جورچین

1400/07/14

از شانس خوب و بد ماست نمیدونم شما قضاوت کنید و لطفا مودب باشید درسته سایت شهوانی ولی خب شعور خودتون رو با بی ادبی نشون ندید
به نظر خودم خوب بود 😂 حالا میفهمین
اسم نوید
میخوام براتون از دوران پر از عجایبم بگم این دوران مربوط به کودکی من حدودا 10 تا 12 سالگی وقتی مادرم منو میذاشت خونه دوستش مریم، اون دوران برای پدر و مادرم سخت بود، سخت کار می‌کردن تا بتونن یه زندگی خوب دست و پا کنن زود ازدواج کرده بودن به دلیل عقاید پوک مادر پدراشون ولی خب زود بچه آوردن دیگه مقصر خودشون بودن ولی بدم نشد چون پسرشون واقعا پدر مادر پر انرژی دید درسته میگم سخت کار میکردن ولی واقعا با پدرم دوست بودم و هستم ( شغل پدر مادر رو نمیگم شاااااااید یکی آشنا در اومد) (پس کسشر نگید دوستان و جقتون رو بزنید 😂)
خب من بیشتر وقتا وقتی مادر میرفت سر کار پیش مریم بودم و حوصله نمیکردم برم پیس مادر بزرگ، مریم خونشون تقریبا 6 کوچه بالاتره از ما بود و یه دختر حدودا 19ساله و یه پسر 24 ساله که ازدواج کرده بود
خود مریم هم یادم نمیاد ولی 48 بود شاییید
خیلی مهربون بود و منو نویدی صدا میکرد و میگفت این نویدی اون یش یعنی کوچیک منم خوشم میومد
مادرم خیلی ازش تشکر میکرد و میخواست یه پولی بابت خورد و خوراکم بده به مریم که قبول نمیکرد ( وعضشون خوب بود نسبت به ما)
همونجوری که گفتم من بیشتر وقتا پیش مریم بودم و گه گاهی میرفتم سر کار پیش مادر
بازی میکردم کتاب داستان میخوندم و… مریم شده بود مادر دومم و من باهاش راحت بودم
(راستی بنده خدا احمد آقا (شوهر مریم) فوت کرده بود)
اره خلاصه، بعضی شبا تنها بودیم و دخترش میرفت پیش دوستش ولی خب اتفاق خاصی نمیوفتاذ چون واقعا مادرم بود
این بحثا از جایی شروع شد من از روی بیکاری اندام جنسیم رو کشف کردم حموم خونه مریم خونه خودمون میرفتم آب و گرم میکردم میگرفتم زیر آب حال میداد یا یجوری میمالیدم ارضا میشدم ( الان یه عده مهندس شهوانی میان میگن کسخل آب نداشتی اون موقع خب باید بگم کسخلا ارضا میشدم)
البته این موقع هایی بود که بیکار میشدم و یادم میرفتم بعضی موقع ها
یه شب خونه مریم بودم دخترشم بود من زیر تخت مریم میخوابیدم چون عادت داشتم رو زمین بخوابم، اون شب هرکاری کردم خوابم نبرد بعد یهو از بیکاری شروع کردم به مالیدن کیر ( دول بود برای جذابیت موضوع میگم کیر فاز برتون نداره)
داشتم میالیدم چشم بسته یهو یه صدا اومد از تخت پشمام ریخت چشمام رو باز کردم مریم گفت خوبی نوید گفتم اره یکم پام میخارید گفت باشه بخواب
اون شب خایه کرده بودم بشمار سه خوابیدیم
فرداش که با مادر رفتم سر کار و شبشم خونه خودمون باز فرداش اومدم پیش مریم
بغلم کرد و گفت چطوری گفتم خوبم و…
داشت غذا درست میکرد یهو بی مقدمه منه بچرو گرفت زیر باد سوال نوید

  • اون شب پات میخارید؟
    _اره
    *اگه چیزی هست به من بگو
    _ نه چیزی نیس بخدا
    سوال های عادی هم پرسید که گذشت
    یه هفته گذشت شب بود دخترش نبود من بازم بی خواب شده بودم صبر کردم بگذره و بخوابه مریم
    وقتی که حس کردم خوابیده شرت و شلواز رو یکم کشیدم پایین شروع کردم به مالیدن تو حالش بودم که برق روشن شد!
    مریم گفت نوید کار خوبی نیستا من لال شده بودم رفته بودم زیر پتو گفت فردا حرف میزنیم
    اون شب دعا میکردم فردا نشه یا من بمیرم اون شب
    فردا شد من از رخت بیرون نمیومدم تا اینکه مریم خودش اومد گفت بیا بیرون شبحونه بخوریم گفتم من سیرم
    گفت نوید چیزی نیس من درکت میکنم نه به مادرت میگم نه به کس دیگه ای باید با هم حرف بزنیم تا مشکل بر طرف بشه منم یکم احساسی شدم گریه کردم گفتم ممنون خاله پریدم بغلش یکم گریه و صبحونه رو خوردیم مادرم اومد دنبالم اصلا نشد حرف بزنیم چند روز گذشت و من نرفته بودم خونه مریم و خوشحال بودم که نرفته بودم تا اینکه مریم زنگ زد به مادرم میگفت چخبرا نوید رو نمیاری گفت اره سرم خلوت این هفته دستتون درد نکنه…
    او هفته گذشت من رفتم پیش مریم، دخترشم رفته بود مسافرت فکر کنم اصفهان یادم نی درست
    شب بود دیگه تقریبا
  • میدونم نوید از اون موضوع گذشته ولی باید حرف بزنیم
    _ دیگه انجامش ندادم
  • نه باید جرف بزنیم
    _باش
    دو تا پتو انداخت وسط هال و نشستیم خودشم با یه لباس راحت و نسبتا گشاد اول لباسش و در اورد با سوتین
  • ببین این دو تا بهش میگن ممه
    _ نههه زشته نکن
  • تو مثل پسرمی از طرفی هم میخوام یادبگیری تا به راه های بد نری
    _ باش اگه مشکلی نداره
    کم کم جلوم لخت شد شروع کرد به توضیح مسائل جنسی با مثال های کودکانه میگفت برات عجیبه ولی خب عادی میشه برات همچنین منم لخت کرد با خجالت فراوان
    *نوید منم خیلی وقته مثل خودمو میمالم چون همسرم فوت کرده
    _ یعنی تو هم حال میکنی اونجوری
  • اره، میخوای با هم انجامش بدیم که کمتر گناه باشه
    _ نمیدوم
  • امتحانش میکنیم اگه خوب بود ادامه میدیم
    فکر میکردم خوابم و ضربان قلبم بالا و کیرم شق شده بود کلا چس سانت بود
    رفتیم حموم یه آب گرم کرد حمومشون طولش زیاد بود نسبت به عرض زیر آب گرم من تمیه داده بودم بهش ممش و کیرمم میمالید و من مست فکر کنم سه چهار باری ارضام کرد من اون شب فقط حال کردم و پیش خودش روی تخت منو خوابوند
    فرداش صبح بیدار شدم
    فکر کردم همش خواب بوده رفتم بیرون دیدم با شرت داره آب میخوره گفتم نه واقعیه برگشتم تو اتاق گفتم باز میخوابم گفت باشه بعد ناهار حرف میزنیم
    ناهار رو خوردیم
    *نوید زیاد وقت نداریم باید یادبگیری من چجوری حال میکنم تا وقتی دخترم بود شبا تو اتاق بدون حرف زدن به هم حال بدیم
    _ باش
  • ببین من مثل تو نیستم تو باید هم بران بمالی هم بخوری هم انگشت و بکنی داخل ( دیوث نگفته بود. ساک هم داریم البته بدرد نمیخورد)
  • همیشه شبایی که پیش منی قبلش یا حموم برو یا بیا اینجا برو
    که بیشتر پیش خودش میرفتم
    _باش
    شب اول با روغن بچه براش مالیدم چوچولش رو خودشو انگشن کردم داخل کسش آه آه میکرد منم بیشتر میشد انگیزم از اینکه حال میکرد
    شب بعدش با هزار تا اصرار از اون براش خوردم و خودمم خوشم اومد چون تمیز بود مک میکردم آه های گنگی میکشید
    شب آخری که میخواستیم بریم حموم که فرداش دخترش میومد رفت تو حموم گفت بیا سریع من یهو شرتش رو دیدم انداخت بغل در برداشتم از رو کنجکاوی بوش کردم ن بد بود ن خوب ولی دفعه آخرم بود
    توی حموم بعد شستن خودش خوابید و آب گرم میریخت رو شیکمش منم فقط براش میخوردم حال میکرد بعضی موقع هام با دست براش میمالیدم بالا پایین چپ راست عشق میکرد دیوث
    بعد تکیه میداد به دیوار من میگفت تو بغلش میگفتم آماده ای بیحال بخوابی گفتم خیلی
    پشتم به کس گرمش و موهای یکم در اومدش میخورد با یه تست اون دو تا گردو 😂خایه هام رو میمالید با یا دستم کیرمو اون شب دیگه زیاد مثل همیشه نبود ولی خب بازم خوب بود فرداش دخترش اومد برام یه ماشین سوغاتی آورده بود
    این خاطره برا تابستون ها بود از سن ده یا یازده سالگی تا دوازده سالگی
    سن دوازده سالگی هم لب میگرفتم اون بیشتر بهن حال میداد هم یبارم دیوث گفت بیا یا جیز جدید تجربه کنیم میخواست با خیار کونم بذاره مه زیر با نرفتم بجاش من با خیار بهش حال میدادم گذشت خاطره جالبی بود هنوزم بهش فکر میکردم شق میکنم فکر کنم هیچ پسری تجربه منو نداشته
    (حتما براتون پیش اومده خاطرات کودکی رو در حد چند سکانس به یاد بیارید، برای همین چیزایی که نوشتم همشون واقعیت نداشت برای زیبا سازی متن بود اصل مطلب بوده ها نگید کسکش ایستگاه کردی) راستی امه میخواد دوازده سالگی رو بنویم بگید با اسم جورچین 2 می‌نویسمش
    جورچین یعنی تیکه تیکه وچون خاطراتم تیکه تیکه بود چیدمشون شد این برا همین گذاشتم جورچین

نوشته: نوید


👍 5
👎 12
13501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

836046
2021-10-06 03:55:45 +0330 +0330

🥲

0 ❤️

836089
2021-10-06 10:22:46 +0330 +0330

ادامشم بنویس.

0 ❤️

836126
2021-10-06 17:32:06 +0330 +0330

به علت بی احترامی که چندین بار تو داستان به خواننده کردی دیگه ننویس مرتیکه کصخل گیر اوردی مارو فکر کردی همه مثل تو پی جق زدنن میان اینجا،فکر کردی همه مثل تو مغزشون پوسیده؟

0 ❤️

836155
2021-10-07 00:11:11 +0330 +0330

ننه بابات شب کار بودن که تو شب خونه مریم میخوابیدی؟!! هرکس بچشو‌بذاره خونه کسی وقتی عصر از سرکار برگرده میره دنبالش

0 ❤️

836320
2021-10-08 04:18:43 +0330 +0330

ریدم تو سوراخ دماغت تا صدا گوزش از گوشهات دربیاد!
آخه نافم رو پیشونیت! تخیلات هم مدیریت میخواد!

0 ❤️

836395
2021-10-08 15:54:24 +0330 +0330

گوه نخور کونی.چرا از دیگران مایه میذاری؟
تو ذاتا از وقتی متولد شدی کونی بودی

0 ❤️