سلام
قرار بود که فردا از ایران خارج بشیم
نشسته بودیم چهارتایی رو صندلی برا چند تا از دوستامون اخر هفته ایی اجرای می کردیم (من مهراد الینا سپهر
دیگه واقعا صدام بگا رفته بود ب بچه ها اشاره کردم که تموم کنیم
تموم کردیم ولی اصرار داشتن ادامه بدیم ولی واقعا نمی تونستم اخ اونام راس میگفتن هنوز ساعت 12 هم نشده بود
مهرادگفت ک اینکارو تموم کنیم ب جاش صوبر وار چند تا سوال فان بپرسین
ب خاطر نفوذ زیاد مهراد قبول کردن به این نتیجه رسیدن سوالای تاحالا تجربه داشتی یا نه رو بپرسن که یکم از صوبریت خارج می شد
سوالاشروع شد :
سوال دو
تاحالا تو پابلیک و جای عمومی کامل لخت بودی ؟
این انتخابی که ما هر روز صبح از خواب بیدار میشیم داریم
با تعجب دیدم که مهراد و سپهر باا خنده گفتن اره ولی الیانا خیلی معذب بود همچنین مهراد و سپهر ولی اونا پسر بودن دیگه :)
پاشدم خنده طور گفتم اخه این چ سوالایی اره ما هر روز لخت پامیشیم و می رقصیم بیرون میریم و توهتل فور سام میزنیم و ماشروم می خوریم و حدس بزن چی در اتاق همیشه بازه پس ماهم تو مکان عمومی هستیم
خنده جمعیت که همرا با تایید بود و دیگه ادمه ندادن
فقط ی سوال گفت ک میشه بپرسم واقعا تو گی هستی ؟
جمعت ساکت شد
منم با خودم گفتم بالاخره امشب جواب میدم فردا که از کشور برای همیشه احتمالا خارج مبشم
گفتم نه
-تعجب بچه ها
گفتم این حرفو برا این میزدم که اون تایم دخترا طرف من نیان
تا حدی خندیدن بچه ها
یکم براشون باورنکردنی بود ولی خا ب تخمم
چند تا کصشر دیگه گفتیم و اون شب تموم شد
اون شب باهم فور سام زدیم ولی ب قدری رو الکل و مواد بودیم که هیچی نفهمیدیم
خیلی تلخ بود
فردا من و مهراد می رفتیم لندن برای تحصیل و موزیک
الیانا میرفتم تونتو برای خانوادش و موزیک اونور
سپهر هم می رفت پاریس برای اینکه اونجا تونسته بود استودیو بگیره
خیلی سخت بود
قرار گذاشتیم پنج سال دیگه همه بیام تهران برا بچه ها کنسرت طور بذاریم
.
.
.
.
ارتباطمون همینوطری کمرنگ تر می شد ب خصوص با سپهر و کم کم با الیانا هم در حد هفته ایی یبار حرف میزدیم و خبری ار سکس چت و ان چیزا نبود
دو سال دیگه ی ایمیل شخصی از طرف سپهر گرفتیم نه از طرف ستودیوش که اونجا ازدواج کرده و میخواد گذشته شو پاک کنه وگفت دیه نمی خواد با ما در ارتباط باشه
مهراد خیلی اسیب دید
تصمیم گرفتیم بریم تورنتو پیش الینا شاید بهتر شدیم بهش گفتیم و اومدیم کانادا
یه هتل گرفتیم و بلیط برگشت رو نگرفته بودیم هنوز
قرار گذاشتیم رستوران با الینا نیم ساعت دیر اومد تو رستوران الینا برای سه تامون ی غذا سفارش داد و نشست روبه رومون
خیلی فرقکرده بود موهای قهوه ایی براقش و چشای مشکی و جذابش اونشکلی نبود چشاش سیاه شده بودم موهاش خیلی نامرتب بود حتی لاغر تر از قبل شده بود
قبل از اینکه غذا رو بیارن در مورد سپهر حرف زدیم و مهراد رو درد و دل دادیم غذا رو اوردن مهراد خیلی بهتر شده بود
بعد از دوسال همدیگه رو میدیدیم غذا رو خوردیمالینا برا مهراد یه تاکسی گرفت و فرستادیمش هتل
من و الینا شروع کردیم قدم زدن تو یه پارک رفتیم و اونجا نشستیم و تو چشام نگا کرد یهو شروع کرد گریه کردن
گفت از وقیت اومدم اینجا مامانم مرد و بابام منو مقصر می دونست از خونه انداخت منو بیرون من بعد چند روز مجبور شدم برم ی کلاب کار کنم و یبار اونجا بهم تجاوز کردن
رفتم خونهی بابام با دوستش نشسته بودن معلوم بود یکم مسته با گریه براش تعریف کردم که بهم تجاوز کردن
وقتی براش تعرف کردم
گفت : باشه شلوارتو بکش پایین …
و اینکار ادامه دار شد من به یکی از دوستاش در ازای یه بسته بربن(نوعی ویسکی) داد من الان با اون زندگی می کنم و …
خرفشو قطع کردم
گفتم تو چرا به ما نگفتی
با گریه گفت نمی تونستم
ایکاش هیچ وقت نمی اومدی
گفتم اره ای کاش هیچ وقت نمی اومدم
برگشتم هتل سریع بلیط گرفتم و با مهراد برگشتم تهران نه لندن
هر وقت حالم بد میشه فقط با مهراد میرم میدوییم تا شاید یاد قدیم باشه …
نوشته: mad mi
تو حتی اسم گرایشات رو نمیدونی بعد اومدی داستان می نویسی همین کارارو می کنین تو زمستون بارون می باره دیگ
من تاحالا واسه هیچ داستانی نظر نزاشتم
بی سابقه کص گفتی
احسنت
همینجوری کصشر بگی سایت از فیلتری در میاد
بیا پایین انقد کصشر نگو
داستانم مینویسی یه کصشری بنویس ادم حس نکنه ریده تو وقتش
اسم داستانت علامت سوال بود خوندم
پشیمون شدم وقتمو تلف کردم
اقا کصشر نگو خدایی سرمون درد گرفت ماشروم میکشی؟؟ماش و میخورن پلشت
اسم داستانت کاملا اشتباه بود لز توش نبود داستانت قشنگ بود ولی میتونستی خیلی بهتر عنوانش کنی تو دوتا قسمت ولی خیلی خلاصه کردی شروعش یکم زود بود شخصیت هاتو معرفی نکردی فک کنم فقط دوست داشتی ی داستان بنویسی مخصوصا اخرش اون سپهر زود حذف شد تا الینا که اونجوری امیدوارم داستانای بعدیت بهتر باشه موفق باشی