درد و لذت

1393/05/31

وای نیما من غلط کردم یه تار موی تو رو به یه دنیا هم نمیدم هیچکسی واسه من مثل تو نمیشه دیگه بمیرم هم دست از پا خطا نمیکنم چند دقیقه ای بود که به التماس افتاده بودم،حسابی ترسیده بودم از شدت حشری بودن و اینکه نامزدم دانشجو بود و تا دو ماه دیگه میومد بر خلاف تصورم از خودم با یه پسر دوست شدم که از نظر ظاهری خیلی خوب و سکسی بود.

خلاصه بعد از دو روز حرفای سکسیش شروع شد دقیقا همون چیزی که من میخواستم.منو به خونش دعوت کرد و قرار شد فردا کلاسمو بپیچونم و برم پیشش… حسابی به خودم رسیدم و از استرس تا صبح خوابم نبرد.فرداش اومد دنبالم و رفتیم خونشون،یه خونه کوچیک ویلایی خیلی شیک عجیب بود که اینقدر همه چیز مرتب و تمیز بود. رفتیم تو یکی از اتاقها که بهم گفت همینجا بمون الان میام! رفت بیرون و در رو قفل کرد،خیلی ترسیده بودم و داشتم میمیردم از اضطراب.بدبختی اونجا بود که کیف و گوشیمو گذاشته بودم تو حال صداش زدم که آرش کجا رفتی بیا چرا در رو قفل کردی که صدایی نیومد،هر چی به در کوبیدم فایده نداشت یه در رو به حیاط داشت که قفل بود و نرده داشت حتی اگه میخواستم شیشه رو بشکنم نمیتونستم فرار کنم.اینجا بود که به التماس افتاده بودم و همش پیش خودم میگفتم دیگه بمیرم هم فکر خیانت به سرم نمیزنه،فقط ترس بود و ترس که جای اون همه هیجان اول صبح رو گرفته بود تازه بیخوابی دیشب فشار اورده بود و همه چیز دست به دست هم داده بود تا احساس ضعف و بیحالی کنم.فقط فکر میکردم رفته و معلوم نیست الان با چند نفر بریزن سرم خیلی احساس بدبختی میکردم و تصور اینکه الان چی ممکنه پیش بیاد داشت بیچاره میکرد منو تموم آتیش تنم خوابیده بود و هیچکس به جز نیما رو نمیخواستم،خودمو سرزنش میکردم که چرا مثل یه دختر خراب میخواستم تن به نامحرم بدم از خودم بدم میومد.خلاصه بی حال نشسته بودم و از داد و فریاد خسته شده بودم که صدای در رو شنیدم صبر کردم ولی کسی توی اتاق نیومد فقط صدای بهم خوردن ظرف میشنیدم.

شاید تقریبا 5 دقیقه گذشت تا قفل در باز شد و آرشی که برهنه شده بود و فقط یه شرت تنش بود اومد تو اتاق،داشتم از ترس سکته میکردم بهش گفتم کجا رفتی نیم ساعته من اینجام چرا در رو روم قفل کردی گفت"کاری برام پیش اومد خرید داشتم حالا که اینجام زود باش لباساتو در بیار که من تنتو میخوام طاقت ندارم دوست دارم زودتر همدیگرو لمس کنیم تا من برمیگردم لباساتو کنده باشی" و دوباره رفت بیرون ولی اینبار زود برگشت.دو تا لیوان چایی تو دستش بود و یکیشو داد بهم گفت بخور منم که فقط میخواستم زودتر برم گفتم نمیخوام اگه میشه منو برسون که اصرار کرد چاییتو بخور وقتی بهم حال دادی میتونی بری!!!یه کم که از چایی خوردم حس کردم مزش معمولی نیست و فهمیدم این همه اصرار هم بیخودی نیست.افتاده بودم به التماس که بذاره من برم اونم نشسته بود رو تخت و ریلکس فقط نگاه میکرد عصبی شده بودم بلند شدم که برم از اتاق بیرون چنان فریادی زد که قلبم ریخت ولی قدمامو تندتر کردم که از اتاق بزنم بیرون که از پشت سرم محکم زد تو کمرم و بازومو گرفت و کشید سمت خودش و در رو از داخل قفل کرد دیگه به گریه افتاده بودم که اومد طرفم و نوک انگشتاشو کشید رو گردنم دستشو گذاشت رو کمرم جایی که زده بود و شروع کرد به ماساژ دادن اون یکی دستش هم از رو گردنم برداشت و دور بازوهام قفل کرد که نتونم تکون بخورم…خواستم از بغلش بیام بیرون که فشار دوتا دستاشو زیادتر کرد جوری که حس کردم یه کم دیگه تقلا کنم استخونامو میشکنه! واقعا نمیدونستم چیکار کنم.از یه طرف پشیمون بودم از فکر خیانتی که به سرم زده بود و الان داشتم انجامش میدادم از یه طرف اون حشر قبل از ترس برگشته بود و ارادمو سست کرده بود.کاش نیما بود تا با خیال راحت این لحظه یه خاطره ی خوب میشد ولی حیف که خریت کردم و خودمو تو چاه انداخته بودم و حالا راه فراری نبود. آرش با اون هیکل مردونش منو به خودش چسبونده بود یه دستش رو کمرم لباش رو لبام و یه دستش پشت گردنمو قلقلک میداد،حساسترین نقطه بدنم گردن و گوشمه که حتی نفس هم به گوشم بخوره تمام مقاومتمو از دست میدمو آرش اینو بعد از اینکه تو گوشم گفت “میخوامت” و من به نفس نفس زدن افتادم فهمید و این شد اول دردسر من…به گوشم امون نمیداد،زبونشو تو لاله گوشم میچرخوند سرمو گرفت تو دستش و فرصت فرار رو ازم میگرفت یه دستشم زیپ شلوارمو باز کرد و کسمو که حسابی آماده شده بود رو ماساژ میداد.بهش التماس میکردم که گوشمو بیخیال شه ولی بدتر میکرد…دیگه دیوونه شده بودم تسلیم خواسته جنسیم شده بودم و بیخیال نیما…انگار نه انگار که تا یک ساعت قبل پیش خدا خواهش میکردم نجاتم بده.بعد از گوشم حسابی گردنمو خورد و دوباره برگشت رو گوشم که یدفعه همینجوری که کسمو ماساژ میداد دو تا انگشتشو با فشار زد تو کسمو برق از چشام پرید و تو بغلش ولو شده بودم.دستشو اورد بیرون و همونجوری هلم داد رو تخت و با اون هیکل ورزشکاریش افتاد روم و از رو لباس سینه هامو فشار میداد که درد امونمو بریده بود و کیرشو از رو شرتش به کسم فشار میداد.لبامو میخورد و گاز میگرفت و میکشید.لباسمو از تنم در اورد و دیگه به سینه هام رحم نکرد.حسابی آه و نالمو در اورده بود و منو آتیشی کرده بود.بعد از اون شلوار و شرتمو باهم کشید پایینو اول با دستش بالای کسمو میمالید بعد انگشتشو میکشید پایینتر و میکرد تو سوراخ کسم،رفت پایین تخت دو زانو نشست و کسمو کم کم زبون میزد و هر از گاهی زبونشو میکرد تو کسمو دیوونم میکرد تازه داشتم حال میکردم که بلند شد و گفت کیرم هنوز از اینم بزرگتر میشه زود باش که کیرم حرارت کستو میخواد که بهش گفتم ولی من نمیخوام. بازوهامو گرفت و از رو تخت بلندم کرد و شونه هامو فشار داد به سمت پایین منم از سر اجبار دو زانو نشستم جلوش(من عاشق ساک زدن واسه نیما بودم ولی حالا که یه نفر جز اون جلوم بود چندشم میشد بخورم کیرشو ولی محبور بودم مجبور!!) کیر آرش معرکه بود محشر بود،هم کلفتیش هوش از سر آدم میبرد و هم بلندیش آدمو میترسوند.کیرشو آروم کردم تو دهنمو شروع کردم به لیسیدنش…همزمان تخماشو ماساژ میدادم و کیرشو تو دهنم میکشیدمو میک میزدم،یه چند دقیقه ای آروم آروم ساک زدم واسش که عصبی شده بود با دستش موهامو گرفت و با حرص و عصبانیت سرمو عقب و جلو میکرد و آه میکشید،بعد از چند بار تند تلمبه زدن آبش اومد و همشو ریخت تو دهنم و من تا قطره آخر آبشو مکیدم و خوردم.پیش خودم گفتم حالا که ارضا شد دیگه بیخیال من میشه ولی زهی خیال باطل،انگار تازه سرحال شده بود.اول عشقبازیش بود انگار.بغلم کرد و منو خوابوند رو تخت ازم لب گرفت،اومد روم،کیرش دیگه خوابیده بود و شل شده بود…دوباره از گوشای لعنتیم شروع کرد و بعدش گردنمو دوباره سینه هام.داشتم از شدت حشر میمردم و بیحال شده بودم.رفت پایین تر وزبونشو همینجور رو تنم میکشید رو پهلوهام زبونشو میکشی و دور نافمو لیس میزد که یهو زبونشو کرد تو نافمو فشار میداد و میچرخوند من دیگه تو این دنیا نبودم کمرمو از شدت لذت بالا میبردمو آرش با دستش منو کنترل میکرد…وقتی که فهمید کلا تسلیمه تسلیمشم رفت رو کسم و زبون میکشید.باز بی مقدمه دو تا انگشتشو کرد تو کسم و آه من بلند شد و کیر آرش. واقعا از کیرش ترسیده بودم وقتی که اومد روم و میکشیدش رو سوراخ کسم.داشت منو بازی میداد و لذت میبرد.اونقدر منو حشری کرد که بهش گفتم یا بذار برم یا عذابم نده که اومد روم و کیرشو چند ثانیه دم کسم نگه داشت بازوهامو گرفت تو دستاش لبم رو گاز گرفت و کشید و بوسید و بعدش با یه حرکت نصف اون کیر گندشو کرد تو کسم.فریادم بلند شده بود،آخه کیر نیما تقریبا نصف کیر آرش بود از نظر قطرش و کسم داشت پاره میشد.آرش بدون این که فکر منو بکنه یه کم کیرشو کشید بیرون و این دفعه با قدرت بیشتری کرد تو و باز هم این کارو تکرار کرد تا همشو تو کسم جا داد. داشتم از درد میمردم واقعا دلم میخواست تو اون لحظه بمیرم حس خیلی بدی داشتم.آرش حرکاتش تندتر شده بود و محکمتر ضربه میزد…کیر گندش رو تو کسم قشنگ حس میکردم و داشتم دیوونه میشدم لذت داشت جای درد اولی رو میگرفت،وقتی دید آروم شدم و دارم باهاش همکاری میکنم بازوهامو ول کرد و پاهامو داد بالا،الان دیگه با تمام وجود میخواستم پس لذت میبردم.هیچوقت یادم نمیره قدرتش رو…من که تو سکس کم نمیارم دیگه توانمو از دست داده بودم و داشتم ارضا میشدم عضلات بدنم منقبض شده بودن و فهمیده بود که میخوام ارضا شم کیرشو کشید بیرون و گفت حق نداری الان ارضا شی من هنوز باهات کار دارم باید بعد از آب دوم من آبت بیاد نه الان داشتم التماس میکردم که آرش تو رو خدا اذیت نکن و کیرتو بذار تو کسم ولی گفت همینی که من میگم حرف نباشه. منم بی توجه به آرش بس که حالم خراب بود دستمو گذاشتم رو کسمو شروع کردم به مالوندن کسم که اومد جلو و دو تا دستامو با یه دستش گرفت و یکی زد تو گوشمو گفت مگه زبون منو نمیفهمی میگم باید بعد از من ارضا شی!خلاصه اومد خودشو انداخت روی من و سر سینه هامو گرفته بود تو دستشو فشارشون میداد دلم میخواست بکشمش.من که دیر ارضا میشدم امروز واسه اولین بار میخواست بی دردسر آبم بیاد که این دیوونه گند زده بود به حالمو حالا هم که سر سینه هامو میگرفت و میکشید میخواستم بمیرم از درد.وقتی که من آروم شدم و حسم خوابید از روم بلند شد و برعکس شد جوری که سرش بین پاهای من بود و کیرش جلوی صورت من و گفت بخورش تا بیام کستو جر بدم.منم اطاعت کردمو کیرشو کردم تو دهنم که اونم زبونشو گذاشت رو سوراخ کسمو تکونش میداد و با زبونش میلرزوند،تند و تند زبونشو رو کسم تکون میداد جوری حالم عوض شده بود که یادم میرفت باید کیرشو بخورم و خودش با تلمبه زدن تو دهنم بهم میفهموند که منم باید ادامه بدم.بعد از یه مدتی دیگه تحمل نداشتم و آه و نالم تمومی نداشت و دیگه نمیتونستم ادامه بدم،کسمو خیلی خوب میخورد،بلند شد از روم و کمرمو گرفت و کشید منو لبه ی تخت و پاهامو از هم باز کرد و بهم گفت با دستات بگیر پاهاتو،یه کم با دستش با کیر و کس من بازی کرد بعدش اومد بین پاهام وایستاد و کیرشو دوباره گذاشت سر کسم ولی این دفعه آروم گذاشت تو،کشید بیرون و آروم گذاشت تو…یکبار دیگه کشید بیرون و آروم گذاشت تو و فکر کنم با همه قدرتش کیر به اون بزرگی رو یکجا کرد تو کسم اشکم از شدت درد سرازیر شده بود و کسم میسوخت و آرش به طرز وحشیانه و بی رحمانه ای تلمبه میزد و عقب و جلو میکرد و بعد از چند بار آهش بلند شد و داد کشید و یه لحظه یه فشاریو تو کسم حس کردم و وقتی حرکتای تندش آروم شدن و بیحال افتاد روم فهمیدم که بله آبشو ریخته تو کسم :-| همینجوری کیرش تو کسم بود و با اون هیکلش افتاده بود روم و منم قدرت اینکه بلندش کنم رو نداشتم. تقریبا دو سه دقیقه ای همینجوری افتاده بود روم و نفس نفس میزد که کیرشو که کوچیک شده بود رو از کسم کشید بیرون.بهم گفت منو ببوس و دوباره کیرمو گنده کن تا بتونم ارضات کنم منم گفتم نمیخوام اصلا. بهم گفت اگه اینکارو خودت نکنی خودم بلندش میکنم ولی فرقش اینه که کونتو ایندفعه جر میدمو کس و کونتو با هم یکی میکنم،منم حسابی ترسیده بودم چون میدونستم حریف زور بازوش نیستمو هرکاری که بخواد باهام میکنه پس تصمیم گرفتم هرکاری که گفت رو بکنم تا این روز لعنتی و خریت من تموم شه. شروع کردم با تخماش بازی کردن،لباشو میخوردمو کیرشو میمالیدم و بعدش رفتم پایین تخت و تمام کیرشو کردم تو دهنم هنوز کوچیک بود و همش تو دهنم جا میشد،همینجوری که میکردم تو دهنمو درش میوردم حس کردم داره بزرگتر میشه و حالا به جای این کیر معمولی دوباره همون هیولایی که کسمو پاره کرده بودو میلیسیدمو میخوردم!آرش منو بلند کردو نشوند رو خودش و بهم گفت کیرمو بذار رو سوراخ کستو بشین روش،منم نشستم و کیرش تا ته رفت تو کسم…دیگه توانی واسه بالا پایین شدن رو کیر آرشو نداشتم.فهمید و بهم گفت برگرد میخوام از کون بکنمت،من که زیر بار نمیخواستم برم با یه تو گوشی و به زور برگشتمو رو تخت به حالت سگی نشستم.آرش زد رو کونمو گفت کاش از اول اینو کرده بودم جون میده واسه جر دادن و کردن و همینجوری با اون دست سنگینی که داشت میزد رو کونم و جاش میسوخت و گزگز میکرد بهش گفتم آرش نزن روکونم میسوزه تا گفتم محکمتر و پشت سر هم میزد.وقتی که از زدن من لذتاشو برد و خسته شد موهامو دور دستش پیچید و به سمت خودش کشید حس میکردم که پوست سرم میخواد کنده شه،یه دستشم گذاشت زیر شکمم که تکون نخورم آب کیرش با آب کسم قاطی شده بود و یکم ازش ریخته بود از کسم بیرون با زبونش سوراخ کونمو لیسید و حسابی خیس کرد بعدش با انگشتش آبی که رو کسم بود رو کشید رو سوراخ کونم تف کرد تو دستش و کیرشو خیس کرد و دوباره دستشو گذاشت زیر شکمم و اینبار کیرش هم رو سوراخ کونم بود.اولین بار بود که میخواستم کون بدم و حسابی استرس داشتم.کیرشو گذاشت سر کونمو فشار داد ولی تو نرفت،یه بار دیگه آروم فشار داد و تو نرفت با دستش کشید رو سوراخ کونم و انگشتشو کرد تو من بدنمو ناخودآگاه سفت کردم و آرش میزد رو کونمو موهامو بیشتر میکشید،انگشتشو در اوردو دوباره دستشو گذاشت زیر شکمم و کیرشو با فشار و قدرت کرد تو کونم،فریادی زدم که خودم دلم به حال خودم سوخت و فقط اشک بود که میریختم و هیچ چیزی جز درد حس نمیکردم درد کونم و کشیده شدن موهامو سوزش پوستم بس که آرش محکم زده بود منو. بی توجه به من محکم تلمبه میزد نمیفهمیدم این همه زور از کجا اورده بود هرکی بود تا الان جونش تموم شده بود ولی آرش با قدرت داشت ادامه میداد و آبش نمیومد(که بعدا گفت به خاطر این بوده که تو چاییش تریاک ریخته بود)تند و تند عقب و جلو میکرد و به من میگفت خفه شو صداتو بشنوم کونتو با کست یکی میکنم تا چند وقت یادت نره منم از ترس خفه میشدم ولی گهگاهی اونقدر بد کیرشو تو کونم میزد که فریادم بلند میشد اون نامرد هم موهامو میکشیدو بدتر میکرد که من به غلط کردن میفتادمو سعی میکردم خودمو کنترل کنم ولی همش نمیشد ساکت بمونم و آرش هم عذابم میداد.بهم گفت آبت الان باید بیاد انگاری که دست من بود که هر وقت خواستم بیاد ولی من اینقدر زجر میکشیدم که اصلا لذتی رو حس نمیکردم.دوباره تلمبه زدناش شدت گرفت و آه و ناله ی جفتمون خونه رو پر کرده بود.یک لحظه موهامو با تمام وجودش کشید و کمر من از درد تا شده بود که باز هم فشار کیرشو تو کونم حس کردمو کونم پر از آب کیر شد…با سخاوت محض کیرشو از کونم کشید بیرون و روم ولو شد.وقتی یه کم گذشت و سرحال شد میخواست با مالیدن کسم منو ارضا کنه که دیگه نذاشتم چون میدونستم وقتی همون اول حس منو خوابوند دیگه در طول اون روز ارضا نمیشم.خلاصه از ساعت هشت صبح تا یک بعداز ظهر برنامه اون روز من اینجوری گذشت.از عذاب وجدان وقتی نیما اومد شهرمون قضیه رو واسش تعریف کردم و دو سری کتک مفصل ازش خوردم و یه بار به طرز وحشیانه ای منو کرد تا به قول خودش واسم عبرت بشه و دنبال کیر کسی جز خودش نباشم،که البته بس که دست سنگینی داشت و بعد از دو بار کتک خوردن حسابی دهنم سرویس شده بود و یکبار جوری منو زجر داد و منو کرد که راهش جواب داد و من دیگه حتی فکرش هم به سرم نمیزنه دوباره از این غلطا بکنم. دو روز بعد از اون اتفاق هم سیم کارتمو عوض کردمو به همه گفتم اون یکی شمارم سوخت! دوستان اگه داستانم طولانی و ضعیف بود منو ببخشید اولین بار بود و در ضمن 95% داستان واقعی بود و 5% بقیه اش یه کم دستکاری شده بود.خواهشا توهین نکنید و نظرتونو بهم بگین…بهم بگید که باز هم دوست دارید بنویسم یا همین یک بار هم زیادی بود و افتضاح

نوشته: S@R@_R


👍 0
👎 0
58682 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

432387
2014-08-22 16:53:08 +0430 +0430
NA

کونی‌ بسیجی‌ دیگه همه میدونن وظیفه شما کونیا خراب کردن زحمت نویسنده داستانه،اگه من ادمین بودم خارو مادر شما رو میگاییدم

0 ❤️

432388
2014-08-22 17:05:12 +0430 +0430
NA

من اهل فحش نیستم فقط میتونم بپرسم چرا دتستان رو تغیر میدین یا ننویسین یا کامل و بی سانسور بنویسین و خاننده داستان رو مسخره نکنین یا اصلا بیخیال شین fool

0 ❤️

432389
2014-08-22 17:14:51 +0430 +0430
NA

کسیکه از رابطه ناراضیه نمیاد بگه “هیکل ورزشکاریش” و چیزایه دیگه :|
پس زر نزن لطفا :|
این نقطه حساس مستقیم بره تو حلقومت :| یجوری میگی انگاری دکمه سکس خانماس :| دوزاری بودنت رو پای نقطه حساس نذار:|
داستانت دروغ بود >>>گیریم اول سکس ارش بهت حال داد و رو هوا بودی ورزشکاری دیدش ، اما الان که میگی فلانت کرد و بهمانت کرد منطقی نیست که هم ازش تعریف میکنی و هم بد میگی>>>در نتیجه>>>ریدی پسرک ریدی :|

0 ❤️

432390
2014-08-22 17:20:40 +0430 +0430
NA

این مرتیکه نعشه فقط می گه “عالی بود”…
__________-
راجع به داستانم بگم که شما به نظر خیلی جنده میاین، و خاک تو سر اون نیما که با این همه خیانت که بهش کردی باز باهات موند، من اگه بودم محل سگم بهت نمی ذاشتم.
_ یکی از نشونه های جنده بودن اینه که اول سکس می گن می خواستم فرار کنم و نمی دادم و من اهلش نبودم و این کس شعر بافیا، بعد وسط سکس که می رسه حاضرن کیر و خایشون و تو هفتا سوراخ بدنشون بکنن و التماس کنن که بکنتشون.

0 ❤️

432391
2014-08-22 18:32:49 +0430 +0430
NA

دوسطان یه خبر میدم بهتون که تا 2-3 روز آینده یه قسمت یک یه داستان رو براتون میگذارم به نام "عشق مدفون"میخوام تا میتونید به این داستان من سخت بگیرید

0 ❤️

432392
2014-08-22 18:55:38 +0430 +0430

نمیتونم بگم راست بود یا دروغ ولی کلا قشنگ بود به هر حال دمه ارش گرم که حاله توه خیانت کارو گرفته
ولی من نفهمیدم جریان اون التماسه چی بود؟ چرا مزه چای تو فرق داشت؟

0 ❤️

432393
2014-08-22 22:58:04 +0430 +0430
NA

زنیکه جنده کیرم تو کون تو و اون نامزد بی غیرتت ب نامزدت بگو
بیاردت شهرما ی دستم من بکنمت تا برات درس عبرت بشه

0 ❤️

432394
2014-08-23 01:45:09 +0430 +0430
NA

حق زن های جنده و خیانتکاری مثل تو همینه ولی به جای یک نفر باید سه نفر همزمان شماها رو بکنن

0 ❤️

432395
2014-08-23 01:56:35 +0430 +0430
NA

داستانت عالی بود توصیفات هم تقریبا نو بود .از شوهرت خوشم اومد آدم باحالیه اگه این تیکه از داستاننت جز همون 5% دستکاری شده نباشه.

0 ❤️

432396
2014-08-23 03:40:08 +0430 +0430
NA

اولاً كه تو دختر نيستى و پسرى
دوماً تو از اون بيمارهاى شيزوفرنى و ساديسمى و مازوخيست هستىى كه هم از زجر دادن ديگران لذت ميبرى كه خودت را آرش فرض كردى و هم از آزار دادن خودت لذت ميبرى كه خودت را جاى اون دختره فرض كردى
كلاً بهت توصيه ميكنم از قرصهاى روانگردان كمتر استفاده كن و كمتر هم جلق بزن چون مخت گوزيده.

0 ❤️

432399
2014-08-23 06:18:25 +0430 +0430

تو تنهاييات با اين تفکرخودتو ارضا ميکني…ما که پسريم شهوت هم داريم…کوس و کون خوبم کرديم…ولي خداييش 2بار در يک روز…کلا گاف زيادداشتي…ولي تخيلت قويه–

0 ❤️

432400
2014-08-23 07:44:28 +0430 +0430
NA

با خودت چندچندی دیوونه!خیلی ضد ونقیض نوشتی بالاخره ارش خوب بود یا بد؟حال کردی یا نکردی؟نیما رو دوس داری یا نداری؟جنده هستی یانیستی؟!!

0 ❤️

432401
2014-08-23 07:52:52 +0430 +0430
NA

توهم بود…پسر نوشته…از اونایی که کیرشون کوچیکه و میخوان بگن ما هاتیم …ولی خالی می بندن…

0 ❤️

432402
2014-08-23 08:25:32 +0430 +0430
NA

چند خطی بیشتر نخوندم متنفرم از خیانت یادمون نره انسانیم…

0 ❤️

432403
2014-08-23 11:26:23 +0430 +0430

باید بگم داستانت بسیار تخمی بود و اگر واقعی بود که نبود باید بگم به امثال شما میگن لاشی
پس لاشی جون بالاخره من نفهمیدم دول آرشو میخواستی یانه؟
اولش میخواستی فرار کنی بعد تا گذاشت تو دهنت زودی تخماشم مالیدی؟خایه مال درپیت
خلاصه بین زمین و هوا بودی یه لحظه پشیمون یه لحظه حشری
در آحر میگم داستان تابلو بود که نویسندش یه پسر جقی مفلوک نوشته که چیزی در مورد احساسات خانومها نمیدونه، و نمیدونه یه زن هیچوقت اینطوری خودشو نمیده وبه این راحتی حالی به حالی نمیشه و اگر بکشیش نمیاد قضیه رو به نامزدش بگه حتی اگر عذاب وجدان داشته باشه که اصلا وجدانی درکار نی که عذابشو بگیره چرا؟چون اگه وجدان داشت اصلا نمیرفت و حتی اگر به زور هم تو این عمل انجام شده قرار میگرفت،بازم دستاشو میزاشت رو چشاش و فقط گریه میکرد تا اون پسرک هیچی ندار کارش تموم شه چون من معتقدم و مطمئنم هیچ وقت حشر نمیتونه جای وجدان و انسانیتو بگیره
در کل خیلی لاشی هستی که این اراجیفو اینجا مینویسی و منو مجبور میکنی انقده زر بزنم
پس خیلی گوه خوردی دیوثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثثث
امیدوارم بیای نظرم بخونی

0 ❤️

432404
2014-08-23 12:56:27 +0430 +0430
NA

من نمی فهمم چرا اقایون می گن دو سه بار تو چند ساعت یا چند بار تو یه روز امکان نداره اقا شما نمی تونی چرا به پای همه مردا می ذاری من 6 سال با مردی زندگی کردم که کاملا سالم بود نه چیزی می کشید نه چیزی استفاده می کرد فقط ورزش اما کمری داشت مثل فولاد با فیزیکی استثنایی حالا شما نمی تونین واسه همینه که باور نمی کنید یه مردی بتونه اینطوری باشه .

0 ❤️

432405
2014-08-23 19:31:20 +0430 +0430
NA

بازم یه سارای دیگه!!!
سعی کرده بودی داستانت حال و هوای کاملا سکسی داشته باشه که این خودش یه حسنه و در نگارش داستانهای شهوانی یه اصل واجب محسوب میشه
اما داستانت یه سری مشکلاتی هم داشت که دوستان به برخی ازاونها اشاره داشتن
امیدوارم در آینده نزدیک کارهای قویتری روازت بخونم

0 ❤️

432406
2014-08-24 08:09:26 +0430 +0430
NA

slm, y account daram az site ‘‘realitykings.com’’ ke mikham befrusham, kamelan saleme, harki khast pm bede

0 ❤️

432408
2014-08-27 12:08:58 +0430 +0430
NA

خواهش میکنم ننویس! تو از الان غلط املایی داری! وای به حال داستانت! آخه کس مغز دوستان با ت نوشته میشه ته با ط !!! عرب!!!

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها