دانشجو بودم و تو تهران خونه مجردی داشتم. از یکی از همدانشکدهایها به اسم مینا خوشم اومده بود و کمکم باهاش داشتم دوست میشدم. البته نه اون و نه من اهل دوستدختر/دوستپسر بازی نبودیم. آشنایی برا ازدواج بود. بعد از یک مدتی با من به هم زد. خیلی داغون شده بودم. همش به این فکر میکردم که به چه دلیلی منو ول کرد. البته الان میدونم (بلد نبودم مخش رو بزنم!)
تو همین حال و اوضاع بودم که یک روز که دانشکده بودم تلفنم زنگ خورد. سر کلاس بودم و نمیتونستم جواب بدم. اومدم بیرون زنگ زدم قطع کرد. چند دقیقه بعد دوباره زنگ زد. خلاصه بعد از کلی ادا بازی شروع کرد صحبت کردن. گفت اسمش نسیمه (البته اسم واقعیش کلا یادم نمیاد!!). من اولین حدسم این بود که دوستان سر کارمون گذاشتن! دومین حدسم مینا بود. چون شک کرده بودم که از طرف میناست خیلی با احتیاط حرف میزدم.
همون روز داشتم میرفتم خونه، تو تاکسی که بودم دوباره زنگ زد. این دفعه شروع کرد که میخواد باهام دوست بشه و این حرفها. هر چی هم بهش میگفتم شماره منو از کجا آورده میگفت از یکی از دوستات گرفتم. خیلی رک و راست بهش گفتم که من از دوستدختر بدم نمیاد ولی دختری که خودش پیشنهاد بده خوشم نمیاد. راستش چون میترسیدم از طرف مینا باشه خیلی محتاط بودم. بهم گفت فقط تلفنی. گفتم نه. گفت فقط زنگ بزنم باهات درد دل کنم. بهش گفتم تو آخه درد دلت چیه؟ شروع کردم موعضه کردن که شماها درد ندیدین که ادعای درد میکنین. دیگه من رسیده بودم خونهام. بعد اینکه از منبر اومدم پایین برگشت گفت بزار بگم درد چیه. خلاصه گفت که مطلقه است و بچه ۹ ساله داره و از بچهاش دوره و یکی دوبار هم خودکشی کرده و این حرفها.
راستش دلم براش سوخت. گفتم عیب نداره برای درد دل زنگ بزنه. همون اول هم قرارمون این شد که همدیگرو نبینیم فقط با هم تلفنی حرف بزنیم. همیشه هم خودش زنگ میزد. با هم حرف سکسی نمیزدیم ولی یه بار اساماس داده بود که:
Lifte is too short, pas dasteto az too shortet dar ar o enghad ba zendegit bazi nakon
فهمیده بود درسم خوبه بهم میگفت بیا بهم آمار یاد بده! البته چون قرارمون این بود که همدیگرو نبینیم خیلی جدی نمیگرفتیم این حرفها رو. موقع حرف زدن هم بهش گفته بودم صداشو نازک نکنه. چون تحریکم میکرد.
یه بار گفت میخوام ببینمت منم گفتم باشه. میدونستم که کرج پیش برادرش زندگی میکنه. قرارمون شد مترو صادقیه. برای اولین بار توی مترو دیدمش. خیلی خوشگل نبود شبیه دختر عموم بود (من به یاد همهی دخترای فامیل جلق زده بودم به جز همین یکی!) ولی خوب زشت هم نبود. قد نسبتا کوتاهی داشت و قیافهاش هم کمتر از ۲۸ سالی میخورد که گفته بود. من اون موقعها تازه ۲۲-۲۳ سالم میشد. زمستون بود و برف. باهاش رفتیم ایستگاه میرداماد (حقانی الان). تو خیابون میرداماد دستشو گرفتم و راه رفتیم. راستش اولین بار بود دست یه دختر رو میگرفتم برای همین کیرم داشت شق میشد که به زور جلوی تابلو شدنش رو میگرفتم. بعد کلی پیادهروی گفتم بریم سیدخندان یه کافیشاپ. توی تاکسی هم که نشسته بودیم دستمو گرفته بود و میکشید سمت رونش. موقع پیاده شدن هم اولین کاری که کردم جابجا کردن کیرم تو شلوارم بود. راستش تا جایی که یادم میامد اونجا یه کافیشاپ بود ولی وقتی رفتیم پیدا نکردم. رفتیم پاساژ اول پالیزی. توی یه مغازه بودیم که مغازهدار گفت مامورا ریختن تو پاساژ بهتره جدا از هم برین بیرون. خلاصه بیرون اومدیم و چون دیگه جایی نبود که بریم خداحافظی کردیم و سوار تاکسیاش کردم و رفت سمت مترو و منم که خونهام همون نزدیکیها بود رفتم خونهام.
موقعی که داشت سوار تاکسی میشد یه بوس برام فرستاد و منم لبخند زدم.
شب زنگ زد و گفت چرا اون موقع که سوار تاکسی شدم لبخند زدی، منم خواستم خودمو بزنم به اون راه که گفت بعد بوس فرستادن. گفتم خوب خوشم اومد. کم کم شروع کرد صداشو ناز و ملیح کردن، میدونین منظورم چیه،
بهش گفتم: اینجوری حرف نزنه.
بعد از اون دوست دختر چند تا داشتم ولی از لب و بمال بمال جلوتر نرفتیم.
چند سال بعد از این ماجرا هم با همون مینای اول داستان ازدواج کردم.
در نهایت: دوستان این داستان فقط تا یه جاییش راست بود. اگه گفتین تا کجا:ي
نوشته: محمد
میخواستم بیام یه حالی ازت بگیرم که دیدم خودت آخرش گفتی داستانت یه مقداریش دروغ بود . آخه مردک چرا دروغ مینویسی ؟مگه مجبوری؟فکرنکنم اگه جنابعالی اینو نمی نوشتی کسی ازت ناراحت میشد اگه داستانت راست بود بهت میگفتم که تویک پسر ترسو وبزدلی ولی حالا که راستشو گفتی بهت میگم تو خیلی کمبود داری ایقد جلق نزن . چرا همه چیزو قاطی میکنی حسینیه رفتنت بما چه ؟به سایت سکسی چه ربطی داره ؟مردک تو اگه راست میگی رفتی حسینیه ارشاد زیر منبر ملاها نشستی اینجا چه غلطی میکنی ؟
مگه چی بهت گفتن که فکرکردی باید با زنه بهم بزنی ؟ میخوای بگی ملاها بدشون میادازاینکه توی عنتر بایه زن بیوه حال کنی ؟ نخیر تو اگه مرد بودی فوقش یه صیغه میخوندی با زنه محرم میشدی هم خود احمقت حال میکردی هم اون زن بدبخت ثواب هم داشت خدایی . نمیدونم چرا میایید اینجا سوژه جلقتونو می نویسید ؟بابا پسرم بذار شاشت کف کنه اونوقت مثل یه مرد با یکی خوابیدی بیا اینجا قشنگ بنویس که یکی مثل الان خودت یه چیزی یاد بگیره موقع سکس تر نزنه به دخترمردم
اینارو نوشتم قابل توجه اونا که میان اینجا خیالات ذهنی شون رو مینویسن
اونجا که لخت میشی پسره میاد پشتت 2 تا تلمبه میزنه ابش میاد تا اونجاش راسته
کسکش ننه اعصابمو خراب کردی…
تف تو کونت…
کیر تو کونت…
کیر حاجی قنبر تو کونت…
کشتی با لنگر تو کونت…
شیر سماور تو کونت…
آخوند با منبر تو کونت…
دنده خاور تو کونت…
کفشهای داور تو کونت…
قمه و خنجر تو کونت…
چوب صنوبر تو کونت…
چماق ابوذر تو کونت…
لودر تا آ خر تو کونت…
بستته؟؟؟؟
سکسیالوژی-جلقیالوژی
در ابتدا جا داره که از شیر جوان بخاطر کامنتش تشکر کنم
کاملا باهاش موافقم
و اما داستان:
چقد از مینا میترسیدی
چرا؟
کونت گذاشته بود؟
“شروع کردم موعضه کردن”
من که غلطی تو این نمیبینم!
چقد کند ذهنی
اسم همه چیو همه جارو یادت رفته
مگه مجبورت کردن که اینقد بجقی؟
“برای دفعات بعد سایز بزرگ گرفته بودم راحتتر بودم”
الان اینو گفتی که چی بشه؟
خواستی بگی دودولت جوونه زده؟
باشه،فهمیدیم توم دودول داری
مبارکت باشه!
واما جواب سوالت:
“دانشجو بودم و تو تهران خونه مجردی داشتم. از یکی از همدانشکدهایها به اسم مینا خوشم اومده بود”
تا اینجاش راست بود
درسته؟
ادامش:
هیشکیم تخمشو/تخمکشو دستت نمی داد!
سکس اول با هم دانشکده ای
تا همین قسمت راست بود. کلا چرت و پرت بود
بر خلاف بیشتر داستان ها داستان تو رو باور کردم.از اونجا باور کردم که گفتی حسینیه رفتی و یهو به خودت اومدی که چی اگه روزه صدتا پرده هم پاره کنی آخرش که چی باید تو همون قبری بخوابی که اونایی که تو عمرشون هم کوس ندیدن خوابیدن.دوستان واقعا سکس همه ی زندگی نیست.سکس کط یه لذت ثانیه ای هستش.البته من آخوند نیستم که بخوام بساط پند و اندرر رو پهن بکنم.ولی بیاید به عاقبت زنا هم فکر کرد.این همه کوس کردی و کون جر دادی آخرش به کجا رسیدی.جز پشیمونی.به نظر من بهترین سکس با زن تو شب زفاف هست همین و بس.
نارنجک تو کس ننت منفجر شده میای اینجا کس شعر مینویسی!؟ پدر کروکودیل
این بیوهه هم دانشگاهی بود؟ مزد بگیر چقد گرفتی واس این اشعار زیبا؟؟؟؟؟؟؟
تف تو کونت…
کیر تو کونت…
کیر حاجی قنبر تو کونت…
کشتی با لنگر تو کونت…
شیر سماور تو کونت…
آخوند با منبر تو کونت…
دنده خاور تو کونت…
کفشهای داور تو کونت…
قمه و خنجر تو کونت…
چوب صنوبر تو کونت…
چماق ابوذر تو کونت…
لودر تا آ خر تو کونت…
چاقوی زنجان تو کونت…
بافور زاهدان تو کونت…
کلنگ و بیلچه تو کونت…
بیل دو لایه تو کونت…
کیر رستم تو کونت…
گرز خشایار تو کونت…
کفش حسن بک تو کونت…
قاضی با فکش تو کونت…
ننه با دهنت تو کونت…
شاید
فک کنم
احتمالان
ناراحت نشیا جقی نیسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مبارکه… با جنده ازدواج کردی
مطمئنم حتی کسشم نلیسدی… کوووووونی
بعضیا جوری نظر میدن که انگار از حسودی دارن دق می کنن که یکی کوس کرده…من که باور کردم (البته من در کل آدم زود باوریم) خیلی هم قشنگ نوشتی هر چند غلط املایی داشتی اما جمله بندی و نگارشت عالی بود…
به قول یکی از دوستان باز هم بنویس، فقط خیلی بروز نده که توی سکس تازه کاری چون بچه های شهوانی فکر می کنن بچه ای و اَنگ جلقی بودن و … بهت می زنن کلی هم فحش بارت می کنن
فکر می کنم تنها دروغت این بود که با مینا ازدواج کردی
فقط اونجاش راس بود که یه هم خونه داشتی
اینا هم یادت رفت بگی:
هرشب به هم خونه ایت میدادی
یه زن بیوه بود میرفتی خونش به داداش اونم میدادی
به یادمینا جق میزدی امااون حتی نواربهداشتیشم جلوت نمینداخته
یه شب رفتی به آخونده دادی گفته دیگه به کسی جزخودم نده بعدمنقلب شدی دیگ ندادی
بعدازچندوقت دوباره دلت واسه دادن تنگ شده اومدی به بچه های شهوانی بدی
سنگ خاراکس کردن چیه؟این بسیجی کونده فقط کس ننشوزمانی که اسپرم بوده دیده
این مزدورعوضی پول گرفته بیادبگه سکس بده زناتونوبدین ملاهابکنن
فاحشه ی مغزی کس جغتوببریه جادیگه بزن
آخه کس کش چرا میای تفکراتتو موقعی جلق میزنی اینجا مینویسی؟ حتما موقع ماه رمضون آخوندا واسه افتادن پرده مامانت عزا گرفتن دروغگوی جاکش تا حالا یک بارم کس نکردی برو جلقتو بزن
خاك تو سر عقده ايتون كنن آخه بد بخت عوضي كي مجبورتون ميكنه بنويسين ؟
اول از همه كجاي اين داستانت به يه داستان سكسي ميخورد ؟
دوما هم اخه مجبوري بيايي كوس و شعر بنويسي كه از خانوادت گرفته تا امواتت و همه كس و كارت فحش بخورن ؟
درسته كه خيلي ها تو كامنت چيزي نمينويسن ولي به محض خوندن همچين داستان هاي تخمي تخيلي فحش كه نثار خودتو و اجدادت و امواتت و همه كست ميكنن
پس جون اون كسي كه دوسش دارين ننويسين
بابا كله كيري ها ننويسين اگه بلد نيستين
eeeyyy baba dooste aziz ina ro khab didi??? che ghad takhayoli dastan migi!!! mage film hendie…
خاك بر سرت جقي بي نا موس
خودم ميام هم دانشگاهيتو ميكنم
چتونه شما
حالا این بنده خدا ی چی گفت
شما چرا خودتونو جر دادینو اینطور فحش کش میکنین
داستانشو گفت آخرشم ی دروغ برا خاطر دل خودش گفت
مگه ماه روزه عزاداریم داره؟
پ ن جشن تولد توئه کس مغزه فقط
از بس جلق زدین تا بهرکی میرسین هی جق جق جق
جق نهو جلق
محمد جون داد داستانت خیلی برای کش دادنو بقولی تحریک نویسنده جا داشت
اون استرس اولین سکست خوب بود بخصوص تو که غریب بودی
اما ازنظر سکسی داستانت حرفی برای گفتن نداشت
مهمترین قسمت داستان سکسی تحریک کردن و انتقال حس به مخاطبه
امیدوارم ب مینا هرگز نگی همچین غلطی کردی… چون خطرناکه
معلومه بچه خوبی بودیو خدا خواسته بهت حال بده
هیچ گناهیم نکردی…خودم قیامت جات حرف میزنم(چشمک)
البته محروم کردن ی زن محترمه نیازمند گناهیه که جوابش با خودته گلم
روزگارت خوش عزیز
جماعت الواط لطفا یکم مهربونتر
کیری بود دیگه ننویس . . . . . . . . . . .
فقط اونجاهاش که مینوشتی یادم نمیاد کجا بودم، با کی بودم، چه زمانی بود، چی بهش گفتم، کی کونم گذاشت و این جور چیزاش واقعی بود. در ضمن اون قسمتش که گفتی تاپش صورتی بود هم صد در صد دروغ بود چون اینجا همه بدون استثنا تاپ صورتی میپوشن و دیگه تاپ صورتی تو بازار گیر نمیاد. بقیه اش تخمی تخیلی بود. دیگه ننویس.
آخه زن قهبه چرا داستان می نویسی کونکش؟چرا کون نمیدی؟آخه چرا؟مادر جاکش ننه،بچه جقی رخت سکویایه پارک جنگلی کالیفرنیا تووو کسس خارت.مادر کونی نژاد.کس زاده ی جق پرست.
کیر حاجی قنبر تو کونت…
کشتی با لنگر تو کونت…
شیر سماور تو کونت…
آخوند با منبر تو کونت…
دنده خاور تو کونت…
کفشهای داور تو کونت…
قمه و خنجر تو کونت…
چوب صنوبر تو کونت…
چماق ابوذر تو کونت…
لودر تا آ خر تو کونت…
چاقوی زنجان تو کونت
کس ننه جندت با این داستان تخمیت فکر کنم مادرت به جای زاییدن تورو ریده