اربعین (١)

1402/04/25

ریحانه هستم ، دختری با چاله های بزرگی در زندگی شخصیم
خاطراتم از ١٥ سالگی شروع شد امیدوارم خاطراتم را بخونید و قضاوت بی مورد نکنید
همونجور که گفتم ١٥ سالم بود که تو راهنمایی با مینا آشنا شدم
مینا تو کلاسمون بود ، برعکس منی که تو خودم بودم و کمی گوشه گیر ، مینا دختر پر شر و شوری بود شش ماه که از آشناییم با مینا گذشت منو به خونشون دعوت کرد
بر خلاف ما که زندگی ساده ای داشتیم خونه اونها پر بود از وسایل پر زرق و برق . مینا برای خودش اتاق شخصی داشت ، تخت ، تلویزیون و حتی یه دستگاه ویدیو تو اتاقش داشت
بابای مینا دکتر جراح بود و پدر من کارگر و به زحمت تونسته بود خونه ای که توش زندگی می کردیم رو بخره
هر وقت خونشون میرفتم ، مینا برام شوهای طنین و ترانه و پارس ویدیو میگذاشت ، با اونها میرقصیدیم و بعضی مواقع هم فیلمهای هندی میدیدیم ، موقع فیلم دیدن مادرش برامون عصرانه میاورد ، تو خانه ما عصرانه یک امر محال بود شاید اضافه ناهار همراه چای عصرانه اون زندگی کوفتی بود
بابام چون مذهبی بود ورود نوار کاست آهنگ به خانمان ممنوع بود چه برسه به رقص و شادمانی
یادم نمیره که چرا مینا باید اونقدر در رفاه باشه و ما اونجور زندگی می کردیم هنوز اشکهایی که بخاطر حسرت زندگی مینا میریختم یادم نرفته
بهرحال زندگی مون در جریان بود تا اینکه یه روز مینا بهم گفت که یه فیلم از دختر خالش گرفته
در مورد فیلم که ازش پرسیدم گفت که دختر خالش گفته تنهایی ببینه و مراقب باشه که مامانش متوجه دیدن فیلم نشه
تا اینکه تابستان از راه رسید و مینا با خانوادش رفتن کیش و ما هم به سنت هرساله و قبولی من و برادرم میرفتیم مشهد
خیلی دوست داشتم ما هم مثل خانواده مینا به کیش بریم ولی بابا جز مشهد شهر دیگه ای رو قبول نداشت
تا اینکه مسافرتمان تمام شد و بعد دو هفته مینا زنگ زد و گفت که اونام از مسافرت برگشتن
فرداش رفتم پیش مینا و دیدم حسابی خودشو برنزه کرده
مینا برام چند تا تکه لباس به عنوان سوغاتی بهم داد و منم نخودچی کشمش و زعفرانی که براش خریده بودم و بهش دادم
وقتی داشتیم نخودچی و کشمش میخوردیم بهم گفت که قراره مادرش آخر هفته بره دورهمی دوستاش و همونجور که چشمش برق میزد گفت میتونیم فیلمی که دختر خالش داده رو باهم ببینیم
ماجرای فیلم یادم رفته بود سری تکان دادمو گفتم که حتمأ میام
چند روز بعد مینا زنگ زد و گفت که مامانش داره میره و ازم خواست که برم پیشش
سریع چادرمو سرم کردم و رفتم پیش مینا
مینا فیلمو از کمدش در آورد و گذاشت تو دستگاه، اول فیلم آهنگ هایده بود تا خواستم اعتراض کنم که چرا آهنگ گذاشته یهو هایده قطع شد و انگار یه فیلم آمریکایی شروع شد
یه زن و مرد تو ماشین وارد خانه شدن و شروع کردن به بوسیدن و لب گرفتن از هم و رفتن تو اتاق خواب و لخت شدن و…
من و مینا هاج و واج به هم نگاه کردیم ، تا اینکه فیلم سکس زن و مرده رو داشت نشون میداد جلوی مرده خیلی بزرگ و کلفت بود
هیچ وقت تصویر لخت یه مرد رو ندیده بودم و تنها کسی که تو زندگیم لخت دیده بودم مادرم بود که اونم خیلی سالهای پیش منو تو حمام منو میشست
زن و مرده تو فیلم ناله میکردن و داد میزدن
جفتمون حال عجیبی پیدا کرده بودیم ، دلشوره و اضطراب داشتیم و حتی مینا رنگش کمی پریده بود
اون قسمت فیلم تمام شد و تو قسمت بعدی دوتا زن رو نشون داد که انگار از خرید برگشته بودن و از تو پاکتی که دستشون بود چیزای درازی در آوردن که مثل جلوی اون مرده بود ( اون سالها ها حتی اسم کیر رو بلد نبودم )
و لخت شدن و و بعد مالیدن همدیگه اون چیزهای دراز رو تو کص هم میکردن
مینا تلویزیون رو خاموش کرد
واقعأ ترسیده بودیم و بدون اینکه حرفی بزنم سریع چادرمو برداشتم و اومدم خونه
اون شب همش تو خواب میدیدم زنه توی فیلم اون چیز درازارو داره میکنه تو کصم و منم از ترس از خواب با جیغ می پریدم
یک هفته ای این وضعیت ادامه داشت مادرم نمیدونست چم شده ، حتی منو نمی برد مشاوره چون این چیزها برایشان معنی نداشت
قبل خواب مادرم زیر متکام کمی پول به عنوان پول دوا میذاشت که زودتر خوب بشم
یه هفته بعد مینا بهم زنگ زد و گفت برم پیشش که کارم داره
با اینکه میترسیدم ولی رفتم خونشون
مینا همه ماجرای فیلمو برام تعریف کرد ، از سکس و لز و… و آخرش گفت که دختر خالش همه رو براش تعریف کرده و حتی با دختر خالش لخت شده و مثل اون زنها همدیگر رو مالوندن و بهش خیلی کیف و لذت داده
مینا همینجوری که حرف میزد تاپ و کرستشو در آورد و دستمو گرفت و روی پستانهاش گذاشت
اولین بار بود که غیر مادرم یه همجنس خودمو لخت میدیدم
با لمس پستان مینا یه حس جدیدی توی بدنم داشت شکل میگرفت ، حس یه گرمی داغی بدنمو داشت فرا میگرفت
مینا منو تو بغلش گرفت و از پشت و از روی لباس بدنمو میمالید
لبهاشو رو لبهام گذاشت و لبهامو میبوسید و زبانشو توی دهنم میکرد ازم خواست که منم لباسمو دربیارم ، . لباسمو در آوردم و مینا از پشت سگک کرستمو باز کرد
روی تختش نشستیم و مینا مثل زنهای تو فیلم شروع کرد به خوردن و میک زدن پستونم
روی ابرا بودم حس میکردم چیزی توی بدنم داره آزاد میشه یه قلقلک خاصی تو دلم داشت ایجاد میشد مینا همینجور که داشت با پستونم بازی میکرد دستشو گذاشت روی کصم
یه لحظه آهم در اومد و منم با دستم پستون مینا رو گرفتمو چنگ زدم
مینا بلند شد و شلوار و شورتشو در آورد کصش از کص من خیلی بهتر بود سریع اومد روی تخت و بالای سرم و با کصشکه معلوم بود تازه تمیز کرده نشست روی دهنم و کصشو مالید روی دهنم
کمی ازش ترشح اومده بود ، طعم شوری داشت ولی خوب بود
بهم گفت که زبونمو بکنم تو سوراخ کصش
زبونموکه کردم تو کصش آهش در اومد و بیشتر خودشو روی دهنم تکان میداد تا اینکه ارضا شد و بی حال کنارم افتاد
کمی که حالش جا اومد شلوار و شورتمو در آورد خواست که کصمو بخوره ولی چون کصم مو داشت فقط با کصم بازی کرد تا منم ارضا شدم

ادامه دارد…

نوشته: ریحانه


👍 17
👎 7
32701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

938047
2023-07-17 00:50:17 +0330 +0330

خوشم اومد به نظر واقعی بود 👍

2 ❤️

938057
2023-07-17 01:49:18 +0330 +0330

چه ربطی به اربعین داشت
ولی بد نبود

0 ❤️

938077
2023-07-17 04:40:11 +0330 +0330

سکس وسط محرم هم حال میده چه برسه به اربعین

0 ❤️

938078
2023-07-17 05:00:36 +0330 +0330

کصشر کصشر کصشر
تو همین س کلمه خلاصه شده داستانت

2 ❤️

938092
2023-07-17 07:57:33 +0330 +0330

قشنگ بود 👍 👍 👍 👍 ❤️ ❤️ ❤️ ❤️

0 ❤️

938106
2023-07-17 10:38:06 +0330 +0330

قشنگ بود
ادامه بده
👌🏻👏🏻🌹

0 ❤️

938137
2023-07-17 15:22:54 +0330 +0330

خوب بود به نظرم اسمش رو عوض میکردی بهتر بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها