سکس تفریحی (۱)

1400/10/10

تو زندگی هر آدمی اتفاقات مختلفی میفته که اونو به مسیرهایی میکشونه که اصن فکرشو هم نمیکنه مثلا اگر ۱۰ سال پیش به من میگفتن که امروز زندگیم اینجوری میشه از تعجب شاخ در میاوردم اما همه چیز از یه تصمیم شروع شد و زنجیر وار منو کشوند دنبال خودش.
من امروز که این داستان مینویسم بیست و چهار سالمه اما برای شروع این داستان باید برگردیم به قبل تر زمانی که تازه وارد دبیرستان شدم، من نسبت به دخترای دیگه قدم بلند تره و هیکل پری دارم برای همین همیشه سنم بیشتر به نظر میومد حتی وقتی خیلی سنم کم بود پسرای بزرگ تر از خودم بهم توجه نشون میدادن وقتی وارد دبیرستان شدم خانوادم اوضاع خوبی نداشتند اونموقع ها بود که دلیل اینکه بابام سه چهار روز خونه میخوابید و سرکار نمیرفت فهمیدم، بله اعتیاد. بین بابا و مامانم همش دعوا بود و از اونجایی که بابام کار نمیکرد اوضاع مالی خوبی هم نداشتیم خواهرم درسش ول کرد رفت سر کار منم بخاطر ناراحتی اعصاب مامانم خونه داری میکردم.
تو همین اوضاع بود که یه پسره تو راه مدرسه هی پاپیم میشد و به اینو اون پیغام میداد که از من خیلی خوشش میاد. اسمش افشین بود و توی محل خیلی خاطرخواه داشت ازجمله یکی از دوستای صمیمی خودم قیافه خشنی داشت و یه هفت هشت سالی ازم بزرگ تر بود کم کم وسوسه شدم و شمارش گرفتم فرداش اومد دم مدرسه دنبالم از همون روز اول به مو بیرون گذاشتنم گیر میداد و ادای غیرت درمیاورد منم از اینکه روم حساسه قند تو دلم آب میشد و فکر میکردم خیلی دوسم داره.
دو هفته از دوستیمون میگذشت که شبا پیامای سکسی میداد و منم کلا تو باغ نبودم و نمیدونستم چی باید جواب بدم هی سوال میپرسید چه پوزیشنی دوس داری یا چی تحریکت میکنه من که تا اون موقع یه دونه فیلم سوپرم ندیده بودم حتی نمیدونستم کیر چه شکلیه گنگ و گیج حرفاش میموندم نخندید بهم خیلی بچه بودم.
اونم کاملا متوجه شد که چقد خامم ولی دست از عوضی بودن برنداشت هرروز میومد از مدرسه دنبالم هرجا میخواستم برم خودش باید میبرد و میاورد تو همین رفت و آمدا هی رو مغزم کار میکرد که سکس یه نیازه اگه میخوای با هم باشیم باید سکس کنیم اگر میخوای دوست داشته باشم باید به حرفم گوش بدی تو باهام سکس نکنی مجبورم برم با یکی دیگه من خرم میومدم خونه گریه میکردم. هم از سکس میترسیدم هم از اینکه از دستش بدم.
خلاصه با هزار ترس و لرز قبول کردم یه شب برفی تو زمستون اومد دنبالم توی ماشین نشستیم و رفت یه جای خلوت اومد جلو و لبامو خورد نمیدونم چرا چندشم شد دستشو گذاشت لای پامو از رو شلوار کسمو مالید دست منم گرفت گذاشت رو کیرش و منم آروم کیرشو میمالیدم.
یکم که گذشت گفت شلوارتو بکش پایین دکمه شلوارمو باز کردم خودش سریع شلوارمو تا زانو پایین کشید کیرشو از شلوارش درآورد و گذاشت تو دستام خودشم با انگشت لای کسمو میمالید یکم سر کیرش خیس شده بود صاف نشست موهامو گرفت تو چنگشو سرمو کشید پایین و کیرشو کرد تو دهنم خودش سرمو پایین و بالا میکرد و آهش در اومده بود هر چند لحظه سرمو فشار میداد پایین و کیرش تا ته میرفت تو دهنم یهو سرمو کشید بالا و آبش اومد. با دستمال خودشو تمیز کرد بهم گفت لباسم مرتب کنم. من یکم شوکه شده بودم به عنوان اولین تجربه سکسیم خیلی کوتاه بود و در واقع هیچ لذتی برای من نداشت اما دوستش داشتم و اینکه راضی نگهش دارم برام خیلی مهم بود. چند روز بعد اومد منو برد خونشون استرس زیادی داشتم.
رفتیم توی اتاقش و کنار هم رو تخت نشستیم لباسمو زد بالا و سینه هامو گرفت تو دستاش لبام میخورد نوک سینمو با انگشتاش گرفت و فشار میداد لباس و سوتینم درآورد و خوابوندم رو تخت یه سینمو میخورد و اونیکی با دست میمالید حشری شده بودم و لای پام داغ و خیس شده بود من کسم خیلی تپل و داغه و وقتی حشری میشم خیسه خیس میشه شلوار و شورتم درآورد و سر کیرش گذاشت لای کسم و با کیرش چوچولم مالید بلندم کرد خودش خوابید رو تخت و گفت براش ساک بزنم منم مثل بار اول کیرش حسابی خوردم داشت آبش میومد که گفت بسه رفت روغن آورد و منو حالت داگ استایل کرد و یکم روغن ریخت رو سوراخ کونم و با انگشت یکم مالیدش آروم یه انگشتشو کرد تو کونم و یکم سوزش احساس کردم کم کم دوتا انگشت کرد و سوراخ کونم انقد تنگ بود با انگشتم دردم میومد بعد از چند دقیقه سر کیرش گذاشت رو سوراخ کونم و یهو فشار داد منم جیغم رفت هوا اون بی توجه به من محکم کیرشو تا ته میکرد تو دستشو گذاشت رو دهنم و با سرعت تلنبه میزد کم کم دردم کمتر میشد که داغی آبشو حس کردم.
وقتی خودمو تمیز میکردم دستمال خونی شد و فهمیدم کونم جر خورده و تا چند روز درد داشتم. دیگه باهاش سکس نکردم و اونم به حرفش عمل کرد و رفت با دوست صمیمیم بهم خیانت کرد این استارت داستان من بود اینکه چطوری تبدیل به من امروز شدم اگر دوس داشتی بقیه داستانمم بخون.

نوشته: میم


👍 5
👎 2
12001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید