سلام به همه دوستان . داستانی که میخوام براتون تعریف کنم مربوط به من و عشق دوران نوجونی و جوونیمه ، اسم من سیناست ، با قد 192 ، وزن 85 کیلو ، یه دوست دختر داشتم که هم تک پرم بود هم قصدمون ازدواج بود ، راستی دوست دخترم اسمش آرزو ، قد متوسط ، سفید با موهای مشکی سینه ها و کون قنچه ای ، من و آرزو 7 سال با هم بودیم ، تو این مدت خیلی با هم حال میکردیم البته لاپایی و بعضی وقتا برام ساک میزد ، خلاصه تمام رویای من این بود که یه روزی بتونم کیرمو تا ته بکنم تو کوسه آرزو .

بعد از 8 سال ارتباط صمیمانه و حال و هول اون ازدواج کردو منم بعد از 1 سال متاهل شدم و ارتباطم به طور کامل با آرزو قطع شد . بعد از 5 سال یه روز تلفنم زنگ خورد وقتی جواب دادم از تعجب دوتا شاخ دراوردم ، آرزو بود ، وای باور کنید وقتی اون لهنه صحبت کردنشو که 7 سال واسم مثه لالایی بود و شنیدم ناخدا گاه گریم گرفت ، بعد از کلی دردو دل و همدیگرو مقصر کردن قرار شد دوباره رابطمون مثه قدیم ادامه داشته ، وقتی فهمیدم شوهرش از اون آدمای تازه به دوران رسیده ست و نمیتونه دختری مثه آرزو رو که دلش میخواد آزادیشو داشته باشه ولی عاشق جلب توجه کردنه و دوست داره کسی که باهاش زندگی میکنه بیشتر از هر چیزی به اون برسه تا بقیه مساعل ، رو از نظر عاطفی سیر نگه داره . بعده چن روز با تلفن حرف زدن و یاداوری خاطرات گذشته منی که تا اون روز در حسرت کوسه آرزو بودم اول از طریق وایبر و لاین بعدا تلی شروع کردم به سکسی کردن رابطه ، اول یکم خجالت میکشید ولی یه روز که کلی براش پیام فرستادم که یادته زمانی که میومدی خونه من چجوری بهت حال میدادمو از اشتیاقم واسه کردن کوسش شنید در جواب نوشت ، سینا هیچ کس نمیتونه مثه تو حال منو بهم بریزه ، تا اینو خوندم فهمیدم شوهرش از اون مرداییه که فقط دنبال یه سوراخن و بعد 2 دقیقه آبشون میاد و بعشم دیگه فکر زن بد بختشون نیستن ، واسم جالب بود آرزوی که هر موقع من اون وقتا بهش پیشنهاد میدادم یا قبول نمیکرد یا با کراهت و فقط به خاطر من قبول میکرد ، اون زمان من روزی که پیشم بود 3 تا 4 بار ارضا میشدم ولی خودش بیمیل بود و میدونستم که حال نمیکنه ، حالا با هر بار صحبت کردنو چت کردن متوجه میشم داره تحریک میشه و حتی یبار براش نوشتم الان زبونم کجای کوسشه و دارم کیرمو آماده کردنش میکنم گفتش که من باید برم حمام قبل اینکه شوهر بیاد ، یعنی با حرف خانم حس کوره جوونی ما الان بمب شهوته و یکی و میخواد تا شهوتی که این چند سال شوهرش براش نتونسته بوجود بیاره ، بعده 2 ماه از شروع دوباره باهم بودنمون ، قرار شد من برم همدان اگه شوهرش رفت بیرون و موقعیت بود برم پیشش و بعد از 5 سال دوری از هم دوباره واسه حتی نیم ساعت کنار هم باشیم ، باکلی ترس و لرز رسیدم دره آپارتمان اونا ، با تلفن بهش گفتم و درو باز کرد و منم رفتم تو ، دره واحدشونو باز گزاشته بود ، منم مستقیم رفتم تو خونه و درو بستم وقتی آرزورو دیدم باورم نمیشد این همون آرزوی منه ، خلاصه بغلش کردمو هی فشارش میدادم ، زنه من خیلی قدش از آرزو بلندتره واسه همین اول فک کردم کوجیک شده ، که وقتی اونم گفت محمد انگار بلند تر شدی ، اونم شوهرش تقریبا نیم متر از من کوچیکتر بود ، نشستیم روبروی همو از تقییراتی که چهره هامون کرده بهم میگفتیم ، فقط با این دختر بود که نمیتونستم خودمو نگر دارمو کاری نکنم ، تا نگاه میکردم فشار کیرم به شلوارم بیشتر میشد ، دلو به دریا زدمو رفتم کنارش رو مبل دونفره نشستم ، راستی آرزو به تاپه صورتی و یه شورت کوتاه 20 سانتی پاشه ،نشستم کنارشو درقیقا مثه اولین باری کهبا هم سکس کردیم و اون از شرمو خجالت چشاشو بسته بود سرمو بردم جلو و به لبه کوچولو گرفتمو به چشماش نگا کردم مثه چیزی که اونم منتظر همین حرکت بود خودشو در اختیارم قرار داد ، اومد تو بغلمو با حرص لبامو خورد ، بلندش کردم بردمش تو اتاق خوابشون که دیدم کلی عکسه شوهرش رو دیوار بود ، منم بی توجه به اونا خوابوندمش و شروع کردم به خوردن گردنش ، تاپشو دراوردمو سینه های بدون سوتینشو که انگار تو این 5 سال اصلا بهش دس نخورده جلوم ظاهر شد ، منم سر کردم لای سینه هاشو انقد خوردم که خودش گفت توروخدا بسه ، شلوارشو دراوردم وای خدا این همون کوسیه که 5 سال پیش واسه اینکه تو این نره با لاپایی پوسته کیر خودمو در میاوردم ، خانم تازه از استخر اومده بود هنوز بدش نم داشت ، پاهاشو باز کردمو خودمم از پایین تخت جا دادم لای پالاش وقتی به کوسش دس زدم انقد سر بود و خیس و پف کرده که ناخداگاه شروع کردم به خوردن کوسه نازش ، وای داشت منفجر میشد ، منم کوتاهی نمیکردمو کم کاریایه اون شوهر گوهشو جبران میکردم ، با روناش سرمو فشار میداد تو پاش و فقط میگفت عزیزم ، انقد از بالا تا پایین کوسشو خوردمو مک زدم که دیگه داشت گریش میگرفت و داد میزد توروخدا بکن توش ، منم حشمتو اماده کردم خیس که شد پاهاشو باز کردمو نشستم روبروش جوری که کیر منو کوس اون مماس همدیگه بودن ، چیزی نمونده بود به آرزوی دیرینم که احساس کنم کیرم تا ته کوس آرزو فرو رفته و زیرم خوابیده و لذت میبره ، بهش گفتم آماده ای اونم با خجالته قاطی با شهوت سرشو به منظور تایید تکون داد منم یواش یواش سره کیرمو گذاشتم رو لبای کوس آرزو که هیچ وقت انقد داغ و خیس ندیدبودمشون یواش هلش دادم تو ، وای خدا چه لذتی ، چقدر تنگه ، آرزو یکم اه اوه میکردو از شدت لذت فقط میگفت عزیزم …

نوشته:‌ سینا