سکس با دختر طیبه خانم

1402/03/24

سلام به همه بازم منم سمانه همون که داستان:

سکس با زن بسیجی

رو نوشتم اولین داستانم رو براتون نوشتم یادتونه گفتم با دختره طیبه هم سکس کردم اتفاقا این هم داستان جالبی داره براتون تعریف کنم از اون قضیه سکس من با طیبه یه یک ماهی میگذشت و منم بیشتر پنج شنبه جمعه ها یا مواقعی که کلاس نداشتم یا سرکار نمیرفتم و به مناسبتی هم که تعطیل بودم و هم طیبه خونه بود و سرکار نمی رفت باهاش سکس میکردم و حتی طیبه بهم یه کلید یدک داده بود که بدون هیچ مشکلی برم و بیام و طیبه هم دیگه یه ماهی بود بسیج نمی رفت و چسبیده بود به کاره خیاطیش بگذریم سرتونو درد نیارم فکر کنم چهارم یا پنجم آذر ماه بود منم کلاس نداشتم سرکار میرفتم پیش دوستم احسان تو کافی نتش کار میکردم اونم چون کار داشت میخواست بره شهرستان و مغازشو بسته بود بهم زنگ زده بود گفته بود تا سه چهار روز احتمال داره نیام جایی کار دارم منم فرصتو غنیمت شمردم گفتم بزار این چند روز رو برم پیش طیبه چند بار به تلفنش زنگ زدم دیدم خاموشه گفتم حتما یادش رفته بزنه به شارژ راه افتادم سمت خونش ساعت 1:12 دیقه بود رسیدم خونه طیبه کلید انداختم رفتم تو دیدم نیست گفتم اشکال نداره الانه که پیداش بشه آخه همیشه تا ساعت دوازده یا یک زودتر از دخترش میرسید خونه منم گفتم تا بیاد بزار برم با شورت و سوتین طیبه جق بزنم گفتم بزار بجای طیبه برم تو اتاق دخترش زینب بزار قبل اینکه ادامه داستانو بگم بزار براتون بگم زینب چه شکلیه سنش که گفتم 16 سالش با قد 1.68 دختر لاغر با وزن 53 کیلو چشمای مشکی و درشت با موهای مشکی مثل طیبه فقط با قد کوتاه تر و لاغر تر با سینه های کوچیک فکر کنم تقریبا 70 با لپ های کون کوچولو کونش کوچیک و جم و جور بود مثل مادرش همیشه با چادر بود حتی مدرسه میرفت یا بیرون با چادر بود و ساق بند من رفتم تو اتاق زینب رفتم سمت سبد لباساش گشتم دوتا جفت شورت و سوتین یکیش مشکی یکیش خاکستری جفتشونو ورداشتم رفتم روی صندلیه میز تحریرش نشستم اون شورت و سوتین خاکستریشو گذاشتم رو میزش راستی زینب بغل میزش یه پنجره کوچیک داشت بغل دیوارش که میشد ببینی از سر کوچه کی میاد اما نه خیلی واضح منم شلوارمو و مانتومو درآوردم کامل لخت بودم داشتم سوتین و شورت زینب رو بو میکردم و کیرم و میمالیدم کیرم سفت سفت شده بود از پنجره کوچیکه اتاق زینب دیدم یه زن چادری داره نزدیک در میشه چون پنجره کوچیک بود خیلی واضح معلوم نبود منم گفتم خب حتما طیبس لباسامو ورداشتم و لخت رفتم تو کمد زینب قایم شدم گفتم خب هرموقع طیبه امد تو خواست بره تو اتاقش منم از پشتش میام و غافلگیرش میکنم تو همین حین که داشتم به طیبه فکر میکردم و کیرمم میمالیدم کمد زینب وسط اتاقش بود از تو کمد زینب دره ورودی کامل معلوم بود یهو دیدم در خونه باز شد و در کمال تعجب دیدم زینب در واکرد و امد تو آخه همیشه زینب بعد مادرش میرسید دیدم زینب با چادر و لباس فرم مدرسش درو وا کرد امد تو خونه امد تو اتاقشو کیفشو گذاشت کنار میز تحریرش که یه دفعه دید دوتا سوتین و شورتش رو میزه برگشت گفت اینا اینجا چیکار میکنن بعد ورداشت پرت کرد تو سطل لباساش بعد زینب رفت اینور و اونور اتاق و نگاه کرد بینه کسی نیس دو سه دفعه ام مادرشو صدا کرد وقتی متوجه شد کسی خونه نیست از تو زیپ پایین کیفش زیپ مخفیش یه بسته سیگار درآورد یه نخ سیگار با فندک ورداشت و رفت رو صندلیه کنار پنجرش نشست که حواسش باشه مادرش امد بفهمه داشت با ترس و عجله سیگار میکشید که من یدفعه تو کمد عطسم گرفتم و نتونستم جلوی خودمو بگیرمو عطسه کردم یدفعه زینب جا خورد سریع سیگارشو خاموش کرد و انداخت تو سطل آشغالش و امد سمت کمد دره کمد و که باز کرد دید من لخت وایستادمو لباسامو گرفتم جلوی کیرم البته نمیدونست که من کیر دارم. برگشت گفت تو اینجا چیکار میکنی منم با اینکه ترسیده بودم اما عادی گفتم سلام زینب جون نمیدونستم سیگارم میکشی یدفعه اشک تو چشماش جمع شد رو زانوهاش افتاد التماس کرد که تروخدا به مادرم هیچکی نگو هرچیزی بخوای هرکاری بگی میکنم منم گفتم به شرطی به مادرت نمیگم که دیگه سیگار نکشی تو همون حالت که رو زانوهاش بود سرشو تکون داد. بهش گفتم هرکاری برام میکنی گفت آره قسم میخورم بعد منم لباسامو که جلوی کیرم بود و بردم کنار و کیرم کاملا معلوم شد و زینب کیر منو دید و از دیدن کیر من چشماش گرد شده بود و خیلی ناجور تعجب کرده بود بهم گفت مادرم میدونه تو کیر داری منم بخاطر اینکه میخواستم از رابطه منو مادرش با خبر نشه گفتم نه مادرت از کجا باید بدونه بهش گفتم تو خیلی خوشگل و سکسی هستی از اولین باری که دیدمت همیشه میخواستم باهات سکس کنم اینو که بهش گفتم کلی تعجب کرد بعد بخاطر اینکه بهش گفتم سکسی و خوشگلی کلی ذوق کرد بعد گفت واقعن از نظرت من سکسیم بهش گفتم معلوم نیست از موقعی که از تو کمد دیدمت کیرم هنوز راسته و نخوابیده اینو که گفتم خوشش امد دستشو گرفتمو گذاشتم رو کیرم اول یذره مالید بعدش رو کیرم تف انداخت و شروع کرد به مالیدن کیرم بعدش بهش گفتم دهنتو باز کن دهنشو آروم باز کرد و منم گردنشو گرفتم و کیرمو تا نصفه کردم تو دهنش چون قطرش کلفت بود سختش بود تو دهنش بعد منم با یه فشار کیرمو تا ته کردم تو حلقش هی تند تند میکردم تو دهنش و چند دیقه برام ساک میزدم و میکشیدم بیرون اوق میزد و اشکش درامده بود منم بازم میکردم تو دهنش راستش از اینکه کیرمو میکردم تو دهن یه دختر 16 ساله که ساک بزنه و وقتی میکشم بیرون و اوق میزد چی از این بهتر حسابی خوشم امدو دادم برام خورد یه نیم ساعتی برام ساک زد به طوری که آب دهنش ریخته بود و پایین مقنعشو خیس کرده بود. بعد بلندش کردم بغلش کردم با همون چادر و لباس فرم مدرسه بودش هنوز منم بغلش کردم نزدیک خودم کردمش بعد شروع کردم به خوردن زبونش لبش و گردنش و لیس زدن صورتش اون خوشش امده بود و کاری نمی کرد فقط ساکت  بود و داشت لذت میبرد بعد بردمش سمت میز تحریرش نشوندمش رو صندلیشو شلوارشو تا زانوش کشیدم پایین و پاهاشو دادم بالا کص و کون سفید و بی موش قشنگ معلوم شد کص و کون حسابی سفید و تمیز و بدون مو منم شروع کردم اول کصشو لیس زدن آروم نوک زبونم و میمالیدم رو کصش بعد یواش یواش شروع کردم به زبون انداختن تو کصش و لیس زدن زینب هم چشماشو بسته بود و داشت از حشریت و لذت لباشو گاز میگرفت و یواش آه و ناله میکرد منم داشتم با انگشت اشارم سوراخ کونشو میمالیدم بعد لیس زدن کصش رفتم سراغ سوراخ کونش اول دور سوراخشو لیس زدم و لپای کونش گاز میگرفتم بعد شروع کردم زبون انداختن تو سوراخ کونش زینب حالش حسابی بد شد داشت ناله میکرد و دستشو گذاشته بود جلو دهنش بعدش هم کصشو و سوراخ کونشو شروع کردم حسابی از پایین تا بالا لیس زدن و میک زدن به صورت تند تند بعدش چند دیقه لیس زدن بلندش کردم از صندلیشو گفتم پشتت به من باشه دستاتو بزار روی میز بعد از پشت چسبیدم بهشو هم کیرمو به کصش همم به کون کوچولوش میمالیدم تو همون حین مالیدن چادرشو آوردم با دست بالا یه سرشو گذاشتم تو دهنم که با دهنم نگه دارم چادرشو زینب خیس خیس بود هم کصش هم کونش بود با دستمام کمر زینب و نگه داشته بودم اول شروع کردم به مالیدن سر کیرم به سوراخ کون زینب بعد یدفعه کیرمو تا نصفه کردم تو کون زینب بعد زینب که دستاش رو میز بودو گذاشت رو ساعدای من سعی میکرد خودشو تکون بده که کیرمو از کونش دربیاره و آه و اوی میکرد و میگفت درش بیار خیلی درد داره آی آی میکرد و ناله میکرد بعد امدم نصفه دیگه کیرمو بکنم تو کونش که یدفعه زینب خودشو تکون داد باعث شد منم هل بشم و تعادلم و از دست دادم و باعث شد من به کمر بیوفتم و زینبم بیوفته روم تو همون حین بزور سعی کردم زینبو به شکم خوابوندن آخرم خوابوندم شروع کردم همینطوری تلمبه زدن اونم چادرشو گذاشته بود تو دهنشو داشت یواش بخاطر تلمبه های من جیغ میزد بعد دستای زینبو گرفتم گذاشتم رو لپای کونم اول دستای زینب و بالا پایین کردم روی کونم که کونمو بماله بعدش شروع کرد به مالیدن لپای کونم منم کامل خوابیدم رو کمر زینب و تلمبه میزدم بعد تو همون حین تلمبه زدن های من زینب هم داشت کونمو میمالید و سمت سوراخ کونم میرفت بعد با یه دستش یکی از لپای کونمو گرفتو اون یکی دستشو تف زد دوتا انگشتاشو کرد تو سوراخ کون منو همین باعث شد حشری بشم و تند تند تر تلمبه بزنم اونم سوراخ کونمو تند تر انگشت میکرد بعد چند دیقه منم آبم امد و خالی کردم تو کون زینب بعد کیرمو کشیدم بیرونو نشستم کنار تخت زینبو تیکه دادم بهش بعد زینب از زمین بلند شد و واستاد و لپای کونشو گرفتو گفت آی کونم. کونم پاره شد برگشت بهم گفت برات دارم سمانه تو همون حین خودشو لنگان رسوند به کمدشو شلوارشم تا زانوش پایین بود و شلوارشو درآوردو انداخت رو تختش بعد تو همین حین آب کیر من هم داشت از سوراخ کونش یواش یواش چکه میکرد و رفت پشت کمدشو یه دیلدو کمری آورد گفت الان سمانه با این انتقاممو ازت میگیرم منم شروع کردم به مالیدن کیرم شروع کرد به پوشیدن دیلدو تو همون حین آب منم داشت از کونش میچکید امد سمتمو گفت بلند شو بیا جلو رفت نشست جای من کنار تختش گفت بعد شروع کرد به تف زدن و لیز کردن دیلدو منم تف زدم به سوراخ کونمو بعد پشتمو کردم به زینب و امدم آروم بشینم رو دیلدو زینب که زینب یهو کمرمو گرفت منو یهو نشوند رو دیلدوشو بعد منم هم کلی دردم گرفت و هم خوشم امد البته چون بیشتر خوشم امده بود فقط اولش درد و احساس کردم بعد با آیی که من گفتم زینب خندید و گفت جون دوست داری منم گفتم آره ارباب زینب خیلی دوست دارم مخصوصا اگه شما باشید هنوز چادر و مقنعه و مانتو مدرسش تنش بود فقط شلوارو شورتشو در آورده بود و جوراب مچی های مشکیشو که پاش بود و درآورد و کرد تو دهن منو گفت پس صدا درنیاد تا ارباب زینب کارشو بکنه و منم سرمو تکون دادمو اونم شروع کرد بود با دیلدو کردن کون من بعد چند دیقه من از حالت نشسته پاهامو گذاشتم و رو زانو هام واستادمو یکم خودمو آوردم بالا زینب همینطور در حال تلمبه زدن بود و منم بازم دوباره کیرم سیخ شده بود. زینب که داشت تلمبه میزد من پاهاشو گرفتمو گذاشتم لای کیرمو اونم داشت تلمبه میزد بعد چند دقیقه تلمبه زدن زینب و مالوندن کیرم به پاهاش یدفعه بلند شدم جوراباشو از دهنم در آوردم و داشت آبم میومد وایستادم رومو کردم به زینب و آبمو پاچیدم رو مقنعه و مانتو و چادرش اونم کلی کیف کرد بعد دیدیم صدای در بیرون داره میاد منم دوییدم و رفتم تو کمد زینب درشو بستمو زینبم سریع پاشدو درو اتاقشو بست تا مادرش دره خونه رو باز کنه بعد سریع شروع کرد درآوردن دیلدوشو پرتش کرد تو کمد پیش منو بعد مادرش امد دره اتاق زینبو باز کنه زینب میخواست شلوار راحتیشو بپوشه که مادرش امد تو تا دید زینب پشتش به دره و داره شلوار شو میپوشه سریع درو بست و از پشت در گفت زینب کی امدی زینب گفت مامان چند دیقه قبل شما بعد گفت الان لباسمو عوض میکنمو میام مادرش گفت باشه من میرم دستشویی بعد اینکه طیبه رفت دستشویی من از کمد امدم بیرون لباسامو پوشیدمو زینبم لباساشو عوض کرد و بعد رفتیم رو مبل نشستیم و بعد اینکه طیبه از دستشویی امد دید من نشستم رو مبلو دارم با زینب صحبت میکنمو گفت سلام سمانه تو کی امدی گفتم تو تو دستشویی بودی کلید انداختم امدم. این بود از داستان دوم و آخر من امیدوارم خوشتون امده باشه خداحافظ

نوشته: سمانه


👍 25
👎 26
85401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

932945
2023-06-14 00:25:57 +0330 +0330

باشه تو راست میگی

0 ❤️

932955
2023-06-14 01:43:55 +0330 +0330

تو همون ثانیه دید کیرتو و شروع کرد خوردن؟ یکم زود شروع کردی
تو داستان بعدی درستش کن
درکل خوب بود

0 ❤️

932965
2023-06-14 02:39:08 +0330 +0330

بچه چقد کوص گفتی

0 ❤️

932985
2023-06-14 06:03:39 +0330 +0330

داداشم احمد۹۱۳ بیا کارت دارن انگار 😂😂

1 ❤️

933013
2023-06-14 12:06:10 +0330 +0330

چه نسل حشری‌ئی
دیلدو ، ارباب وبرده و …

ای ساربان آهسته ران …

1 ❤️

933019
2023-06-14 13:39:16 +0330 +0330

رفتی داخل کمد و شلوار و مانتو دراوردی!!!از کی سرا مانتو میپوشن

0 ❤️

933020
2023-06-14 13:50:08 +0330 +0330

ننویس

0 ❤️

933075
2023-06-14 21:07:08 +0330 +0330

تو که راست میگی…

0 ❤️

933079
2023-06-14 21:48:41 +0330 +0330

کسشررررر به شدت
یکم دست از حق زدن بردار

0 ❤️

933123
2023-06-15 01:45:44 +0330 +0330

😂😂😂😂پای هر چی طیبه تو ایرانه توکون ادم دروغگو 😂😂😂😂

0 ❤️

933124
2023-06-15 02:05:49 +0330 +0330

یعنی خاک بر سر جقیت با این داستانت آخه گوساله دختر ۱۶ ساله دیلدو براننه تو میخاد کیرم تو اون مغز پوکت

0 ❤️

933225
2023-06-15 17:14:50 +0330 +0330

عالی

0 ❤️