ترم دوم دانشگاه مثل همه پسر دخترا که کص ترم حساب میشن و دنبال سکس هستن من هم شیطونایی کردم که حتی به دوستام نگفتم تو این داستان می‌خوام براتون بگم
رشتم شیمی بود و خب با همه دخترا مثل خواهرم برخورد میکردم نه اینکه کلا باهاشون کاری نداشتم باشم نه اینکه بخوام مثل بقیه پسر همه‌ش کص لیسیشون کنم از ترم اول چشمم دوتا دختر تو کلاسمون گرفته بود یکیشون که خیلی مذهبی و چادری و… بود اون یکی ولی بعد مدتی شروع کرد به تیپ زدن اسمش زهرا بود بدن تقریبا سفیدی داشت و خب سایز سنج دستم نبود که بدونم شایز هاش چند بود ولی سینه و کون خوبی داشت البته این تغییر رفتارش بخاطر دوستش بود که اسمش فاطمه بود فاطمه روحیاتش خیلی خوب بود و من دوست داشتم اما قیافه و هیکلش پسندم نبود و گرنه میرفتم خواستگاریش حتی انقدر که اخلاقش مورد پسند من بود
منم تصمیم داشتم تو دانشگاه با کسی نباشم ولی گفتم اگر زهرا اخلاقیات اون رو پیدا کرد میرم باهاش دوست میشم اما ترم دوم طی دوتا اتفاق یکی اینکه موقعی که به عنوان همگروهی داشتیم ازمایش میکردیم داخل نمایشگاه که برای بچه های دبیرستانی بود یه اسید ریختم رو دستش و از ترس اینکه دستش طوری نشه دستش رو گرفتم و اصلا با حالت خیلی عجیبی شروع کردم شستن دستاش با دستام و یکی دیگه هم وقتی تو ازمایشگاه داشتم لباسم رو میپوشیدم و داشتم با استاد حرف میزدم دستم یه چیزی نرم رو احساس کرد که نمیدونم چند ثانیه شد ولی برای من یکساعت بود بعدش که نگاه کردم ببینم چیه دیدم سینه های زهرا تو دستم و یه لبخند شیطونی داره میزنه😂 البته من فکر کنم بهخاطر این دوتا بود حس علاقش بهم
خلاصه مدتها دوستاش میومدن بهم میگفتن که زهرا دوستت داره و من باور نمی‌کردم تا اینکه یه روز خودش اومد پی ویم(یادش بخیر اون موقع تلگرام فیلتر نبود تو داستانها هم زرتی دختره نمیگفت منو بکن) و رابطمون شروع شد و بعد از مدتی که بهش گفتم فتیش حجاب دارم همیشه با چادر می‌اومد که چادر هم خیلی بهش میومد یادم بار اول که با چادر اومد یه حس عجیبی بهم دست داد که چشمام درست ندید و فقط خودمو رسوندم به یه صندلی که بتونم ببینم و قلبم درد گرفته بود نمیدونم قشنگیش برام ِدتبخش بود یا اینکه بخاطر من اینکارو کرده
بعد مدتها تولدش بود و عکس کلی کیک و ژله و… رو استوری کرده بود و منم براش یادم نیست ولی فرستادم خیلی دلم می‌خواست اون جا بودم پیشت ولی انقدر عکس خوردنی گزاشتی بیشتر دلم الان می‌خواد کیک و… بخورم اگر اونجا بودم و یه سال از این چیزا ندیدم از بس که تو دانشگاه موندم که فرداش بعد کلاس دیدم دوستش دارم صدام میزنه وقتی رفتم پیشش گفت برو تو کلاس(کلاس بغلی) گفتم چرا گفت برو دیگه بهت میگم تا کسی ندیده رفتم تو و دیدم با موهای باز و ارایش کرده وایستاده و برام از همه خوردنی ها یه قسمت اورده و خب از اونجایی که معمولا تو این مهمونیا همه ،همه چیز غارت میکنند و اوردنش از شهرش تا اینجا و… درک میکردم خیلی خوشحال شدم تما مهمتر از همه خودش بود دلم می‌خواست برم بووسش کنم و چون تایم ناهار بود مطمئن بودم کلاسی برگزار نمیشه هردوتامون سرخ شدیم رفتم سمتش که یکدفعه دوید و مقعنه رو سرش کرد و رفت بعد یه مدت خیلی بداخلاقی کرد و ترم بعدشم دیگه نیومد دانشگاه و ترم بعد ترش یکی از دوستاش که اومده بود بهم گفته بود دوستم داره اومده گفت زهرا سرطان گرفته بود و بخاطر همین باهات بداخلاقی میکرد که دلی که خودش اسیر کرده بود رو دل بکندونه از خودش و الان تو بیمارستان می‌خوایم با دوستاش بریم سرش میای بریم گفتم نه
چون اونقدر حرمت های بینمون شکسته شده بود که به نظرم زیاده روی کرد ولی بعد ها پشیمون شدم و گفتم کاش میرفتم پیشش الان هم نمیدونم زندس یا مرده چون حتی اگر زنده هم باشه نمی‌تونم بخاطر حرمت هایی و فحش هایی که بهم دادیم باهم باشیم
سال اخر دانشگاه داشتیم با پسرای کلاس یاد خاطراتمون میکردیم که یدفعه بحث جذابای کلاس شد که یدفعه یکیشون گفت که این دختره که یکسال بیشتر نیومد دانشگاه از همه بهتر بود اسمش چی بود که یکی دیگه گفت هیمن که با …(اسم من) بود اره فقط خاک تو سرت اگر نکردیش منم یه لبخند زدم اون جمع رو ترک کردم چون رابطه‌ای که ما داشتیم با الانی که سکس دارم خیلی لذت بخش تر بود حتی با وجود اتفاقات بد بعدش
البته این همه اتفاقات عاشقی ما نبود ولی خواستم بگم انقدر جنس مونث رو به چشم سوراخ نبینیم من که خوشم نمیاد اگر یکی منو فقط کیر ببینه اگر دنبال سوراخی شاید پیریز برق هم گزینه بدی نباشه:)

نوشته: یکی