سلام به دوستان شهوانی
من اسمم امیره ۲۶ تهرانم این داستان عینه واقعیته بدون هیچ کم و کاستی حتی اسما هم واقعین
من خودم به شخصه خیلی علقه خاصی به ارباب و برده داشتم یا همون بی دی اس ام خب ولی هر دختری نمیشه بردت من خودم کلی سکس کرده بودم از میلف ۴۰ بگیر تا دختر ۱۶ ساله با شیمل وووو ولی اونی که میخواستم پیدا نمیشد یعنی فانتزی خودم که خیلی دوسش داشتم چون حس ریاست داشتم حتی یه وقتایی هم که پولی سکس میکردم باهاشون صحبت میکردم میگفتم این رابطرو میخوام قبول نمیکردن گذشت تا من یه روز تو اینستا بودم یه دختره پیام داد سلام و احوال پرسی اینا گفتش من دوست دختر دوستتم که باهاش عکس گذاشتی تو پیجت منم گفت خب فرمایش گفتش میشه این پیامو بهش بدی منو بلاک کرده ج نمیده گفتم باشه تا ابنکه گفتم بعدش گذشت تا یه ماه تو باشگاه بودم مشغول ورزش رو دوچرخه که دوباره دیدم همون دختره پیام دادش گفتش این دوستت خیلی لاشیه و اینجور حرفا منم گفتم به من چه خودتون میدونین تا یه کم گفت و گفت منم گفتم از خودت بگو گفت کوثرم ۱۶ سالمه تو شهریار زندگی میکنم سمت کرشته گفتم خوشبختم منم معرفی کردم خودمو تو همون اینستا تو فاز رل و اینچیزا نبودم خدایی تا این که اون گفتش تنهایی و این چیزا منم گفتم اره ۵ ماهه حوصله دختر ندارم گفتش چ بد من از قیافت خوشم اومده میخواستم بیشتر اشنا شیم با هم منم واقعا نمیخواستم ولی گفتم باشه بیا تلگرام که ایدیشو دادش شروع شد رابطه ما ما چت میکردیم اوایل از ۱۰ شب تا ۳ صب فقط کسشعر میگفتیم اهنگ میفرستادیم علاقه ی خیلی خاصی ایجاد شدس این رابطه درست برای اول کرونا بودش بازار تهران تعطیل شدش دیگه کارم نداشتیم رفتم شهرستان اونجا تا صبح حرف میزدیم با تلفن من تو ویلامون طبقه بالا بودم بقیه پایین بعضی وقتا تا ۶ صبح به قدری به هم علاقه پیدا کردیم که حد و مرز نداشت بعضی وقتا هم دعوا میکردیم اون هی پست میزاشت که من ببخشمش منم بعضی وقتا مست میکردم بحث میکردم دوباره دعوا میشدش اون میومد منت کشی یه بار من مست بودم یه حرفی زدم که تلفنو رو من قطع کردش منم درجا بلاکش کردم همون شب تو همه چی ولی تلگرامو یادم رفتش اون قدر اومد گفت گوه خوردم غلط گردم هر چی تو بگی من سگ تو اصلا من گوه خوردم ولی بازم قبول نکردم تا شبش که انقدر گف گقتم باشه یه بار دیگه تکرار کنی مادر تو میگام یه شب که حرف میزدیم میگف تو دوست داری من تو رابطه چیکار کنم منم گفتم ساک بزنی کون بدی کس بدی گفت خب اونی که دلت میخوادو واقعا بگو گفتم تو بگو منم بهت میگم دیدم یه گیفت فرستاد که پسره تا ته کیرشو میکنه دهنه دختره میکشه گفتم خف نمیشی گفت نه من حس برده شدن دارم میخوام تحقیر بشم گفتم مطمعنی واقعا گفت اره به خدا لذت میبرم منم گفتم منم دقیقا حس ارباب بودن دارم گفت من فقط فیلم دیدم بلد نیستم اینم بگم ما تاقبلش فقط سه بار کافه رفتیم فقط حرف میزدیم با تلفن بار اول رفتیم تک کافه چنان تیپی زده بود که همه پراشون ریخته بودش البته خودمم کم نداشتم از اون ولی خیلی شاخ بودش من گفتم عیبی نداره بار اولو سکس میکنیم با هم بارای دیگه میریم خشن و بی دی اس ام که خونه رفیقم که مجرد بودش کلیداشو گرفتم دعوتش کردم اونم اومدش منم ترامادول انداخته بودم بعدش چایی خوردم که بترکونه این رسیدش منم سلام کردمو گفتم چطوری این حرفا گف مرسی گفتم پاشو ماساژم بده مادر جنده گف باشه چرا فوش میدی گفتم حقته پاشد ماساژ دادش منم کم کم کیرم راست شدش در اوردم گفتم بخورش داشت میخورد خوبم میخورد گفتم زانو بزن زانو زد میکردم دهنش در میاوردم محکم یه کم که ساک زدش گفتم برگرد میخوام کونت بزارم گفت من پرده ندارم گفتم چرا گف ژیمناستیک میرفتم پاره شده گفتم اک خب ج عالی شروع کردم بکنم تو کصش که دیدم خیسه فشار اولو دادم گفت اروم بابا درد داره که منم محکم میکردم در میاوردم بعد ۶ دقیقه گفتم برگرد سگی شو که برگشت گذاشتم پشتش موهاشو میگرفتم میکوبیدم بعد ۵ دقیقه دوباره گفتم بخورش خورد و بعدش گفتم بشین روش ولی خودم میکوبیدم اون اروم میرفت همین جور که میگذشت حدود ۳۰ دقیقه طول کشید که دیدم لرزید گف جم شد گفتم هیچی ارضا شدی گفت واقعا گفتم اره بعدش منم کیرمو دراوردم ساک میزد تند تند که دیدم داره ابم میاد بهش نگفتم تو دهنش نگه داشتم که یهو اوق زد دویید دستشویی بعدش نشست پیشم صحبت گف فانتزیات چیه گفتم دوستتم میخوام بیاری سکس کنیم گف ببینم چی میشه اگه خوشتون اومد دوستان بگید رابطه بی دی اسم و سه نفره و خودشو مادرشو و من و خاله اش و دختر خاله هاشو بگم نظر مهمه این داستان واقعیه
ادامه داره

نوشته: امیر اقا