مخ زدن زن شوهردار با برنامه سه ماهه

1393/08/05

این داستان مال چند سال پیشه که من تازه کنکور داده بودم. موقعی که تازه چشم و گوشمم داشت واز میشد. اون زمان یه جورایی ما مدیر ساختمون بودیم و همه قبضهای مختلف رو ما پرداخت میکردیم و سهم هر همسایه رو تو یه کاغذ مینوشتیم بهش میدادیم. مثل الان نبود. قبضها خیلیهاش مشترک بود و در نتیجه این مسئله که بخوایم در یه همسایه رو بزنیم و یه کاغذ بهش بدیم در طول ماه زیاد پیش می اومد. و البته این کار کامل به عهده من بود. مسئله بعدی اینکه ما حیاط بزرگی داشتیم که توش کلی درخت میوه داشت و ماههای مختلف سال محصولات مختلفش در می اومد که اونم باز چیدنش و تقسیم کردنش بین همسایه ها کار من بود. همین طور اینکه ما یه رسمی داشتیم که زیاد نذری و این جور چیزا درست میکردیم که بازم پخش کردنش تو در و همسایه ها واسه من بود.

خلاصه اینکه من زیاد میرفتم در همسایه هامونو میزدم و مثلا یه چیزی بهشون میدادم. تا اینکه همسایه جدیدمون که یه زن و شوهر جوون بودن اومدن تو ساختمون ما. خب البته اولاش من نظر خاصی بهش نداشتم اصلا تو این باغا نبودم که بخوام با یه زن رابطه داشته باشم ولی خداییش کم کم اون شروع کرد. مثلا تا منو تو کوچه یا آپارتمان یا پارکینگ میدید شروع میکرد به لاس زدن و حرف الکی زدن خب اعتراف میکنم که منم خیلی خوشم میومد و یه جورایی کم کم این قضیه دو طرفه شد. مثلا تا صدای ماشینش رو میشنیدم سریع به یه بهونه میرفتم بیرون که تو راه پله بهم برخورد کنیم (اونا یه ماشین مزخرف اسپورت داشتن که صدای خیلی تابلویی داشت از طرفی زنه زیاد از خونه میرفت بیرون با ماشین) یا مثلا اینکه وقتی یه چیزی میبردم جلو خونشون با لباس زیر میومد جلو در و کلی لاس میزدیم و حتی بهم میگفت بیا تو در خدمت باشیم. یا اینکه یه سری زد به کله م یه بهونه ای دادم دستش گفتم شما که صبح تا شب شوهرت میره سر کار یه موقع خریدی چیزی داری به من بگو اونم از خدا خواسته یه روز در میون زنگ میزد هم کلی تلفنی لاس میزدیم هم وقتی اون خریدش رو واسش میبردم کلی بهم حال میداد. حال میداد منظورم اینه که با سر و وضع خیلی سکسی ای میومد جلو در و منم فقط سینه ها و باسنشو نگاه میکردم بعد که می اومدم پایین سریع میرفتم حموم جق میزدم. حتی بعضی وقتها با کورست میومد در رو باز میکرد.

یه سری من زیرشلواری پام بود. رفتم یه قبضی چیزی بهش بدم دیدم یه دامن کوتاه پوشیده با یه تاپ تنگ. انقدر راست کردم که کیرم تابلو شده بود. اونم هی زیرچشمی داشت کیر منو نیگاه میکرد و یه جوری انگار ترسیده باشه صداش میلرزید یا شاید هیجانی شده بود. جفتمون شانس اوردیم خودمو کنترل کردم همونجا بهش تجاوز نکردم.

انصافا هم بدن خوبی داشت. نه چاق بود نه لاغر ولی سینه ها و باسنش عالی بودن خیلی هم تو آرایش کردن به خودش میرسید من که میرفتم پیشش از نوک پا تا فرق سرش آرایش کرده بود. اینم بگم که کلاس ایروبیک هم میرفت و اصلا بعد یه مدت که اومده بودن تو محل همسایه ها کسی عروسی یا تولدی پاتختی ای جشنی چیزی داشت دعوتش میکردن بیاد برقصه. از خوانوادش هم همینو بگم که چه مهمونیهای مختلط خفنی میگرفتن. جشن تولد یکسالگی بچه اولش منو دعوت کرد. بهم میگفت تو نباشی به من خوش نمیگذره. آقا رفتیم عجب چیزی بود. منم تا حالا مهمونی مختلط این مدلی نرفته بودم. کف کرده بودم.

فکر میکردی اومدی کلوپ سکس. چه تیپای خفنی داشتن مهموناشون. خودش لامصب چی میرقصید. جلو شوهرش با صد نفر رقصید. من خودم جلو شوهرش باهاش دست دادم تازه من خوب بودم کسای دیگه بوسش هم میکردن. چه کونی قر میداد لامصب. باور کن نصف مهمونا وقتی میرقصید تمرکز کرده بودن رو کونش. پلک نمیزدن. خلاصه بعد اون مهمونی بود که دیدم عوض شد با خودم این شعر رو زمزمه میکردم آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم کوس در خانه و ما گرد جهان میگردیم یا مثلا یاد شوهرش که می افتادم به خودم اینجوری میگفتم اون (شی، She) راضی، اون هم (هی، He) راضی، تو هم راضی، کون لق ناراضی. خلاصه بعد اون بود که دیگه تصمیم گرفتم هدفمند و با برنامه باهاش لاس بزنم. با خودم گفتم یه برنامه سه ماهه میریزیم آخر سه ماه باید کرده باشمش. اینو از رو تجربه م سر کنکور استفاده کردم. آدم باید واسه همه کاراش برنامه داشته باشه. خلاصه شروع کردم.

الهی از تو مدد. خدا هم همینو میگه. میگه از تو حرکت از من برکت دیگه وقتی به یه بهونه با هم صحبت میکردیم یا مثلا میرفتم جلو خونش شروع میکردیم لاس زدن، سعی میکردم بحث رو ببرم به چیزای خصوصیش. ینی تقریبا یه جوری شده بود که با من درد و دل میکرد. چیزایی که به شوهرش نمیگفت رو به من میگفت. یا مثلا به یه بهونه ای میرفتم تو خونه ش. مثلا میگفتم کلید ندارم خونواده رفتن بیرون یه ساعت دیگه میان من مونده م پشت در. یا اینکه وقتی خونمون خالی میشد میکشوندمش خونمون. خلاصه قدم به قدم طبق برنامه سعی کردم بیشتر بهش نزدیک بشم و مثلا بغلش میکردم و هی بهش دست میزدم و از این کارا.

اینکه میگن خدا روزی رسونه واقعا راسته. تو آخرای همون مدت سه ماهه که من برنامه ریزی کرده بودم زد و یکی از اقوام ما که تو شهرستان زندگی میکرد عمرشو داد به شما و رفت به رحمت خدا. خدا بیامرز عجب وقت خوبی مرد. خانواده هم پا شدن چن روز رفتن شهرستان. منم البته چون درس داشتم نرفتم. بهش که گفتم چن روزی خونواده نیستن اونم پایه گفت خب غذا رو بیا با هم بخوریم. لااقل ظهرا رو بیا خونه ما. خلاصه ظهرا میرفتم پیشش و یکی دو ساعتی با هم لاس میزدیم. یکی از همون روزا گفتم میخوام خودم غذا درست کنم. البته خورشتش آماده تو فریزر بود فقط برنجش رو باید خودم میپختم. زنگ زدم بهش با بچه یک و نیم ساله ش اومدن پایین. بعد برنج رو که گذاشت دم بکشه یه کم با هم صحبت کردیم و خندیدیم و یه دفه بچه ش گریه ش گرفت گفت آره احتمالا گشنشه. جلو من تاپشو کلا در اورد سینه شو گذاشت دهن بچه ش. یه جوری با یه شهوت خاصی هم به من زل زده بود انگار منتظر بود من یه چیزی بگم. بچه ش که خوابید گفتم راستی شیر مادر چه مزه ایه؟ گفت میخوای بچشی؟ گفتم آره اگه کم نمیاد. گفت یه کم اشکال نداره. همینجوری که بغلش نشسته بودم سرمو بردم جلو و یه چند ثانیه ای شروع کردم به مکیدن سینه هاش. دستش رو گذاشته بود رو سرم و نوازشم میکرد. نمیدونستم باید چیکار کنم. سرم رو که اوردم بالا سرشو نزدیک کرد بهم شروع کردیم به لب گرفتن. دیگه از خود بی خود شده بودیم یه جوری انگار جفتمون مدتها بود که دنبال این موقعیت بودیم همینطور که داشتم ازش لب میگرفتم داشتم سینه هاش رو میمالیدم کم کم دستم رو بردم پایین و گذاشتم رو لاپاش. اینم بگم که فقط یه شورتک پوشیده بود. بقیه جزئیاتش رو دیگه نمیتونم واستون تعریف کنم. شماها از من واردترید تو این چیزا. الانشم یادش میوفتم داغ میکنم میخوام برم حموم … واقعا یه حس بینظیری داشت. خلاصه بعد اون موقع بود که دیگه چند وقت یه بار ترتیبش رو میدادم تا اینکه اهالی ساختمون تصمیم گرفتن خونه رو بکوبن و ما دیگه باید یکی دو سالی از اونجا میرفتیم. یه جورایی جفتمون هم تصمیم گرفته بودیم دیگه کات کنیم. من از ترس شوهرش اونم شاید از ترس شوهرش شاید هم چون با یکی دیگه دوست شده بود. خلاصه اینکه توافقی از هم جدا شدیم. دیگه بعد از اون ندیدمش شماره م رو هم عوض کردم الان که چن سال از این جریان گذشته در مجموع پشیمونم

هم بعضی وقتها از ترس اینکه شوهرش بیاد پیدام کنه میترسم تا جایی که شب خوابم نمیبره. هم به این فکر میکنم که اصلا فرض کن شوهرش تو رو پیدا نکنه تو بالاخره میخوای ازدواج کنی یه روزی. فرض کن قرار هم نیست زنت بفهمه. فکر میکنی خدا به توی لاشی چه زنی قراره بده؟ به نظر من قانون طبیعت اینه که آدمی که لاشی باشه زن لاشی هم نصیبش میشه. اون موقع این چیزا رو نمیفهمیدم شایدم چون شهوتم زده بود بالا نمیخواستم بفهمم الانم وقتایی که شهوتم میخوابه به این فکر میکنم که از این کارا توبه کنم یا لااقل بیخیال زن شوهردار بشم. از طرفی لامصب این زنای شوهردار عجب چیزایی ان. انصافا چن برابر دخترا سکسی ان. تو ممکنه با یه دختر چار سال آزگار تو دانشگاه دوست باشی ولی ابدا بهت اجازه نده بهش دست بزنی ولی زن شوهر داری که با پسر ده سال کوچکتر از خودش دوست میشه هفته دوم میتونی مکان گیر بیاری بکنیش. وای که زنای شوهردار چقدر حرفه ای سکس میکنن. چه ساکی میزنن. چه محبتی دارن به آدم. من یه مدت با یه زن شوهردار بچه بالاشهر دوست شده بودم. پول آژانس منو میداد که هفته ای یکی دو بار برم خونشون. چپ و راست واسم هدیه میخرید. واسم سیم کارت و گوشی که گرفته بود به کنار دائم واسم شارژ میفرستاد که باهم تلفنی بلاسیم. تجربه خودم رو بخوام به شما بگم یه نکته خیلی کلیدی ایه. شما باید به یه زن ثابت کنید دوستش دارید تا همه چیزی رو که داره بریزه به پاتون. باور کنه بهش فکر میکنید. باور کنه از دیدنش لذت میبرید واسه اینکه ببینیدش بهترین لباسهاش رو در حضور شما میپوشه. این اصل مهمیه تو مخ زدن. تو ازدواج هم به دردتون میخوره تو اصلا بگو جنیفر لوپز اگه بهش ثابت کنی دوستش داری ینی ته ته دلش باور کنه عاشقشی هشتاد درصد قضیه حله. تیپت و وضع مالیت و شخصیتت و این کس شعرا بیست درصد بقیه س. اینو با تجربه زدن مخ چن تا زن شوهردار دارم میگم. تجربه م الکی به دست نیومده. کلی خون دل خوردم که به اینجا رسیدم.

نکته کلیدی دوم هم اینه که خدا در و تخته رو با هم جور میکنه. همه اونایی که من زنشون رو میکردم خودشون هم آدمای لاشی ای بودن. حتی سه مورد واسه خودم پیش اومده که پسره لاشی بوده بعد رفته یه زن محجبه از یه خونواده مذهبی گرفته به خیال خودش کس ننه جامعه. ما ناموس جامعه رو کردیم بعد هم رفتیم یه زن آفتاب مهتاب ندیده گرفتیم. بدبخت خبر نداره زنش چه جوری از کون به من میداده. الان که دارم این خاطرات و تجربیات گرانقدرم رو واسه شما تعریف میکنم هم بخاطر اینه که میخوام به شما بگم این راه رو نرید ما رفتیم آخرش پشیمونی و بدبختیه. هم اینکه گاهی شهوتم میزنه بالا و میام تو این سایتهای سکسی یه چرخی میزنم و اینکه توصیه علمای روانشناسی هم همینه. میگه میخوای یه عادت بد رو ترک کنی با یه عادت دیگه جایگزینش کن. من از سکس با زن شوهردار رسیدم به چرخ زدن تو سایتهای سکسی شما دلتون پاکه دعا کنید یه مرحله دیگه برم جلوتر و کلا این چیزا رو ترک کنم بره پی کارش. التماس دعا.
منتظر شنیدن نظرات قشنگتون هستم.

نوشته: ؟


👍 2
👎 2
127225 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

442065
2014-10-27 16:38:22 +0330 +0330
NA

tokhmi bod koskesh

2 ❤️

442066
2014-10-27 16:40:42 +0330 +0330

کسشره نخونید

0 ❤️

442067
2014-10-27 16:48:03 +0330 +0330
NA

نکته اولتو خودم گاییدم نکته دوم و تجربیاتتو اقام … کسکش از خدا مدد میگیری زن ملت و میگایی بعد یکیم عین خودت ازش مدد میگیره زن تورو میگاد …

4 ❤️

442068
2014-10-27 16:57:37 +0330 +0330
NA

Ye kos biar manam bkonam

0 ❤️

442069
2014-10-27 17:11:33 +0330 +0330
NA

ادامه بده چند وقت دیگه می تونی شاید مخ جنیفرم بزنی

0 ❤️

442071
2014-10-27 17:16:43 +0330 +0330
NA

yejori nazar midid engar age ye zane shohr dar baton refigh beshe das besh nemizanid akhe chera hamaton kos migid koniya kasi ke dos dare bede bayad kard to nakoni sad nafar dige mikonan be rishe toham mikhandan lotfan dige kos nagid noshe jonet ke kardi bazam bokon

0 ❤️

442072
2014-10-27 17:30:31 +0330 +0330

ننویس لااشیییییییییییییییی
کیر خر بره تو گوشت مغزتو بپاشه بیرون
بگو با برنامه سه ماه رفتم اوبی شدم
دیگه چرا میای میگی زن مردمو گاییدی
شاشیدم به مخ پریودت که خون از گوشت فوران کنه
ننویس سگ قلاده شکسته دهنتو بگاد
برو یکم آش گوز بخور به همراه خایه بزغاله تا آدم شی
کونی بنیاد هردم یه وریه…مجلوقل ذات…مغز ریدمانه …کونکش صفت…لاشی بنیاد…سگ گاییده
کیر همه ی مردای عالم تو وجودت
ننویس دیوووووووووووووووووث

1 ❤️

442073
2014-10-27 17:42:01 +0330 +0330
NA

گوه مغز - عن نطفه - گوز چشم - کس شعر نوشتی تحویل دادی که نظر هم بدیم بنویسیم به به و احسنت؟
گوه تو چشات که به زن شوهر دار نظر داری کثافت گوزو. کیرت گره بخوره ایشالا تا نکنی تو کوس زن شوهر دار حرومزاده.
کیر ملانصرالدین تو روحت با این داستان تخماتیکیت عن تو حلقت بیشرف.

1 ❤️

442074
2014-10-27 17:42:29 +0330 +0330
NA

توف به قبر پدر نداشتت لاشی!
تف تف تف تف تف!!! اونقدر تف که خودت و اون مامی جندت غرق شین!
هررررررررررری ننویس حالمون به هم خورد اه اه اه!!!

1 ❤️

442075
2014-10-27 18:32:53 +0330 +0330
NA

آفرین هم از داستانت لذت بردم هم از تجربیاتت.
منم عقیده دارم زن شوهر دار حالی که توی سکس میده را به شوهرش هم نمیده.
دلیلش را هم فقط خدا میدونه.
البته خدا هم ریده.

1 ❤️

442076
2014-10-27 19:18:38 +0330 +0330
NA

زن شوهر دارشو کاری ندارم یعنی اصلا قابل هضم نیس… اما خودمو کنترل کردم بهش تجاوز نکنمو بامزه گفتی تو مایه های خودمی.

0 ❤️

442077
2014-10-27 19:22:05 +0330 +0330
NA

سبک برنامه ریزیتم مثه منه که خل و چل

0 ❤️

442078
2014-10-27 19:24:46 +0330 +0330
NA

ای تو روحت دیدت به خدام که…
دیوث داداشمه

0 ❤️

442079
2014-10-27 20:06:04 +0330 +0330
NA

ننویس دیوث
ننویس کسکش
بااین برنامه ریزیهات
3 ماه باس کون بدی

1 ❤️

442080
2014-10-28 00:00:45 +0330 +0330
NA

اجب برنامه ریزی
برنامه کنکور شبیه برنامه سکس؟؟؟ :D

0 ❤️

442081
2014-10-28 02:30:39 +0330 +0330

من موندم این مزخرفات و از کجات در آوردی؟؟
یه ادم منحرف بدبختی که معلومه تو یه خانواده بسته سنتی بزرگ شدی…اون بدبخت هم تو یه مهمونی دعوتت کرده تو ندید بدید هم چون باهات دست داده و با آشناهاشون روبوسی کرده فکر کردی طرف …بله!!!
نه احمق بی فرهنگ …هر کسی که باهات دست داد و راحت اومد جلوی در خراب نیست منحرف…
حتما اگه از کشور خارج شی فکر میکنی رفتی جنده خونه!!!

1 ❤️

442082
2014-10-28 03:00:04 +0330 +0330
NA

کیر یوزپلنگ تو اون کونت با این برنامه ریزی های 3 ماهت…
کس کش سمت زن شوهردار نرو!!!

1 ❤️

442083
2014-10-28 04:57:35 +0330 +0330
NA

این جمشید مانکن هم که فقط فحش بلده.
میدونین چرا به همه داستانها فحش میده؟
چون خودش نمیتونه کس و کون بکنه از اینکه بقیه بکن بکن دارن حرص میزنه فحش میده.
همه میدونن که الان اکثر جوونای ایرانی از کوچیک تا پیرش همه سکسی ان و این اتفاقات زیاد میفته.
خودم به عینه خیلی هاشو دیدم و خبر دارم.
آقای مانکن فحش رو باد میبره و حال کس و کون رو اونا میبرن.
بجای اینکه این همه بنویسی “ننویس دیوث” یه بارم تو فحش ننویس.

2 ❤️

442084
2014-10-28 05:01:34 +0330 +0330
NA

همه میدونن که الان اکثر جوونای ایرانی از کوچیک تا پیرش همه سکسی ان و این اتفاقات زیاد میفته.
آقای مانکن فحش رو باد میبره و حال کس و کون رو اونا میبرن.
بجای اینکه این همه بنویسی “ننویس دیوث” یه بارم تو فحش ننویس.

1 ❤️

442085
2014-10-28 06:31:15 +0330 +0330
NA

برو كس كش دروغگو كمتر جق بزن

0 ❤️

442086
2014-10-28 08:30:34 +0330 +0330
NA

چون نوشته بودی سکس با زن شوهر دار نخوندم فقط امدم فحش بدم .
ادمهای بی غیرت با زن شوهر دار رابطه برقرار میکنن .حتی اگه زن شوهردار خودش هم بیاد بخواد سکس کنه تو نباید بری از اینکار وافکار اینجوری متنفر هستم .
بدبخت الان نمیفهمی یه روزکه زن شوهرداری بازی کیر داد دستت میفهمی
خوبه یه مرد بره تو کار مادروخواهر شوهر دارت ؟

0 ❤️

442087
2014-10-28 08:47:44 +0330 +0330
NA

منم سکس میخوام یخانوم بهم پیام بده‌۲۷سالمه از مشهد دودولمم۱۵سانته!

0 ❤️

442088
2014-10-28 09:00:25 +0330 +0330
NA

خخخخخخ…برو کسکش کس مغز جلقتو بزن… biggrin …جوجه فکلی اومده ما رو هم نصیحت میکنه good …برو گوزو

0 ❤️

442089
2014-10-28 12:34:54 +0330 +0330

آنجلینا جولی در انتظار توست

0 ❤️

442090
2014-10-28 14:22:02 +0330 +0330

عالی بود.
bye

0 ❤️

442091
2014-10-28 15:57:41 +0330 +0330
NA

آه آه آه خسته کننده بود. تا نصفه خوندم چاخان چاخان بود

0 ❤️

442092
2014-10-28 18:45:23 +0330 +0330
NA

کیری بود نتونستم تا آخر بخونم
ولی تخمی هم بود اما تبخاطر تخمی شدن مخ ملت ما توسط آقایان تخمی تخیلی:
آخه این جمله واقعا چیه: حتی جلوی شوهرش هم باهاش دست دادم…
؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی ما ملت سطح فکرمون شده دوران قاجار؟ کشور افغانستان؟ خوب کونی دست دادی که دادی مگه چیه؟؟؟
مال کدوم دهاتین شماها؟؟

0 ❤️

442093
2014-10-30 01:43:06 +0330 +0330
NA

dostan be andaze kafi fosh dadan vali pedar sage lashi, koni bezat…

0 ❤️

442094
2014-11-13 10:12:53 +0330 +0330
NA

بشین پای خاطرات مادرت شاید پدرت رو پیدا کردی انشاالا در آینده پدر بچت رو بشناسی

0 ❤️

664541
2017-12-06 20:29:37 +0330 +0330

پس اگه زن گرفتی زنت را دیگران خواهند کرد لاشک ولاریب

0 ❤️

718674
2018-09-21 21:16:27 +0430 +0430

اخه … دهن ادم باز میکنه ننویس بابا بی مغز

0 ❤️