سلام،حامدم ومتاهل،تویه جای مهم کارمیکنم وخیلیها دوست دارن براشون کاری انجام بدم.یه خانمی بودبنام رویا که به کرات باهاش رابطه داشتم.اون دوستی داشت بنام ماندانا که شوهر و دو بچه داشت.شوهرمانداناازنظرروحی خیلی اونواذیت میکرد تاجائیکه ماندانا از هرچه مرد متنفربود.ازطریق رویا خواست یه جوری طلاقش بگیرم.منم گفتم اول بایدبا ماندانا صحبت کنم بعددنبال کارطلاقش باشم.مدتی تلفنی صحبت کردیم وهروقت سرصحبت مشکلات جنسی باشوهرش بازمیکردم به نوعی تماس تمام میکرد.ازطریق رویا پیغام دادم که حاضره با من دوست بشه که ماندانا شدیدا" ردکرد.البته رویا هم بمن گفته بودکه ماندانا اهل این حرفها نیست.به رویا گفتم ازش اجازه بگیر لای پاشو بخورم گفت نه.منم گفتم مزد کارمن چی میشه گفت یه هدیه برام میگیره.خلاصه هیچ نتیجه ای نگرفتم.البته راضی بودخرج یک زن هرزه بده تاحال کنم .منم گفتم فقط ترا میخام.بالاخره یه جورایی راضی شدبعدطلاق صیغه بشه.
یه روزنقشه کشیدم به رویا گفتم اونو بیاره خونه بابام تاحداقل یه بار اونو ببینم و با گائیدن رویا روش باز بشه. آومد.دست دادیم به چشمم خیلی قشنگ اومد.وسط گائیدن رویا بهش گفتم لخت برو بیرون تاماندانا ترا ببینه و براش عادی بشه.بازم جواب نداد.بالاخره تصمیم گرفتیم ارتباط تلفنی داشته باشیم.تا اینکه شوهرش سفرتفریحی رفت خارج ازکشور و اونم کارطلاقشو شروع کرد ومن هم پیگیرکارش بودم.چندباربیرون قرارگذاشتیم وهمدیگردیدییم.رویاحسادت میکردولی ما از رویا پنهان میکردیم. تا اینکه یه روز ماندانا زنگ زد گفت فردا بیاخونه ما.تافردا من ازاشتیاق مرده بودم.فردارفتم سرقرار.زنگ زدم گفت بیا کوچه وتکزنگ بزن من میام کوچه وترا میارم خونه.همینجورشد.رفتم خونه شون قدیمی بودوویلایی.دست دادم ونشستم.یه لباس تنگ راحتی یکسره پوشید.بندکرست وشرتش کاملا مشخص بود.دولا شدبرام چایی بیاره چاک سینه اش مشخص.دلدل میزدم کی بکنمش.کلی صحبت کردیم بعدبهش گفتم بیا پیشم بشین.نیومد.باخودم گفتم منظورش پس چیه .خونه اش خالی منودعوت میکنه لباس تحریک کننده میپوشه بعدشم حاضرنیست کنارم بشینه.دیدم زیادموندن اونم توخونه اون ونکردن.نگران شدم وازخونه شون اومدم بیرون.
البته بااین کاراعتماداوروکاملا" جلب کردم.فرداش زنگ زد گفت همدیگه ببینیم.منم گفتم بریم خونه ما.سرقرار گرفتم ورفتیم خونه ما.روی مبل سه نفره نشست منم کنارش بافاصله.ازهرجا صحبت کردیم بهش گفتم توبه شوهرت وفاداری ولی شوهرت چی؟کلی اذیتت میکنه الانم خارج کشور.حالاکه دادخواست طلاق دادی عملا"جداشدی و… .
ناگهان دیدم بلندشد وگردنم بوسیدمنم ازخداخواسته.صورتشو لبوبوسیدم وبغلش کردم.بعدکلی بوسیدن دستاموآروم بردم سرسینه اش ازروی لباس.کلی مالیدم وشکمش وکمرش.دیدم راه میاد دستموازیقه اش بردم داخل سینه اش ومالوندم بعدکلی مالوندم بهش گفتم پیراهنت میکنی واونم ابرازتمایل کرد.لباسشوباسوتین درآوردم سینه اش خوردم.توخوردن سینه اش دستموبردم سمت شلوارش وازرو ی شلوارکسشو ملوندم دیدم عکس العمل منفی نداره.دستمو اززیرشلواربازحمت دادم روکسش نرمی کسش احساس کردم.وای داشتم میمردم دکمه شلوارشو بازکردم وشلوارازپاش درآوردم.یواش یواش سرموبردم سمت شورتش وازروی شورت کسش بوکردم.اونم هوسی شد.ازکنارشورتش کسش درآوردم بوسیدم.اونم همکاری میکردتااینکه شورتش کامل درآوردم و روهمون مبل کسش میخوردم.بهش گفتم مانداناجون گردنم دردگرفت(دروغم نگفتم اون رومبل منم پایین مبل کس میخوردم)حاضری رو زمین درازبکشی.ماندانا هم قبول کردوروزمین درازکشید.وای باورم نشد ماندانایی که3سال دنبالش دویدم حالا روبرومن لخت خوابیده.آنقدرکسش خوردم تا اینکه نزدیک بودازحال برم.نشستم وسط پاهاش وسرکیرمو به کس نازش مالوندم ولب شکاف کس نازش گذاشتم.بعدبه ماندانا گفتم:مانداناجون اجازه میدی بذارم توکست.اونم سرش به نشانه رضایت تکون داد.منم کیرمو گذاشتم توکس ماندانا.وای چه زیبا.تاته کسش رفت.افتادم روش.صورتم روصورتش وکیرم داخل کسش.ماندانا پاکدامن من الان زیرمنه بعد3سال دوندگی.باورم نمشد…
تانگاش کردم گفتم ماندانا.نگام کرد وتونگاش آبم اومد ومنم همش خالی کردم توکسش.
بعدبلندشدخودش وخودم تمیزکرد.احساس کردم چنان پشیمان هم نیست.چون فکرمیکردطلاقش درست میشه وگناهی نکرد.الان حدوددوسال ونیم که باهاش رابطه دارم.قسمتهای بعدی داستان رابعدا"دنبال کنید.
نوشته: حامد
داستان اصلا جذاب نبود خیلی آبکی بود تازه هم خودت خیانت کردی و هم یکی دیگه رو وادار به این کار کردی تا حالا به این موضوع فکر کردی وقتی داری به زنت خیانت میکنی امکان داره اونم همین کار رو کنه ؟
اسم داستانتو بر اساس چي انتخاب كردي جقول بقول؟
نمرديم ومعني پاكدامني رو هم فهميديم!!!
خوشم نيومد ،چرا سطح داستانا اينقد پائينه؟!
داويچكا كجايى كه يادت بخير :-(
داستانت خیلی چرت بود پر از غلط املایی و نگارشی…حالم از اینجور آدما بهم میخوره که تا یه زن مطلقه یا در حال متارکه رو میبینن یاد زیرشکمشون میوفتن!!
بی وجدان…امیدوارم به خودت خیانت بشه
بقولا نمردیم ومعنی پاکدامنی را هم فهمیدیم. آبم تو نگاش اومد دیگه چه صیغه ایه.جلوش دوستش رو کردی که براش عادی بشه . یعنی چی .فکر کنم ا.ن جای مهم که کار می کنی جنده خونه باشه . مشتری برا خواهر ومادرت جور میکنی.
خیانت ! به قول ساینا جونم منتظر باش تا سرت بیاد
داستانتم چرت بود چه افتخاریم میکنه میمون
ماندانا پاک دامنه
آره دادا منظورتو فهمیدم اساس الان واسه بقیه توضیح میدم چرا ماندانا پاک دامنه:
ببینین دوستان این داستان یه گره افکنی مدرن داخلش پنهان بوده و اون گذشت زمانه که شما در آخر داستان می فهمید 3 سال از تصمیم کثیف قهرمان داستان میگذره تا به مقصودش برسه حساب کن ماندانا سه سال تونسته مقاومت منه سه سال آزگار
درسته که میدونسته رویا با قهرمان ما سکس داره و با این حال به اونجا میره و با اینکه قهرمان ما کلی تلاش کرده بازم به راه نیومده این یعنی پاکدامنی یک نفر؟؟؟ جون هر کی دوس داری بیراه میگم اما اون قسمتی که ماندانا خیانت میکنه دادا من احتمال میدم این عقده های فرو خفته قهرمان ما سرباز کرده و اون تصور کرده که به همین راحتی و خوشمزگی ماندانا رو کرده واسه همین خودش که میدونسته نکرده اسم داستانو گذاشته
ماندانای پاکدامن
بحث خیانتش کلا به کنار ولی تو یه عقده ای کاملی یعنی همه افتخار زندگیت اینه دختری که بهت پا نمیدادو کردی خاک تو سرت
من یه جای مهم کار میکنم؟:O ریدم تو جای مهمی که تورو با این مغز فندقی و این نگارش ضعیف توش راه دادن!!!
احتمال اینکه جای مهمی کار کنی وجود داره ولی 1٪ هم احتمال نداره خودت آدم مهمی باشی به چند دلیل .
من جايزه رو ميدم. يه كير كلفت واسه نفر اول. يه نيمه كلفت واسه دوم. يه خركير هم واسه بهار جون. بهار پيام خصوصي بده تا جايزتو بدم
گنجينه عزيزوفري151عزيز
دستتون درد نكنه
عالي بود ،واقعا نكاتي كه بهش اشاره كردين ريز و موشكافانه بود ;-) مرسي :-)
خیال نکن داستان نوشتی همه واست کف میزنن هورا میکشن که جایزه ادبی امسال مال تو نه اقا توی این داستان که تخیلی بیش نبود عمق شخصیت کثیف خودتو نشون دادی و خودت با دستای خودت لجن مالش کردی
چرا بعضی از ما مردا اینقدر کثیف تشریف دارند حالم داره از داستانای خیانت بهم می خوره
L) L) L) L) L) L) L)
{سلام،حامدم ومتاهل}و{یه خانمی بودبنام رویا که به کرات باهاش رابطه داشتم.} گفتی که بگی خیانتکاری
{تویه جای مهم کارمیکنم وخیلیها دوست دارن براشون کاری انجام بدم}که بگی فرصت طلب خود شیفته ای
{به رویا گفتم ازش اجازه بگیر لای پاشو بخورم } یه کثافتی
{یه روزنقشه کشیدم به رویا گفتم اونو بیاره خونه بابام تاحداقل یه بار اونو ببینم و با گائیدن رویا روش باز بشه} یه اشغال به تمام معنا
{چندباربیرون قرارگذاشتیم وهمدیگردیدییم.رویاحسادت میکردولی ما از رویا پنهان میکردیم}حرومزاده ای
{وسط گائیدن رویا بهش گفتم لخت برو بیرون تاماندانا ترا ببینه و براش عادی بشه} یه کودن بیشعوری
{دیدم زیادموندن اونم توخونه اون ونکردن}یه بی عرضهء چولمنگه خرفتی
{بهش گفتم توبه شوهرت وفاداری ولی شوهرت چی؟کلی اذیتت میکنه الانم خارج کشور.حالاکه دادخواست طلاق دادی عملا"جداشدی و… }بی ناموسی
{وازرو ی شلوارکسشو ملوندم }{وتونگاش آبم اومد }بیسواد احمقی
{وازروی شورت کسش بوکردم.اونم هوسی شد}{ازکنارشورتش کسشو دراوردم }دروغگویی :D
يعنى خاک عالم بر سر کسى که با اين طرز فکر زندگى ميکنه.ادم وقتى تو سن کمه به فکر سکس با هر کسى رو ميکنه اما به مرور زمان وقتى بزرگ ميشه مخصوصا وقتى ديگه ازدواج ميکنه ديگه زياد خودشو درگير اين جور مسائل نميکنه.
ببين تو ديگه چه حيونى هستى!
فقط دعا ميکنم اين جور حيوانات انسان نما رو ناموسشونو جلوى چشمشون به بدترین صورت،توسط کثيفترين کسا گايده بشن تا بفهمن اين جور کارا چه به حال آدم مياره.
من مثل این در و دیوونه ها نمی خوام قضاوت کنم راجع به شخصیتت که اصلا موضوع بحث ما نیست.
داستانت اگر صرفا یک خاطره بود جالب و به نظرم شرایط خیلی سکسی داشت اما اگر می خواستی داستانی باشه باید یه فاکتورایی رو بهش اضافه می کردی. در ژانر خودش 4 می گیره. خوب بود ممنون
برو کیرم تو کس خواهر و مادرت برو جلقتو بزن خواهر ننه کسه
1-داستان کس شعر محض بود
2- بازم خطاب به عشق و نفرت کونی: کسکش یه بار دیگه اینجوری نقد کنی میکنمتااااااااا. کودن مگه داری رمان شکسپیر رو نقد میکنی؟
اول كه اگه جا مهم باشي همين امثال تو ريدن تو اين مملكت كه از خودت كيري تر هست " بعدشم كير من از ماندانايي كه گفتي پاك دامن تره…
بدبخت، داستانت كه توهمات جقه اما خيانت جزو كثيف ترين كاراست! زنا زاده عمه ننه !
حالم از اين جور داستانا كه مرد رفته با زن شوهر دار حال كرده بهم ميخوره! ريدم تو داستانت