سکس شبانه با دایی کیر کلفت

1395/12/30

با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه دوستان عزیز
این داستانی که میخوام بگم به نقل از زن یکی از دوستای نزدیکمه یه مدت باهم بودیم و همه جور سکسی باهم انجام دادیم .تا این اتفاق یه شب براش پیش اومد و با تمام جزئیاتش برام تعریف کرد
داستان به نقل خودش .و مشخصاتی که من خودم اضافه میکنم بهش
من اسمم فاطمه ست ومتاهلم 23سالمه و الان یه پسر خیلی کوچلو دارم
من و شوهرم بعد دوسال نامزدی بلاخره سه سال پیش ازدواج کردیم .من تک دختر یه خانواده پنج نفره هستم و دوتا داداش کوچیکتر از خودم دارم که دانش اموز هستن و خودم دانشجی رشته حقوق بودم شوهرم کارگر کارخونه هست و بعضی شبا شیفت شب.از اندامم بگم که خیلی خوبه و ریز اندام هستم وبا سینه های سایز 80و کمر باریک یه من سه تا دایی دارم که همشون متاهل هستن و تهران زندگی میکنن و خودمون هم تو یکی از شهرستانای همدان زندگی میکنیم .این داستان از اونشبی اتفاق افتاد که من چون شوهرم شیفت شب بود رفته بودم خونه بابام و از شانس من اونا اونشب نبودن و منو دوتا از داداشام خونه تنها بودیم که دایی هم واسه شام اومد خونه ما واز اونجایی که من دایی هامو خیلی دوس داشتم پیشسون همیشه راحت میگشتم و با شلوار راحتی و پیراهن وهمشه وقتی از تهران میومدن من کنارشون بودم اونشب بعد شام و فیلم دیدن وصحبت موقع خواب که شد یکی از داداشام رفت تو اونیکی اتاق که درس بخونه و منو داداش کوچیکترم وداییم جامونو انداختیم که کنارهم بخوابیم ومن کنار خوابیدم و داداشم بین ننو دایی که چند دقیقه بعد خواب دادشم که خوابش هم سنگینه و زیاد حرکت میکنه تو خواب پاشد و گفت من وسط نمیتونم بخوابم وجاشو با دایی عوض کرد و دایی نزدیک من خوابید یه ذره که تو تاریکی صحبت کردیم دایی خوابش برد ومنم با دوست پسرم یا همون عش قدیمیم (یعنی من )در حال چت کردن بودم تو تلگرام که بعد یه ساعت دایی از خواب بیدار شد و متکاشو گذاشت نزدیک من گفت چرا نخوابیدی و خودشو تقریبا چسبوند به من .ومنم با دایی مشغول خوندن مطالب یکی از گروهها تو تلگرام شدیم ومن میخوندم اون گوشیش میداد که من اصلا فکرشو نمیکردم این اتفاق بخواد بینمون بیفته تو تموم این مدت که مطالب رو میخوندیم دایی دستش روی شکم من بود و گهگداری مثلا ناخواسته دستشو به سینه هام میزد و زود برمیداشت و از اونجایی که من به سینه هام خیلی حساسم و تو اون تاریکی شب خیلی بدم نمیومد راستی تا یادم نرفته بگم دایی من حدودا 45سالشه ومتاهله وسه تا بچه داره .خلاصه بعد از اینکه متنارو خوندیم شروع کردیم به دیدن عکسای داخل گوشیم که زمان زیادی طول کشید که تو این مدت دایی خودشو کاملا وسفت چسبونده بود بهم و داداشم هم خوابه خواب بود ونفسای داغ داییم گردنمو داغ داغ کرده بود که احساس کردم دایی دیگه کم کم داره شکممو و سینه هامو از رو لباس اروم اروم بدون اینکه تابلو کنه میماله بعد از تموم شدن عکسا دروغ چرا منم یکم شهوتی شده بودن بخاطر دست زدن به سینه هام که دایی کم کم دستشو برد زیر لباسم و شروع کرد به ماساژ دادن شکم و از اونجا دستشو رسوند به زیر سوتینم و شروع کرد به مالیدن سینه هام که من کلا خشکم زده بود و اصلا فکرشو نمیکردم که داره همچین اتفاقی میفته که تا بخودم اومدم دیدم منو چرخوند و با شکم خوابوند وخودشو کشید روم و تا اومدم مقاومت کنم بایکی از دستاش دستامو گرفته بود و اونجا بود که فهمیدم همون موقع که ازم برای یه لحظه جدا شده بود شلوارشو از پاش دراورده بود وبا یه دستش شلوار راحتی منو تا زانوهام کشید پایین و با یه تف سر کیر واقعا گندشو خیس کرد و گذاشت روی کسم و با تمام توان فشار داد و تا ته رد کرد تو کس تقریبا تنگم و منم از درد زیاد شروعکردم به گریه ولی از ترس اینکه داداشم از خواب بیدار بشه نتونستم صدامو دربیاری و اونم بی رحمانه فقط میکوبید و من درد میکشیدم هم درد جسمی و هم درد روحی که چرا داییم با من اینکارو کرد .وبعد از ده دقیقه کوبیدن تمام ابشو خالی کرد توم و برای چند لحظه روم دراز کشید که من به زور تونستم خودمو از زیرش بیرون بکشم و شلوارمو بپوشمو دستمال کاغذی بزارم رو کسم و برم سمت دستشویی و خودمو خالی کنم که حامله نشم اون عوضی عم بدون اینکه اصلا براش مهم باشه راحت گرفت خوابید ومن تاصبح یه لحظه نتونستم بخوابم از درد زیاد وصبح از اونجا زدم بیرون و از اون موقع به بعد هر جاییی اون بوده من مامو نزاشتم و باهاش حرف نزدم و همه قضیه رو به عشقم فقط تونستم بگم تا یکم سبک بشم .ببخشید اگه یکم نگارشم ساده بود فقط خواستم تمام اتفاق اونشبو خیلی عامیانه تعریف کنم براتون.

نوشته: عاشق تنها 9


👍 3
👎 13
208794 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

584841
2017-03-20 22:44:14 +0330 +0330

داستانت میتونه واقعی باشه
من خودم بشدت و بشدت هرچه تمام از تجاوز بدم میاد شدید

1 ❤️

584853
2017-03-20 23:38:45 +0330 +0330
NA

ajb pardsho zad fqt ye moqavmte kochik /:

0 ❤️

584865
2017-03-21 02:25:23 +0330 +0330

بلاخره شهوتي شده بود يا ناراحت بود. تكليف مارو روشن كن.

0 ❤️

584866
2017-03-21 02:39:39 +0330 +0330

زنی که اینقدر ‎بی وجود و لاشی‎ باشه که با وجود داشتن ‎همسروفرزند‎ بره بخوابه زیر عشقش پس همون بهتر که دایی خودش نبترشو بیاره جلو چشماش!.. . . . ‏‎ (dash)‎

4 ❤️

584869
2017-03-21 03:50:26 +0330 +0330
NA

آخه دایی که زن و سه تا بچه داره …چه جوری شب جای دیگه تنها میخوابه …؟ زن داییت چوب نا بدترش میکرد …حالا گیرم شب اونجا بوده …
ننه مرده که خواب بوده …اونقدر کرم ریختی و حتما اونقدر هم لگد بهش زدی که ننه مرده بدبخت رو از خواب پروندی …بعدش هم که کرمهای بعدی رو ریختی تا بالا خره سوارت شد !
خارش گرفتن امثال تو مثل خریت میمونه …نه حدو مرز داره و نه حد و حساب !

3 ❤️

584883
2017-03-21 08:39:28 +0330 +0330

لعنت به دایی آشغال

1 ❤️

584912
2017-03-21 15:26:51 +0330 +0330

یاد اون جوکه افتادم که زنه تو تاکسی داشت گریه میکرد
راننده گفت
آبجی چرا گریه میکنی
زنه گفت
خیلی ناراحتم ,امروز فهمیدم هم شوهرم هم دوست پسرم بهم خیانت کردن :d

2 ❤️

584925
2017-03-21 18:03:38 +0330 +0330

از این اتفاقها زیاد میفته ولی این دروغ بود

0 ❤️

584934
2017-03-21 19:34:35 +0330 +0330

از کتاب " ادا تنگا" جلد هفتم صفحه شونصد و شصتاد و چنج!!
خوب بود ادامه بده البته نوشتن نه ها! عمل مقدس سکسو میگم عزیزم.!

2 ❤️

584959
2017-03-21 22:54:08 +0330 +0330

نظر شما چیه؟دلت میخواد طعم کیر بیست و سه سانتی منو بچشی؟

0 ❤️

587969
2017-04-06 17:01:27 +0430 +0430

دایی چرک تر و پست فطرت تر از این داریم مگه!!!بهش بگو دیگه هیچ وقت آفتابی نشه جلوی اون کثافت

1 ❤️

662268
2017-11-17 22:11:24 +0330 +0330

عاللللللی

0 ❤️

668850
2018-01-10 08:56:10 +0330 +0330

وقتی دوست پسر داری دایی باید بکنت دگوری

1 ❤️

778224
2020-11-23 01:17:45 +0330 +0330

خاک تو اون سرت جیغ میزدی احمق
ی بار زن داداشم منو توی حالت خود ارضاعی دید که با کیرم داشتم ور میرفتم تا یک ماه نتونستم توی چشم هاش نگاه کنم
یک عده دیگه مرز بی غیرتی و بی ناموسی رو رد کردن واقعا متاسفم
توی کون دایی ایت میزارم

1 ❤️