سلام عنوان داستان رو اینطوری گذاشتم بیاین داخل صفحه و بخونید
این داستان همش واقعیته به قول بچه ها خاطره است نع داستان
شروع می کنیم
طبق بقیه ی داستان ها من یه پسر 19 ساله ورزشکار چشم رنگی کنگ فو کار هیکل خدا خلاصه همه چی عالی خونه هر فامیلی یا هر جا میرفتم حتی بازار لخت میشدن میگفتن تو رو خدا ما رو یا منو بکن خلاصه مکافاتی داشتیم
طبق داستان بچه ها دارم میگم همش هم حقیقته
یه روز زنگ زدم دوست دخترم اومد رفتیم پارک بستی و ساندویچ گرفت برام گفت بخور منم خوردم بعد دیدیم صاحب مغازه حواسش نیست بقیه هم دارن بستنی میخورن منم یکم ممه هاش رو مالیدم بعد دو تامون حشری شدیم کسی حواسش نبود بردمش طبقه بالا بستنی فروشی شلوارش رو کندم از پشت گذاشتم تو کونش و چمد روش دیگه کردمش که خیلی حشری شده بود گفت پرده ام رو بزن منم زدمش و خونش ریخت رو نون بستنی ها و بعد با ده روش کردمش و چون دیر آبم میاد بعد یع ساعت آبم اومد ریختمش تو نون بستنی خوردش و رفتیم خلاصه بردمش تو دستشویی های پارکهم یه دست کردمش بعد سوار ماشینش کردم بردمش خونشون خواست تو ما
شین هم بکنمش که من نکردمش
بعد که رسوندمش رفتم خونه خالم اینا که شوهر خاله ام رفته بود خارج برای ماموریت کاری بچه هاش هم یکیشون دانشگاه بود و دختر ش هم دبیرستان بود خلاصه دیدم کسی خونه نیست رفتم گفتم خاله بیا بکنمت گفت خیلی وقته می خواستم بکنیم روم نمیشد بیا بکنم من گرفتم خوب از کسش کردمش بعد گفتم از کون گفت نع دردم میاد اما گفت چون دوست دارم بکن منم یهو کردمش تو کونش جیغ زد بعد نیم ساعت کردن دیدم یکی از پشت پنجره نگاه می کنه دختر خاله ام بود اونو هم آوردم تو خونه لختشش کردم بعد کردمش از کونش که تنگ و داغ بود حال میداد بعد یه ساعت آبم اومد خاله ام خوردش بعد دیدم گوشیم هی زنگ میخورد زن عموم بود گفت بیا بریم خرید کارت دارم منم رفتم دنبالش رفتیم خرید تو خرید خودش رو هی می مالید بهم بعد خرید برگشتیم خونه رفت لباساش رو عوض کرد اومد گفت کمرم درد می کنه بیا ماساژم بده گفتم باشه لخت شد دراز کشید اینقدر سفید بود که نگو منم داشتم ماساژش میدادم دیدم حشری شد برگشت لبم رو بوسید منم گرفتم کردمش آبم هم ریختم تو کسش که گفت دیروز عموت ریختش تو کسم بچه دار شیم بعد دیگه داشتم میرفتم خونه که دوتا کس تو خیابون دیدم سوارشون کردم بردم خونه خوب جرشون دادم از کس و کون بعد تشکر کردن و رفتن تو خونه خوابیدم لخت کهدیدم یکی داره با کیرم بازی می کنه بیدار شدم دیدم خواهرمه گفت چه کیر خوبی داری خیلی وقته دوست دارم منو بکنی منم گفتم زشته گفت نع باید بکنی مگر نع به همه میگم مامان رو می کنی منم گفتم باشه و گرفتم کردمش داشتم میکردمش که دوست خواهرم اومد تو اتاق سحر اسمش بود که خیلی وقت توی کف کردنش بودم پا نمیداد که لخت شد گفت منم می کنی آقا سامان منم گفتم به روی چشم گرفتم از کون دو تا رو کردم به خواهرم گفتم کونت چرا گشاده گفت دوست پسرم می کنم هفته ای یه بار بعد که دیگه خسته شدم و سحر رو کردم رفتم خونه پدر بزرگم دختر عمه ام اونجا بود داشتم روی راه پله ها میرفتم بالا اونم داشت می اومد پایین که دست زد به کیرم گفت آقا سامان کوچولو چطوره گفتم خوابه گفت بیا زیر زمین بیدارش کنم برات منم رفتم زیر زمین لخت شد بود تا من بیام کیرم گذاشت دهن ساک زد بعد کردمش تو کونش بعد که خوب کونش رو جر دادم ساک زد آبم آمد ریختمش تو دهنش بعد رفتم بیرون یکم دور زدم هی دخترا میگفتن بیا بکنمون هی نمیرفتم بکنمشون
(ناموسن باورتون نمیشه ماشینم چی بود بابام از آمریکا برام آورده بود پراید بود پراید)
شب شد رفتم خونه همسایمون که یه زن خوشگا و توپ بود و کسی بود اونجا بود مادرم گفت شب خودش تنهاس شوهرش رفته ماموریت برو شب پیشش بخواب میترسه منم گفتم باش رفتم خونشون فیلم داشتیم نگاه میکردیم از ماهواره که داشتن لب میگرفتن دیدم سحر خانوم همسایمون اومد لبام رو بوس کرد و کیرم رو از رو شلوار مالید منم دیدم داره پا میده گرفتم کردمش و خوب پاره اش کردم و خوابیدم تا صبح.
این داستان کاملا واقعی بود الان یه مشت جقی میاد میگه دروغ بود ولی کاملش واقعی بود
ناموسن 99 دردصد داستان ها اینطورین اینایی که اینا رو مینویسن فکر کردن کسه ما دسته داره عایا ناموسن؟؟؟؟؟
منتظر سری دوم برای دوستان گی هم باشی
کوچیک شما سامان
یادم رفت بگم اسم ها مستعاره
نوشته: saman
کس گفتی آی کس گفتی، دره ره ره
مثل یه کسخل گفتی، دره ره ره
جواب کیری دادی
کسشرمو شنفتی
کسشرمو شنفتی ره ره ره (clap)
خوب بود دوست عزیز. گاهی وقتا اغراق بهترین راه انتقاده و مسلما طنز یکی از قوی ترین انواع نوشته هاست. نمیخوام بگم نگارش عالی و فلان و فلان داشت اما موضوعاتی بود که به خوبی و با کمی اغراق بیانشون کردی.
واقعا برای اونایی که نخونده میان نظر میدن متاسفم. کسی که از روی عنوان نوشته ای رو قضاوت میکنه مشابه بچه ای میمونه که از روی جلد مداد رنگی اونو انتخاب میکنه و محتوای اون براش اهمیتی نداره.
فقط یه چیزی آرزو میکنم فرهنگ فحاشی (شاید هم بی فرهنگی اسمشو گذاشت) و توهین هیچ جای دنیا باقی نمونه.
موفق وپیروز باشید.
sharlatan1375 اگه منظورت منو هم در برمیگرف که باس خدمتت عرض شود که این «فرهنگ فحاشی» نیس، «فرهنگ پاسداشت کسوشر» میشه اسمشو گذاش.
نویسنده میاد به طریق طنز کس میبافه مام با روش کس گوئی تشویقش میکنیم. شمام سخ نگیر
فقط بهت توصیه میکنم سمت سایت های خطری نرو…خیلی رو مغزت تاثیر منفی داشته.
اسکلت حشری اصلا وقتی من داشتم نظرمو تو سایت درج میکردم هنوز نظر شما رو ندیده بودم و بعد از اینکه درج شد صفحه برای من ریلود شد.
به علاوه من فرق فحاشی رو با به کار بردن کلمات رکیک به خوبی درک میکنم و مخاطب خاصی مورد نظرم نبود شمام به خودت سخت نگیر
سخ گرفتن ینی زیر یه داستان کسشر؛ دفاعیه قضایی صادر کردن!
و من الله توفیق ?
وقتی اون نصف دیگه فامیلتم کردنت اونوقت بیای بقیه داستانو بنویس
هر جا لخت می شدی میخاستن بکننت درستش اینه
اینکه شما جایگاه متهم(فرهنگ فحاشی) وکیل مدافع(بعضی از کاربرا) و دادستان(شاید من) رو اشتباه گرفتید دلیلشو نمیدونم.
در ضمن توفیق برای محدود هاست.
حرف دل من خلاصه شده تو این صفحه
واقعا یه مشت بچه کون میان از کردن جد و آبادشون داستان سر هم میکنن و ما هم میخونیم و فوقش ته داستان یارو به فحش میکشیم
اما من به کمک برخی دوستان میخوام گفتمانو عوض کنم و سطح کارا رو ببرم بالا تا کاربرای سایت راضی باشن
میخوام خودم دست به قلم بشم
به قول حصین
وقتشه کم کمک شروع کنیم که هله هوله ها برن کنار
اصن ما نباشیم کی باشه
نویسنده های محترم هم لطفا سعی کنن عملکرد بهتری نسبت به گذشته داشته باشن .
خوب بود گرچه توصیه نمیکنم ادامشو بنویسی اما چیزایی که نوشتی حقیقتیه که وجود داره و تمام حرفاتم درست بود.
والا حق داره این جواب کسشراییه که به عنوان داستان تراوش میکنن بعضی مغز پریودی ها
حسابی هم کفری بوده نویسنده
حالا ما كه هيچي چندخطش بيشتر نخونديم، ولي خداييش حوصلت شد اين كسشعرا رو بنويسي؟؟!
دمت گرم سامان
خیلی قشنگ به تمسخر گرفتی این بچه جقی های کیری رو که میان کس شر می ویسن
جالب بود مرسی ولی از داستان هم خنده دارتر کامنت ¤" دخــــتر بــסِ "¤ هستش که نهایت ناباوری آمده بــــگوزه اما ریــــــــده ! :-|
:-D ;-)
راست میگه همه ی خوانوادش ج…ده هستن خواست اینو بگه روش نشد به صورت یه داستان طنز خیالی گفتش
کسایی که داستان رو نمیخونید خیلی بیجا میکنید کامنت میذارید میخواید چیو ثابت کنید شماها ثابت شده ای که کون میدید حتما قهوه میخورید سیگار میکشید و فکر میکنید روشن فکرید که همه جوره از همه ایراد میگیرید
اونایی هم که خوندن و مسخره کردن که دیگه هیچوقت کامنت نذارن که اصلا درکی از داستان ندارن مثه گاو عاشق خالی کردن عقده هستن
اتفاقا خیلی جالب بیان کرده بودی چرت و پرتای داستان های شهوانی رو خودم بارها خواستم یه همچی چیزی رو بنویسم ولی نشد
سپاس از تو پسر ولی یه سرعت عمل خاصی تو داستانت بود زود همه رو گاییدی
اول فکر کردم داری کس و شعر میگی ولی وقتی همشو خوندم دیدم روی داستانت با اون بچه جقیای شهوانیه ک هنرو از کس کون گاییدن حتی خواهر مادر خودشونو.ایول
از کامنتا معلومه هیشکی نخونده ها داستانو همه فک کردن مثل بقیه داستاناست فقط گفتن چرت بود :|
ايول دمت گرم،لازم بود يه كير ماليده بشه به اون دسته جغنويسها كه حوصلمونو سربردن
“اونايى مه داستانو نخوندن،كامل بخونن،اخرش مهمه” (clap)
خیلی خوب بووود واقعا دقیقا نصف داستاتا همینطوری تخیلی هستش …ممنون که این خطر و به جون خریدی و حاضر شدی مورد توهین و قضاوت قرار بگیری تا به عده ای تلنگر و کنایه بزنی …ممنونم دوست خوبم
مانا باشی
فکر کنم اولین و بهترین داستانی بود که به یه عده ( بی عقل که میان داستانهای مسخره میذارن و راحت با هر خانمی سکس میکنن حتی فامیل نزدیک )فهموندی که همه میدونن دروغ مینویسن و کسی باورشون نمیکنه–ولی ایکاش بهتر و بیشتر توضیح داده بودی –بعضی ها هم که اصلا نفهمیدن شما خواستید ادای اونا را دربیارید و بیخودی فحاشی کردن ----مرسی بابت طنز جالبتون
کسشر مث همه داستانا !!!
{اسکلت حشری دمت داغ…عالی بود}
:| :| :| ناموسا اینایی که نوشتی تو خواب دیدی:| :| :-/
من با نظر بعضی از دوستان ک سر هر داستانی فحش میدن کاری ندارم
خودم داستان هرچقد تخمی باشه میخونم چون نویسنده وقت گذاشته بهش احترام میذارم
فحشم تو دهنم نمیچرخه
ولی د اخه کیرم تو سوراخ کون نصف فامیلت
داستانت انقد تخمی بود سر خط اول حالت تهوع گرفتم
کسخل کیرم تو قلمت باو ننویس
داداش من معذرت میخوام
شرمنده اولش بد شروع کردی فک کردم مثل ملجوقای تو سایتی
ببخشید
امیدوارم موفق باشی
دمت گرم
کیرم تو کله ی کیری بوات که تو رو درست کرد با این داستان تخمیت…هههههههههههههههههههههههههههههههه 🙄
اینقد به این برو بچه ها گیر ندین … آقا بزار بیان اینجا لا اقل خودشونو اینجوری تخلیه کنن…
دروغ میگه ؟بزار بگه… به من و تو که خسارتی نمیزنه که! خواستگاری نیومده که؟
چیزیکه الان من و تو رو اینجا کشونده لذت جنسی نیست, نیاز جنسیه… همون عذابی که جلوی پیشرفت خیلیامونو گرفته…
بعضی از این کار برای سایت اینقدر کسخل و معیوبن که نفهمیدن این داستان طنز و جنبه انتقادی داره!!
واقعا اینقدر کج فهمید شماها! (dash)
نظر شما چیه؟ سلام خوبید بچه ارومیه هستم و یه سوالی دارم ببینم عمده مشکل که بین زنو مرد هستش وموجب نارضایتیه زن هستش چیه .؟ من میگم زود ارضاع شدن مردهستش من تونستم به جای برسم که هرچند ساعت بخوام سکس بکنم تا کوس خشک نشه ابم نمیاد
خوشم اومد با این داستان کسانیو که میان داستان چرت میگنو مورد تمسخر قرار دادی. هه باریک
هنوز دارم فکر میکنم اینقدر اب از کجا داشته روزی این همه میکنه (hypnotized)
دوستان بزنید به چاک تا نیومده مارو هم بکنه تو داستان بعدیش بگه
دمت گرم. طنز جالبی بود . پاچیدم از خنده 🙄 ? ? ? ? (clap) (clap) (clap)
کیرم تو هفت جد ابادت اولشو خوندم اومدم بهت بگم… تو به جهیزیه ننت خندیدی که چشمت ابیه و همه برات لخت میشن و میگن بیا منو بکن مخت گوزیده انقد جق زدی کاچه روانی عقده ای
خووووووووبه…فقط پاراگراف اول داستانو خوندم گرفتم چی میگی خیلی خوبه آفرین،با یکی از بچه ها که نوشته باید سطح سایت و داستاناش و با فحش ندادن و …بالا ببریم موافقم.نمیگم داستانت،که «کارِت» خوب بود…مرسی
ادمین عزیز بازم مزاحمت شدم (ادمین اگه دستش بمن برسه خفه ام میکنم از بس غر میزنم)،شرمنده عزیز،آقا یه پیشنهادی دارم،این بچه ها همیشه میان زیر داستانها با هم کل کل میکنن،خب برادر یه نیمچه چت روم زیر داستانها درست کنی جای دوری نمیره،همه با هم،هم حرف میزنم و هم همه با هم حالشو میبرن (چی شد!دویست دفعه نوشتم هم!)
کتاب پیشنهادی: سگهای جنگ،فردریک فورسایت
اون زن و شوهر جوانی که تازه اومده بودن محلتون رو یادت رفت، روده برام نماند اینقد خندیدم ، وجدانن دمت گرم،
وایی چقدر جالب بود افرین با سرعت نوشتی نه که خیلی طولانی میشد حال کردم از این بهتر نمیشه واقعت میتونه از چشم های نویسنده فهمید دمت گرم حال کردم
پسر عالی بود (clap) نابودم کردی با اون سرعتت 🙄
کامنتا هم خوندنشون خالی از لطف نیست، توروخدا اول داستانو بخونینبعد کامنت بدین، ملت پارگراف اولو میخونن میان فحش میدن خب آخه خواهر/برادر عزیز، آدم باش!
کامنت اول این دختر بلا که کلا ریده 🙄 چطوری میتونن پاراگرافاولو بخوننو نفهمن داستان طنزه؟
کلا دمت گرمه، خیلی لذت بردمو خندیدم 🙄
عنوان مستجلقانه بود…نخوندم ولی فقط مشخصات و لبن بخش پایانی و خوندم…جقی جانِ چشم رنگی کس دسته نداره ولي واسه تو زیادیه و روو دل میکنی مشخصاتم مشخص میکرد که عقده داری…دوست عزیز کس کردن به زمان نیاز داره اینجا برازرز نیس همه تو هم بچپونن…بعد جق زدن تراوشات مغزه جقیت و روو صفحه بیار که انقد خزعبلات ننویسی…جقیِ چشم رنگی.