مدل شدن خانومم (۴)

1401/11/19

...قسمت قبل

سلام دوستان، لطفا تمام قسمت ها را مطالعه کنید، میدونم داستانم ایراد زیاد داره،ولی تا جایی که بتونم سعی میکنم واقعگرایانه تر باشه! تمام شخصیت ها و داستانی که براتون میگم، ساختگی و غیرواقعی هست!
.
عروس سکسی
.
بالاخره روز موعود رسید! وحید زنگ زد که؛ ما تو لوکیشن منتظریم! گفتم: باشه،من میرم آرایشگاه،دنبال پریسا!
گفت: چشم ، فقط اون مورد را نگفتی چیکار کنم!
گفتم: کدوم مورد؟!
گفتم: دستیارم دیگه…!
گفتم: ایراد نداره،فقط اینکاره باشه!
وحید گفت: خیالت راحت داداش! میدونم پریسا خانوم چادری و مذهبیه و بالاخره مقید هستند! اما این رفیقم خدایی آدم درست و چشم پاکیه،خیالت جمع باشه!

رفتم دم در آرایشگاه و زنگ زدم که پریسا بیاد بیرون! دیدم پریسا با یه لباس عروس خیلی باز و لختی که بیشتر جاهاش توری بود،از در اومد بیرون! تو خیابون حسابی جلب توجه میکرد و خیلی ها به بهانه تبریک گفتن؛ میومدن جلو برای دید زدن!

خلاصه ،خانومم سوار شد و رفتیم سمت آتلیه!!!

وارد که شدیم! وحید و دوستش استقبال گرمی کردن و از همون اول دوتاشون تو کَف بود ،بیشتر دوست وحید که اسمش مسعود بود!!!
چندتایی عکس تو بغل هم و تکی گرفتیم!

وحید گفت: لطفا به هم نزدیک بشید تو بغل هم…خب،،،، حالا عروس خانوم را ببوسید…!

منم از قبل با پریسا هماهنگ بودم،به جای بوسیدن،شروع کردم به خوردن لبهاش…!

وحید گفت: فقط یه بوسه معمولی کافی بود!
گفتم: چطور،ایرادش چیه؟!
وحید گفت: نه آقا هیچ ایرادی نداره!
پریسا گفت: آقا وحید نگران اینه که آرایشم خراب نشه!!! نگران نباش آقا وحید!!! درستش میکنم!

بعد پریسا عمدا جلوی چشم مسعود و وحید رفت جلو آینه و شروع کرد رژ زدن…!💋💄
مسعود برخلاف گفته وحید،از همون اول خیره شده بود به پریسا…! دقت کردم دیدم کیرش بلند شده و برآمدگیش از روی شلوار مشخص بود! به پریسا گفتم و با هم خندیدیم! 😄😂

پریسا گفت : یه کاری میکنم،خودشو خراب کنه!😁

خلاصه چندتایی عکس با لباس عروس گرفتیم و بعد توی باغ هلی شات هم داشتیم! تو تمام این مدت به هر بهانه ای پریسا را دستمالی میکردم و حواسم بود که وحید و مسعود اون صحنه را ببینن،مثلا یکی دوبار چنگ انداختم کونشو یا وقتی از پشت بغلش کردم،سینه هاشو گرفتم! قشنگ معلوم بود،کیر دوتاشون سیخ شده…!
پریسا هم با من هماهنگ بود و مثلا وقتی من حواسم نبود عشوه خرکی میومد و لبخند معنی دار میکرد بهشون،هی چشمک میزد و بوس میفرستاد برای دوربین!
بعد طبق برنامه ریزی،تلفن من زنگ خورد، گفتم عزیزم،تماس کاری دارم چند دقیقه ای طول میکشه!
پریسا گفت: باشه عزیزم،برو تو محوطه باغ،تا برگردی من چندتا عکس تکی میگیرم! فقط زود بیا،چون یه سری عکس داریم که باید باشی کمک کنی، لباس رویی را دربیارم!
گفتم: چشم خانوم، البته نیاز نیست! اگه بخوای وحید و مسعود کمکت میکنن!
پریسا برگشت با عشوه به وحید گفت: آقااااا وحییید!
اونم با صدای لرزون گفت: بله پریسا خانوم!
پریسا گفت: میشه شما کمک کنی،من لباسامو دربیارم!
یهو قبل اینکه وحید چیزی بگه،مسعود گفت: بله بله چرا که نه، من خودم مامانم مزون عروس داره، شکل و فرم، همه مدل لباس عروس دستمه!

پریسا با یه حالت شهوتناکی گفت: مرسی مسعود جان!
مسعود با کمی تردید و استرس به من نگاه کرد!
برگشتم بهش گفتم: دمت گرم مسعود،کار، کار خودته،حواست بهش باشه!
گفت: چشم آقا،خیالت جمع!
رفتم بیرون و از پشت پنجره ای که دید خوبی داشت،شروع کردم به دید زدن داخل!
پریسا به تلفنم زنگ زد و منم وصل کردم،قبلا هماهنگ کرده بودیم که تلفن را قطع نکنه!
کم کم شروع کردن به گرفتن عکس و ضبط کردن کلیپ های کوتاه از پریسا توی لوکیشن های مختلف داخل امارت!
پریسا هم تا میتونست عشوه و لوندی میکرد، کیرم بد جور شق شده بود!

پریسا برگشت گفت: بچه ها،بریم بالا سمت اتاق خواب،تا عکس های اتاق خواب بگیریم!
وحید گفت: میخواید وایسیم همسرتون بیاد!؟
مسعود با آرنج زد به پهلوی وحید و پرید وسط حرفشون گفت: وحید داداش،پریسا خانوم راست میگه، بذار بریم،چند تا پوزیشن و حالت مختلف را تست کنیم تا آقاشون هم بیاد!
وحید گفت: به خاطر این میگم که کمک کنه، لباس پریسا خانوم دربیاره!
پریسا گفت: خب وحید جان، شما هستین دیگه! همسرم گفت که،اشکالی نداره! به کمک شما اینکارو میکنیم!
از اونجایی که وحید نمیخواست بیوفته تو تله،گفت: آخه میخوام موقع درآوردن لباس،چندتا عکس عروس و دامادی بگیرم!

مسعود که معلوم بود از این رفتار وحید کلافه شده،رفت جلو و گفت: پریسا خانوم شما بیاید بریم بالا، اگه به حرف وحید باشه،تا فردا صبح اینجاییم…!

پریسا هم خندید و گفت: معلومه آقا مسعود خیلی مشتاقه که لخت منو ببینه!!! 😁😁

هر دوتاشون، پشماشون ریخت از این حرف خانومم! وحید که هنوز مردد بود! اما مسعود مشخص بود که خودشو باخته! شهوت تمام وجودشونو گرفته بود!
پریسا نشست رو کاناپه و گفت: پسرا، کمک میکنید کفشامو دربیارم،با پاشنه بلند نمیتونم پله ها را بالا برم!
مسعود برقی تو چشماش زد و سریع رفت جلو نشست و پای پریسا را گرفت! وحید دوربین گذاشت رو میز و کمی دل و جرات به خرج داد و نشست و اونیکی پاشو گرفت! پریسا عمدا لباسشو گرفت و کشید بالا تا پاهاش بیشتر دیده بشن!
مسعود و وحید، خیره شده بودن به ساق و پشت پاهای سکسی پریسا، با دیدن این صحنه ها،حس کردم که سر کیرم خیس شده! (آرایشگر به خواسته خانومم روی ساق پاشو با نگین طرح هات وایف زده بود، خودمم پرچام ریخت و غافلگیر شدم از این حرکت پری، خیلی سکسی وجذاب شده بود)

وحید سریع کفش پریسا را درآورد و اومد عقب، اما مسعود دو دقیقه ای داشت با مچ پای خانومم وَر میرفت! و حسابی مالشش میداد،حتی یکی دو بار دستشو گذاشت پشت ساق پای خانومم که پریسا با یه صدای شهوتناک گفت: اهههه… مسعود جان دستات چقدر سرده!
مسعود گفت: ببخشید پریسا خانوم! حواسم نبود!
پریسا گفت: اشکال نداره! من یکم قلقلکیم، ولی چون خودم همیشه داغم،یه چیز خُنک که بهم میخوره،یکم شوکه میشم!
وحید گفت: مسعود زود باش دیگه،یه کفش میخوای دربیاری!
مسعود گفت: داداش، حواسم هست پریسا خانوم اذیت نشه!
بعد بلند شد و گفت بریم بالا!!!
پریسا کفش هاشو داد دست مسعود و گفت: بچه ها دستتون درد نکنه!

پریسا جلوتر حرکت کرد و از راه پله ها بالا رفت! مسعود و وحید پشت سرش، موقع بالا رفتن، وحید دو بار برگشت عقب تا ببینه من برگشتم یا نه! بر خلاف مسعود،وحید خیلی استرس داشت!

دو دقیقه بعد از اینکه رفتن بالا، پریسا که میدونست من صداشونو میشنوم از تلفن. برگشت گفت: خب من بشینم روتخت،مسعود جان،در را ببند لطفا،فقط کامل نبند بذار نیمه باز باشه(اینو گفت تا من بفهمم رسیدن به اتاق)
با شنیدن این حرف، رفتم داخل و از پله ها رفتم بالا! خیلی آروم رفتم پشت در، و جا گرفتم، طوری که معلوم نباشه! نمیشد واضح اون داخل را دید،ولی بد نبود!

پریسا گفت: خب شروع کنیم!؟
وحید،چندتا عکس از خانومم،جلوی میز توالت و جلوی پنجره گرفت! بعد گفت: خب الان باید لباستونو دربیارید!

پریسا گفت: خب مسعود جان میای کمک!
مسعود که معلوم بود،لحظه شماری میکنه، سریع رفت جلو!
وحید گفت: نمیخواید صبر کنید همسرتون بیاد!؟
پریسا گفت: نه ،شوهرم همیشه میگه پنج دقیقه، ولی عملا یک ساعت تماس های کاریش طول میکشه! یه چیزی بگم بچه، شوهرم حالا حالا ها نمیاد، راحت باشید!
مسعود گفت: نگران نباشید،ما از عهده اش برمیایم!
وحید گفت: پس کم کم شروع کنیم،تا همسرتون بیاد!
پریسا با خنده گفت: خب زودباشید دیگه! آقا وحید،یکم از مسعود جان یاد بگیر، راحت باش،ببین چقدر ریلکس و خودمونیه!
وحید گفت: چشم!
پسرا رفتن جلو و شروع کردن به درآوردن لباس خانومم، مسعود بیشتر تلاش میکرد تا بیشتر پریسا را دستمالی کنه، خانومم هم خودش حشری شده بود و حسابی داشت بهشون چراغ میداد! برای اینکه خیال اونا راحت بشه،برگشت گفت: این شوهر من،کار همیشه اشه، تلفنش زنگ میخوره ،رفتن با خودش، برگشتنش با خداست!😁

بعد یه چشمک زد و گفت: بچه ها فکر کنم همه عکس های را خودمون تنهایی بگیریم😉

وحید و مسعود کف کرده بودن!
موقع در آوردن لباس،پریسا مدام عشوه میومد و بدنشو تاب میداد،تیکه های آخر که در اومد،حالا خانوم سکسی من با لباس زیر سکسی عروس،که کلا تور بود و فقط سوتین،شورت و جوراب بود،جلوی اون دوتا وایساده بود! تلفن وسط بود و داشتم حرف هاشونو گوش میکردم! وحید دیگه استرس را کنار گذاشت و با مسعود توی لاس زدن با خانومم ،مسابقه گذاشته بودن، تا اینکه مسعود به خودش جرات داد و حرف دلشو زد،به خانومم گفت: پریسا خانوم، شما ورزش حرفه ای میکنید!؟

پریسا گفت: بله مسعود جان،چطور!؟

مسعود گفت: آخه خیلی اندامتون خوبه و خیلی خفنه،مامانم اگه شما را ببینه،میگه بیاید تو مزونش مدل بشید!

پریسا که حسابی از این حرف مسعود شهوتی شده بود، دست کشید روی پاها تا روق شکمش و گفت: مرسی، لطف داری! مسعود جان!

وحید گفت: راستشو بخوای،من عکاسی عروس زیاد رفتم،انصافا چنین تناسب اندامی ندیدم،کلا اندام اینجوری خیلی کم پیدا میشه!

پریسا بازم با عشوه گوشه لبشو گاز گرفت گفت: اندام چجوری؟!

مسعود گفت: اینجوری دیگه،مثل شما!!!☺

پریسا گفت: منظورت اندام سکسیه!؟

مسعود گفت: آره، به خدا همون اول به وحید گفتم، پریسا خانوم چیزه،،، یعنی ،،،، خیلی خوبه ، معلومه…!

پریسا خندید و گفت: چرا حرفتو میخوری، راحت باش، منظورت اینه به آقا وحید گفتی، عجب تیکه ایه، خیلی کردنیه! 😉

با شنیدن این حرف،جفتشون خایه هاشون چسبید کف زمین،قشنگ میشد،لرزش دوربین رل تو دست وحید دید!

وحید گفت: نه پریسا خانوم،مسعود غلط بکنه،چنین حرفی بزنه! اونم شما که …!
پریسا گفت: شما که…!؟ شما که چی آقا وحید!؟؟ ایرادی داره،کسی بخواد از یه زن متاهل تعریف سکسی بکته!؟
وحید یکم خورد تو ذوقش و گفت: والله چی بگم!!
پریسا گفت:از نظر من هیچ ایرادی نداره،عیب نداره،طبیعه،،، چه اشکالی داره،حرف دلشو زده! من ناراحت نمیشم،اتفاقا ممنون که از من تعریف کردی،نظر لطف توئه مسعود جان!

مسعود هاج و واج مونده بود و زبونش بند اومده بود!
وحید برگشت بهش گفت: خودتو جمع کن،الان پریسا خانوم میگه،چقدر بی جنبه بودن اینا…!

پریسا گفت: اشکال نداره،بذار راحت باشه!
بعد روبه وحید و مسعود گفت: بچه ها،من برم دستشویی بیام،یخورده دیگه صبر کنم،باید همینجا شورتمو دربیارم دستشویی کنم!!!

دیگه دود از سرشون داشت بلند میشد! این حرف های پریسا و بی پروا بودن خانومم،حسابی حشریشون کرده بود!

پریسا رفت سمت دستشویی و همچنان گوشی وصل بود و صداشون میومد!

وحید گفت: اوووف عجب غلطی کردم،نباید قبول میکردم،حالم بد شد!

مسعود گفت: خاک تو سرت،بدبخت،مورد از این بهتر میخواستی!

وحید گفت: منم همونو میگم،طرف اینقدر پایه است،چندبار دلم خواست،بپرم روش لباساشو پاره کنم،تا میتونم کوس و کونشو جر بدم! دارم از شق درد میمیرم،اصلا فکرشو نمیکردم، پریسا چادری که اینقدر ادعاش میشد،اینقدر حشری باشه!

مسعود گفت: من طاقت ندارم،طرف به زبون بی زبونی میگه منو بکنید! نمیتونم همینجوری وایسم،دارم دیوونه میشم! الان فرصت خوبیه،برم تو دستشویی گیرش بندازم، باور کن الان شورتشو درآورده منتظر ما با کیر سیخ شده بریم سراغش! اووووف ندیدی هی غیر مستقیم میگه: شوهرم دیر میاد، من خیلی کردنیم،،،، اه اصلا ولش کن،تو حواست باشه من برم دستشویی!

وحید گفت: گوه نخور چاقال، میخوای شوهرش بیاد از کون دارمون بزنه، من میشناسم چقدر حساسه! هر چقدرم زنش جنده بازی دربیاره، ما اگه کاری کنیم، کونمون پاره است، بعدشم کسکش نمیگی بعدش چی میشه، توی چاقال میری پی کارت،من میمونم که باهاش فامیلم و دم به دیقه چش تو چش میشم!

مسعود گفت: میگم خری، میگی نه! بدبخت،من راهشو باز میکنم، بعدش تو دم دستته،هر وقت خواستی پاهاشو بده بالا بزن تو کوسش شالاپ شالاپ صدا بده، قدر این موقعیت را بدون!

وحید گفت: زِر نزن فعلا،سرت به کارت باشه…! هر چقدر حشری باشی،به اندازه من دلت نمیخواد که پریسا را یه دل سیر بکنی، من یه عمره از رو چادر دیدمش،همیشه میگفتم،اون زیر چی میتونه باشه، وقتی شوهرش زنگ زد گفت عکاس میخواد، هر شب خواب کردنشو میدیدم، پس واسه من زر مفت نزن!

مسعود گفت: باشه بابا، نخواستیم،همش ماله خودت!

تو همین احوال بودن که پریسا از دستشویی برگشت! ولی چیزی دیدن که رسما فیوزاشون سوخت! و همینجوری خیره شده بودن بهش!
منم شوک بودم و کیرم داست شلوارمو جر میداد،ناچار زیپ شلوار باز کردم و کیرم درآورد گرفتم تو دستم!!!

پریسا، لخت لخت جلوشون وایساده بود ،شورت و سوتین و جوراب توری ها تو دستش بود!
وقتی واکنش وحید و مسعود را دید! خندید و گفت: چیه،چرا تعجب کردین!🤭

خب مجبور بودم درشون بیارم تا کثیف نشن،دیگه نتونستم همونجا بپوشم،گفتم میخوره کف دستشویی!

وحید گفت: بله، خب عکس های بعدی که باید بگیریم،چه مدلی باشه!

مسعود همینجوری خیره شده بود!
پریسا رو به مسعود گفت: اوووف چیه بابا بیا منو بخور😁 مگه ندیدی تا حالا!؟ پسرا شما مگه دوست دختر ندارین!

مسعود زبونش بند اومده بود،نطقش باز شد و گفت:من نه!

پریسا اومد نشست لبه تخت و گفت: استرس نگیرید،شوهرم حالا حالاها نمیاد،راحت باشید،در ضمن اونم مشکلی نداره، اصلا قرار بود،عکس بدون لباس هم بگیریم! هرچقدر دوست داری دید بزن!☺
بعد برگشت رو به مسعود گفت: دوست داری از نزدیک ببینی!

مسعود آب دهنشو غورت داد و گفت: چیو…!؟

پریسا با کف دست زد رو کوسش و گفت: کوسمو دیگه، مگه دو ساعت نیست ذل زدی بهش، خب بیا از نزدیک ببینش!
من دیگه کَلّم داغ شده بود،فکر نمیکردم پریسا اینقدر دیوونه باشه!

وحید گفت: نه پریسا خانوم، مسعود بی جنبه است،ولش کنید،الان میگم بره بیرون!

پریسا گفت: چیکارش داری،گناه داره! بیا جلو مسعود جان، بیا از نزدیک ببین!

مسعود اومد جلوی پای خانومم زانو زد و گفت: به جوون مادرم اینهمه فیلم سوپر دیدم،تا حالا چنین چیزی ندیدم!

وحید گفت: پاشو خجالت بکش،بی جنبه!
پریسا گفت: آقا وحید،یعنی میخوای بگی،خودت اصلا دلت نمیخواد از نزدیک کوس منو ببینی!؟

وحید با تته پته گفت: آخه…!؟

پریسا گفت: آخه نداره، گفتم که راحت باشید!
نخواستم که منو بکنید،گفتم یه نگاه بندازی،اصلا اگه پسرای خوبی باشید،میذارم بهش دست بزنید…!!!

وحید و مسعود،باورشون نمیشد که یه زن لخت جلوشون نشسته و اینطوری باهاشون لاس میزنه! و این حرفارو میزنه!

یهو وحید به خودش اومد،گفت: یا خدا… پاشو اوسکل،پاشو الان شوهر پریسا خانوم میاد!

وحید دست مسعود گرفت کشید عقب…!

مسعود قاطی کرد و گفت : من میرم، دیوونه خونه درست کردید اینجا، همش ماله خودت،همش میگی فامیل فامیل.! نخواستیم بابا!
مسعود قهر کرد به عصبانیت اومد سمت در خروجی که من سریع پریدم تو یکی از اتاق ها، مسعود که حسابی کفری شده بود، رفت بیرون و محکم در را بست! و از باغ خارج شد!
.
خانومم یه خنده شیطنت آمیز کرد و گفت،آقا وحید حداقل میذاشتی بو کنه،ببینه چه بویی داره!

وحید برگشت گفت: پریسا خانوم،شما واقعا سکسی و هات هستین،فقط خواهش میکنم،بیشتر از این سربه سر این مسعود احمق نذارید،جنبه اش را نداره!

پریسا گفت: خودت چی،خودت دلت نمیخواد!

وحید گفت: اصلا بذارید اعتراف کنم، آره منم دلم میخواد،خیلیم دلم میخواد، اصلا همیشه کنجکاو بودم بدونم زیر اون چادر و ظاهر مذهبی چی دارید! اما…!
پریسا گفت: اما چی…!؟
وحید گفت: هیچی ولش کن!

تو همین صحبت ها بودن که،تصمیم گرفتم برم داخل،در را باز کردم رفتم داخل،گفتم: به به،میبینم که گروه سخت مشغولن! پس آقا مسعود کو!

پریسا الکی مثلا شاکی شده، گفت: کجایی آقا،اینقدر لفتش دادی مسعود جان گذاشت رفت! این بچه ها باید برن،کار دارن،بیا عکس ها را بگیریم تموم بشه، قسمت اصلی مونده…!

گفتم: چشم ببخشید…! خب الان کدوم بخش باید بگیریم!؟

پریسا گفت: عکس های نود،تکی و دو نفری،،، بعد رو به وحید کرد و گفت: ببخشید، یک سری از عکس هامون خاصه! حواستون باشه!

وحید گفت: منظورتون چجوری خاصی! اگه منظور لخت و اروتیکه، مشکلی نیست، راحت باشید!

پریسا رو به من گفت: عزیزم اجازه میدی یکم رک باشم با آقا وحید!!!

گفتم: عزیزم راحت باش!

پریسا گفت: اصلا خودت بگو بهشون!

گفتم: چشم! از اونجایی که با هم تعارف نداریم، صریح میگم!

وحید گفت: بفرمایید!

گفتم: ما الان یکسری عکس های سکسی میخوایم بگیریم که توش کاملا لخت هستیم، بعضی عکس های خانومم تکی و با دیلدو و بات پلاگ دم روباهی هست که باید باهاشون پوزیشن بگیره، سری دوم هم عکس های دو نفره که در حالت سکس کامل باید گرفته بشه!

وحید گفت: متوجهم،فقط ببخشید سوال میکنم،این عکس ها هم جزو فرمالیته عروسیتونه!؟
پریسا خندید و گفت: نه، ولی دوست داریم،چندتا عکس این مدلی داشته باشیم،فقط هم به شما اعتماد داشتیم که گفتیم بیای!
وحید گفت: بله البته شما لطف دارید، فقط در حالت سکس کامل، دقیقا به چه شکل!؟

گفتم: یعنی، وقتی که من با خانومم سکس میکنیم،شما عکس هاتو بگیر!

وحید یکم تعلل کرد و بعد گفت: حالا که مسعود رفته،باید خودم تنهایی از پسش بر بیام.امیدوارم خیلی سخت نباشه!

گفتم: نگران نباش،چندتا عکس بیشتر نمونده، فقط ازت میخوام این عکس های آخری را حرفه ای تر بگیری،چون لازمش داریم!

وحید گفت: چشم،تمام سعیمو میکنم!

پریسا در گوشم گفت: شنیدی همه چیزو!؟

گفتم: آره، عالی بودی عزیزم! فقط حیف شد،مسعود رفت! سوژه خوبی بود! بعدا برات تعریف میکنم،وقتی رفتی دستشویی،چی میگفتن به هم!😁

پریسا گفت: باشه حتما،ضبط کردی مکالمه را دیگه،آره!؟
گفتم: آره، خودش یه داستان سکسی صوتی شد!!!😂😂
پریسا خندید و گفت: ببین،الان که گفتی چطوری عکس بگیریم،بازم شلوار وحید باد کرد☺

گفتم: قربونت برم،هر کسی تو را تصور کنه،سیخ میشه!

لب پریسا را بوس کردم و شروع کردم به لخت شدن…!!!
.
.
.
ادامه دارد…

نوشته: متجدد


👍 33
👎 6
84301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

914120
2023-02-08 01:48:16 +0330 +0330

خوب داره پیش میره فقط به نظرم اخر داستان کاری کن پریسا با مردای دیگه هم از روی شهوت جلو شوهرش سکس کنه

0 ❤️

914128
2023-02-08 02:13:26 +0330 +0330

خودتم کیر رو جلوی پریسا امتحان کن دو تایی بدید

2 ❤️

914146
2023-02-08 05:09:19 +0330 +0330

بهترین داستان سایته فقط زود نرو سر اصل مطلب.

0 ❤️

914161
2023-02-08 08:18:54 +0330 +0330

کاش میشد منم ابن مدل عکاسی رو تجربه میکردم

0 ❤️

914321
2023-02-09 05:27:54 +0330 +0330

کاملا مسخره و سبک و مبتذل…
ی لوکیشن خوب که کلی میشد ازش داستان کشید بیرون رو گند زدی رفت

1 ❤️

914322
2023-02-09 06:15:34 +0330 +0330

کاراکترهای این داستان چرا اینقدر فک میزنن؟!!! 👿 🤮

0 ❤️

914371
2023-02-09 15:57:10 +0330 +0330

واقعا عالیه

0 ❤️

914524
2023-02-10 18:19:25 +0330 +0330

بعضی از دوستان هم مثل شما نویسنده گرامی یکم زیادی فیلم دیدن و دست به دودول هستن که این شده بهترین داستان شهوانی و … بهتر بگیم کصشعر شهوانی . باز جای شکرش هست آمدی و گفتی ساخته ذهن یک جلقی هست و سعی هم نکن واقعی به نظر بیاد ، چون زیادی زدی به جاده خاکی و خیال‌بافی . راستی تو تخیلات بهتر بود میگفتی عکس واسه مدل پورن میخوای نه مدل ساده تا یکم بیشتر به واقع گرایانه شما نزدیکتر بود و یه دیلدو دو طرفه تو کون خودت و زنت بکن و وحیدم عکس بگیره پسر جان بعد دیگه تو تخیل شما واقعی واقعی میشه پسر . 😀 😀 😀 😀 👌

1 ❤️

914754
2023-02-11 20:39:24 +0330 +0330

دوخط خوندم یه احمق بیمارنوشته دیگه نخوندم

0 ❤️

915215
2023-02-14 12:03:33 +0330 +0330

آخه این چجور عکس برای مدل گرفتنه که حتما باید با دیلدو و کوفت و زهر مار باشه یا حین سکس؟ مگه قراره زنت برا بازی توی فیلم پورن تست بده؟
برا مدل نهایت عکس لختم بخان با یه دونه شورت میگیرن دیگه کوس طرف بکار تبلیغات نمیاد که حتمن لازم باشه لخت باشه اونم تو وضعیت دیلدو بکون یا سکس کامل

0 ❤️

919748
2023-03-22 02:07:14 +0330 +0330

ادامه بدههههه

1 ❤️

919845
2023-03-22 21:00:38 +0330 +0330

پس ادامش؟!!!
ما کلی وقته منتظر ادامه ایم

1 ❤️

920052
2023-03-24 17:52:54 +0330 +0330

چرا ادامه ندادی خیلی جالب بود البته درسته ک نقص هم داره ولی در کل خوبو اوکی

0 ❤️

926867
2023-05-07 21:32:00 +0330 +0330

ادامش رو موش خورد؟

1 ❤️

932565
2023-06-11 14:30:48 +0330 +0330

بقیش چی شد پس …

0 ❤️

959630
2023-11-26 14:35:16 +0330 +0330

چرا ادامه ندادی خوب بود ک

0 ❤️

969256
2024-02-02 11:32:52 +0330 +0330

سلام
این داستان را من نوشتم
انتقادهای شما کاملا به جا هست!
اما چون یکم پیام ها منفی بود.دیگه ادامه ندادم
البته بعدا توی کانال تلگرام.نقص ها و ایرادات داستان را اصلاح کردم و دوباره نوشتم.اما دیگه اینجا نفرستادم

0 ❤️