سلام به همه داستان من داستانی واقعی در مورد مادرزنمه، و امیدوارم بتونم داستان همونجوری که اتفاق افتاد مادرزن من زنی است زیبا قدبلند و جذاب در عین حال مقتدر.اسم مستعار مادرزن شهین مدتی پیش شهین به درد کلیه مبتلا شد و بعد از مراجعه به مطب پزشک و آزمایشات متوجه سنگ کلیه شد،از اونجایی که یه دونه پسر داره و بقیه دخترهاش توی شهر دیگه ای زندگی میکنند ومتاسفانه پدر زنم هم بسیار بی خیال و تنبل،من تنها کسی بودم که دائما باهاش بودم و میبردمش دکتر.تااینکه یه روز خانومم گفت که شهین کلیه هاش درد میکنه باید ببریمش دکتر من و به همراه خانمم رفتیم دنبال شهین و بردیمش بیمارستان.بیچاره درد میکشید.وقتی در بیمارستان رسیدیم خانومم برای گرفتن نوبت پیاده شد رفت این بگم که من بعضی اوقات که شهین با لباسی کمی لختی می دیدم نظرم جلب میشد و خیالاتی پیش خودم میکردم و این باعث شده بود که به ســکــس باهاش هم فکر کنم.ناخودآگاه گفتم بزار جای دردش ماساژ بدم و اونم با حالت درد کشیده اجازه داد ومن شروع کردم به دست کشیدن اطراف کلیه سمت چپش که بعد از چند دقیقه دیدم آروم شد و گفت دردم کمتر شده بهرحال دستهام معجزه کردند و کمی از دردش کم کردن پیش دکتر رفت و رفتیم منزل شهین.ساعت 4 بعدازظهر بود شهین رفت تو اتاق خوابید و خانومم گفت که من میرم کمی خرید کنم میوه و بخرم زود میام.من هم روی مبل نشستم.وباخودم فکرهایی میکردم کمی هم تحریک شده بودم اما سعی میکردم بهش فکرنکنم اما نمیشد.رفتم تو اتاق وحال شهین پرسیدم گفتم میخوای مالشت بدم بهتربشی اونم قبول کردکمی روغن زیتون اوردم وهمون ناحیه کلیه اش کشیدم ناخوداگاه دستم از محدوده بیشتر میبردم روبه شکم خوابید من پیراهنش زدم بالا ودستم بردم سمت سوتین چند باری دستم گیر کرد بهش چیزی نگفت آب دهنم قورت دادم کــیــرم راست شده بودباخودم کلنجارمیرفتم دستام بردم سمت شونه هاش اینبار با جرأت بیشتر دستم به سوتینش میخوردجوری هم ماساژ میدادم که تحریک بشه یه دفعه خودش گفت بزار سوتین دربیارمو من خودم بازش کردم وفقط گفتم دردش نرفت گفت چرا کمتر شده ممنون گفتم روبغل بخواب وخوابید همینطور که مالشت میدادم آروم دستم بردم ببغل سینه اش کمی لمس کردم یه تکون خورد ولی هیچی نگفت.ودوباره اومدم روی شونه وکمرشدل به دریا زدم وگفتم اینبار به سمت پایین رفتم ودستم از کنار کلیه هاش به سمت کــصش اروم رفتم تانزدیکیش و برگشتم چندبار این کار کردم و هر بار بیشتر پایین میرفتم تا یدفعه اروم دستم بردم گذاشتم روی کــصش دستم گرفت گفت نه اینجا نه رامین درست نیست لطفا گفتم شهین من کاری نمیکنم فقط هرکاری میکنم تو اروم بشی و اینکه میخوام یه کار برات بکنم که یکی از عوامل سنگ کلیه اینه دستش که دستم گرفته بود وروی کــصش بود بوسیدم وگفتم این کارباعث افتادن سنگت میشه دستش برداشت من با انگشتم باکــصش بازی کردم بالشت گذاشت رو چشماش و گفت زودتر الان نرگس میاد گفتم میتونم شلوارت دربیارم گفت هرکاری میکنی زودتر بدبخت باکــصش که بازی میکردم به خودش میپیچید زده بود سیم آخر شنیده بودم از خانومم که شهین مدتهاست ارگــاسم نمیشه چون شوهرش حوصله نداره که اون ارضا کنه میزنه و تمام.شلوارش و شورت دراوردم وای چی دیدم انگار رویا باور کنید خودمم فکرمیکردم خوابم شروع کردم به خوردن کــصش چنان میخوردمش که دستاش محکم از موهام گرفته بود فشار میداد ارگــاسم می شد نفهمیدم چند بار شد اما صدای نفسهای تندش و صداهای عجیبش میدونستم که چه بلایی سرش اوردم بعدش بلند شد و بغلم کرد و این حرف زد که یادم نمیره بزرگترین گناه زندگیم کردم اما خوشحالم که باتوبود و تو شوهر دخترمی پس میمونه پیشت و قسم بخور دیگه فراموش کنی منم بوسیدمش گفتم خیالت راحت.قسم میخورم بهم گفت حالا میزارم ارضــا بشی غیرتی شدم وگفتم من این کاربخاطر توکردم اولشم گفتم فقط خواستم تو دردت کم بشه گفت نه اذیت میشیگفتم امشب تلافیش درمیارم خندید گفت واقعا ارگــاسم تاثیرداره گفتم نظریه دکترهاس اره شهین گفت اخرین بارش یادم نمیاد وسری تکون دادبلند شد ورفت دستشویی منم افسوس خوردم چرا نکردمش تا الان که چندماه میگذره هرگز بروی هم نیاوردیم دارو خورد سنگشم افتاده منتظرم دوباره سنگ کلیه بگیره اینبار غیرتی نمیشم.
نوشته: داود
اخه دیوث چه لزومیه بگی داستانم راسته یا دروغ چرندیات و جق نامه تو بنویس باقیش دست دوستان اینگه چه کسیترا بگان منکه ننه تو میگام
کلیش ماساژ میدادی رفتی تا شونه هاش و بعد رفتی تا کوسش
فقط یه سوال اگه گفتی کلیه کجای بپنه من قبول نیکنم داستانت واقعیه
کونی خان کپی هم میکنی لاعقل یکی از خوباش کپی کن
ی سر بزن دفتر خاطرات داماد خودتان ،ی خاطره نوشته راجب کمر درد ننه ات که چه جوری خوبش کرده😜
اینم یه کشف جدید پزشکی بود
ماساژ به دفع سنگ کلیه کمک میکنه 🤣🤣🤣🤣
برای رسیدن به کوص چه نظریه هایی مطرح میشه
خدایش اینجوری جفنگ نبافین یه عده کصمشنگ خوش خیال میرن به کار میبندن با هفت جدشون به گا میرن
منم این تجربه رو داشتم ولی با زن دایی همسرم که پزشک زنان بود یه ترکیب سحرآمیز گیاهی بهت میگم تهیه کن
دم گیلاس
خارخاسک
تخم خیار
کاکل ذرت
این چهارتا تجربه ۱۷ سال درد کشیدنه که یکبار هم برای کردن زن دایی همسرم افاقه کرد خخخ هر چهار تا رو باهم بجوشان بده بخورن هر دو ساعت یکبار یک لیوان ۲۴ ساعت نشده سنگ دفع میشه موفق باشی
قربون دستای معجزه گرت
تخم چپ ادمین بسکه مطالب تو کامنتا رو دایورت کرده، درد میکنه،
میشه یخورده بمالیش بتونه بیشتر کستانای تخمی تخیلی شماها رو بذاره؟
کونی خان ننه اجتماعی
کل معادلات زیست و پزشکیو گایدیی
وقتی به جای عقل با کیرت فکر میکنی نتیجه میشه این، دیووس خان، کلیه ها پشت بدن هستن بالای کون و کس جلوی بدن و لای پا، به جز اون کلبه درد میکرده تو شونه ها رو ماساژ دادی؟ به نظرم اونی که قبلا به بهونه کلیه شونه هات رو ماساژ داده رو سمتش نرو چون کلیه ها رو شونه ها و زیر بغل نیست، در اصل هرجا باشه دقیقا اون جاهایی که تو گفتی نیست، بغل سینه روی شونه نزدیک کس زیر بند سوتین!!! کسکش جغی
زنت بهت گفته بود به ارگاسم نمیرسه؟ چقدر راحته باهات لعنتیه جذاب
راه جدید افتادن سنگ کلیه رو هم یاد گرفتیم
عجب
ریدم تومخ گندیدت
هر گوزی میاد شهوانی برای خودش ی پا دکتره
کووووونی
برو جقتو بزن
یه جور سنبل نویسی کنین باور کنیم،سلطان جفنگ نویسی نباشین…هر چی به مخ سکس زدتون میرسه تلاوت نکنین…مادرزن شاید فانتزی جذابی باشه اما فعلا داستانها همه به ماساژ ختم میشه…اکثر داستانها ماساژ دادم کردم