کنجکاوی زینب کونشو به گا داد

1401/07/02

سلام نمیدونم چی بگم و فقط هرچی یادم میاد و میخوام سعی کنم کامل به زبون بیارم و بنویسم،  پیشنهاد دوستم بود که بیام و بنویسم،  من بلد نیستم قشنگ و خوشگل بنویسم و نویسندگی نخوندم و تصمیم دارم عامیانه هرچی میاد به ذهنم از اون موقع رو بیارم رو کیبرد،  من اسمم و الان دو دل هستم که بنویسم یا نه برام خیلی عجیب که اینایی که خاطره سکسی هاشونو میان میگن چجوری میتونن اسم و مشخصات واقعیشون و بنویسن یعنی نمیترسن که شاید یه نفر از کسایی که اونو میشناسن بخونن و به همین سادگی همه چیشون لو بره؟ من اسمم و میگم اما اطلاعاتی که ممکنه بعد شاید برعلیه خودم استفاده شه رو نمیگم مثل ادرس و اسم مادرپدرم و اسم فامیل و این چیزا دیگه،  من اسمم زینب هستش و برادر و خواهر دارم اما اسم نمیگم   ،  هر دختری فکر کنم توی عمرش و توی دوران کوچیکتر بودنش امکان نداره چیزی براش اتفاق نیوفتاده باشه به نظرم.  من تا حالا هرکی و دیدم یک بار براش اتفاق سکسی افتاده و خب برای من هم اتفاق افتاد،  چیزی که برای من پیش اومد جوری که مثلا دوستم گفت به نظرم خوب موقع و با آدم درستی بود و مثلا یه دوستم قبلا ها مبگفت که واقعا اشتباه بوده،  منم نمیدونم که این چیزی که برای من پیش اومد چقدرش خوب و چقدرش بد بوده،  به نظر خودم که بارها پیش خودم فکر کردم و گفتم اگر زمان برگرده عقب چکار میکردم راستش دروغ نمیخام بگم. فکر میکنم که دوباره همون کارو میکردم چون به نظرم باعث شد باد من بخوابه و اون شدت کنجکاو بودن من شاید برام گرون تموم میشد و اینقدر ساده و امن تموم نمیشد،  سعی میکنم که کامل بگم تا بفهمید چی شد.  من اسمم زینب و درحال حاضر مجرد هستم و شاید بزودی ازدواج کنم  این موضوع برمیگرده به چندین سال پیش و زمانی که من حدودا ۱۲سالم بود و امتحان خرداد ماهو داده بودیم و قرار بود برم اول راهنمایی که الان بهش میگن ششم،  ما توی یک شهر بزرگ زندگی میکردیم که اسم نمیبرم و بابام اون سال بازنشسته شد،  من بچه کوچیکه هستم و برادرخواهرم اون موقه درسشون تموم بود،  من یه دختر ته تغاری شدیدا بازیگوش ولی مرموز بودم  یه دختر نسبتا میشه گفت تپل که درست که فکر میکنم زیاد هم نه ها دقیقا لبه مرز بودم جوری که یکم شکم زده بودم و رون و باسنم درشت شده بود و یادمه که دوسه ماه شام فقط میوه و سالاد میخوردم که مثال کم کنم که آخرشم نشد که نشد و یکم بزرگتر که شدم لاغر کردم کمی،  اون موقع از این گوشیای بلوتوثی مد بود و یادمه یه نوع لمسی اومده بود که عین اسپیکر صدا داشت، فضولی و کنجکاوی من نمیدونم دقیقا از کجا شروع شد بخدا چون یادم نمیاد که دقیقا چی شد که سکس و فهمیدم اما میدونستم که کلا سکس یعنی رابطه جنسی دختر پسر،  تا اینکه یک روز یک عکس سکس بلوتوثی بین دوستام معروف شد و من اونجا یواشکی برای اولین بار عکس سکس وارد گوشی موبایلم شد،  من یه گوشی سونی اریکسون  مامانم خریده بود واسم که اسمش کا۷۵۰بود، و. اون موقع خیلی خفن بودا،  دوستام میگفتن زینب اینا پولدارن که این و خریدن.  یک عکس سکسی و بلوتوث کردن برام.  اینفدر استرس داشتم موقع فرستادنش که انگار میخام مواد مخدر بخرم و با ترس لرز توی پارکینگ خونه دوستم اینا یواشکی برام بلوتوث کردن.  عکس یک زن بود که داگ استایل بود و یه مرد از عقبش فرو کرده بود.  مشخص نبود که جلو کرده یا پشت چون تصویر از کنار بود اون عکس حس کنجکاوی سکسی منو هزاران برابر کرد و اون عکس رو توی رم موبابل ریخته بودم از ترس رم رو برداشته بودم و توی گردنبند دعا ای که مادربزرگم از مشهد واسم خریده بود قایم کرده بودم، از این گردبندهای چرمی که توش دعا میزاشتتن،  خلاصه که حس من با اون عکس زیاد شد و این موضوع واقعا برام مهم شده بود،  دلم میخاست بیشتر بدونم کلا سکس واسم خیلی جالب بود اما بروز نمیدادم.  یادمه خونه خالم که تازه عروسی کرده بود بودم و یه روز تنها بودم یواشکی رفتم تو اتاقشون و اولین بار کاندوم رو اونجا دبدم و یه کتاب راجب زناشویی تو کشو بود و کار من اون تابستون شده بود که برم خونه خاله ام و یواشکی اون کتاب رو بخونم و یه حس عجیبی داشت برام. اون سال بابام بازنشسته شده بود و گفتن که دیگه لازم نیست اینجا باشیم و الکی پول اجاره خونه بدیم و خانواده ما قرار شد که بریم شهر زادگاه پدریم و اونجا ما یه خونه داشتیم که بابام بازسازی کرد و شد خونه ما،  و ما از شهر به اون بزرگ و مهمی اومدیم یه شهر کوچیک و از اونجا تا شهرما چهارساعت راه بود و قرار بود که اونجا من برم راهنمایی،  اونجا وقنی با بچه ها بازی میکردیم یه پسره بود نمیدونم چند ساله بود فکر کنم همسن یا یکی دوسال بیشتر اون پرو بود و شیطنت میکرد.  چیز زیاد نه ها مثلا اینکه یواشکی یکی رو بزور یه دونه بوس کنه یا یه لحظه شلوار دختری و بکشه کنار یه نگاه بندازه و نهایتا ار رو لباس بچسبه به ادم چند ثانیه.  این پسره با این کاراش تبدیل شده بود به برترین پسر کل محله ما و بین دخترها میگفتن که اون بی ادبه اگر باهاس بازی میکنید اگر قایم موشک بازی شد با اون یه وقت نرید ها بی ادبی میکنه خخخخخ،  منم که فضولیم گرفته بود شدید دروغ چرا یه چندباری مثلا پشت دیوار چند ثانیه چسبید بهم یا به زور یکی دوبار بوسمم کرد،  من اما اصلا خوشم نبومده بود و حس میکردم که این غلط و سکس یه چیز دیگه ست و حتما خیلی خفن،  مدزسه ها وا شد و من رغتم مدرسه اونجا با یه دختری آشنا شدم و دوست شدم که میتونم بگم کل ماجرا از اون شروع شد، روز اول مدرسه سر صف میخاستم برم دویدم و خوردم به این دختره و ساندویچ دستش افتاد و باهام بحث کرد و از شانس توی کلاس ما بود. رفتیم تو کلاس اون با من بخاطراون ساندویچ بحث.کرد و این وقت تلف شدن باعث شد که همه برن روی یه میز بشیننو یک میز یکی مونده به اخر خالی بود و.من با اون نشستیم اونجا  و اگر من با کس دیگه ای روز اول دوست میشدم الان اینجا نبودم که ایناو و بنویسم،  زنگ تفریح اول من با پول تو جیبی ام ساندویچ خریذم و با اون خوردیم و این آغاز دوستی منو زهرا شد،
زهرا یه دختر نسبتا لاغر بود و از من خیلی بیشتر میفهمید. کم کم با زهرا دوستیمون ببشتر شد،  دیگه جوری که میومد خونه ما و من میرفتم خونه اونا.  چون اون تک دختر بود من بیشتر میرفتم اونجا. مدت کوتاهی نگذشته بود که حرف سکس میزدیم و من عکس سکسی که داشتم و نشون دادم. زهرا بهم گفت یک راز بهت بگم. گفتم چیه. گفت قسم قرآن یخور. منم دست گذاشتم رو قران و گفتم به کسی نمیگم. زهرا رفت آمار گرفت که کسی پشت دراتاق نباشه و اومد اروم بهم گفت من سکس کردم. گغتم چی؟؟ گفت من چند بار سکس کردم. من فکر کردم داره دروغ میگه تا مثلا بگه من خیلی بزرگ شدم و این چیزا.  من زیاد جدی نگرفتم اما زهرا بلد بود که کجای کس و بمالیم کیف داره،  و دوسه بار با زهرا کسمونو مالیدیم. یه روز من رفتم خونه زهرا. گفت قراره سکس کنه. من کاملا بی اهمیت بودم. برام تعریف کرد که یه پسرخاله داره که بزرگه.  و زهرا ازش خیلی خوشش میاد و یواشکی باهاش دوست شده واون چند بار تنها که بودن با زهرا سکس کرده.  من گیح بودم که ایا راست میگه یا دروغ. گیج بودم بخدا. اون روز تنها بود گفت قراره یه ربع دیگه سامان پسرخالش بیاد. بهم گفت میمونی اینحا یا میری. من نمیدونستم چی بگم هنوز باور نداشتم. که صدای در زدن اومد.  زهرا گفت زینب تو بشین اینجا تا سامان بره. من شوک شدم درو باز کرد دیدم بعله راست میگه. یه پسر که چه عرض کنم. یه مرد بود بیشتر،  قد بلند چهارشونه  ته ریش. اومذ تو درو بستن زهرا و. بغل کرد و همونجا لبشو لولع کرد تو دهتش و داشت زهرا و میخورد. من از تزس ضربان قلبم رفت رو هزار و منو دید خشکش زد. زهراو گذاشت رو زمین. من با لکنت سلام کردم و اون گفت سلاااااام خانم.  زهرا گفت این زینب دوست صمیمی منه اصلا هم هیچی به کسی نمیگه. سامان یه نگاهی به بدنم انداخت هیزیو درجا متوجه شدم، بهم گفت یه دور بژن. گفتم چی گفت بچرخ ببینم. من هول شده بودم چرخیدم صدای اوف چه رون و. کونی و شنیدم.  سریع نشستم رو مبل به زهرا گفتم که من میخام برم  واقعا بدجور ترسیدم. زهرا گفت نترس سامان اونجور پسرا نیست بعدا باهم میریم خونه شما.  من هاج واج بودم. سامانه به زهرا گفت سریع باش که وقت ندارم. ژهرا همونجا لخت شد. من قشنک لال شدم. سامان هم زهرا و مثل بچه گربه بلند کرد بردش تو اتاق،  درو بست  یه ربعی صدای خلصی نیومد من از فضولی داشتم میمردم و انگار اینا خوابه،  اصلا باورش سخت یود. پشت در بودم گوشم چسبونده یودم به در. صداشون میومد کع سامان میگفت اذیت نکن برگرد کون، زهرا میگفت اینبار لاپای کن اژ کون نه. من پاهام شل شده یود.  دیگه صداها قابل شناسایی نبود و بعد صدای اااخ گفتن زهرا اومذ و جبغ زذ من دومتر پرت شدم عفب،  هی صدای اخ اخح ااخ یواش میومد، باز گوشام تیز کردم سامانه فقط میگفت جون. بخدا یک جمله هم نمیگفت. هی ژهرا میگفت آروم بکن درد داره اون میگفت جون. و بعد دیکه صدای تلنبه زذن شنیدمو ناله و گریه زهرا و آخ اخ گفتنش.  میکفت زهرا عشق منی زهرا خانمم و داشت میگابیدو زهرا هم میکفت سامان عشقم. چند دقیقه گذشت و شنیدم گفت شل کن دارع میاد. بعدش صدای شالاپ شولوپ میومد و زار زهرا. و آه آه کردن سامان و آه بلند کشیذ و کفت اومذددد شل کن، زهرا هم گفت وای اخ. دیگه صداها کم شذ من پشت در فالگوش وایساده بودم که یهو در وا شد دیدم سامان با شرت،  منو دید گفت نترس گوگولی.  من عقبکی رفتم. سامان رفت دستشویی، من اهسته رفتم درو باز کردم گفتم زهراا.  زهرااا
زهرا گفت ها بیا تو.  رفتم ذیدم وای زهرا دولا لبه تخت دو دستی کونشو گرفته تند تند داره میماله. گفتم خوبی؟  گفت آره  ،  وای خدا چی دیذم چشمم خورد به کون نقلی و سفیذ زهرا که سوراخ کونش وا بود و ازش یه چی عین سس میومذ بیرون. گغتم الان چی شد. گفت از کونم سکس کرد باهام. من گیج داشتم نگا میکردم گفتم چه حسی داری. زهرا گفت درد دازه اما خوبه. گفتم کیف دارره؟  که یهو از رو شلوار لی لپ کونمو سامان گرغت گفت آره خیلی. من لال شدم هنگ گردم. عین مجسمه… سامان هم یه دستی رو کونم کشیذ کفت چه بدن گوشتای داری،  زهرا بلند شد من شوک داشتم زهرا نگاه میکردم. زهزا گفت زینب تا حالا هیچکار سکسی نکرده. سامان یه سیلی اروم زد در کونم گفت خب آمادست باید بکنه. من رغتم پیش زهرا. زهرا لباس تنش گرد. سامان هم لباس پوشید. من انگار دارم خواب میبینم. سامان گفت نترس کاریت ندارم. زهرا گفت اره اصلا اینجوری نبست که اذیت کنه نتزس،  گفت فقط مبخام ببینم چه فرمی هستی،  گفتم یعتی چی. گفت عین زهرا دولا شو با شلوار رو تخت ببینم چقدره کونت. اروم رو تخت دولا شدم. گغت کونتو بده عفب. دادم عفب گفت عالی،  زهرا هم شنیدم گقت زینپ تپله آخه.  پا شدم رفتم یه گوشه. سامان جلو چشمم زهرا و یغل کرد لب گرفت دستشم کرد تو شلوار ژهرا مشخص بود انگشتش کرد. چون زهزا گفت ایی،  لب میدادن و دست سامان و میذیدم که مشخص بود تند داره انگشت میکته به ژهرا گفت دربیازم گفت نه بکن یکم دیگه. یکم دیگه ادامه داشت و دستشو اوزد بیرون. سامان زفت و من عین جن زده ها زهرا و نگاه کرذم. ژهرا نشسته یود رو مبل چشمش بسته بود. از دهنم پرید گفتم حال میده؟  گفت اگه نترسی خیلی،  گفتم درد داره گفت اره اما دردش خوبه.  من گفتم تو چندبار سکس کردی. ژهرا کفت شش بار کونمو کرده. یادم اومد اون چیز سس مانند و پرسیدم گفت اون ابکیر مرذ هاست دیگه که اگر تو کس بریزه حالمه میشه ادم. خلاصه اون روز من زهرا و مخشو خوردم و کلی سوال کرذم. و این ماجرا شده یود شب روز من.  یادمه دیگه روزای آخر تابستون بود و خرید مدرسه کرده بودم.  زهرا خونمون بود گفت زینب تو چرا سکس نمیکنی. من نکاش کردم گفتم آخه نمیتونم که. گفت دوس داری؟ با خجالت گفتم خب اره.  گفت یه چی بگم قول بده گوش کنی،  گفتم باش،  گفت سامان گفته اگر زینب بخاد اون حاضره کون تورو برات بکنه واسه اولین بار،  من جا خوردم هیچی نگفتم. زهرا گفت سامان از تو خوشش میاد میگه دختر سن تث تپل نکردم تا حالا. من گفتم یعنی چی اینا. ژهرا کلی باهام حزف زد.گفتم داذاشم بفهمه چی؟گفت یک رازه این. من ته دلم میخاستم سکس تجربه کنم اما یاد داد و جیغ زهرا میوفتادم و سوراخ کونش که وا شد از ترس عرق میکردم. اینقدر باهام حرف زد تا اینکه تصمیم این شد که فقط یک بار با سامان سکس کنم. وای که شب ها خواب سکس میدیدم،  سامان یه پسر نبود یه مرد بالغ شاید۳۰ساله بود. من تا زیر سینه هاش بودم. دقبقا سی شهریور یود که زهرا اومذ پیشم. گفت امروز سامان میاد. من از تزس گر گزفتم. گفت نتزس و تعریف کزذ کع سامان چقدر بلده،  البنه راست میگفت واقعا یه سکس کن بلد یوذ.  بهم گغت تنت مو نداره که. گفتم یغنی چی خب رو کسم یه کم هست. گفت کونت چی گفتم نه. گفت بریم تا زوذ هم تموم شه. منو ژهرا رفتیم خونه اونا. فکر میکردم سامان هنوز نیومده رفنیم تو خونه. از دهنم پرید گغتم خیلی هم حس خوبی دازم هم میترسم اما میخام بدونم چه حسی داره. یهو سایه حس کرذم پشت سرم. وای سامان لخت مادر زاد. من لال شدم بغام کرد بلندم کرد گغت چطوری کپل. من لکنت زبون گرفتم میخاستم بگم ممنون که بوسم کرد. قلفلکم اومد. بوس بعدی و مورمور بوس بعدی و…
من لرزه به تنم افتاد منو گذاشت زمین واااییییییی کیرشو دیدم. گنذه دراز ها. عین شلنگ.  دستمو گرفت گغت بریم کار دارمت. منو داشت میبرد تو اتاق با ترس گفتم زهرا تو هم بیا تو تورو خدا. سامان گغت نه ابن سکس توه نه اون.  در اتاقو قفل کرد. من هول شدم نکاش میکردم فقط. اومد جلو منو خابوند و اروم لبمو بوس میکرد. من ناخاسته ممانعت میکردم دوتا لبس رد رو گردنم من بدنم شل شد. هیچی نمیگفتم فقط نقس نقس میزدم،  یه جوری بوس میکرد گلومو گوشمو که نگو. دست انداخت رو شلوار نخی تنم بوذ کسمو گرفت. دستشو چنگ گرفتم اما عین جوجه تو چنگ پلنگ بودم. شروع کزد به مالیدن وای که کم کم داشت حس شهوتم احیا میشد،  همش اروم میکفت جون جون. اینقدر کسمو مالید تا خیس شد و گقت جون هیچی نشده خیس شدیا، خجالت اب شدم. بلندم کرد و لباسامو دراورد. همشو دراورد و شرتم موندع بود. ممانعت میکردم دستمو گرفت و با اون دسنش جوری شرتمو محکم کشیذ پایین که از بغلش کشش پارع شد. من فقط چشممو گرفتم تا نبینم. لیس میزد تنمو و جه حس عجیبی داشت سبنه هام به نسبت زهرا گنده تر بود کرد دهنشو ده بخور. من عین جنازه خابیده بودم. کسمم خیس،  با دستش کسمو میمالید من حس شهوتم هی بالا زد تا یه جا که ناخداگاه گغتم آه آه. گفت اها اینهه. البته یکم خشنم بود در اوج لطافت کاری هاش،  یهویی خابیذ زو تخت منو بلند کرد گفت بشین دهنم. وای نشستم چه حسییییی،  نقس نفسم درومد کسمو میخورد کونمو میخورد لپ کونمو چنگ میزد. بعدش لپ کونمو واا کرد افتاد به جون کونم، یه جوری سوراخ کونمو میک میزذ که قلقلک شذید و باهالش مجبور ام میکزذ ناله کنم. کونمو فشار دادم و یهو زبون کرد. این کار من غش کردم دیگه. یه حس خووووب. زبونشو تو کونم میزد. بلند شد منو خابوند رو تخت دمرو. دیدم یه چی اورده گفتم چیه گفت نتزس خوراکیه. عسل بودیه انگشت عسل برداشت کل سوراخ منو عسل زد. میگفت این کون خودش قند و نباته.شروع کرد باز به زبون زدن و خوردن با دستشم لای کسمو تند تند مالید و من فقط میتونم بگم تو این دنیا نیودم و خیسسسسسسس بوذم. پاشد. چشمم بسته بود که حس کزدم یه چی رو لبامه. چشم وا کزدم دیدم کیرشه. روش عسل مالیدع میگه بمک
گفتم نه. گفت بمیک حزف گوش کن. خلاصه که اروم دهنم گذاستم میک زدم. اون اه اه میکزد هی اینور اونور کیرشو عسل میزد و میگفت بمیک بلیس،  دیگه چندشم نمیشد و لیس ردم. نوک کیرشو کرد دهنم گفت سزتو عفب جلو کن. سعی کردم انجام بدم اونم سرمو رو کیرش نگه داشته بود و با انگشتش سوراخ کونمو میمالید. من نذیدم اما شنیدم که در وا شد سامان به ژهرا گفت اب بیار تشنمه. اونم گغت زینب خوبی؟ نزاشت جواب بودم خودش گفت اره خوبه. من فقط زیر شکم پشمالو میدیدم  . کلی دهنم و ور رفت پاشد.  من نگاهش میکردم انگشتشو کرم زد گفت برگرذ. برگشتم خابیدم. اونم کنازم خابید دمر. انگشتشو میمالید و با لبش لبمو میخورد. داد. توم. تا خاسنم بکم اخخخ لبمو میکید. چنگ گرغتمش اما انگار نه انگار انگشتشو اروم اروم با صبر زیاد میچرخوند. یکم میگذشت بهو یه سانت دیگه میکرد، وسط هاش یود دردش هیج شد،  یکم دیگع  داد توم گفتم اه. گفت خوبی گفتم اره. انگشت فاکش بود تا ته کرد نگه داشت،  لبس میزد منو و شروع کزد انگشت کردن وای چه حسی چع دردی. هی که میگذشت دردش خوب بود. بهم گفت واقعا تا حالا کون ندادی گفتم نه. گفت هیچی گفتم اصلا پسر تنمو ندیده. گفت عالیه پس خودم اولین نفزم. زمان از دستم در رفته بود کامل. تو عالم حودم بودم که دو انگشتی کرد و شلق اروم تا ته. داد ردم ااااااااااخخخخخ کونم. گفت جوون همینه. تحمل کن. چه دردی حس کردم سوراخ کونم اژ وسط میخاد باز شه. شروع کزد به تلمبه و انگشت کردن. هی هم عسل میزد و توف میکرد هی انگشتاضو عسل میزد و تو کونم یه توف میکرد و انگشت میکزد. تا جایی که من نالع میکردم. پاشد. گفت وقتشه،  من اب دهنمو قورت دادم از تزس،  بهم گفت لپ کونت خیلی گنده ست نمیشه یه نفزی چرب کنمش… گفت کونتو با دستت ار هم جدا کن. این صحنه و هرکز یادم نمیره. رو رونم نشسته بود رو کمرم یه قوطی کرم گذاشته بود که بوی نارگیل میداد و چندتا انگشت فراوون کزم برداشت کونمو کزم زد. کیرشو میدیذم دورتا دورش و کزم زد اما نوکشو با کرد تو عسل، گفتم عسل نکن لوچه یه جوری میشم. گفت بخاب کپل. یه دستشو گذاشت زو کمرم با اون دستش کیرشو گذاشت دم کونم. وای جه حس غریبی. گفت به هیچ عنوان هزچی شد سفت نکن. گفتم باشه. فشار داد واااییییییی خدااااااا گندددده بود نوکش حس کردم سوراخ کونم داره وا میشه دستامو ول کردم پاشد. گفت دوباره لپ کونتو نگه داز، گفتم درد دااشششت گفت کونت گندست چهاربرابر زهراست نمیتونم جا کنم اینجوری میره تو کست ها. من ترسیدم گفتم نهههههه. گفت پس دختر خوبی باش وا کن. منم وا کزذم
گفت یک دو سه نوکشو هول داد واااییییییی خدا حس کردم داره میزه جییییییییییییییغ زدم یهوی کامل حس کرم تولوپ نوکش جا رفت. همین جا زفت خابید روم و روم خیمه زد. هی میگفت اروم باش اروم اروم نتزس هیچی نیست. هی میگفت سفت نکن. سینمو میمالید گلومو میخوزد وای خدا. همون نوکشو شبیه گاییدن جوری که از توم درنیاد اررررروم تلمبه میزد وای خدا دردششششو وای گلوم اما نمیدونستم که داره نم نم میکنه بابا. هی هر چند دقیقه حس میکردم یکم میره. اما نمیذوستم چقدر درد دااااششت من نتونستم داد نزنم دهنم گرفت هی بوسم کزد گفت ارروم باش،  گریه ام گرفت. جرات نذاشتم سفت کنم. زهرا اومد گفت چی شذ گفتم نمیتونم زهرا ااخ ااااااااااخخخخخ. زهرا با یه لحن خاصی گقت فقط یکم صبر کن. سامان بهش گفت برو بیرون درو ببند من قغل نکرذم که از اونور وا کنی،  هی اوم اروم تلمبه ریژ،  من هق هق و ناله میکزدم. خابید روم گفت چع حسی داری گغتم توم انگار چوب رقته گففت حق دازی چون جا دادم. من جا خوردم گفتم چیییی. با هول و ولا خاستم برگردم اما یه بدن سنگین روم بود و نمیشد. دراز کشیده بود روم و اروم فقد تکون مبداد. حس میکردم کونم توش چوب کردن. سفت داغ بود. هی ناژم کرد هی بوسم کزد هی لبمو میگزفت اب دعن مینداخت. تا اینکه دردش کمی رفت. کیرشو تا نوک دراورد گقت خودت کونتو بیار عقب  من کونم به سختی دادم عقب یکم. واااییییییی خدا ااااااااااخخخخخ کیرشو حس کردم لیز خورد. همونجوری روم بود بغلم کرد یلندم کرد دوتا بالش و گذاشت زیر کصم. اخ قمبل ام کرد. کونمو با دستش محکم گرفت گفت سعی کن لذت ببری دردت اومد فقط تحمل کن. و نزاشت بکم باشه شروع کزد ارررروم تو کرد. ااااااااااخخخخخ خدا وای. تخمش حس کردم خورد کصم. دویاره اورد بیرون دوباره توم. ااااااااااخخخخخ اااخخخخخ واای جبیییع گریه ام گرفت باز اما جیغ جیغ نکردم وای حسش یه جوری بود درد زییییییاد اما کیف هم داشت قلقلک میشد. اون دبگه یه سرعت خاص ملایم یه کوب داشت میگابید و میگفت ااوف چع کونیییی این کون اصله ااه. منم فقط بین این دوحس درگیر و زیر شکمم ویلی ویلی میشذ.  اشکهام اما دست خودم نبود میومد. با دستش چک میزذ و قربون صدقم میرفت هی ناز میکرد و قربون صدقم میرفت.  تا ته میکرد صداش و میشنیدم همون صدای شلق شلق کون زهرا میداذ. چند دقیقه ای کرد و یهو دراورد واییییییی حس کردم هوا داره توم. بلندم کرد اونوری خابووند پاهامو گذاشت شونه هاش کیرشو کرد تو کونمو تلمبه اروم. اصلا نمیشد کازی کنم. هی سینمو میمالید هی کسم میمالید یخدا دروغ نمیگم به خوذم اومدم ذیدم تاپ تاپ میکنه جوری که بدنم هم میره عقب،  چه حسی واااییییییی باز خیس شده بوذم. بهم میگفت دوست داری؟ با خجالت با سر میگفتم اره میگفت بلند بکو کون دادن و دوست داررررم. وادارم کرد تکرار کرذم. هی اینجور جمله ها. کیرشو دراورد ااااااههههههه که نذید میدونستم وا شذم. عین عروسک بلندم کرد دولام کرد لبه تخت. کیرشو تا ته کرد تو عسل و شقققق تا ته کرد. و تلمبه وایییییییی خیلی لوچ هستش اصلن لیز نیست چسبناک بود حس میکردم توی کونم چسبونکیه و کیر اون هی وا میکنه. اینقدر گایید کع خیس عزق یوذ من که بی جون دولا زو تخت فقد آه آه میکردم. زهرا در زد گفت ساملن تزدیک دوساعته رقتی اتاق بیا دبگه. واااییییییی خذا دو ساعت اینجایم وااایییی.  سامان هم گفت باش. کیرشو دراورد منو گفت داگ استایل شم. اون زملن نمیدونستم چیع. گفت انگاری داری نماز میخونی سجده کن کونتو تا میشه خم کن تکون نخور. داگ استایل شدم رفت پشتم و باز کزم زد بهم و فرو داد اینبار ذیگع خبری از ملایمت نبود. هی تند تر هی تند من دردم شدیذ شذ گفتم ااااااااااخخخخخ ااااااههههههه ععهه اون میکقت تحمل کن اخرشه. ااااااااااخخخخخ جه دردی چه حسیییییییی ااااااااااخخخخخ. انگاری تو شکممه و پشت دلم میخوره. تندتر کرد عین همون صدای کون ژهرا من جیغ زذم ااااااااااخخخخخ اااخخخخخ خودمو دمر انداختم اما خابید روم ول کن نبوذ که. تنددددد میکرد صدای گایش کونمو میشنیدم هی میگفت جوون عاشقتم چه کونی واااییییییی. من نفسم درنمیومد دیگه بخدا اون هی دم گوشم میگفت کونی منی کونی منی ییگیبزررررررر. یه آه بلند کشیذ و فشششششار داد حس کزدم کیرش از کسم ذاره درمیاد یهو اتیسششششششششششششش گرفت کونم اب کیرش عین اسید میسوزوتذ واااییییییی چه داغ بود ااااااههههههه قلقلک فوق شدید. کیرش انگاری بزرگ و کوچیک میشد هی چشمم سیاهی رفت از ته دل جییییییییییییییغ کشیدم که دهنمو گرفت و خبس شدم یاز، حسی کع انگاری دنبالش بودم. لذت زیاد درد زیاد،  بی جون دمر افتادم و اون کیرشو فشار ذاد آه آه میکرد و تا قطره آخر و چکوند توم. و کیرشو حس کردم تو کونم داره میخابه. اژ توم دراورد و یه دستمال کاغذی گذاشت دم کونم و خابید کنازم لبم میکید. ناخداگاه منم لبشو خوردم لپ های کونمو چنان میچلوووووند که ردش مونده بود. بهم گفت حال داد؟ گغتم بله. اروم دم گوشم گقت بهترین کون تویی من عاشق کپل مپل کون گنده های سن توام. از خجالت اب شذم. اروم پاشد و رفت. زهرا دوید اومذ گغت خوبی گفتم اوهوم گفت فکر کردم مردی چقذر بد جیغ ردی گفتم دردم گرفت. گفت خوب بود گفتم اوهوم. کمکم کرد شلوارمو پوشیدم حس میکزدم اب کیر تو کونم تکون میخوره. گفتم این اب ریخته و چکار کنم ژهرا گفت بعذا برو دستشویی. الان فقد باید بریم. سامان سریع لباس پوشید اومد جفتمونو یغل کرد و دوتایی ماو مالید و رفت. منو زهرا هم رفتیم. نتوتستم خوب راه برم. زهرا گفت اگ مامانت گفت بگو از پله پام درد کرفته… گفتم باشه. یهو یاذم اومذ سامان اون اول شرتم پاره شد دستش و الان فقد شلوار ساپورت پامه بی هیچی،  یه قطره اب کیر سامانم از سوراخ ام اومده بود بیرون کونمو سغت کرده بودم تا بین لپ کونم بمونه. خلاصه اون شب من رسیدم خونه و بخیر گذشت.ار فرداش هم یه خارشی گرفتم که نگو.جوری که تو حموم خودموانگشت میکردم.فهمیدم که عسل اونهمه زد تا دوباره میل کون دادنم بگیره.این ماجرا یک راز موند با اینکه فکرشم نمیکرذم سکس کنم اما من تو بچکی یه سکسی تجربه کردم که هنوز باورم نمیشه. بعد اون ماجرا ژهرا بازم کون داد اما. هرکاری کرد دیگه نرفتم پیش سامان.  بعد ها فهمیدم سامان سی سه سالشه و بخاطر فیزیک بدنی و خوشگلیش چندتا دختز مثل منو کرده.  و اخرین خبری که دازم ابنه که دوتا بچه داره
این کل ماجرای اون دوران من بود. تا تونستم سعی کردم همشو بگم. سامان به نظرم یه ویروس بود که مطمئنم هرکسی و کونی میتونست کنه

نوشته: زینب


👍 48
👎 12
124501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

896721
2022-09-24 00:47:19 +0330 +0330

خدایا تا مارو نکشتی از این دنیا نبرررررر😅🤪

1 ❤️

896740
2022-09-24 03:16:06 +0330 +0330

قشنگ دادی آفرین

0 ❤️

896742
2022-09-24 04:30:24 +0330 +0330

اگه تونستی یه جمله بدون غلط بگی
انگار رئیسی اینو نوشته


896768
2022-09-24 09:36:34 +0330 +0330

خیلی قشنگ نوشتی. مشخصه اولین تجربه ت بوده. الان دیگه حسابی وارد هستی و لذت میبری

0 ❤️

896778
2022-09-24 12:34:11 +0330 +0330

عالی بود

0 ❤️

896785
2022-09-24 13:51:43 +0330 +0330

نوش جونت عزیزم ولی نامردی کرده عسل زده چون چسبناک میشه درد کون بیشتر میشه

0 ❤️

896788
2022-09-24 14:42:21 +0330 +0330

باحال بود ایول. ولی اولاش خیلی طولانی بود نخوندمشون

0 ❤️

896809
2022-09-24 23:26:02 +0330 +0330

این قرمساقایی که میان زیر داستانا فحش میدن و یارو رو میشورن میزارن کنار
وقتی نویسنده داستان خودش رو دختر یا زن جا میزنه حس کس لیسی و نوار بهداشتی بهشون دست میده شروع می کنن به به و چه چه
خب کس کش اون پسر بیچاره کلی زحمت میکشه میاد واسه تو داستان مینویسه نرین بهش
95 درصد داستانای روایت شده توسط دخترا و زنها پسرن 😂 😂 😂

6 ❤️

896811
2022-09-25 00:25:43 +0330 +0330

خیلی وقت بود یه داستان قشنگ نخونده بودم

کار ندارم واقعی بود یا نه ولی قشنگ بود 👍

1 ❤️

896827
2022-09-25 01:10:41 +0330 +0330

تا اونجا خوندم‌ک‌گفتی تو کس بریزه آدم حالمه میشه
کیرم‌تو نگارشت ، دیگه ننویس

0 ❤️

896828
2022-09-25 01:12:06 +0330 +0330

اونجام دهنت
اسم نمیبرم

1 ❤️

896863
2022-09-25 05:45:23 +0330 +0330

عالی بود❤

0 ❤️

896875
2022-09-25 08:42:46 +0330 +0330

ريدي با اين نوشتنت
حداقل مينويسي دستتو از تو شرتت در بيار اين همه غلط ننويسي

0 ❤️

896888
2022-09-25 09:58:01 +0330 +0330

یاد نوحه زینب زینب افتادم.کاش میخوندی یه چن خط سینه هم بزنیم

0 ❤️

896889
2022-09-25 09:59:20 +0330 +0330

خیلی خوب نوشتی… بهم پیام بده اگه میشه

0 ❤️

896925
2022-09-25 18:02:05 +0330 +0330

خوب بود
چون ویرایش نشده بود لنظرم اومد همین الان دادی و نوشتی
لحنت هم شبیه دخترای سن پایینه
منکه خوشم اومد

1 ❤️

896949
2022-09-26 01:29:31 +0330 +0330

خوش به حال سامان واسه ما که آرزو شده سکس

3 ❤️

897001
2022-09-26 11:57:17 +0330 +0330

داستان واقعی تو شهوانی طرفدار داره و خوب و عالی نوشتی ولی مقدمه نامفهوم و طولانی که انگار عداب وجدان داری و همش جواب سوالایی که ما نپرسیدیم هنوز رو قبل شروع و اول داستتان میگفتی. که واقعا حوصله سربر بود اونم برای مخاطب عجول شهوانی که مطمینم خیلیها. چند خط خوندنو به داستان نرسیده ول کردن و ادامه ندادن حتی به نظرم اگه مستقیم رفته بودی سر داستان حتما داستان اول و رتبه برتر هفته رو میگرفتی. ولی … خسته نباشی در کل از واقعی بودن لدت بردم

در ضمن عذاب وجدان یا کاش ایجا نرفتم با اون دوست نبودم … کونم به گا نمیرفت بهش فکرنکن گدشته ها گذشته و فرق زیادی هم برای ی دختر نداره این مورد. چون همه دحترها حداقل ی بار توسط دوست پسرهاشون راصی به کون دادن میشن که اگه طرف حرفه ایی نباشه و کامل انال نکنه و نتونه لدت به دختربچشونه دیگه اون دختر تا احر عمر امگان نداره به کسی اجازه بده سمت کونش برن حتی جون بده کون نمیده دیگه. ولی اگه بکنش کونکون بلد باشه معتاد کیرش میشی و بعد ی مدت دقیقا عین پارتنرمن که میگه شده احر سکس حتما باید از کونم بکنمش تا بتونه کککامل ارضا شه و تقریبا هرکسی که چند بار از کون بهم داده گفته که از کون فقط ارصا میشم دیگه خخخخخخخخخ ا

0 ❤️

897027
2022-09-26 22:57:32 +0330 +0330

0 ❤️

897033
2022-09-27 00:16:02 +0330 +0330

خیلی عالی بود نوش جونت به به. خوب جایی کونتو استفاده کردی پس. فقط میتونم بگم دم پسره گرم که عالی میکرده شما ها رو هم بگم دم خودت گرم که گذاشتی در آرامش تقتو بزنه عشق کنی خودتم

0 ❤️

897036
2022-09-27 00:49:49 +0330 +0330

بزار یه چیزی زو بگم، من خودم شخصا نقاط مشترک زیادی با اون سامان که گفتی دارم، منم عاشق کون دختر عین تو توی اون سن سال هستم و تا بحال دوسه نفر هم سکس کردم باهاشون، میخوام اینو بگم که تو اون موقع حالی به سامان دادی که عالی بوده، من تا حالا نمیدونستم که دخترا عین تو که سکس کردم دقیقا چه حسی دارن، ازت ممنونم که این داستان و نوشتی و اطلاعات مهمی ازت یاد گرفتم،

0 ❤️

897038
2022-09-27 00:54:40 +0330 +0330

من خیلی لذت بردم از خاطره خوبت اگر نظرها و میبینی خیلی خوشحال میشم که بهم پیام بدی عزیز، اینجا از بس داستان های کسشر و چاخان مینویسن که الان کسی نمیدونه خوندن یه داستان واقعی اونم با این کیفیت چقدر لذت داره پس حق بده که بعضیا درک نکنن و کسشر بگن، به نظر من محشر بود و خیلی خوب حس و حالتو منتقل کردی، یادت نره اگر کامنتم و دیدی حتما بهم پیام بده خیلی دلم میخواد که باهات یکم گپ بزنم زینب جان

0 ❤️