سلام راستش داستانی ک میخوام بگم مربوط ب دوران نامزدیم میشه که قرار شد شب خونه نامزدم بخوابم اونم یه دختر خوشگل و خوش استایل و پایه س.
وقتی شروع کردم ب بغل کردنش و اون هم میمالید بدنمو رفت برام ساک بزنه که بهش گفتم زیر تخمامو بمال ک انقد داشت میرفت پایین گفت یهو بگو بکنم کونت منم لبخند زدم چیزی نگفتم بعد گفتم اخه پروستات داخل سوراخه و تحریک میشه ادم از اونجا اونم کم کم شروع کرد انگشت کردن منم واسه اینکه تابلو نکنم کونیم با یه انگشت اهو ناله میکردم دیگه شد کار هر روزمون و یه چند وقت بعد رفتیم سفر تو هتل بودیم که یهو شهوتیه شهوتی بودیم گفتم تحریکم کن ک جرت بدم اونم یهو پنجتا انگشتشوکرد تو راحت رفت هنگ کرد که چه راحت گفتم خب شهوتیم اینجوره گفت من ساده نیستم مال اینه قبلا اتفاقایی افتاده و این داستانا منم ک دیدم لو رفته براش تعریف کردم ک از بچگی اوبی شدم و با خیلیا خوابیدم اونم کم کم عادت کردو برام لباس زیر زنونه میخرید تا اینکه گفت دوس دارم جلوی من بکننت منم از خدا خواسته گفتم بریم تهران هتل استقلال زدیم تو اینستا نفر سوم سایز بزرگ…خلاصه از بین چندتا یکیو اوکی کردیم با کلی ترسو استرسو نگرانی بعد رسیدنش درو باز کردیم بیاد تو اتاق اونم اومدو دید زنو شوهری ست شورت بندی کردیمو حشریه حشری شد اومد افتاد رو زنم من گفتم کلیدکردن اون اول گاییدنه کون منه دیگه براش کلی ساک زدیم بعد قمبل کردم کیر ۲۲ سانتیو کرد داخل منم که تجربه ی کیرای گنده تر زیاد داشتم خیلی ریلکس کونمو میلرزوندم یارو گفت از جنده های فیلمام حرفه ی تری بعد منو ک کرد گفت زنت میده گفتم از خودش بپرس زنمم ک داغ شده بودگفت جرم بده اونم دل سیر زنموگایید تو اون چهار روز تهرانمون با چندتا رفیقاش اومدن هتل منو زنمو کلی گاییدن تازه بعد اون جریان فهمیدم زنمم شدیدا اهلش بوده و قبل من با خیلیا سکس داشته و منم چون کونی بودم لذت میبردم که هردومون مکمل همیم…با تشکر چون اولین داستان نوشتنم بود به بزرگی خودتون ببخشید بعدیا خفنترن
نوشته: Bigheyrat
بله بعد اینا بچه تحویل جامعه میدن پس فردا هم میبرنش تو پایگاه بسیج ثبت نامش میکنن
آخه تو بی وجود زن برا چیت بود کونت رو میدادی بهتر بود زن گرفتی دیگران بکنن کونی
چه شوهر خوبی هستی😍😍😍 خوش به حال زنت😍🥲 میخوامت
خوش به حالتون این اصله زندگیه زن و شوهر هر دو جنده کونی و با هم حال میکنن
تجربه بیشتر از بیست و دو؟زیادم داشتی؟والا یه عمر کون میدیم بزرگتر از شونزده هیفده ندیدیم
بعد موندم این چهارخط اراجیف اسمش داستانه؟واقعا تعجبم اینه کی اینهمه لایک رو میده بعد ما خودمون رو جر میدیم هفتاد صفحه داستان می نویسیم کلی شخصیت پردازی، گذشته ساختن برا شخصیتا، طبیعی و منطقی پیش بردن کار و … بعد ده نفر لایک میکنن
واقعا توی شهوانی باید همینجوری نوشت انگار کسی داستان نمی خواد همه کوستان دوس دارن
داستان زندگی یه بسیجی رو خوندید دوستان جای تعجبی هم نداره
سلام اگامکانش هست خصوصی بهم پی ام بده ممنون
منم چون از زمون مجردی کونی بودیم برا همین رو ناموسام بیغیرتم و خوشم میاد ناموسام گاییده بشن
کونی تو اصلا تا حالا جز خونه ننت جایی رفتی که اسم هتل استقلال رو میبری بعد جقی هتل خونه زنت نیست که هرکی دوست داشت بیاد تو نهایتش تو لابی میتونه بیاد نه داخل تخت برو به خودت بدی ما میکنیم
( … تازه بعد اون جریان فهمیدم زنمم شدیدا اهلش بوده و قبل من با خیلیا سکس داشته و منم چون کونی بودم لذت میبردم … )
تازه بعد اون جریان فهمیدی؟! خب احمق بودی ! باید همون لحظهی اول میفهمیدی که طبیعت کیو سر راهت گذاشته.
ز قدیم گفتن : عن همنشین خاک اندازه!
دیوس تو زندگیت هتل رفتی …مگه کاروان سراست هر خری بره بالا
فقط موندم فاز اون دیوثهایی که لایک دادن تا آمدی توی لیست داستانهای برگزیده چیه…!
خمینی دیوث نصف ملتیرو کونی و بیغیرت کرد…
در و تخته جور شد ، کونی و جنده به هم رسیدن ، مبارک باشه احیانا شاگرد حاج طوسی نیستی ؟ بسیجی دلاور
نمیدونم از اثرات جق یا پرورش بچه های عنقلاب خمینی
یا از جنس های پیک موتوری
هنگ کردم
سپردمت ب بقیه😂😂😂