زیارت با الهام

1401/03/15

مامان پشت فرمون نشست بود و عمه کنارش الهام دختر عمه مطلقم پشت سر مامان من پشت سر عمه و محدثه دختر سه ساله الهام بینمون بود و از گرگان به مقصد مشهد در حال حرکت بودیم،
الهام ۳۵سالش بود و محجبه بود و اندام پری داشت که اونو زیر مانتو و چادر قایم می کرد،
من سعید ۱۸سال داشتم و اندام لاغری داشتم و از عادات خاصم این بود که معمولاً دست توی شورتم بود و این عادت حتی موقع خواب باهام بود و شاید همین باعث شده کیر ۱۸سانتی ولی به شدت کلفتی داشته باشم (شبیه به سر مار کبری)
از پمپ بنزین بین راه بنزین زدیم و ی کم خوراکی خریدیم،
دو دقیقه بیشتر نبود که حرکت کرده بودیم که داد زدم مامان وایسا،
مامان.باز چی شده؟
محدثه دقیقاً شیر کاکائوش رو ریخت جایی که باید می ریخت،
جمع می خندیدن و مامان حاضر نشد وایسه،
پوستم به اسلشم چسبیده بود و وسط پاهام لزج شده بود از بس غر زدم مامان گفت تا پمپ بنزین بعدی شلوارت رو پایین بکش تا کمتر اذیت بشی،
این درمان درد من نبود ولی می تونست بهتر باشه،
از الهام خواستم محدثه رو سمت در بزاره که لخت شدنم رو نبینه،
به زحمت شلوارمو کشیدم تا زانو،
شورت اسپرت که پوشیده بودم تاریخ مصرفش سالیان سال بود رفته بود و به تنم شل شده بود،
بعد از جدا کردن اسلشم شورتم رو مرتب کردم،
صورت الهام کاملاً سمت محدثه بود و من راحت بودم شروع کردم به تکون دادن شورتم برای خشک شدن و جدا کردن کیرم از تخمام و تخمام از رونام،
خیلی حالت حال به هم زنی بود ولی کیرم توی این جابجایی ها کاملاً سیخ شده بود و شورتم رو پایین کشیده بود تا جایی که پشمام و ته کیرمو نمیتونستم بپوشونم و از شدت اذیتی نمیتونستم تحمل کنم و غر می‌زدم،
الهام که غر زدن منو دید برگشت تا راهکاری بده ولی وقتی نگاهش به شورتم و حجم کیرم توی شورتم افتاد مکثی کرد و گفت ول کن دیگه،الان می رسیدم،
وقتی موقع حرف زدن چند باری الهام نگاهش به شورتم و دستم که قصد خشک کردنش داشت افتاد شرم کردم و ازش خواستم کیفش رو بهم بده تا بزارم روش که پیدا نباشه،
جوابم رو بلند گفت نمی‌خواد بقیه وسایل رو کثیف کنی و در ادامه آهسته طوری که بقیه نفهمن گفت مشکلی نیست ولش کن،
این حرف رو با اشاره و آروم گفت ، احساس اینکه الهام باهام راحته منو خوشحال کرد،
ده دقیقه ای تا رسیدن به پمپ بنزین بعدی طول کشید که الهام دیگه خیلی راحت منو دید می‌زد و باهام حرف می زد،
بعد از عوض کردن لباسم و بقیه مسیر رو دیگه الهام همون وسط موند و باهم صحبت می کردیم ،کمی بعد به بهانه گرمای هوا دکمه های مانتوش رو باز کرد و تاپش رو مرتب کرد،
برجستگی سینه هاش از زیر تاپش کافی بود تا کیرم سیخ بشه،
نتونستم رعایت کنم و دستم رو زیر شلوار و شورتم بردم و کیرمو جابجا می کردم،
به خیال اینکه الهام علتش رو نمیدونه جلوی الهام چند دقیقه ای یک بار دستمو زیر شورتم می بردم و الهام ریلکس به صحبت کردنش ادامه می داد،
شب توی مسافر خونه که یک اتاق بود با یک تختخواب دو نفره ساکن شدیم ،موقع خواب منو مامان روی تختخواب خوابیدیم و بقیه روی زمین خوابیدن،
ساعت شش صبح با صدای اذان همه بلند شدن و منو هم وادار به بلند شدن کردن بعد از صبحانه رفتم روی تختخواب و با چشمان باز منتظر رفتنشون شدم تا دوباره بخوابم،
محدثه هنوز خواب بود الهام به بهانه محدثه با مامان و عمه نرفت و منتظر بیدار شدن محدثه شد،
همین که مامان و عمه رفتن بیرون الهام پشت سرشون در رو قفل کرد و انگار بی قرار شد،
نگاهی به من می کرد و نگاهی به محدثه،
روسریش رو باز کرد اما از سرش جدا نکرد،
نگاهم کرد و مشغول باز کردن دکمه های مانتوش شد، بازم حجم سینه هاش بیرون افتاد،
نزدیکم شد و گفت میخوام برم حموم،
+خب برو،
دو قدم به عقب رفت و برگشت و گفت آخه حموم رختکن نداره،
+آهان.باشه من میرم زیر پتو،
-نه آخه باید بعد از حموم ی دارویی به خودم بمالونم کارم طول می‌کشه،
+اوکی پس من میرم بیرون که تو راحت باشی،
-نه نه اصلأ ولش کن،نمی خوام،
انگار که بخواد چیزی بهم بفهمونه،
من که از حجم سینه هاش مدهوش شده بودم آرزوی کردن کصش رو به خیال داشتم ولی غافل که خودش داره آمار میده،ولی من خام تر از این بودم که بخوام بفهمم،
بعد از کمی سردرگمی اومد و نشست روی تختخواب و خم شد و گفت تو هم دیروز حموم نرفتی؟
+درسته،
-خب نمیخوای بری؟
+عجله ندارم شما برو بعد من میرم،
-خب اگه بین خودمون بمونه میخوام جاهایی که دستم نمی رسه رو تو برام بمالی،
همون لحظه فرمانده سیخ شد و گفت که این ی توفیقه از دستش نده،
گلوم خشک شد و بدون حاشیه گفتم باشه برو و بیا من برات می مالونم،
-مرسی پس من دیگه قبل از اینکه از حموم بیام بیرون میگم بیای که ی وقت محدثه بیدار نشه ببینه،تو هم اگه میخوای لباسات رو در بیار کثیف نشن چون من ناراحت نمیشم،
آب در کوزه و ما تشنه لبان می‌گردیم،
فهمیده بودم چشمش سایز کیرمو پسندیده،
ولی من بی عرضه تر از اینا بودم که پا پیش بزارم،پس خودمو به خواسته الهام سپردم،
الهام سراغ ساکش رفت و وسایلش رو برداشت و رفت سمت حموم،
بلند شدم و دستی به کیرم رسوندم و جابجاش کردم،
هنوز دو دقیقه نگذشته بود که الهام از در حموم سرشو بیرون کشید و گفت بی زحمت بیا،
حرکت کردم سمتش که اشاره به لباسام کرد گفت درشون نمیاری؟
مشغول در آوردن شدم که الهام رفت داخل،
قلبم افتاده بود توی شورتم، وقتی تیشرت و شلوارم رو درآوردم متوجه کیرم شدم که نمی شد قایمش کرد،
با همون وضع آهسته در حموم رو باز کردم،
به به چی می دیدم باسنی که نصف حموم رو گرفته بود و شورت خیسی که سوراخ کونش رو استتار کرده بود و به من و فرمانده سلام می‌کرد و رون و بالا تنه ای که لخت منو فرا میخوند،
برگشت و نگاهی خندون به سرتا پام کرد و آهسته گفت در رو ببند،
می شد گوشه ای از سینه هاش رو دید،
منتظر شدم بگه بیا منو بکن،
در رو بستم که ی روغن بچه بهم داد و گفت این دارو رو برام بمالون،
توی دلم گفتم آره من خرم،
میدونستم منظورش کمرش بود شروع کردم به مالیدن روغن بچه به کمرش و تقریباً تا حد خشک شدن ادامه دادم و هر لحظه منتظر دستور بعدیش بودم،
-میشه همه جامو بمالونی؟
+آره،مثلا کجا؟

  • همه‌جا،
    +باشه،
    نمیتونستم تصمیم بگیرم پس شروع کردم به مالیدن روغن به رون ها و باسنش،
    -اگه لباسم مزاحمه درش بیار من مشکلی ندارم،
    با اینکه مزاحم کارم نبود میدونستم این رو از من میخواد که قدمی به جلو بردارم،
    +باشه،درش میارم،
    عجب لذتی بود و عجب تصویری،
    شروع کردم به جدا کردن شورت از لمبرای کونش،
    بهترین تصویر زندگیم بود تا اون لحظه،
    شورتش رو جدا کردم و دوباره شروع کردم به مالیدن روغن،
    برای دومین بار گفت لطفاً همه جا رو برام بمالون،
    با ترس و استرس دستم رو توی چاک کونش و نزدیک سوراخش هم برای چند ثانیه بردم و الهام بیشتر قمبل کرد تا دستم بیشتر بره داخل،
    دستم رو سریع از درز کونش عقب کشیدم نا امید شد و ازم خواست که جفت دستام رو به جلوی رونش ببرم و براش جلوی رونش رو بمالونم،
    با اینکه جفتمون میدونستیم خودش می‌تونه این کار رو انجام بده ولی با پر کردن دستم از روغن بردم جلوی روناش و براش می مالوندم،مواظب بودم کیرم بهش نچسبه و اون هی اصرار داشت دستم رو جلوتر ببرم و وقتی برگشت و دید که دارم خودمو به عقب میدم انگار نا امید بشه،نفسی کشید و گفت اگه می ترسی شورتت کثیف بشه درش بیار،
    خودمو لعنت کردم که جسارت پا پیش گذاشتن رو نداشتم و گفتم نه مشکلی نیست،
    من اگه به جای اون بودم بیخیال می شدم،
    ولی برگشت و گفت پس خودتو دور نگیر،
    کماکان مشغول مالوندن روناش بودم که دستام رو گرفت و بالا برد و از شکمش رد کرد و روی سینه هاش گذاشت و بدون کلامی دستام رو به سینه هاش فشار داد تا کاملا بهش بچسبم،
    حالا از پایین هم کیرم از زیر شورتم بهش چسبیده بود،
    شروع کردم به آرومی سینه های گندش رو مالوندن،به عقب برگشت و گفت هنوز هم نمی خوای شورتت رو در بیاری؟
    کیرم که همین الانش هم لای کونش بود رو آزاد کردم و خودمو بهش چسبوندم و سرمو پشت شونش گذاشتم و بغلش کردم و سینه هاش رو می مالوندم،
    -عجله کن سعید ممکنه محدثه بیدار بشه،
    +باشه ،همینجوری؟
    -آره،
    فاصله گرفتم و خم شدم و حدود سوراخ کصش رو نشونه گرفتم و با وجود این همه روغن و عرق جفتمون ی تف روی کیرم انداختم و گذاشتمش بین پاهاش،
    الهام بیشتر قمبل کرد و من تونستم سر کیرمو برای اولین بار با کص آشنا کنم،
    -سعید جان یواش و یادت باشه داخل نریزی،
    تأیید کردم و شروع کردم به هول دادن کیرم خیلی کمتر از نصف کیرم رفته بود که دردش شروع شد و ی دستش رو بینمون قرار داد تا جر نخوره،با کمک خودش تونستم آروم آروم بیشتر کیرمو توی کصش جا کنم و با این پوزیشن بیشتر از این نمی‌شد،شروع کردم به تلمبه زدن و با ی دستم بغلشو گرفته بودم و یک دستم رو به کمرم گرفته بودم،
    بلاخره حشر بیست و چهار ساعته الهام امانشو برید و صورتش رو به بغل انداخت و چشماش رو بست و لباش رو توی دهنش جمع کرد و با آهی که از توی دهن بستش خفه میشد به تب و تاب افتاد که اگه تجربه فیلم پورن نبود فک میکردم داره جون میده، سه چهار ثانیه طول کشید تا لرزش بدنش تبدیل به ارضا شدن شد و بدنش بی جون شد،به بهای جونم راضی به ول کردنش نبودم و پشت سر هم تلمبه میزدم که لذت کص تنگش به ارضا شدن نزدیکم کرد و یک ثانیه قبل از ارضا شدن کیرمو در آوردم و آبمو کف حموم ریختم،
    سیاهی جلوی چشمام رفت و چشم باز کردم دیدم که الهام لبخند به لب گفت سریع خودتو بشور برو بیرون،
    همونجا توی فضای کم موجود دوش ی دقیقه ای گرفتم و لخت از حموم زدم بیرون،
    وقتی الهام از حموم زد بیرون من لباسام رو پوشیده بودم نگاهی به محدثه کرد که خواب بود ،با اخمی به من بهم فهموند که نگاه نکنم تا لباس بپوشه ولی من که تازه روم باز شده بود امید به ادامه داشتم و تا پوشیدن کامل لباساش مشایعتش کردم،
    رفت روی تختخواب و سرشو خشک می کرد،رفتم سمتش و گفتم هنوز محدثه خوابه،
    چشماش رو گرد کرد و جدی شد گفت زیادیت میشه حالا هم برو شورتت رو شستم بیار بنداز روی رخت آویز،
    رفتم و برای چابلوسی لباسای الهام رو هم آوردم و پهن کردم،
    لبخندی به کارم زد و اشاره داد برم نزدیکش،رفتم و گفت اگه بعد ناهار تونستم محدثه رو راضی کنم پیش مامان بمونه تو با من بیا،
    فهمیدم نقشه ای داره و بوسه ای به گونش زدم، بعد ناهار رویام محقق شد و تا عصر توی مسافر خونه ایی سکس کردیم
    من حس مالکانه ای بهش داشتم و اون منطقی فکر می‌کرد،با اینکه دختر عمم هم بود شماره تلفنش رو نداشتم و بهم نداد،
    فردا صبح ساعت هفت برگشتیم،محدثه خواب بود و بغل الهام بود،کمی بعد حرکت دستم توی شورتم رفت و نگاهم به الهام بود،
    از بغل چشم نگاهش به حرکتم افتاد و صورت رو به سمتم کرد و غره چشمی اومد و گفت زندایی اگه میشه ی جایی وایسا،آخه خوابم میاد،
    مامان چند متر جلوتر وایساد که ببینه مشکل الهام چیه،
    الهام خودشو به خواب آلودگی زد و بچه رو بغل مامانش گذاشت،
    با اینکه نور از پشت می تابید چادر سیاش رو به کمک من بین ما و مامان و عمه به درهای ماشین گیر کرد و کیفش رو از صندوق عقب آورد و فرمان حرکت داد،
    همین که حرکت کردیم اشاره داد که شیشه رو پایین بدم و شروع کرد به در آوردن روسری و مانتوش،
    من فقط محو حرکاتش بودم صدای باد نمیزاشت کسی صدایی متوجه بشه،
    مامان و عمه گرم صحبت بودن،
    از کیفش بسته کاندوم و دستمال کاغذی که از دیروز مونده بود رو درآورد و لبخندی به من زد ،
    دیوونه شده بود،
    شروع کرد به درآوردن شورت و شلوارش،منم خوشحال شورت و اسلشم رو تا رون پایین کشیدم،الهام‌ دراز کشید و خودشو تا نزدیک من لیز داد،فضای کمی موجود بود و بعد از اینکه کاندوم رو روی کیرم کشیدم و خیسش کردم و پای راستم رو کف ماشین ستون کردم و کیرم رو گذاشتم جلوی کصش و دادم داخل ،کیرم خیلی زودتر از دفعات قبل داخلش جا شد،دستمو از زیر تاپش به زیر سوتینش رسوندم و شروع کردم به تلمبه زدن و بازی کردن با سینش ،لبخند شیطنت آمیزی روی چهره جفتمون بود،
    الهام علاقه ای به لب گرفتن و ساک زدن نداشت،دستم رو از زیر تیشرتش در آوردم و کمی خم شدم و لبام رو روی لباش گذاشتم و بوسه ای زدم و بعدش بغل صورتش شروع کردم به خوردن لاله گوشش،امیدوار بودم با تحریکش اونم ارضا بشه،
    بالا و پایین شدن قفسه سینش می‌گفت که داره ارضا میشه،به کارم ادامه دادم و با لرزش الهام یکی پس از دیگری به ارگاسم رسیدیم،قبل از اینکه کیرم بخوابه و آبم از کاندوم بیرون بزنه بوسه ای به گونش زدم و با لبخند ازش جدا شدم،
    بعد‌از مرتب کردن خودمون گوشیم رو بهش دادم تا شمارش رو بنویسه و رابطمون ادامه داشته باشه،بلاخره نوشت و راضی به ادامه شد،

نوشته: سعید


👍 10
👎 27
65401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

877732
2022-06-05 01:04:59 +0430 +0430

سعید واقعا خودتی؟!
جمله بندی و تمثیل و کتگوری مطلقه میگه کار سعید خودمونه ولی داستان آبکی میگه امکان نداره!!!
در هر صورت من که باور نمیکنم
دیس

1 ❤️

877743
2022-06-05 01:45:54 +0430 +0430

ماشینتون چی بود دقیقا.؟؟
چادرشو چجوری کشید دقیقا.؟؟
میشه بیشتر توضیح بدی در مورد بستن چادرش

1 ❤️

877771
2022-06-05 03:26:35 +0430 +0430

عمه مامان دختر عمه به بهانه زیارت میخوان برن کوس بده وبرای خالی نبودن عریضه وداشتن یه مرد بی عرضه و ببو اینم بردند وطفلی هم موقع کردن اونا جقشو زده داستانشو اینجا نوشته .برو جقی ملت خودشون اسکلارو می کنن

1 ❤️

877773
2022-06-05 03:31:18 +0430 +0430

سگ مذهب فشار جق چکارا که نمی کنه تو توهم خالصه عمه توروز روشن ازپشت چادر سیاه ندید دخترش خیار گذاشته کونت .می گیم که دسته جمعی رفتین برا جندگی نگو نه

2 ❤️

877777
2022-06-05 03:46:08 +0430 +0430

این حرکت آفتاب مهتابی که تو ماشین زدن یکی تشریح کنه🤣🤣

4 ❤️

877781
2022-06-05 04:03:53 +0430 +0430

یا ابرررررررررررفرض😯😯😯

0 ❤️

877813
2022-06-05 10:45:40 +0430 +0430

مجبور به دروغ گفتن نیستید‌.

0 ❤️

877821
2022-06-05 12:27:04 +0430 +0430

تو که نو مسافر خونه شماره گرفته بودی ازش، چی شد که تو ماشین بازم شماره گرفتی؟

0 ❤️

877829
2022-06-05 14:12:49 +0430 +0430

ینی تو داخل ماشینی ک مامان و عمت بودن دختر عمتو کردی . کصکش یا تابحال ماشین سوار نشدی یا فک میکنی ما از پشت کوه اومدیمو ماشین ندیدیم
کمتر پورن ببین گاییده شدی بدبخت

1 ❤️

877845
2022-06-05 17:20:57 +0430 +0430

😂😂😂😂😂یکی بیاد اینوببره ببنده

0 ❤️

877863
2022-06-05 22:58:35 +0430 +0430

کیرم تو فانتزیت بابا چه کسشری بود یلغور کردی هیچکس نفهمید تو ماشین چجوری به تو داده…کیرم تو مرده زنده تون با این مغزای پریودتون

1 ❤️

877871
2022-06-06 00:59:45 +0430 +0430

خیلی جلو خودم و نگه داشتم فحش ندم ، همین

0 ❤️

877975
2022-06-06 13:20:06 +0430 +0430

میگما ماشینتون چی بود ب ما هم بگو
جقی بدبخت
ی دختر کص تپل بیاد دایرکت اینستا. @armin._.real

0 ❤️

877995
2022-06-06 16:30:39 +0430 +0430

سعید این داستان از تو بعید بودااااا😑😑😑

0 ❤️

878030
2022-06-06 20:07:40 +0430 +0430

کسشعر محض از آدم شل مغز
سکس تو ماشین جلو بقیه 😳😳

0 ❤️

878046
2022-06-06 23:40:05 +0430 +0430

ننویس کوس کش جلقو

0 ❤️