یه روز پنج شنبه از دانشگاه داشتم بر میگشتم خوابگاه حوالی ساعت یک بود اومدم توی ایستگاه مترو …، از قضا خیلی هوس کس کرده بودم، اما نمیخواستم خداییش باز پول بدم واسه جنده که هر کون نشوری از راه میرسه میزنه توش. میخواستم یکی باشه که تر و تمیز باشه و حال کنم باهاش و حداقل پول ندم. طبق معمول در حال رصد کردن اطراف بودم که متوجه خانمی شدم که یه ده متر اونورتر نشسته بود. یه چند باری نگاش کردم اونم متوجه شد و یکی دوبار به هم نگاه کردیم. قطار که رسید اون یکم به سمت من اومد و من هم از همون دری که اون رفت تو وارد شدم. کنار در ایستاده بود و روی زمینو نگاه میکرد و یه گاهی هم گوشیشو چک میکرد. حدود 30 سالش بود و مانتوش معمولی بود. شک داشتم برم تو کارش یا نه! خدایی توی مترو اگه صدای یه زن بلند بشه اونم تو قسمت مردا کون آدمو پاره میکنن.دو سه تا ایستگاه که رد شد یه چند تا مرد دیگه اومدن تو. منم رفتم نزدیک زنه ایستادمو بهش زل زدم. چندتا مردی که بهم نزدیک تر بودن شاید متوجه شده بودن. من اصولا آدم کس خلی نیستم ولی حشر گاییده بود دیگه. دستمو انداختم به میله کناری جایی که زنه تکیه داده بود. این کارم خداییش خیلی ضایع بود. دور و برم رو که نگاه کردم خیلی از مردا و زنا نگاه میکردن. و توی این مدت این زنه که منظور نظر ما بود فقط زیرچشمی حواسش بهم بود. با نوک انگشتم زدم بهش. توجهی نکرد ولی وقتی دوباره زدم برگشت توی صورتم نگاه کرد. خایه کردم یه لحظه. یه لبخند زدم زنه هم یکم خندید. سرمو تکون دادم گفتم آره؟! زنه هم گفت چی آره؟ خم شدم در گوشش گفتم میخوامت! گفتش یعنی چی میخوای منو؟با یه نگاه منو خواستی؟ گفتم چه کنیم دیگه. گفتم وقت داری؟ گفت چی. گفتم یه ساعت وقت داری. گفت واسه چی؟گفتم بدجور میخوامت. یه نگاه کرد پایین به کیربرآمده من توی شلوار و خندید. گفت من دارم میرم شهرستان. دیگه از ایستگاهی که من میخواستم پیاده بشم کلی رد شده بودیم. تا رسیدیم ایستگاه امام خمینی. گفت میای؟ گفتم آره. موقع پیاده شدن تمام جرأتمو جمع کردمو یه لحظه دستمو گذاشتم روی کونش و یکم فشار دادم. توی ایستگاه بهم گفت برو خونت بگیر بخواب. چی میخوای از من وسط ظهری؟ گفتم دیوونم کردی. گفت چی من دیوونت کرده؟گفتم باسنت. خندید گفت آخه من که مانتوم گشاده اگه اون مانتو تنگمو میپوشیدم لابد …گفتم لابد چی؟جواب نداد. گفت من گشنمه. گفتم کجا میخوای بری؟ گفت دارم میرم قم. تا ساعت 6 باید برسم. گفتم بیا یه ساعت کارمونو بکنیم ناهارهم بخوریم بعد برو. گفت نمیتونم اگه زودتر دیده بودمت شاید میومدم. گفتم لااقل شمارتو بده. شمارشو گرفتم اسمش نوشین بود. موقعی که داشت واسم شمارشو توی گوشیم میزد یکم بهم چسبید من آروم از بغل سینشو گرفتم. بعدشم قطار اومدو سوارشد و رفت سمت ترمینال جنوب. بازم موقع سوار شذن با دستم زدم در کونش. واقعاً حماقت بود این حرکتم. توی ایستگاه امام خمینی اونم با این همه دوربین. یک شنبه هفته بعدش بهش پیام دادم که نوشین خانم اومدی تهران؟ با کلی اشاره که من کی ام بالاخره شناخت منو. گفتم کی میتونم ببینمت؟ گفت میخوای چیکار؟ گفتم میخوام باهات بخوابم. گفتش با من بودن خرج داره. گفتم ای کیرم توش که اینو که فکر میکردم آدمه هم جنده از آب دراومد. خلاصه با کیری برافراشته قبول کردیم که بریم خونش و بکنیمش. با خودم گفتم چونه میزنم بهش پول نمیدمو اینا. خونش طرشت بود. یه محله خوف پر از خلافکار. خلاصه رفتیم آدرسش نزدیک اتوبان فضل الله بود قشنگ همسایه اتوبان:) رفتیم در خونش بهش زنگ زدم درو باز کرد گفت بیا طبقه سوم واحد 2. رفتیم بالا لای در باز بود. دیدم یه بچه دو سه ساله داشت بازی میکرد با آجراش. رفتم تو گفتم نوشین. گفت بیا تو. رفتم داخل دیدم یه تخت اونجاس یه مردی اونجا دراز کشیده و یه سرم هم بهش وصله خوابیده بود. دیدم خودش اومد و باهام دست داد. خیلی به خودش رسیده بود و خوشگل شده بود. گفت بیا بریم توی اتاق. گفتم این کیه ؟ گفت شوهرمه. گفتم چشه؟گفت بیخیال. گفتم ناراحت نمیشه. گفت اصلا نمیفهمه بهش آرام بخش زدم.گفتم چشه؟ گفت ام اس داره. یعنی اونجا آب شدم رفتم توی زمین. خداییش ادعای غیرت و اینا ندارم. ولی هرچی تا اون موقع به دل خودم صابون زده بودم واسم زهر شد. کیرمم همونجا خوابید. یهو برگشتم، گفتم نوشین من نمیتونم. گفت بیا واسه من قیصر نشو. روزی دو سه نفر میان. بدونه اینکه بفهمه 100 تومنی که باهاش طی کرده بودم و وقتشو گرفته بودم گذاشتم یه گوشه و برگشتم. از در که اومدم بیرون خیلی بهم فشار اومد چون خیلی به سکس نیاز داشتم و تا دمش اومده بودم. بعد از اونم خیلی وقتا پشیمون شدم حتی که چرا نکردمش!! ولی باز فکر اون مرد مریض که اون گوشه افتاده بود و نوشین که حتما بخاطر شوهرش اینکارو میکرد یه جور واسم تسلی بود.
نوشته: سعید
دمت گرم مردونگی کردی و شورت فرردین رو پوشید هستن همچین افراد چهارتا مثل تو یا چهار آدم خیر باشه هیچ هرزه ای نمیمونه مطهری خوبی خوب گفته که اگه میخوای مملکت خراب نشه دستشویی (کاباره یا فاحشه خونه ها ) رو خراب نکنید هواسمون باشه به کجا میریم
دمت گرم. واقعا کار هر کسی نیست تو اون موقعیت تصمیم درست بگیره. ?
بنظر من سکس با زن شوهردار ته ته نامردیه حتی از سکس با محارم هم بدتره
به راست و دروغ داستان کاری ندارم ولی کاش آدم تو هر کاری حتی سکس آداب دان باشه و مرام داشته باشه
دمت گرم
حتی اگه داستان باشه و فقط از فکرت این چیزا گذشته باشه بسیار عالیه –همینکه فکرهای مسخره درونش نبود خوب بود –کاش مردهایی مثل تو تو جامعه زیاد بودند البته مرد قسمت اخرش منظورمه
درود به شرفت !
خیلی جیگر میخواد که تا دم سوراخ بری ولی توش نکنی و بجاش بری با یه جق خودتو تلیه کنی !
اما جای این داستان ها و خاطرات واقعن اینجا نیست و باید یه جایی ارسال بشه که جاش هست و به گوش مسئولین برسه !
چون در عنوانِ این بخش از سایت نوشته شده " داســتان سکسی " ، نه داستانِ عبرت آموز !
خیلی وقتا پشیمون شدم حتی که چرا نکردمش
این جمله و این احساس رو هم کاملن از مغزت پاک کن .
هیچوقت بخاطرِ مردونیگیت پشیمون نشو .
جدا از اینها کامنتی که خانوم parmis نوشتن جای بسی تامل داره :
ولی از خودت خاستی طریف کنیاااااااا
طریف ؟؟؟؟؟؟
لامصب هیچ رقمه به کلمه ی تعریف شباهت نداره !
تن حافظ و سعدی و بزرگانِ ادبیاتِ ایران توی گور لرزید با این کلمه !
کاری به راستی یا دروغی داستان ندارم اما حداقل اینو میدونم که اینا تفکرات یه جقی نیست درود بر شرفت
خاطره خوبی بود تنها مشکلش اینه که کسی آخرش فحش نداده یکم بخندیم
آفرین به شرافتت - معلومه سر سفره پدر و مادر بزرگ شدی.
تونستی مالی کمکش کن. یا کسایی رو پیدا کن که کمک میکنن به این ادام .
اینجور آدما پناهی ندارن و تو سیاهی این شهر گم شدن.
دمت گرم
خاک تو سرت… کسخل… باید میکردیش از کون هم میکردیش… تو نکردی نفر بعد از تو کرده
دادا یه چی دیگه بگم و برم اونایی که اینجوری به شهوت قلبه میکنن و روی نفسشون پا میذارن اون بزرگوار بالا سری هدایای خاصی براشون مهیا کرده منتظر هدیه خاص الهی باش
سرکار خانم parmis
میدونم خالی میبندی و اشتباه تایپی نبوده !
اشتباه تایپی معمولن در کلماتی پیش میاد که روی کیبور به هم نزدیک هستند !
حرف ت و ط خیلی با هم فاصله دارن رو کیورد ! ? ?
البته عیب نداره
راحت باش !
این جقولو من میشناسم مث سگ دروغ میگه اخرشو اینجوری تموم کرد که فش نشنوه اما تو واقعیت زمانی که توهم این داستانو داشته که تو تخیلش تو مترو با یک نفر دوست بشه اخر تخیل سکس هم داشته برای حق زدن پس فحشش بدید این ولده جق رو .
ای بابا این فردین ها کجان فقط تو افسانه ها میبینیم
چی بگم والا
اصلا تقصیر خودته که انقدر حیزی
چش چرونی نکن خو
بعدشم از قدیم گفتن پوست کیر خودتو بخور خایمالی قصابو نکن
چه ربطی داشت؟؟؟
نمیدونم!!
ツ
گوه خوردی چاقال,اگه تو واقعأ ادم بودی و مردونگی حالیت بود اصلأ این داستانو تعریف نمیکردی و اسم با ادرس خونه اون طرفو نمیدادی.
بد ترین نوع فعل برای بدست اوردن توجه دیگران استفاده از نقاط ضعف اخلاقی احاد مردم است،مثلا همه ی ایرانی ها از منش مردانه و لوتی گری خوششان می اید و شخصی حسرتمند چون تو در محیطی که همه بدنبال کس و کون و کیر میگردند بیاید و با مغز معیوبش قصه ای بنویسد که بن مایه اش به مروت و مردانگی برگردد،طبیعی است،گاف هایی که در متن داده ای را عوام از زیر سبیل دستمریزاد جوانمرد رد کنند و پای هرچیزی بگذارند الا کس گفتن قصگو،همانطور که در ابتدا گفتم این عمل بدترین نوع سو استفاده از اخلاقیات مردمان است،،مردک خونه ای که طرشت باشه و لب اتوبان قاعدتا دیگه نمیتونه توی یکی از محله های طرشت باشه حالا با خلافکار و بی خلافکارش بماند،هرکس یکبار از طرشت توسط شیخ فضل الله عبور کرده باشه خوب میدونه چی میگم،رفتی طبقه سوم واحد دو؟دوطبقه ی اول و دوم مشترکا یک واحد داشتن؟بچه دو ساله جلو در واحد داشته اجر میشمرده؟جدا اجر؟خب میگفتی داشت لنگه کفش میشمرد،اجر از کجات در اومده؟تو صد تومن رو بی اونکه بفهمه گذاشتی ی گوشه ای؟خب الاغ اگه پیداش نکنه چی؟اگه بچه دوساله اش پیداکنه بره باز ی کمپرسی اجر بخره چی؟تو اون روحت ریدم جاکش حسرت ب دل کس ندیده،بچه دوساله راه نمیتونه بره درست،حرف نمیتونه بزنه بعد اجر شمار بوده؟خخخخ کیر اعضا تو دهنت
**بد ترین نوع فعل برای بدست اوردن توجه دیگران استفاده از نقاط ضعف اخلاقی احاد مردم است،مثلا همه ی ایرانی ها از منش مردانه و لوتی گری خوششان می اید و شخصی حسرتمند چون تو در محیطی که همه بدنبال کس و کون و کیر میگردند بیاید و با مغز معیوبش قصه ای بنویسد که بن مایه اش به مروت و مردانگی برگردد،طبیعی است،گاف هایی که در متن داده ای را عوام از زیر سبیل دستمریزاد جوانمرد رد کنند و پای هرچیزی بگذارند الا کس گفتن قصگو،همانطور که در ابتدا گفتم این عمل بدترین نوع سو استفاده از اخلاقیات مردمان است،،مردک خونه ای که طرشت باشه و لب اتوبان قاعدتا دیگه نمیتونه توی یکی از محله های طرشت باشه حالا با خلافکار و بی خلافکارش بماند،هرکس یکبار از طرشت توسط شیخ فضل الله عبور کرده باشه خوب میدونه چی میگم،رفتی طبقه سوم واحد دو؟دوطبقه ی اول و دوم مشترکا یک واحد داشتن؟بچه دو ساله جلو در واحد داشته اجر بازی میکرده؟جدا اجر؟خب میگفتی داشت لنگه کفش میشمرد،اجر از کجات در اومده؟تو صد تومن رو بی اونکه بفهمه گذاشتی ی گوشه ای؟خب الاغ اگه پیداش نکنه چی؟اگه بچه دوساله اش پیداکنه بره باز ی کمپرسی اجر بخره چی؟تو اون روحت ریدم جاکش حسرت ب دل کس ندیده،بچه دوساله راه نمیتونه بره درست،حرف نمیتونه بزنه بعد اجر شمار بوده؟خخخخ کیر اعضا تو دهنت
**
کلاغ سفید،
اگر تعریف را طعریف نوشته بودند قابل بحث بود،اما طریف را بارها در کنار واژه هایی مثل کصافط،دخدر،بی شوعور وعظیضم،عذیظی بکار برده ایم و بکار برده شده و اصلن اتفاق عجیب و "تامل"برانگیزی با توجه به قابل تامل گفتن شما ، نبود،خاستی بجای خواستی،طریف بجای تعریف،کنیا بجای کنی ها،یک جمله ی ساده و مختصر شده که در متون محاوره مخصوصن در روی کیبورد ها بسیار دیده شده و تاملی را محتاج نیست
دمت گرم همین مردانگی یک جائی تو زندگی به دادت میرسه اون وقتی که از همه ناامید بودی مثل یک معجزه میاد توزندگیت و کمکت میکنه ،هیچ وقت تو خیال ورویا هم پشیمان نباش از این کاری که کردی
بابا قیصر خان… فردین!!!
(: از شوخی گذشته اگه داستانت واقعیه ایول به ولت.
خوب بود.
طبقه سوم ، واحد دوم
مگه میشه
چجوری آخه
حتما واحد اولش توی دو طبقه بوده
تو رو مقایسه کردم با اینایی که با تهدید زن مردمو میکنن. تو فرشته ای اونا زباله
آفرین.اگه ادم قراره سکس داشته باشه و لدت ببره بهتره اصولی و خوب اینکارو کنه ن مثه کثافت بازی اینطوری
کیرم تو کس خار کسایی که باعث فقر و بدبختی این ملت شدن، کس خار یکی یکیشون