اسمم المیراست بیست و پنج ساله با یه بدن سکسی و رو فرم که کیر هر مردی رو به جنبش وامیداره.از همون بچگی شهوتی بودم و خیلی زود با دنیای سکس و رابطه جنسی آشنا شدم. از سکس کردنم خاطرات زیادی دارم اما میخوام یکی از بهترین هاشو واستون تعریف کنم تا شما هم لذت ببرید. این خاطره بر میگرده به چهار سال پیش یعنی اونموقع که تازه دانشگاه قبول شده بودم. اوایل پاییز بود و یه روز کسل کننده و طولانی داشتم و حسابی خسته و داغون بودم، پس به جای مسیر معمول اونروز از مسیر پارک پشت دانشگاه به سمت خونه رفتم تا مسیرم کوتاه تر بشه. هدفون توی گوشم بود و داشتم یه آهنگ از سیاوش گوش میدادم و لب خونی میکردم باهاش که از دور چشمم به یه پراید سفید افتاد که داشت می لرزید، اول فکر کردم خطای دیده اما با نزدیک شدنم متوجه شدم که واقعن داره می لرزه، ماشین زیر یه درخت بید و پارک کرده بود و چندتا شاخه ی درخت با بدنه و شیشه ماشین در تماس بود،شیشه ها یه مقدار دودی بود و از فاصله دور زیاد چیزی مشخص نبود اولش ترسیدم نزدیک تر بشم اما حس کنجکاویم برنده شد. خیلی آروم به ماشین نزدیک شدم، یه مرد روی صندلی عقب به حالت چهار دست و پا داشت عقب و جلو میرفت و دوتا پای سفید و توپر یه خانم هم کنار بدن مرده رو صندلی ستون شده بود، مرده چون پشتش به من بود متوجه حضورم نشد، خانمه هم سرش زیر بدن مرده بود و نه من میتونستم چهره شو ببینم و نه اون من رو میدید، از بالا تنه ش فقط تونستم دستاش رو که دور کمر مرده حلقه کرده بود و یه تیکه از شکم وسینه ی چپش رو ببینم که حسابی سفید و سکسی بود، مرده با جدیت داشت تلمبه میزد و خانمه هم حسابی آخ و اوفش در اومده بود، هر چند که کس و کون زنه و کیر مرده زیاد دیده نمیشد اما در کل صحنه ی خوبی بود و شعله ی شهوت درونم رو روشن کرد، دو سه دیقه با استرس و هیجان زیاد داشتم دید میزدم و همه ی هیجان و جذابیت یواشکی دید زدن و صدای تلمبه های پی در پی و آخ و اوف کردن دو طرف که سعی میکردن صداشون رو در حداقل ممکن پایین نگه دارن فضا رو شهوتناک کرده بود، نشسته بودم پشت درب شاگرد عقب و داشتم حس و حال و مسیر رفت و آمد کیر تو کس خانمه رو تو ذهنم تصویر سازی میکردم و لذت میبردم، یاد آخرین سکس با نامزدم افتادم که چندروزی ازش گذشته بود و حسابی دلم هوس یه کیرکلفت رو کرده بود اما نامزدم تا آخر هفته بعد از سر کار نمیومد و این چند روز رو باید با جق زدن سپری میکردم توی همین فکرا بودم و دیگه حسابی حشری شده بودم و آبی که کم کم از کسم داشت بیرون میومد شرتم رو یمقدار خیس کرده بود. خانمه به مرده گفت که دارم ارضا میشم و مرده هم با سرعت بیشتر تلمبه میزد با جیغ خانمه و ناله های پشت سر همش فهمیدم که ارضا شده و طولی نکشید که صدای ناله ی مرده هم نشون از ارضا شدنش میداد آقاهه کیرش رو در اورده بود و پاهاش ر دو طرف شکم خانمه گذاشته بود و فک کنم داشت با کیرش ور میرفت، تو اون صحنه تونستم کس تپل و سفید خانمه رو ببینم که یه مقدار آب کیر بالای چاکش و رو پشماش ریخته بود اینقد محو تماشای اون صحنه بودم و صدای ناله های دو طرف حس عجیبی بهم داده بود که یه لحظه متوجه نبودم خیلی تابلو دارم تو ماشین سرک میکشم، وقتی به خودم اومدم و سرم رو بالا اوردم دیدم هر دوتاشون دارن بهم نگاه میکنن، از ترس فقط شروع به دویدن کردم و تا نزدیک خیابون اصلی پشت سرم رو نگاه نکردم. قلبم داشت به شدت تو سینه م میزد و حس ترس و شهوت آمیخته با هم کل وجودم رو گرفته بود. خیلی سریع خودم رو به خونه رسوندم تو طول مسیر صحنه های سکسی و چهره ی دو نفرشون همراه با استرس و شهوت تو مغزم بالا و پایین میرفت. درو باز کردم و بلند سلام کردم اما کسی جواب نداد، همه اتاقا و آشپزخونه رو گشتم اما هیچ کس خونه نبود واقعن از این موقعیتی که پیش اومده بود خوشحال بودم و فرصت رو غنیمت شمردم. رفتم تو اتاقم و با عجله لخت شدم تا قبل از اینکه شهوتم فرو کش کنه یه جق درست و حسابی بزنم، در اتاق رو نیمه باز گذاشتم که اگه کسی وارد خونه شد صدای در رو متوجه بشم، رفتم تو سایت پورن هاب یه سوپر ایرانی اوردم و شروع کردم به مالیدن کسم و آخ و ناله کردن با اوج گرفتن فیلم منم کنترلم رو از دست دادم و طلب کیر میکردم و حسابی داغ کرده بودم چشامو بسته بودم و داشتم با چوچوله م ور میرفتم و تو ابرا بودم تا با شنیدن صدای داداشم یهو احساس کردم محکم با سر خوردم زمین، چشامو که باز کردم دیدم داداش کوچیکم توی چارچوب ایستاده بود و زل زده بهم، دستم به کسم خشک شد و یباره همه ی شهوتم خوابید، مهرداد جلوم وایساده بود و با چشماش داشت منو میخورد یه رکابی تنش بود و یه شلوارک که کیر راست شده اش از زیرش داشت چشمک میزد(بعد از سکسمون متوجه شدم مهرداد توی دستشویی بود و اونجا رو نگشته بودم_ توی چند ثانیه تمام اتفاقات چند سال اخیر با مهرداد مث یه فیلم اومد جلوی چشام از موقعی که به بلوغ رسیده بود همیشه متوجه نگاهاش به بدنم و به خصوص کونم میشدم، بیشتر وقتا که حموم میرفتم متوجه میشدم که از سوراخ دوپوش حموم دیدم میزنه، چندباری هم توی خواب از روی لباس دستمالیم کرده بود و به کونم و سینه هام دست زده بود، گاهی وقتا هم با حرکاتی که میخواست غیرعمدی نشونشون بده به کونم دست میزد هرچند که منم بعضی وقتا موقع حموم کردن دیدش میزدم و میدونستم سایز کیرش نسبت به سنش خوبه، دوسه بار هم جق زدنش رو مخفیانه دیده بودم و با اینکه به هیچ کیر خوبی نه نمیگفتم اما میدونستم سکس با مهرداد دردسر سازه و کنترل روابط سکسی تو خونواده واقعن سخته و به همین خاطر بی خیالش شده بودم) اما تو این موقعیت و با این وضعیتی که جلوی مهرداد داشتم هیچ راه برگشتی نبود و نمیشد چیزی رو انکار کرد، همه ی اون صحنه هایی که از قبل تو ذهنم بود و شرایط الان دست به دست هم داده بود و بدتر از همه شهوتی که وجودم رو گرفته بود، دیگه زحمت مقاومت و منع کردنش رو به خودم ندادم و فقط میخواستم از این شرایطی که اتفاقی توش قرار گرفتم بدون هیچ فکر و عذابی لذت ببرم، چند ثانیه همونجوری به هم نگاه کردیم و ناخودآگاه بهش گفتم:بیا داخل
مهرداد مثل فنری که جمع شده و منتظر فرصت مناسبه با یه خیز بلند خودش رو به من رسوند و بدون هیچ حرفی افتاد روم. سینه هام رو گرفته بود و لبا و گردنم رو میخورد و در همین حین داشت قربون صدقم میرفت و میگفت همیشه آرزوش بوده که این اتفاق بیفته و خیلی وقته تو کفمه.
مهرداد: آبجی بخدا عاشقتم، همیشه دوست داشتم واسه یبارم که شده باهات سکس کنم و طعم بدنت رو بچشم (همزمان داشت سینه هام رو چنگ میزد و با دستش کسم رو بازی میداد)
المیرا: منم دوست دارم داداشی، منم میخواستم باهات سکس کنم اما فرصت نشده بود(دستمو از روی شلوارک گذاشتم رو کیرش و سفتی و بزرگیش رو خوب حس کردم، آروم دستمو بردم داخل گرمای کیرش رو احساس کردم، دستم از پیشابش خیس شده بود و اینکه داداشم واسه ی من راست کرده و اینهمه مدت تو کف کس و کون من بود حسابی حشریم کرده بود) داداش من حالم بده، زودتر شروع کن تا کسی نیومده.
مهرداد: هر کاری بگی واست میکنم آبجی فقط بگو چی میخوای قربونت بشم(بی درنگ سرش رو به سمت کسم هدایت کردم و شروع کرد به لیس زدن کسم و همزمان با انگشتش چوچولم رو می مالید. لبه های کسم رو با لباش گرفته بود و می مکید و با دست راستش سینه مو فشار میداد)
المیرا: کس آجی رو بخور قربونت بشم، من مال توام هر کاری دوس داری باهام بکن آه ه ه، فدای کیر داداشم برم که واسه آبجی راست شده اوووففف بخورش داداش، من مال خودتم
مهرداد: آبجی تو هم کیرمو واسم میخوری?داره منفجر میشه
المیرا: آره عزیزم منم همیشه دوس داشتم مزه ی کیرت رو بچشم
هر جفتمون اسیر شهوت بودیم و به غیر از سکس به هیچ چیز فکر نمی کردیم و این کلمات بی اختیار از دهنمون بیرون میومد، سریع به حالت شیش و نه خوابیدیم. کیر مهرداد جلوی چشام بود سرش سرخ و متورم شده بود و با اولین برخورد زبونم به کیرش داد و بیدادش رفت هوا، اون زیر مهرداد داشت کسم رو میخورد و سوراخ کونم رو انگشت میکرد پیشاب از کیر مهرداد و کس خودم راه افتاده بود و دیگه وقت سکس بود و نمیخواستم کسی سربرسه و حال خوبمون رو خراب کنه تو اون لحظه واقعن دوست داشتم کیرشو تو کسم بکنه تا حسابی حال بیام اما کس باهاش سکس کنم اما کاندوم نداشتم و نمیخواستم با یه تصمیم عجولانه کار دست خودم بدم و میترسیدم مهرداد نتونه خودش رو کنترل کنه و آبشو داخل بریزه، علاوه بر اون تجربه کون دادنم تو این چندسال بهم یاد داده بود کون دادن گاهی وقتا بیشتر از کس دادن لذتبخشه، سریع بلند شدم کرم رو از توی کشو میز در اوردم یه کم به سر کیر داداشم زدم و سوراخ کون خودم رو هم کامل چرب کردم. به حالت سگی نشستم و گفتم تا کسی نیومده شروع کن
مهرداد کیرش رو گذاشت لای چاک کونم و عقب جلو میکرد اما داخل نکرده بود، کیرش مثل سنگ سفت بود و خیلی خوب گرماش رو وسط چاکم حس میکردم
مهرداد:باورم نمیشه داره اتفاق میفته، همیشه تو کف کونت بودم آبجی آرزوم بود یبارم که شده کیرمو بکنم داخلش حتا به سرم زده بود زورگیرت کنم اما حالا دارم با رضایت خودت میکنم، ای جووونم
المیرا: زودتر بکنم عزیزم، کونمو با اون کیر خوشگلت پاره کن ترو خدا بذار توش دیگه تحمل ندارم
مهرداد کیرشو آروم گذاشت دم سوراخ و خیلی آروم تا آخرش رو فرو کرد، حس کردن گرمای کیرش داخل کونم که یواش یواش جلو میرفت جیغم رو در اورد و آب از کسم راه افتاده بود و روی رونام سرازیر شده بود
مهرداد دیگه حالش دست خودش نبود، بعد از چند تا عقب جلو شروع کرد به محکم تلمبه زدن جوری که صدای برخورد تخماش با کسم رو می شنیدم و همزمان روم خم شده بود و جفت سینه هامو گرفته بود و چنگ میزد
پنج دیقه به حالت سگی، محکم و سریع توی کونم تلمبه میزد جوری که احساس کردم الان کس و کونم یکی میشه و همزمان خودم با کسم ور میرفتم،اوووف هنوزم با یادآوریش حشری میشم من زودتر از مهرداد ارضا شدم و یه جیغ از ته دل کشیدم که داداشم یه لحظه ترسید ولی وقتی فهمید ارضا شدم سرعتش رو بیشتر کرد
مهرداد هم با یه آه بلند ارضا شد و آبشو تو کونم خالی کرد، گرمای آب داداشم توی کونم حس خیلی خوبی بهم داد. کیرشو داخل نگه داشت تا خوابید و بعد درش اورد، کنار هم دراز کشیدیم و چند دیقه لب تو لب داشتیم همدیگه رو می بوسیدیم
سریع رفتم حموم و یه دوش آبگرم گرفتم که حسابی بعد سکس بهم چسبید از حموم که اوممدم دیدم مهرداد هنوز لخت رو تختم دراز کشیده و کیرش دوباره راست شده، میخواستم لباسامو بپوشم که از پشت بهم چسبید و با التماس بهم گفت یبار دیگه هم میخواد سکس کنه اما میدونستم مامان اینا هر لحظه ممکنه برسن و خطرش بالاست، گفتم داداش وقت نیس بذار واسه یه وقت دیگه اما ظاهرن کیرش قصد خوابیدن نداشت، مجبور شدم با یه ساک عجله ای و جق زدن ارضاش کنم، داشتم آب کیرش رو داخل دستما کاغذی خالی میکردم که صدای درب خونه اومد و بلافاصله صدای مامانم رو از توی حال شنیدم، سریع خومدمون رو جمع و جور کردیم و خیلی خوشحال شدم که به موقع کارمون تموم شده بود.
اونروز اتفاق مهمی تو زندگی من و داداشم افتاد اما نمیتونستیم ازش اجتناب کنیم چون سالها ذهن هر دومون رو درگیر کرده بود و میدونستیم لذت کار ممنوعه خیلی بیشتره، پس به جای عذاب وجدان لذتشو بردیم بعد از اونروز تا وقتی که ازدواج کردم و رفتم سر خونه و زندگی خودم فقط چندبار دیگه با مهرداد سکس داشتیم و یجوری برنامه ریزی کرده یودم که مهرداد رو کنترل کنم تا گند قضیه درنیاد، آخرین باری که سکس کردیم از کس بهش دادم که شاید توی قسمت بعدی بنویسمش.
نوشته: مهتاب جون
کاملا ناشیانه داستان سازی کردی یه درصدشم واقعی نبود
چطور تو اوج حشریت همه ی جوانب کارو میسنجین و به همه چی و عواقبش فکر میکنید؟؟؟؟
من کیرم سیخ شه دیگه خودمم نمیشناسم چه برسه بخوام منطقی فکر کنم :)))))
۴ سال پیش ۲۱ سالت بود از ۱۸ تا ۲۱ سالگی میدادی که نرفتی دانشگاه
کاملا اتفاقی و یهویی شد چه بد شد
باز هم مرزهای جلق جابجا شد
المیرا … یحتمل عرضتو حاضر کن درزداران مردم آزار در راهند
رفتی پورن هاب بعد پورن ایرانی دیدی بابا ایول تو یه وطن پرست کاملی
مهتاب جوووون آخه جقی بچه پاشو برو حموم
وقتی کنترلت خودتو از مغزت میگیری و به کیرت میدی میشه
حاصلش این کسشعرا
دیس
واقعا چی تو سرتون میگذره که میاید پایین داستان کامنت میکنید دروغ بود؟ کسخلا مگه بقیه داستانهای دنیا واقعین که اینا دروغه؟ قصهس قصه. بخون جقتو بزن برو.
یعنی اینا چنان کاری دارن با ارکان خانواده انجام میدن،که فکر کنم تا چند ساله دیگه اثری از خانواده به معنی واقعی تو ایران نمونه،داداش گلم،دختر گلم،شمایی که داری این داستانو میخونی،اینا ساخته پرداخته سایتای خارجیه که به بودن خانواده تو ایران حساسن و میخان خانواده ایرانیو به لجن بکشن و مام بشیم عین خودشون بی هویت…
باور کنید این سایت عجیب ترین جای دنیا ست
با این فرض که یک جوان علاقمند به داستاننویسی هستی بهت توصیه می کنم قید اینجا نوشتنو کلا بزن
اینجا اگرقشنگترین کارو بنویسی ولی تو داستانت اروتیک نگنجونی عالم و آدم شاکیت میشن که:
ای بابا مگه اینجا انجمن ادبیه؟!!!
مگه سواد نداری که سر در سایت رو بخونی نوشته سایت سکسی
اگه میخواستیم داستان معمولی بخونیم که نمی آمدیم اینجا
تو هم که جوونی و کوهی از ادعا فوری بهت برمیخوره میگی حالا بزار داستان بعدی رو یه جوری بنویسم که تا بیاد تموم بشه عین نهر جاری باشین همتون واسه همین برمیداری علی رغم میل قلبیت ب بسم الله تا نون پایان قصه جدیدتو پر میکنی از انواع و اقسام فانتزیهای سکسی وهر قدر که میتونی رنگ و لعاب تحریک امیزتری بهش میدی و میشینی تو نوبت انتشار
الان چار ه روز گذشته و داستانت منتشر شده
و اینک کامنتها
بازم یه جقی کستان نوشت
اخه مگه مجبورت کردن انقد دروغ بگی
یه درصدشم واقعی نبود
تکراری بود ادمین حواست کجاس
خجالت نمیکشی داستانهای ترجمه رو برمیداری به اسم خودت جا میزنی بی سواد
مخلص کلام
اینجا دنبال قدردانی نگرد تا وقتی معروف نشدی بجز تک و توکی انهم گه گاه نصیبت نمیشه
نگرانم نباش اگه اینکاره باشی بلاخره این معروفیت شهوانی سراغ تو هم میاد اونوقت اگه چرتم بنویسی قدر دانیه رو داری متاسفانه
چه مد شده همه دخترا قلب ازدواج پرده ندارن کسخولا کجا زندگی میکنین اینجا ایرانه هاااااا هنوزم دختر باکره نباشه بهش میگن جنده باباش دق میکنه ننش سکته یعنی کسکشعر به تمام معنا
نفهمیدم راز بقا بود یا داستان سکسی منگل های گواتمالا از پشت در یه خیز بلند کرده و گردن تو مه را مورد عنایت قرار میدهند
گنجاندن کلمات در داستانت بد نبود .
ولی داستان اونموقع جذاب میشه که خوانندرو با خودش به دنیای داستان ببره و خودشو به جای نفر مخاطب داستان قرار بده . در کل بد نبود فقط باور خواننده در مورد لرزیدن ماشین و سکس دو نفر در ملع عام و در روز روشن ذهن خوانندرو مشغول میکنه 😂
من فقط موندم هرکی اینجا داستان مینویسه یا کیم کاردشیانه و جنیفر لوپز و تیلور سوییفت یا برد پیت و لئوناردو دیکاپریو و جانی دپ پس اون قیافههای معمولی و بعضی پایینتر از حد معمول نمیدونم کی هستن و کجای جامعه قرار گرفتن آخه عزیز بخدا قیافه معمولی هم باشی موردی نداره مثل خیلی آدمهای عادی اگه اعتماد به نفس تو را من داشتم با موشک کاغذی به کاخ سفید حمله میکردم
من نگرفتم داداشت لخت بود مادرت اینا اومدن بعد یهو نپرسیدن چرا داداشت تو اتاقت لخته؟
تا وقتی نوشتی داداشت تو چهارچوب در وایستاده بودو… فک میکردم از زبون یه پسر داری مینویسی
چون همچین از کوس و کون خانومه تو ماشین تعریف کردی و دیدش زدی که منه پسر قادر نیستم انجام بدم
مث این میمونه منه پسر تو همچین صحنه ای باشم و کیر و خایه های مردرو دید بزنم و نگاه کنم
باشه ولی یواش.
احسنت ، دقیقا همین موردی رو که اشاره کردی مد نظرم بود بگم و اینقدر جق جق کرد که فکر میکردم آخر داستان میخواد بگه عمل کرده تغییر جنسیت داده . و مورد دیگه هیچ دختری چنین دید زدنی رو اگر دنیا رو بش بدند هیچ وقت نمیره بشینه نگاه کنه اگر نگاه کنه فرار نمیکنه که اونجور تابلو وسط خیابون میگه میدویده
عمو جون آقای نویسنده به چیزی که میگم دقت کن و سعی کن بفهمی.
تو اینترنت حس ششم کمتر از دنیای واقعی هست و جالب اینجاست که خیلی زود میتونند تشخیص بدند طرف مقابل راست میگه یا دروغ انسان خوبی هست یا بد و دختر هست یا پسر ، اونم بوسیله تایپ کردن شخص مقابل.
همه نه تعدادی از کاربران اینقدر سریع تشخیص میدند که با اولین نوشتاری که از کسی میبینند که انگار اون شخص جلوی چشم اوناس ، پسری که بخاطر دادن خودشو دختر جلوه میده
حیفه اون دختر هم ذکر کنی حیوان هست…
اقا خانم چرا همه حموم های تو داستان ها سوراخ درپوش دارن
و یه نفر از اون سوراخ اونارو دید میزده!!!
تا اونجا که نوشته بودی، جغ، خوندم. فهمیدم پسری نوشتی.خاک…
یه دختر، میشینه پشت درب شاگرد عقب؟؟؟!! دقیقا کجای ماشینه، بعدم یواشکی رفت و امد کیر و تو کوس نگاه میکنه و امواح صداهاشون و اندازه میگیره ومیره تو عالم رویا؟؟؟!!! دختر که هیچ حتی یه زن هم اینکار و نمیکنه بعدم به اصطلاح داداش جلقیت بعد اون همه لپ و لیس و 69 و…کرده تو کونت پنج دقیقه محکم و سریع تو کونت تلمبه زده جوری خایه هاش میخورده به کوست صداش و میشنیدی(انگار کیر اسب حلاجیه) و ارضا هم نشده؟؟؟؟!! داداش دمت گرم برا ارسال داستانت ولی زاویه دید تو به این داستان و طرز بیان و احساساتت زنونه نیس احساس و بیان یه مرده
ریدی کاملا معلومه یه پسر جغی هستی که رو خواهرش حشره
واقعا من موندم اینا که تا قبل ازدواج کوس میدن چجور با این کوس کون گشاد ازدواج میکنن پرده بکارت که هیچی گشادم میشه کسشون ازدواجم میکنن واقعا تخیلات جقیه چون شوهرایه همشون اوسکول که نیستن نفمن پرده نداره گشادم هستن
کسشر محض تو از تو اون ماشین چطوری فهمیدی زن گفت دارم ارضا میکشم دیس کاملا تخیلی
ب نظر واقعی میاد حتی کسایی ک خیال پردازی میکنن هم اکثرا ممکنه ب کسی حس داشته باشن ولی نتونن کاری کنن و از ناچاری فقط بیان خیال پردازی کنن…
کاملا ناشیانه داستان سازی کردی یه درصدشم واقعی نبود 😂 😂 😂 😂 😂
کسشر نگین خیلی برادر و خواهرا سکس دارن چه قبول کنید جه نکنید
خیلی هاهم جق میزنند با بدن اجی
حداقل اول داستان بنویسید که این داستان واقعی نیست تا آدم احساس نکنه ملت و خر فرض کردید🤦♀️. کاملا کص و شر و تخیلی
من سکس از پشت نداشتم .یعنی دوست ندارم و حتی اگه قصد کردنش هم داشته باشه گریه ام میگیره و اون قرار سکس کوفتم میشه ولی تا دلت بخواد عاشق سکس از واژنم .خلاصه اینکه تجربه نداشتم ولی
خوشمان آمد… 🤤 🤤 🤤
شیش و نه رو مانکن اورده
بتهون کم اورده
مهتابم کم داره کلا