اسم من(TM.Love) این داستان مال.شش ماه پیش الان 20سالمه کاملاواقعیه طبق معمول هرروزکارم تموم شده بود حدودساعت دوازده بود که بانامزدم اس بازی میکردم که یک پیام از دختر ناپدری نامزدم اومدنوشته بودسلام نفس چطوری؟واحوال پرسی البته اینم بگم که تاقبلش که جایی باهم تنها میشدیم بوس و لب برپا بود دیگه …پیامو خوندم فکرکردم دارن اسکول میکنن منوچون خیلیا اطرافم بودن که ازم خوششون میومد منم تعریف نشه خوش تیپ هستم یکمی بعدبهش زنگ زدم باورم نشدخودش بود بعد از کلی امتحان کس شعر مطمعن شدم خودشه وتنهاهم هست کلی گفتیمو شنیدیم خندیدیم خوب خیلی وقت بودندیده بودمش اون شب تمام شد از اون به بعد هرشب که باباش ازسرکاربرمیگشت بهم پیام میدادتاکه یه شب دوشنبه بودپیام دادامشب بیاپیشم فکرنمیکردم بشه ولی رفتم توکوچه شون رسیدم بهش تک زدم اومددروبازکرد خیلی استرس داشتم ازیه طرف چون دخترخوشگلی بودخیلی وقت منتظر همچین لحظه ای بودم ازطرف دیگه اینکه بقیه خانوادش طبقه پایین خواب بودن نکنه بیداربشن رفتیم طبقه بالا تارسیدم لباشوخوردم سینه های خیلی گندشومک زدم سینه هاشو حسابی مالیدم بعددست کردم توشلوارش. عجب کس نازی داشت حسابی هم ارضاع شده بودکسش خیس خیس شده بود اونم کیرمو درآوردبهش گفتم بخورش چون وقت کم بودواسترس زیادنشدکیرم حسابی مالیدم به کسوکونش باآب کسش کیرمو خیس کردم گذاشتم دم سوراخ کونش خیلی خیلی تنگوباحال بودمنم یکم فشاردادم سرصداش دراومد ارومترش کردم تابقیه بیدارنشن سرکیرم که رفت بقیشم فشاردادم توکون خیلی سفیدوگنده مشتی که داشت خیلی چنگ میکشیدمنومنم که حسابی داغ کرده بودم شروع کردم. تندتندتلمبه زدن. کم کم داشت آبم میومد بهش گفتم گفت بریزتوش نفس خیلی کون سفیدونرمی داشت منم تا ته فشاردادموآبموریختم توش. واقعا سکس لذت بخشی بود خیلی توکفش بودم دوشب بعدشم میگفت هنوزسوراخم دردداره این رابطه ادامه داشت تاقبل ازاینکه یه شب رفته بودم پیش نامزدم حواسم نبودگوشیمو برداشته بود رمزشم که بلدبودرفته بودتوپیامامنم که یادم رفته بودپاکشون کنم دیدم انقدرباتعجب طرف گوشیم نگاه میکنه که چشاش چهارتاشده بودتازه یادم اومد ای دل غافل… اینم شانس بودکه ماداشتیم
خلاصه دادوهوارشروع شددیگه اخه اون پیامای خفن بالای 18سالشم بودکه خونده بود دیگه ازاون شب تعطیل شد دیگه
یه دخترخاله هم داره خیلی خودشولوس میکنه برام ولی دیگه خیلی مراقبم هستن ولی بهش محل نمیدم چاره ای جز این ندارم دیگه
پایان…
نوشته: TM.Love
چته ؟دنبالت کردن انقدر تند وتند نوشتی. ؟خوب نبود. چقدر کوتاه آخه مگه مجبورت کردن داستان سکسی بنویسی؟دیگه ننویس.
یعنی چه اعتماد به نفسی این دیگه داره . فقط اومده بگه منم هستم . همه منو تحویل میگیرن. خیلی خوشتیپ هستم . دخترا دارن خودشونو واسه من می کشن. عجب دوره زمونه ای شده . سایت شده محل خالی کردن عقده.
چیز خر افریقایی تو دهنت با این اس ام اسی که زدی شهوانی.
من نمیدونم این جقیا مهره مار دارن یا مار مهره شو کون اینا گذاشته ! بسکه جذاب هستن و همه تو کف اینان :|
خفه بابا
کس کش هیز خوار قحبه ، مرتیکه حروم لقمه چه با افتخار هم اومده خاطره گه خوری هاشو نوشته ، گوز گوز بدشانسی هم می کنه .
چقدر نظرات شایسته ای به داستانت دادن ؛ میگم اینقر اینجا چرت و پرت مینویسن و فحش میخورن دیگران درس نمیگیرن که یا ننویسن یا خوب بنویسن ؛ خلاص!
اخه کله کیری تو ک نهایته استعدادت کون دادن ب چن نفر در روز بدون اینکه از وجود هم خبر دار بشن و ابروت بره هست چرا میای اینجا این کس شعرارو میگی؟؟؟نامزدت اس های خفن مثبت 18تونو دیدهیچکاری نکرد؟؟؟اخه کدوم بدبختی ب توئه بیسواد بچه جقو زن داده ؟؟؟کیر همه طرفدارای تی ام بکس توکونت…
گــُــه بود، دیگه ننویس . . . . . . . . . . . . . .
شاشیدم تو تیپ و تاپت، دیگه ننویس. کله کیری تو که چشمت دنبالش بود پس چرا رفتی با خواهرش نامزد کردی؟ جلقو آخه چرا این همه کُس شعر میگی؟ خدایا کی از دست داستانهای جلقکی راحت میشیم؟ والا ما دیگه اعصاب برامون نمونده. ننویس آقا ننویس.
خیلی هم ارضا شده بود چون کسش خیس خیس بود؟
تو مغزتون چی میگذره شماها آخه
سلام اينم داستان ما::::يكي بود يكي نبود يه شهري بود پر از دختراي قشنگ قشنگ كه از كساشون شر و شر اب ميومد امااز بخت بد قصه ما توي اون شهر فقط يه پسر بود اونمچه پسري گل پسري قند عسلي هيچكي باهاش عياق نبود تنها روي سه پايه جلق مينمود تو سايه!كره الاغ كد خدا بلندش كرده بود تو كوچه ها…
فكرش رو ميكنم ميبينم همه داستاناي جقي رو جنساي مذكر ميزارن از خانما خبري نيست اين نشونه بديه داره نشون ميده تا چه حد جلق بين مردم رواج پيدا كرده خانما كوتاه بيان گناه داره
سلام اينم داستان ما::::يكي بود يكي نبود يه شهري بود پر از دختراي قشنگ قشنگ كه از كساشون شر و شر اب ميومد امااز بخت بد قسه ما توي اون شهر فقط يه پسر بود اونمچه پسري گل پسري قند عسلي هيچكي باهاش عياق نبود تنها روي سه پايه جلق مينمود تو سايه!كره الاغ كد خدا بلندش كرده بود تو كوچه ها…
فكرش رو ميكنم ميبينم همه داستاناي جقي رو جنساي مذكر ميزارن از خانما خبري نيست اين نشونه بديه داره نشون ميده تا چه حد جلق بين مردم رواج پيدا كرده خانما كوتاه بيان گناه داره
خدا وکیلی نظرات از خود داستانها خیلی باحالترند من که فقط نظرات را میخونم و از خنده روده بر میشم چقدم خوش قافیه فحش و بدو بیرا مینویسن واقعا شهوانی بدون نظر همش کس و شعره
ما تا بیست سالگی دست چپ و راستمون رو بلد نبودیم…انتر مجبوری انقدر کسشعر بگی…اول میگی همسرم …بعد میگی بیست سالمه…بعد میگی خواهر ناتنی نامزدم!!!باباش گه میومد شبا اس میداد یعنی روزا کون میداد…خو روزا اس میداد…برج میلاد رو برا امثال شماها ساختن…برو بشین روش…
اخه مار گون مگه مجبورت کردن کاملا معلومه که مفعول خوبی هستی به نظرم شعبه بزن ترمینال جنوب تا به صورت حضوری به خدمتت رسیدگی کنند
به قول دوستمون به کیرم