایین پلی استیشن ۳داشت)
من رفتم و برگشتم دیدم مامانم سر زانوش کبوده و سریع بهش کیسه زباله رو داد که ببر بنداز سطل زباله .
داشتم میرفتن دیدم ۳ تا کاندوم و شورت و سوتین مامان توش بود .
دیگه مطمئن شدم ف. گفته بود یکی رو میارم ۳ تا از رفیقهاش رو آورده بود خودش که بدون کاندوم می کرد چون میدونست مامان لوله هاشو بسته ولی به رفیقهاش هیچی نگفته بود و اونا با کاندوم ۳ تایی با ف. ۴ نفره مامان رو (hardcore ) گاییدن برای همین سر زانوهاش کبود بود خیلی سرگیجه داشت

اومدم خونه دیدم گریه میکنه هرچی بهش گفتم نگفت چیشده . دیدم پشت دستش رو با قاشق داغ کرده که دیگه به کسی کص نده.

گذشت و گذشت تا من ۱۶ ساله شدم و ف. معتاد شده بود و کمپ بود و احتمالا دیگه به جای گاییدن به فکر مواد بود و مامانم فقط با گوشی تو گروه تلگرامی عضو بود و بعضی مواقع با یه سری ادم صحبت می کرد

من دیگه کل اون سال ها با فکر اون سال ها جق میزدم راستش رو بخواین فیلم پورم بهم حال نمیداد یا اگرم میداد فیلمهای مامان و غریبه بهم حال میداد چون جای زن مامانم رو و جای مرد ف. رو تصور میکردم .

من کیست موییم عفونت کرد و عمل کردم و مامان شد مسئول پانسمان من یه ۲۰ روزی من میرفتم هر روز حموم گوشه حموم یه پنجره بود که به اشپزخونه وصل بود دیگه کارم شده بود هر روز جق و بعدش پانسمان .

یه روز پانسمان میکرد برام و در قفل بود و خواهرم با نامزدش صحبت میکرد تو گوشی و بابان اخبار گوش میداد تو حال مامان به پشتم دست که زد یه لرزی به بدنم اومد بهم گفت ببین میدونم که اینارو من نباید بهت بگم بابات بهت بگه ولی خودت میبینی اون اصلا به خیالش نیست مثل داییت که من به عنوان عمه به پسر دایی هات گفتم اینارو .
من موندم چی میخواد بگه تازه فهمیدم راجع به خودارضایی و سکس و زن و مرد و اینا حرف میزنه بهم گفت الان بزرگ شدی اگر دوست دختر نداشته باشی باید خودتو کنترل کنی و حسی به خواهرت نداشته باشی .
من خداییش به خواهرم حسی نداشتم و فقط به عنوان خواهر بهش نگاه میکردم و مامانم گفت اگر یه روزی حسی بهش داشتی به اون کاری نداشته باش و به من داشته باش .
تا اینو گفت من چشمام برق زد و همون چیزی که میخواستم رو شنیدم .
بهش گفتم من هیچ موقع به خواهر چشم بد نداشتم ولی تو ،تا اینو گفتم یه لبخند ملیحی زد و گفت من چی؟
گفتم خب بدن تو خیلی خوبه و نمیشه بهش فکر نکرد تا یه خورده اومدم شلوارم رو بکشم بالا بهش گفتم یه سوال دارم مامان،گفت چیه؟
گفتم میشه یه نگاهی به چیز، به … به
گفت منظورت به کیرته؟
من تا گفت کیر بیشتر جا خوردم چون تا حالا ازش همچین حرفی ب غیر از موقعی که زیر ف. بود و سکسشون رو دیدم نشنیده بودم.
گفتم آره همون ببینی اندازه اش خوبه یا نه(الکی😜)

گفت کو ببینم پاشدم کیر شقمو نشونش دادم نگاهی کرد و گفت برای سنت خوبه اونقدر بلند نیست ولی کلفته فقط چرا اینقدر قرمزه؟
نگو من ۵ دقیقه قبلش به فکر خودش جق زده بودم دیگه چون پرده عفت دریده شده بود بهش گفتم چون جق زدم.
یهو چشماش گرد شد گفت میدونی جق چیه؟
خندیدم گفتم بچه های ۱۰ ساله هم میدونن چیه توقع داره من کصخول باشم ؟
خندید و گفت اره والا همه گرگ شدن.
گفت با چی میزنی ؟
گفتم: با فیلم اونقدر نه ولی بعضی مواقع فکر میکنم میزنم. گفت به چی فکر میکنی؟
گفتم خب کسی دیگه ای رو زیاد نمیبینم بیشتر تو رو میبینم تو خونه.
هی هر چی بیشتر صحبت میکردیم بیشتر متعجب میشد.

گفت با فکر به من میزنی؟
مگه بدن منو دیدی ؟
گفتم یادته خونه قبلی مون ؟
_اره.
" خب یه روز بابا که رفته بود سرکار تو خواب بودی منم بغلت خواب بودم تا چشامو وا کردم دیدم یکی از سینه هات کامل بیرونه .
تا اینو گفتم یهو گفت : خب میخوردیش😳
"یعنی چی میخوردیش خب بیدار میشدی که میخوردمش.
_خب کی چی اره بیدار میشدم.
"خب اون موقع دهنمو صاف میکردی.
_مگه کوچیک بود تا ۲ سالگی از همینا شیر نمیخوردی؟
"خب اون ۲ سالگی بود ولی الان ۱۶ سالمه!
_که چی؟ هنوزم میتونی بخوریش.
"میشه؟
_اره دیگه چرا نشه.
تا اینو گفت من فهمیدم دیگه این همه فکر به اون و جق زدم همش کصشعره دیگه میتونم شخصا بخورمشون به جای فکر کردن بهشون .
کنجکاو شده بود گفت از چند سالگی به من فکر میکنی جق میزنی ؟
گفتم از موقعی که تو اون خونه زیرزمین دار بودیم.
تا اینو گفتم انگار یه خورده ترسید گفت : خب چی شد تو اون خونه که من واست سکسی شدم؟
گفتم هیچی همینجوری. من تازه توی ماهواره تو اشپزخونه بودی حواست نبود شبکه (hustler ) رو میدیدم و جق میزدم یکی دوبار توی یه فیلم بازیگره کپ تو تاپ و شورتک پوشیده بود و یه مرده کیر کلفت سیاه اومد لباساشو جر داد و گاییدش .
مامان بیشتر از اینکه متعجب بشه انگار خوشحال شده بود و بیاد اون پاره شدن تاپ توسط ف. افتاده بود ولی خودشو جمع کرد.

"بهش گفتم : میخوای برات فیلم بفرستم.
_ نه توی گروه تلگرام دوستام میفرستن. سریع جمعش کرد و گفت تو تلگرام دیدم خودم گشتم.
من شک کردم با خودم گفتم ای ناقلا حتما توی گروه با مرد ها سکس چت میکنی ها.

بهش گفتم میشه منو تو باهم ؟
سریع گفت نه خجالت بکش اینکار زنا هست.
با خودم گفتم آره جون خودت اون موقع من کوچیک بودم تو زیرزمین هر روز با ف. زنا میکردی حتی ۴ به یک هم ریختن گاییدنت زنا نبود با من شد زنا؟
بهش گفتم شاید فکر میکردی تا امروز هیچی نمیفهمم ولی زنا یعنی با یه غریبه باشی من که پسرتم من واست محرمم( اگرچه خود این کار زنا با محارم هست ولی اون نمیدونست همه رو زنا میدونست)
گفت یعنی چی یعنی من تو این سن بیام به پسر خودم کس بدم؟
تا اینو گفت کیرم که داشت می خوابید دوباره راست شد اونو دید خندش گرفت گفت مثل اینکه جواب اره هست.
ولی من نمیتونم مامان شرمنده توام اینقدر جق نزن کمرت ناقص میشه ها خود زن و شوهر ها هم ماهی دو بار سکس میکنن ( تو دلم گفتم اره تو راست میگی شاید با بابا سالی یه بار سکس کنی ولی اون موقع با ف. دو ماه یه کله هر روز ۲ یا ۳ بازی سکس میکردی و کمرت همه که سالمه.)

اینو گفت پاشد دیگه منم تو ذوقم خورده بودم پاشدم .
بابام تو اتاق می خوابید چون نور اذیتش میکرد منو خواهر و مامان هم تو حال میخوابیدیم چون گوشی بازی میکردیم تا ۳ و ۴ صبح به مامانم گفتم میشه الان بخورمشون؟
نگاه کرد بهم گفت ابجیت الان میاد میبینه باباتم تو اون اتاقه بیاد ببینه منو تو رو سر میبره.
من هی لعنت میفرستادم به شانسم که الان تو اوج حشریت این دو تا مزاحم نمیزارن بالاخره به خواستم برسم.
خوابیدم صبح که شد خواهرم رفته بود تازه دستشویی منم به مامان گفتم سایز ممه هات چنده؟
گفت: ۹۰
گفتم : عمرا.
گفت: بخدا
گفتم : مامان میشه ببینمشون؟
اونم اول کلی غر زد و گفت نمیشه خواهرت میبینه ولی وقتی دید گیر سه پیچ دادم گفت بیا ببین چیز خاصی نیست پیرهنشو داد بالا دیدم یه سوتین مشکی پوشیده و سینه اش رو به زور نگه داشتن منم گفتم اینجوری که زیاد دیدم نه دستمو کردم تو یکیشو در اوردم بالاخره دیدمشون .
سرش قهوه ای سفت و هاله ای یه خورده بزرگ کپ بازیگر (ava addams )ولی سینه این سفت تر و یه خورده ریز تر از اون بود تا کشیدمش کردم تو دهنم اونم سرمو بوسید و فشار میداد به خودش و موهامو نوازش میکرد اونیکی سینه ش رو هم در اوردم یکی یکی میکردم تو دهنم و تا میتونستم محکم میک میزدم انگار بعد ۳۰ سال غذا میدن دستم .

خودش زیر سینه شو گرفت و می داد دهنم منم دستام بیکار نموند و از پشت کمرش دستمو کردم تو شلوارش و کون گندش رو تا خود سوراخ کونش که احساس کردم مالیدم .
دیگه دلو به دریا زدم گفتم تا خواهرم نیومده از پله یک تا ۳۰ داشتم می پریدم سریع رو زانو نشوندمش و شورت مشکیش که ست بود با دستم اومدم درش بیارم که گفت نکن گناهه .
منم گفتم گناه تو هم گردن من اصلا گشیدم پایین برای اولین بار کصش رو دیدم یه کص گوشتی و خط شیری و یکی دو تا دونه اونه مویی که انگار تازه شیو شده باشه بود انگشت فاکم 🖕 رو گرفتم لیسیدم یهو دم کصش که گزاشتم تا ته رفت تو .
معلوم بود ف. و رفقا خوب بازش کرده بودن.
تا رفت تو یهو یه آهی کشید که دلم میخواست همونجا ترتیبشو بدم ولی حیف که خواهرم داشت صدای پاش میومد که میخواد از حیاط بیاد تو خونه .
سریع منو زد کنار و شورت و شلوارش رو کشید بالا و خواهرم تا در رو باز کرد فقط پیرهنشو زد پایین و پستوناش هنوز از سوتین بیرون بودن چون اگه میخواست اونارم بده تو خواهرم مارو میدید .
تو دلم برای اولین بار هم خوشحال بودم هم عصبانی که چرا نشد ترتیبشو بدم .
اگر اون نمیومد مطمئن بودم خودشم راضی به کس دادن میشد .
وقتی اون اومد منو مامانم به هم نگاه کردیم و خندیدیم .

دامادمون اومد ایران ازدواج کرد و رفتن ماه عسل من و مامان و بابا تنها موندیم ولی بازم از شانس کیریم بنده خورده بود به تعطیلات سال نو و پدر من ۱۳ روز تعطیل بود کلا تو خونه یا صبح ها توی اتاق خواب میخوابید و شبا توی حال یا در حال غذا خوردن و اینا بود و منو مامان رو تنها نمیذاشت .

یه شب با لب تاپ داشتم فیلم سوپر میدیدم و یه نگاهی به مامان انداختم بابا هم تو حال بغل دست مامان خواب بود حشرم زد بالا رفتم تو اتاق خواب و صداش کردم که بیا اونم اومد گفت چی شده؟
شلوارمو کشیدم پایین دید کیرم شقه انگار بار اول بود کیرمو میبینه سریع دستاشو جلوی چشمش گرفت گفتم مگه تا حالا ندیدی ؟

تازه یادش اومد اون روز رو .
گفت خب برو تو حموم جق بزن.
گفتم خب الان ساعت ۲ و نیم شب برم حموم بابا شک نمیکنه؟

گفت خب من الان چیکار کنم ؟
گفتم میشه برام بزنی؟
چشماش گرد شد گفت خجالت بکش عمرا همچین کاری کنم.

گفتم تورو خدا دیگه طاقت ندارم شق درد گرفتم و اینا ولی بازم قبول نکرد .
گفتم باشه حداقل سینه هاتو نشونم بده با اونا جق بزنم گفت همین یه بار ها گفتم باشه.
در رو قفل کرد و سوتینش رو کشید و سینه هاش از اون موقع هم به نظرم بهتر شده بودن چون اونموقع که من میخوردمشون پیراهنش تا زیر گردن بالا بود و سوتینش هنوز بسته بود ولی الان نیم تنش کامل لخت بود.
تا رفتم بخورمش نزاشت.
منم به زور دستشو گرفتم خوابوندمش روی زمین .
گفت بخدا داد میزنم ها.
گفتم داد بزنی هم تو سرت بریده میشه هم من.
دیگه دید راهی نداره چیزی نگفت .

یه تف انداختم چاک سینش و اول بهش گفتم میشه بخوریش .
سریع عوق زد و گفت نه من بدم میاد و نمیتونم و فلان.
گفتم مگه تا حالا نخوردی واس بابا؟
گفت نه بابا نه کون دادن نه ساک زدم.
تو دلم گفتم ای شیطون اگه نمیدیدم ساک زدن تو واس ف. که باور میکردم ولی باشه من به همینم راضیم.
شروع کردم لا پستونی زدن بهش فقط گفت زیاد سر و صدا نکن که بابات بلند نشه.

خین لا پستونی زدن داشتم با یه دست صورتشو نوازش میکردم با اون یکی دستم هم کصشو از روی شلوار میمالیدم .
که ول کرد سینه هاشو و گفت اگه دستت دوباره بخوره به کصم هم جیغ میکشم هم به بابات میگم بهم تجاوز کردی
راستشو بخوای ترسیدم از همچین زنی که زیر ۴ نفر خوابیده بود ولی نمیزاشت من باهاش کاری کنم .
تا دیروز خودش بحثو پیش کشید چی شد که امروز دوباره ادا تنگا رو در میاره؟

یه جا کار میلنگید خلاصه لا پستونی رو زدم بدون دست زدن به کصش ابمم ریختم روی صورتش کلی شاکی شد که چرا روی سینه هام نریختی الان باید اینو بشورم و بدم میاد از این کار.
والا پشیمون شدم که چرا اصلا اینکارو کردم اینکه تا دیروز اب فریدون رو حتی قورت میداد ولی من فقط ریختم صورتش اینجوری میکنه .

خلاصه دیگه دو روز نزدیکش نشدم و روز سوم بابام توی اتاق خواب خوابیده بود ساعتای ۳ ظهر بود خواهرمم با دومادمون کیش بودن
اینم با گوشی بازی می کرد تو تلگرام و میخندید.
من رفتم پیشش دستمو تا زدم به سینش خودشو کشید عقب .
گفت چیکار میکنی؟
"هیچی میخوام ببینمشون.
_بیخود میکنی دیگه نبینم دست بزنی بهم.
" مگه ۳ شب پیش ما …
_ همین که گفتم اون یه گوهی بود جفتمون خوردیم و تمام .
" خب بزار یه بار دیگه ببینمش میگه چی میشه؟
پیرهنشو داد بالا گفت ببین هیچی نیست دیدم سوتین قرمزش رو پوشیده همونی که من خیلی دوست داشتم .
باز مثل اون دفعه دستمو انداختم تا یکیشو کشیدم بیرون زد پشت دستم و انداخت توباره توی سوتینش .
گفتن چرا کولی بازی در میاری میخوام ببینمشون.
گفت گوه خوردی دیگه نبینم دست درازی کنی ها.
اومدم نزدیکش دیدم گریش در اومد گفت تو میخوای بهم تجاوز کنی من راضی نیستم و این حرفا منم رفتم بغلش کردم گفتم مثل اون روز تا خودت نخوای من دست بهت نمیزنم.
ببخشید و این حرفا .

باز کارم شده بود دید زدن .
میرفت حموم در اتاقو قفل میکرد ولی من میرفتم از پنجره اشپزخونه قدم نمیرسید ولی با گوشی فیلم می گرفتم و بعدا نگاهش میکردم .

یه بار بابام اومده گوشیم رو بگیره ببره بفروشه و جدیدش رو برام بخره از ترس سریع هم از سطل زباله گوشی و از همه جا پاکش کردم .
چقدر عکس سینه هاش و فیلم های حموم رفتن هاش رو که قایمکی گرفته بودم داشتم .

یه روز توی اتاق خواب رفته بودم واس کار با لب تاپم که مامان تو آشپزخونه داشت با یکی تو گوشی حرف میزد.
هندزفری زده بود به نظرش صداش کم بود .
شنیدم میگفت اخ بیای خونه مون روی کیرت بالا و پایین بپرم سینه هامو فشار بدی تا حدی که خون لخته بشه و رفیقات دوتایی از کون منو همزمان بکنن کونم جر بخوره ابتو یه قطره شو نمیزارم حیف شه همه رو قورت میدم .
بزار پول دستم بیاد برم لوله هامو باز کنم آبتونو بریزید توم حاملم کنید .

یهو من اومدم تو اشپزخونه تا دید چشمام گرده گوشی رو قطع کرد و گفت چیه ؟
گفتم کی بود؟
گفت هیچی دوستم بود دختره!
گفتم دختر مگه کیر داره؟
سریع بحثو عوض کرد .
شب بابام اومد خونه برعکس بقیه شب ها مامان خیلی داشت برامون سنگ تموم میذاشت بیشتر برای من که بهش نگم ماجرا رو .

بابام یهو گفت شنیدم ف. ۱ ماهی میشه ترک کرده و از کمپ اومده بیرون.
من تعجب کردم ولی مامان انگار میدونست ولی الکی خودشو زد به تعجب.
یه نگاه بهش کردم اونم منو دید .
رومو برگردوندم و سرمو تکون دادم.

بعضی مواقع بهم میگفت که فلان رفیق بابات بهم نظر داشت ولی من مطمئن بودم اونم کصش گذاشته چون یه ۲ ماهی یه کله میومدن خونه مون ولی بعدش کلا غیب میشد طرف انگار میکرد و سیر میشد میرفت سراغ یکی دیگه.

تا همین الانی که رو به روم نشسته و تو گوشی داره تو تلگرام با دوست پسراش میگه و میخنده من تو کف شم و هنوز دلم میخواد بازم طعم اون پستون هاشو بچشم.

(دوستان بازم میگم این داستان کاملا واقعی بود ولی به خاطر حفظ امنیت کاربر اسم افراد جا به جا شد . اگر دوست داشتید شاید بتونم داستان تخیلی در همین سبک براتون اماده کنم.)

نوشته: Saymax


👍 19
👎 23
133201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

939751
2023-07-29 00:08:47 +0330 +0330

مرسی خیلی خوب بود اگه میتونی داستان لز از زنای حاافتاده و تپل مپل بنویس خیلی باحاله ممنون

0 ❤️

939758
2023-07-29 00:39:30 +0330 +0330

کیر ف. تو کونت

0 ❤️

939759
2023-07-29 00:49:05 +0330 +0330

منم بچه که بودم میدیدم‌شوهل خالم مباد مامانمو می‌کنه. دیکع برام عادی شده بپد کوس دادن مامان. چنبارم من و مامانمو برد باغ دوستش دو‌نفری گاییذنس

1 ❤️

939796
2023-07-29 04:07:38 +0330 +0330

تو که اسم مستعار میزاری حداقل یه راحتش رو بزار مثل علی مجبور نشی مخفف ف بزاری

1 ❤️

939802
2023-07-29 06:42:48 +0330 +0330

چقدر زر زدی ااهههههه . اره داستانت واقعی بود دوست بابات یه عامله به بابات پول قرض داده بعد دخترش فقیره خخخخخخخخخخخخ . مرزهای کسخلی را درنوردیدی

0 ❤️

939816
2023-07-29 08:58:38 +0330 +0330

های های

0 ❤️

939822
2023-07-29 09:44:09 +0330 +0330

کسخل تو هم کولی بازی دربیار! مگه نمیگی فریدون بار اول که داده دهنش، مامانت با اکراه میخورده؟ پس بدون تو هم باید زوری کارتو بکنی، برو بهش بگو یا منم بازی، یا میرینم تو بازیتون، بگو قید همه چیو میزنم به بابا میگم چه گوهی میخوری و خودمم از خونه فرار میکنم(به قول مافیا بازها، دور سنگینی بردار)
بگو تو از شورت پای من بیشتر کیر دیدی، حالا تنگ بازیات به ما رسیده، یا منم میکنم یا بگات میدم، تمام🤗

0 ❤️

939847
2023-07-29 14:49:21 +0330 +0330

اگه اصفهان بودی یه کاری برات میکردم هروقت تنها بشید خودش برات لخت بشه.

0 ❤️

939876
2023-07-29 20:59:10 +0330 +0330

کیر زرافه آفریقایی تو دهنت با این کسشرات

0 ❤️

939884
2023-07-29 23:04:20 +0330 +0330

فقط اونجاش که داخل پرانتز نوشتی پسر داییم پلی استیشن ۳داشت 😂 😂 😂 😂 😂 😂

1 ❤️

939996
2023-07-30 15:21:25 +0330 +0330

عالی بود فقط یه خورده بهتر تایپ کن اگه میتونی همینجوری ادامه بده اتفاقایی که با مامان جندت میوفته تعریف کن

0 ❤️

940156
2023-07-31 14:52:25 +0330 +0330

عالی بود از کارای مامانت روتو خوشم اومد داستانت عالیه ادمه بده

0 ❤️

945062
2023-08-31 07:03:34 +0330 +0330

بیرون محجبه بود ولی تو خونه لباس راحت می‌پوشید ؟ میخوای تو خونه هم چادر چاقچور کنه؟ به بابات پول قرض داده ولی دخترش تو فقر بود. تا همینجا خوندم دیگه بیشتر نخوندم

0 ❤️

952301
2023-10-12 05:26:22 +0330 +0330

همین رو ادامه بده ولی توش بکنش خودتم

0 ❤️

952557
2023-10-13 19:09:17 +0330 +0330

بی هست ؟

0 ❤️