سلام
خوبید منم خوبم
میدونم با فرهنگید جواب میدید 😘
خب مو اسمم حسینه
طرفم زهرا
دختر همسایمونه خلاصه یه روز که امتحان زمین شناسی داشتم مث سگ ریده بودم داشتم از تو بلوار شصت متری امام خمینی رد میشدم (یاسوج ) دیدم دختر همسایمون دست ط دست یه پسری ک از قضا یکی از همپایگاهیای بسیجیم بود منم هنننننگگگ
اخه دختره چادری سر به زیری که ما حتی شرممون میشد نگاش کنیم
از اینا بود کع فقط نوک بینیش پیدا بود 🙄😑
هیچی خلاصه منم ریده شده بود به اعصابم رفتم جلوشون که خوبید چطورید اولش ترسیدن ولی باهاشون ک خوب حرف زدم اروم شدن احوال پرسی اینا یهو به اون پسره کمحمد اسمش بود گفتم سید(فرمانده پایگاه ) پیگیرت بود گف بیا پایگاه اونم گف میرم اینا فوری زنگ زدم به سید اقا جریان از این قراره اونم گفت ازش امتیاز کم میکنمو خلاصه فرداش محمد با توپ پر اومد چرا زیراب زدی منم خدم زدم نفهمی ندونستن اونم ول کرد رفت دختره رو هم خواسم به داداشش بگم رفتمدر خونشون در زدم که دیدم زهرا درو باز کرده بود
گفتم سلام خوبی
گف ممنون
گفتم داداشتو بگو بیاد گف چکار داری گفتم مخام یچی بهش بگمگفدرباره من گفت نه گفت بگو به ارواح خاک اشکان (رفیقمه عمرشو داده به شوما )
گفت درباره خودمه میخوای بگی با محمد بودمگفم ارح
که یهو عینجن زده ها شرو کرد به التماس گوه خوردم غلت کردم و ساسان میکشتمنکن و خلاصه یهو گف تو رو ارواح خاک اشکان
انقد عصبانی شدم خاسم بزنمش ولی گف هر چیمخای بهت میدم
منم گفتمچیزی نمیخام
یهمدت گذشته بود محمد باباش انتقالی بهش دادن رفته بودن اصفهان زهرا هم چسبید به خر من هی منو می دید چشمک میزد شمارشو هم داده بود به رفیقش گف بدش به من
منم ازش خوشم میومد یک کونی داشت لامصب
خلاصه بکنش مشتی بود
منمگفتم این که میخاره بزار منم یه تستی کنم
به هر خر توخری بود ما باهاش دوست شدم یه دو ماهی گذشت
که گفتم الانوقتشه بگم میخام بکنمت
بهش پیام دادم عشقم یچی ازت میخام نه نمیاری
گف جونمو بخواه
منم گفتمدلم سکس مخاد یه 10 دیقه ای جواب نداد گفتم ناراحت شدی گف نه منمدلم میخواست
(یه چن باری سکس چت داشتیمم )
بعدش قرار گذاشتیم پایگاه چون دوشب خالی بود استیج اورده بودن برا ایام فاطمه ای رفتم ط پایگاه خالی نباشه اونم با همکاری رفیقشجیم فنگ زده بود اونجا با هر بد بختی بود رفتیم داخل درارو بستمرفتیم داخل اولش بیخیال بودم احوال پرسی میکردم ازش کم کم رفتم تو کارش اول ازش لبگرفتم حسابی میدونستم رو شکمش حساسه دست روشمیکشیدم یواش یواش لباسا همداروردیم کم کم از لباش پاین تر رفتم گردنش بعد سینه هاش بعد. شیکمش بیشتر شکمشو مکیدم زبون زدم هر دوتامون لخت بودیم یک کسی داشت تپپپپلل
کیرمو ط دستش گرفتو ساک زد برام خوب نمیخورد دندون میزد
ول کن ساک شدم گقتم از جلو یا عقب گف دوتاش منمگفتم چشم (والا عشقم نیود که )
یه دوتا کاندوم از رفیقم گرفته بودم کشیدم رو کیرم و یواش یواش کردم تا بره ط کونش لامصب انگار داده بود خیلی منم شرو یه کردنش کردم هم از جلو همعقب گاهی یکی میکردم ط جلوش یکی همعقبشکاندوم تخیری بود خلاصع یه نیم ساعتی مشغول بودیم. تا اینکه ابم داشت میومد زهرا هم سه چهار با ارضا شده بود
گفتم ابم داره میاد کجا بریزمش گفمیخوام بخورمش منم کاندوم دراوردم گذاشتم دهنش یکم سر کیرم میک زد منم هم زمان جق میزدم ابم اومد همشو خورد سر کیرمم با زبونش تمیز کرد یکم با همور رفتیم بعد خوابیدیم تا ساعت 10 اونم بعدش یواش زد بیرون رفت
گاهی همجایی گیرش میاوردم لب ازش میگرفتم تا الان هم نکردمش فقطهمون یباربود
مرسی از این ک خوندین شرمنده طولانی بود
بای بای
حسین
نوشته: حسین
کیر سگ کور تو کون خودت و مادرجندت و خواهرکونیت… اخه لاشی این مزخرفبا چیه نوشتی کوسخول اوبنه اییی۶… ریدم توی کوسی که ترو ریده تخم سگ ریقو💩💩💩💩💩💩💩💩💩
یعنی هاااا مادر هر چی آدم فروشه رو سگ گایید
این که ملت از بسیجی و اینجور چیزها بدشون میاد درست ولی قرار نیست هرچی بیایی تفت بدی و بچسبونی به این جونورها بقیه چشم بسته بگن به به. چرت بودن داستان رو هیچ ابزاری درست نمیکنه
سلام گرم منو به مادرت برسون
داستانتو کامل نخوندم
می دونستم خیلی خوار کصه این و به اسم بسیج نون مفت می خورین و ملتو ازار می دین ولی خودتون کونتون م یخاره
ولی الان مطمئنم کردی که در خوارکصه گی و مادر حنده بودن بی نظیرین
تو که راست میگی ولی من گاییدم مادر 12نسل دروغگو رو دیوس کونی جقی
قشنگ معلومه جقی هستي
خیلی کیرم تو کونت با این تخیلاتت جقی
پایگاه رو دست تو دادن
هیچ کسی هم نبود
کردیش
بعدشم خوابیدین تا ساعت 10
خوشم میاد مو به موی دادنتو یادت هست
خوب شده جر نخوردی
خایمالو و زیر آب زنو سگ گایید
اگه سگ دیدی فقط در برو بدون که اومده جرت بده
کوسکش دروغگو حتی نمیشه اسمش داستان تخیلی هم گذاشت دیوث
کس خل ، با لهجه نوشتی چرا ؟؟؟🤣🤣🤣
همون مدل لری که حرف میزنه همونطوریم نوشته
اره رفتی دم درشون ساسان حسابی از خجالت کونت دراومد بعدشم ازت خواست خواهرتو ببری که دو تاتونو حسابی بکنه کرد تو کوس خواهرت بعدش ابشو خالی کرد تو دهن خودت
یک رأس بسیجی کسکش حرومزاده آدم فروش که سر کص رفیق خودشم میفروشه. این مسلک این جونوراست
کیرم توقبر مرده هات ک اسلام و بسیج و دین رو داری میبری زیر سوال کیرهرچی مسلمون و بسیجیه توقبرمرده هات خوارکونی بیناموس
مگ هنوز تو این دوره زمونه چیزی به اسم بسیج پایگاه بسیج هست کونی چرا کوسشعر تلاوت میکنی رفتی مسجد آخوندش کونت گذاشته اومدی اینجا کوشعر تفت میدی👎
اخه جقی دستت رو از تو شلوارت دربیار و کمتر جق بزن مغزت باز بشه،پر از غلت املایی،کسمغز دوستت عمرشو داد به شوما(یه نوع برند پودر شوینده لباس) یا وایتکس؟چرا قبل از فرستادن داستاو نمیخونین؟کیر هفتاد و دو ملت تو کونت با این داستانت…
این کجاش طولانی بود
کوص شعر بود
نه خوب تعریف کردی نه چیزی
مسخره