تولد الناز و آشنایی من و رضاجونم

1390/11/13

سلام به همه ی دوستان
یه داستان کاملا واقعی و واستون میخوام تعریف کنم
برامم اصلا مهم نیست که آخرش چی مینویسید و چی میگید …
بگذریم میرم سر اصل مطلب
اسمم ساناز 31 سالمه قدم 165
وزنم 72
سایز سینه هامم 85
کلا خوش استیلم
3 سالی میشه که طلاق گرفتم
با مردای پولدارو خوشتیپی آشنا شدم و سکس کردم ولی جنده نیستم . چون باید طرفمو بشناسم و اگر ازش خوشم اومد یه حالی بهش میدم که همیشه تو خاطرش بمونه
یه زن فوق العاده حشری هستم
موقع سکس چون به طور وحشیانه حال میکنم دلم میخواد زمینو با دندونام گاز بگیرم
تقریبا هفته ای 3 بارم سکس میکنم
دنبال پول نیستم از کسی که خوشم بیاد همه جوره بهش حال میدم خرجشم میکنم
وقتی مهریمو گرفتم تونستم باهاش یه خونه بگیرم بقیشم بزارم بانک و ماه به ماه سودشو بگیرم
بگذریم
چند روز پیش تولد یکی از دوستام الناز بود که همه ی دوستانو دور هم جمع کرده بود
الناز از من کوچیکتره و مجردم هست
ولی زیاد تو خط سکس نیست حتی باهم لز داشتیم 3 بار ولی اصلا حسی بهش دست نمیده که بخواد حال کنه
اونشب من خیلی به خودم رسیدم از همه ی روزا بیشتر خوشگل تر شده بودم
رفتم حموم و موهای زایدمو زدمو درومدم و
وقتی خودمو خشک کردم رفتم سر کمدم و بهترین سوتین و شرت مو پوشیدم
یه سوتین مشکی با یه شرت مشکی پوشیدم ست هم دیگه بودن
بعدش موهامو خشک کردمو سشوار کشیدم بهشونو
با بابیلس فرشون کردم
بعد دیگه نوبت صورتم شد که از انواع و اقسام لوازم آرایشا استفاده کردم اونشب خیلی ناز شده بودم
دلم میخواست اون موقع که تو اتاقم بودم یکی از پشت بهم میچسبیدو همه جامو میخورد ولی حیف که کسی نبود
خلاصه آرایش کردن من تموم شد و رفتم سراغ لباس
یه تاپ بنفش تنم کردم و بعدش یه لباس مجلسی خوش رنگ سکسی پوشیدم
رو شرتم یه شلوارک پام کردم چون میخواستم اونجا راحت باشم بعدش یه جوراب سکسی هم کردم پام یه دامن پوشیدم روشو دیگه زنگ زدم آژانس
یه 10 دقیقه ای طول کشید تا آژانس بیاد یادم اومد که ادکلن نزدم به خودم
یه ادکلن زنونه داشتم که یکی بهم کادو داده بود
که وقتی میزدم به خودم هیچکس نبود که نپرسه اسم ادکلنت چیه!
رفتم پایین تا آژانس بیاد
ماشین اومده بود و رفتم سوار شدم یه پسر تو سن 26.27 سال بود که دلم میخواست بهش بگم اگه میشه بیا تا بریم بالا تا باهم یه حالی بکنیم ولی خیلی دیرم شده بود …
تو راه همش پسره از تو آینه ماشینش بهم نگاه میکرد ولی من توجهی بهش نمیکردم …
از خونه ی من تا خونه الناز یه نیم ساعت یک ساعتی راه هست
راننده آژانس خیلی آروم میرفت انگار میخواست وقت کشی کنه مطمءن بودم که میخواد یه چیزی بگه ولی روش نمیشه
تو دل خودم گفتم خاک تو سرت کنن پسر که عرضه حرف زدنم نداری
ولی اگه اونشب پسره پیشنهاد میداد سریع قبول میکردم
چون 1 هفته ای بود که سکس نداشتم بدجوری هم حشری بودم
پسر خوشتیپ و خوش قیافه ای بود ولی عرضه نداشت
دیگه من رسیدم دم خونه الناز و سریع پیاده شدم و زنگ زدم
بعد از 2 دقیقه در باز شد و رفتم داخل
همه اومده بودن دیگه تا من رسیدم اونجا ساعت 7 بود
که الناز با کمی ناز بهم گفت معلوم هست کجایی تو ؟
دیگه واسش همه چی و توضیح دادم
کلا 21 نفر بودیم
تو جمع ما اصلا پسر نبود با اینکه الناز دوست پسر داره ولی اونم دعوت نکرده بود میخواست مردونه نداشته باشیم
تو جمع ما همه انواع و اقسام لباسارو پوشیده بودن
شلوارکا ی کوتاه با جورابای سکسی بیشتر بود
دیگه منم رفتم تو اتاق الناز و سریع لباسامو درآوردم و
کلا فقط یه تاپ تنم بود و با یه شلوارک خیلی کوتا
که برجستگی کونم قشنگ معلوم بود
نمیخوام سرتونو زیاد درد بیارم …
اونشب تولد تموم شد و اکثرا رفته بودن
فقط 4 نفر دیگه مونده بود که اونام داشتن حاضر میشدن که برن
اونام رفتن و من موندمو النازو مامانش
دیگه کم کم کمکشون خونرو جمع و جور کردم
نگاهی به ساعت انداختم دیدم ساعت 12 است
دیگه حاضر شدم که برم ولی النازو مامانش نذاشتن
ولی من خونه خودم راحت تر بودم
دیگه اونام انتخاب گذاشتن دست خودم
لباسامو پوشیدم که برم الناز زنگ زد آژانس که دید کسی
گوشی و بر نمیداره … چند تا آژانس دیگه ام بود اونام زنگ زد ولی گفته بودن ماشین نداریم
دیگه منم به الناز گفتم میرم سر خیابون ماشن میاد سوار ماشین میشم میرم اولش الناز گفت نه
بعد گفت حداقل میخوایی بری بذار زنگ بزنم به سالار بیاد ببرتت ( سالار ) دوست پسر الناز بود .
که گفتم نه خودم میرم دیگه رفتم سر خیابون وایسادم 1 دقیقه نشد که کلی ماشین برام زد کنار اونم که من اونشب با اون سر و وضع بودم دل هر مردی و آب میکرد …
وقتی دیدن بهشون محل نمیزارم گذاشتن و رفتن
ولی اونشب از شانس من هیچ تاکسی تو خیابون نبود
2.3 دقیه ای وایساده بودم همینجوری که دیدم یه بی ام و کروک اومد کنارم یه آقای حدودا 40 ساله بود که خیلی با ادبانه منو دعوت کرد سوار ماشینش بشم از برخوردش خوشم اومد و رفتم سوار شدم
دیگه بعد از یه 20 دقیقه ای خودمو معرفی کردم براش
اونم خودشو معرفی کرد
اسمش رضا بود 41 سالش بود تاجر فرش بود
2.3 تا مغاز طلا فروشی و بوتیک تو تهران داشت
خلاصه از لحن صحبت کردنش خوشم اومده بود مرد با شعور و با شخصیتی بود …
بهم گفت موافقی باهم بریم یه چرخی بزنیم ؟ منم با کمال میل قبول کردم وقتی فهمید طلاق گرفتم انرژیش هزار برابر شد . ازش پرسیدم که زن داره؟ گفت داشتم یه 10 سالی میشه که بخاطر عدم تفاهم از هم جدا شدیم
خلاصه تا ساعت2 داشتیم دور میزدیم و صحبت میکردیم بعدش بهم گفت بازم دوست داری دور بزنیم ؟
بهش گفتم نمیدونم هر جور خودت میدونی …
بهم گفت اگه یه چیزی بهت بگم ناراحت نمیشی !؟!؟
منم بهش گفتم نه!
90درصد میدونستم چی میخواد بگه …
گفت مایلی بریم خونمون ؟!؟! منم با کمی مکث بهش گفتم بریم اونم گازشو گرفت و رفت
خونش فرمانیه بود البته خونه نبود باید گفت پارک!
چون انقدر بزرگ بود میشد بدیش کرایه واسه عروسی
خیلی خونه ی بزرگ و باحالی داشت آدم گم میشد توش
دیگه ماشین و پارک کرد رفتیم داخل. داخل خونه که شدیم من همین جوری موندم! واقعا خونه ی زیبایی داشت
مجسمه های خیلی قشنگ که آدم دلش میخواست 1 ساعتی به اونا نگاه کنه
رفتیم نشستیم رو مبل .6 دست مبل داشت که وقتی نشستم اولش فکر کردم رو پنبه نشستم واقعا فوق العاده بود
دیگه رفت تو آشپزخونه بساط مشروب و آورد
( من زیاد مشروب خور نیستم ) بیشتر عاشق قلیونم
دیگه کلا 4 پیک بیشتر نخوردم چون میدونستم اگه ادامه بدم حالم بد میشه
بدنم از خستگی درومده بود و فقط دلم میخواست یکی ماساژم بده
رضا بهم گفت لباساتو در بیار بهش گفتم چون تولد بودم زیرش لباس مناسبی نپوشیدم
گفت عیبی نداره خودمونی باش
دیگه فهمیدم وقتی لباسامو در بیارم و چشمش به بدنم بخوره دیگه کاریش نمیشه کرد
لباسامو درآوردمو تا چشمش به بدنم افتاد اومد کنارم نشست و دستشو انداخت دور گردنم و گفت : خودمونیما عجب هیکل نازی داری
دیگه منم با این حرفش حشری شدم و بهش گفتم قابلی نداره!
اونم که فقط منتظر همچین حرفی بود از لپم یه بوس کرد و دستمو گرفت گفت بیا بریم بالا تو اتاق خواب
خونه ی دوبلکسی داشت از پله ها رفتیم بالا
6 تا اتاق خواب داشت که هر کدومشون واسه یه کاری بود
2.3 تاشون واسه کاراش بودن
بقیه اش هم واسه عشق و حالاش درست کرده بود
دیگه تا در اتاقو باز کرد رفتیم داخل خواستم برم دراز بکشم که دیدم از پشت بهم چسبید و داره بدنم و لیس میزنه و هی قربونم میره
برگشتمو لبامو گذاشتم رو لباش ودیگه واقعا داشتم از زور شهوت میمردم
دلم میخواست فقط بکنم
افتادیم رو تخت و سریع مثل این کس نکرده ها لخت شد و منم لخت کرد من دراز کشیده بودم رو تخت و اونم همه جامو لیس میزد خیلی خوشم اومده بود
حتی زیر بغلمو انگشت پاهامم میخورد
هی میگفت قربون اون عرق زیر بغلت بشم که داره دیوونم میکنه
منم فقط آه ه ه ه ه ه ه میکشیدم
لیس زدنش که تموم شده کیرشو از تو شرتش درآورد گفت برام ساک بزن منم که عاشق ساک زدنم با شهوت هر چی تمام کیرشو کردم تو دهنم یه 20 دقیقه ای کیرش تو دهنم بود و منم چشمامو بسته بودم و فقط ساک میزدم اونم دیگه از بس داشت حال میکرد صداهای بلندی از خودش در میاورد و هی آه و ناله میکرد
بد گفت بسه بزار میخوام با سینه هات ور برم از روی سوتینم سینمه هامو میمالیدو هی میگفت جوووووون قربون این سینه هات بشم که آدمو داغون میکنن دیگه سوتینمو باز کرد و وایساد مثل این بچه ها ممه خوردن منم هی آه آه میکردمو لذت میبردم وقت حسابی سینه هامو خورد کم کم رفت پایین زیپ دامنمو از پشت باز کرد …
راستی اینم بگم رضا عاشق پاهامه آخه پاهای خیلی خوشگلی دارم همیشه هم لاک های سکسی بهشون میزنم
حتی اونشب جورابامو میکرد تو دهنش و هی میگفت قربون اون بوی پاهات بشم ساناز …
وقتی دامنمو درآورد زیرش یه شلوارک خیلی کوتاه بود بعد جورابامو از پام درآورد و شلوارمم درآورد و از نوک پامو لیس میزد و میخورد … منم فقط آه و اوه میکردمو لذت میبردم . رضا هم با هر آه کردن من یه جوووووون شهوتی میگفت که من بیشتر حشری میشدم .از روی شرتم کسمو میمالید میگفت تموم زندگیم فدای شرتت منم فقط ناله میکردم . خیلی اون شب حس خوبی داشتم . شرتمو از پام درآورد وکشید رو صورتش … گفت آب کستو تا ته میخوام بخورم ساناز منم بهش گفتم رضا جون همه چیزم مال تو هر کاری که دلت میخواد باهام بکن .
بغل رونهامو میمالیدو میبوسید . کسم دیگه داغ شده بود دلم میخواست هرچی کیر تو این تهرون بود اونشب تو کس و کون من میرفت اون شب بدجور داغ کرده بودم دوست داشتم تا صبح با رضا سکس کنم بعدش رفت سراغ کسم انقدر کسمو خورد که دیگه از زور شهوت داشتم گریه میکردم اولش رضا ترسید فکر کرد چیزی شده بعد که بهش گفتم نترس تو کارتو بکن این گریه از زور شهوته خیالش راحت تر شد و بیشتر کسمو میخورد منم که چشمامو بسته بودم و جز آه و ناله کردن هیچ کاره دیگه ای نمیتونستم انجام بدم…
بعد از اینکه رضا کسمو حسابی خورد کیرشو درآورد گفت ساناز میخوری برام ؟ بهش گفتم تو بکن تو بعدا میخورم
اونم سریع کیرشو فرو کرد تو کسم یه جیغ خیلی وحشتناکی کشیدمو اونم گفت جوووووون یواش
دیگه شروع کرد به گایدن کسم ولی خیلی دیر ارضا میشد
من 3 بار ارضا شدم ولی اون بعد از 1 ساعت ارضا شد و
من فقط نفس نفس شو تو گوشم میشنیدم . که یه بارم گفت بخاطر اینکه یه شب پیشم بخوابی حاضرم همه ی زندگیمو بهت بدم من فقط حرفشو گوش کردم ولی تو اون لحظه هیچی حالیم نبود که این داره چی میگه …
دوستان این داستان خیلی طولانه . نه من حوصله دارم بقیشو ادامه بدم و نه شما حوصله دارید بخونید بعدشم میخوایید آخرش فحش بدید
ولی من هنوز با رضا هستم و در هفتش 3 .4 باری سکس میکنیم چون بعضی وقتا میره ماموریت وقت نمیکنه تند تند بیاد پیشم الان منو صیغه کرده هر چی هم که بهش بگم نه نمیگه حتی اون ماشین خوشگلشم وقتی میخواد بره ماموریت میده دست من
حرف آخرم اینه که رضارو با دنیا عوضش نمیکنم
عاشقشم و حاضرم جونمو بدم براش
سکس که چیزی نیست
نمیدونم خوشتون اومد یا نه
ولی دوست داشتید نظر بدید دوسم نداشتید زیاد مهم نیست فدا تخم رضا

نوشته: رضا


👍 0
👎 1
69722 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

310382
2012-02-03 00:41:27 +0330 +0330
NA

Tavahoom zadi baaaad.khodeto sanaz moarefi kardi bad akhare dastan esme nevisande rezast?
Darkol ta onja khondam ke mikhasti be ranande ajans bedi.moafagh bashi pesar

0 ❤️

310383
2012-02-03 00:54:20 +0330 +0330
NA

مطمئتی جنده نیستی ولی اگه یه بار دیگه خودت داستانو بخونی متوجه میشی سوتی خفنی دادی اخه یکبار واسش ساک زدی بعدش گفتی تازه کیرشو دراورد

0 ❤️

310384
2012-02-03 00:57:11 +0330 +0330
NA

با حال بود …خوشم اومد از شیوه نوشتنت …بازم بنویس
فقط یه سوال آقا رضا اون موقع شب توی خیابون چه کار می کرد که تو رو دید ؟ بعد هم با چه اعتمادی اون موقع شب سوار ماشینش شدی ؟ نگو که به خاطر لحن مودبانه اش بوده که هر مردی بادیدن هرزنی با اون تیپ مودب میشه …
به هر حال تنها علامت سوال داستانت برام این بود که چه طور اعتماد کردی به رضا و سوار ماشینش شدی ؟

0 ❤️

310385
2012-02-03 01:00:46 +0330 +0330
NA

و یه سوال دیگه : تو که خودتو ساناز معرفی کردی …چرا آخرش اسم رضا رو نوشتی ؟
حالا دختری یا پسر ؟

0 ❤️

310386
2012-02-03 01:09:01 +0330 +0330
NA

امان از دست مهریه .ببین این بیچارهارو چه جوری تیغ می زنن.

0 ❤️

310387
2012-02-03 01:58:11 +0330 +0330
NA

سراسر سوتی بود! خوشکل خانوم احساس نمیکنی یه کم چاقی؟! ببین پسرا اصولا به هیچ دختری نمیگن استایلت بده یا بد هیکلی اما شما دقت کنی چاقی!
بعد اصولا خانوما اسم عطر سکسیشونو میدونن اقا رضا ! نکته ی بعدی اینه که خانواده ی یه دوست فقط اگه بدونن شما جنده ای شب ساعت 12 میزارن بری تو خیابون ماشین بگیری ! دقت کن!
ببین وقتی یکی کل لباسا رو یه جا در میاره بعد دوباره نمیپوشونه ! تو 3 سری لباس در اوردن نوشتی از ساناز! دفعه دوم کلا لختش کرد و بعد دامنو در اورد؟ بیخیال خسته نباشی!

0 ❤️

310388
2012-02-03 02:59:17 +0330 +0330
NA

خيلي بد نوشتي لااقل يکبار ميخونديش نواقصش رو ميگرفتي

0 ❤️

310389
2012-02-03 04:32:37 +0330 +0330
NA

کس گفتی ای کس گفتی
مثل یه جنده ی کس مخ گفتی
سوتی های تخمی دادی
توهم زدی شکفتی

0 ❤️

310390
2012-02-03 04:39:54 +0330 +0330
NA

با فرض اینکه داستانت درسته در باره خود داستان نظر نمیدم در باره حواشیش نظر میدم
ادمهائی مثل تو نون به نرخ روز خورن فردا همین رضا وضعش عوض بشه اولین کسی که بهش یه اردگی میزنه و دهنشو سرویس میکنه توئی چون به خاطر پول رضا باهاش هستی نه خودش پس هی شخصیت شخصیت نکن بگو پول پول پول
اما خاک بر سر اون رضا اگه اون وضع مالی رو داشته باشه به تو پا داده تو کس یه ساعته ای تاریخ مصرفت همون یه ساعته نا بیشتر کما اینکه میدونم بیشتر مردهای این مملکت این نقطه ضعف و دارن که از زن جماعت اویزون میشن

0 ❤️

310391
2012-02-03 05:36:37 +0330 +0330
NA

تخیلت حرف نداشت ولی یه کم کس گفتی بچه

0 ❤️

310392
2012-02-03 06:38:44 +0330 +0330
NA

اصلاخوشم نیومد هم خیلی قدکوتاهی هم زیادی چاقی وپهلوداری،کاملامشخصه یه زن جنده ای اگه نبودی که حتماشوهراولت طلاقت نمیداد،حتمابه این واون کس دادی که ولت کرد،حالم ازاین زنهای جنده ی خیابونی بهم میخوره

0 ❤️

310394
2012-02-03 09:07:15 +0330 +0330
NA

Akhe k o n i madar j e nde aval migi lebashamo ke dar avordam goft ajab haikali dari bad vaghi ham bordet ro takht in lebasat koja bodan ke reza zip damaneto baz kard va lebasato dar avord, akharesh ham minevisi nevisande reza, k i ram to k os khodet va madar to va reza

0 ❤️

310395
2012-02-03 10:05:19 +0330 +0330
NA

گوش به این کس شعرا نده داستانت خوب بود فقظ ایندفعه کمتر ساک بزن دهنت بد بو میشه

0 ❤️

310396
2012-02-03 10:06:05 +0330 +0330
NA

بابابنده خداراست میگه. . . کلاهمه ایرانی هاجنده کسبازن . . .فقط ازشانس بدماهرچی به پستمون میخوره سالمه . . .

0 ❤️

310397
2012-02-03 12:12:51 +0330 +0330
NA

همه اش زاده ی تخیلات یه بچه کونی جقی

0 ❤️

310398
2012-02-03 12:48:14 +0330 +0330
NA

داستانت بسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیاربسیارقشنگ ناز زیباماه دیوونه کننده بی نذیر و…کلا کیری بود.کلی سوتی داشت،هیکلتم کیریه،کلا از همه جای داستانت وخودت کیر میباره،چند بار لباس درمیاری؟چند بارساک میزنی؟بابا حداقل یه باراین اراجیف رو میخوندی بعد ارسال میکردی،اما همین که میگی خیلی هات وحشری هستی کیرمو تکون دادی،منم عاشق زنای داغم،کاش پیشم بودی تا یه پارچه ای چیزی مینداختم رو هیکل قناست ویه شکم سیر میکردمت.

0 ❤️

310399
2012-02-03 13:17:43 +0330 +0330
NA

mmmm…kheyli hashari budi nemifahmidi chi migi hamash sotti bud:P

0 ❤️

310400
2012-02-03 15:01:14 +0330 +0330
NA

دوست عزیز
فارغ از اینکه مرد هستی یا زن و فارغ از اینکه داستانت واقعی بود یا خیر، یک خواهش از شما دارم.
سکس الزاماً دخول و خروج و در آخر انزال نیست. یک سکس کامل مراحلی قبل از دخول دارد و بعد از ارضای کامل دوطرف، مراحل دیگری دارد.
لطفاً اگر داستانی می‌نویسید دقت کنید که ارضا شدن یکی از دو طرف پایان ماجرا نیست.
نکته مهم‌تر این است که به جنس زن احترام بگذارید. قبول دارم که تعداد زیادی از همجنسان من به دلایلی (درست یا نادرست) به تن فروشی روی آورده‌اند و جامعه آنان را فاحشه یا ج… می‌خواند ولی دقت کنید که سکس سکس است و فاحشه نیز یک انسان. پس خود را در حد یک موجود بی‌ارزش که فقط دوست دارد آلت مردی را درون عضو تناسلی خود احساس کند، بی ارزش نکنید و حتی اگر بخواهید داستانی بنویسید که در آن نقش یک فاحشه را دارید باز هم به زن بودن خود و احساسات زنانه خود پایبند باشید.

0 ❤️

310401
2012-02-03 16:04:06 +0330 +0330
NA

مطميني جنده نمي باشي خواهر؟!!!

خداوند شما را به راه راست هدايت كند

0 ❤️

310404
2012-02-03 16:43:12 +0330 +0330
NA

عزیزم ما فکر نمیکنیم مطمئنیم که شما جنده هستی . به منم بده منم پسر خوبیم

0 ❤️

310405
2012-02-04 02:07:11 +0330 +0330
NA

بیشتر به توصیف اموال آقا رضا جون پرداخته بودی تا داستان سکسی!!!
واقعا چه افتخاری که صیغه شدی و ماشینشو بهت میده:)
موفق باشی خوش هیکل :)

0 ❤️

310406
2012-02-04 02:25:10 +0330 +0330
NA

بد نبود والا ولی من دیدم و شنیدم که اونطور مردا معمولا هر روز با یه دخترن همین…
راستی از این کاری که صیغه کرده خوشم اومد…

0 ❤️

310409
2012-02-04 19:56:08 +0330 +0330
NA

1سوال دارم
اگه بی ام و نداشت 1پیکان داشت آدم به قول خودت متشخص بود چیکار میکردی؟

0 ❤️

310410
2012-02-05 04:15:19 +0330 +0330

خیلی تخمی بود. اولا که تابلو بود که پسر هستی. نصف داستانت که تعریف کیری از خودت و کارهات بود که چطوری آرایش کردی و چه هیکلی داری که مشخص شد خیلی هیکلت مزخرفه. تو رو سگ هم نمیکنه چه برسه به یک آقا رضای با شخصیت و میلیاردر. خلاصه اینکه یک بچه کونی 16 ساله هستی که تا حالا فقط کونت گذاشتن و رنگ کوس هم ندیدی. برو جلقتو بزن و دیگه هم داستان ننویس.

0 ❤️

310411
2012-02-05 22:22:47 +0330 +0330
NA

ادعا کردن و شعار دادن خیلی آسان و راحته
الان اون آقا چون پول داره و ماشین بهت میده ، حق هم داری عوضش نکنی چون اگه این کارو بکنی کسی از اون بهتر گیرت نمیاد
در ثانی شما عادت ندارین عاشق بشین یا کسی به دلتون بشینه … اینو مطمێنم کسی که تونست از عشق یا همسرش جدا بشه … عادت میکنه به جدا شدن و برای رسیدن به اهداف و خواسته هاشون حازرند که از دیگران پل یا نردبانی بسازند و دیگران را فدای خود و با پا گزاشتن بروی سر آنها به اهداف و خواستهاشون برسند
برام قابل باور نیست که کسی با 1 ساعت آشنایی اعتماد کرده و خودشو راحت در اختیار طرف بزاره ،، بعد بیاد اینجا یا هر جای دیگه ادعای عاشقی و عدم جا گذاشتن بکنه
اینها همه شعر است ، و همه ادعای توهی و خالی از هر عشق و علاقه
یک ساعته عاشق شدین … شک نکنید نیم ساعته هم تنفر و انزجار پیدا میکنید و مثل آب خوردن طرف رو دک میکنید
خواهش میکنم از همه کسایی که میان اینجا از این جور مساێل مینوسند و به نام عشق هر کاری میکنند … منظور چه مرد و چه زن …خواهش میکنم عشق را مسخره نکنید
با نام عشق هر کاری نکنید
ارزش عشق را پایین نیارید
در ضمن اون عشق به پول و ماشین طرف است
نمیخواهم توهین یا خدای نکردژه اهانتی بکنم به کسیا
ما خانما در ذاتشون هست که هرچقدر پول یا ثرت داشته باشند باز حیسند و عرس میورزند

0 ❤️

310412
2012-02-10 18:44:45 +0330 +0330
NA

هه هه هه . مردم از خنده . ارزش نظر دادن نداره . بیکارین ی تومار مینویسین ؟

0 ❤️

310413
2012-05-28 08:24:33 +0430 +0430
NA

ههههه ما نفهمیدیم .
دختره یا پسر .
جنده هست یا نیست (به نظر من یه جنده ی کاملا کونی هست )

هههه دختر یا پسر خیلی داستانت کس شر بود یکم دقت کن بعد داستانتو بنویس .کیر ادمین شهوانی تو کونت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها