شب بیادموندنی برای من (۱)

1401/12/10

سلام به تموم بچه های سکسی هم دخترای داف و خوشگل و هم پسر های سکسی و جذاب سایت شهوانی
یه مقدمه میگم و میرم سر تعریف  خاطره ام امیدوارم که بچسبه بهتون هم ارضاشید هم اینکه من خالی شم 😁خخ من اسامی رو عوض کردم و این داستان یه خاطرس که اتفاق افتاده توی دی ماه ۱۴۰۰ هم تلخ و هم شیرین و جذاب امیدوارم از خوندنش لذت ببرین و اینکه اگه خوشتون اومد لایک کنین و دل گرمی بدید واسه اینکه باز داستان خاطره هام رو بنویسم و اینکه این داستان طولانیه و قراره توی ۵ قسمت نوشته بشه اگه دیدم استقبال کردید ادامه میدم امیدوارم خوشتون بیاد ❤🌹

انیتا بلند شو ،بلندشو ببینم خرس گنده چقدر میخوابی
مامان تورو خدا بزار بخوابم اذیتم نکن .
گفتم بلند شو ببینم ، برو پایین صورتتو بشور بسه هرچی خوابیدی
با بی حالی بلند شدم و به زمین و زمان بد بی راه میگفتم یه سوال چرا این قدر خواب میچسبه اونم بعد یه شب لذت بخش ؟؟!!!
اگه کسی میدونه بگه تو کامنت ها بنویسید چرا .
به نظر خودم ما ادما کلا حالتمون اینه که دنبال عشق و حال باشیم خدا برکت بده به من اخه میدونین من ۲۴ ساعت  رو که ولم کنن یا دلم میخاد سکس کنم اونم با مردای متعدد اخه ۱ نفر بسم نیس خخ یا مشروب بخورم

برگردیم سر داستان من خوابم میومد و مامان مگه میزاشت ادم بخوابه، وقتی میرفت رو مخت دیگه ول کن نبود ، من بدجور خسته بودم خسته بهترین شب زندگیم که دیشب بود .
بعد یه شب طولانی با دوستام و یه سکس فوق العاده عالی، این قدر خسته بودم که دارشتم پاره میشدم از بی خوابی و خوابم میومد ولی مامان ول کن من نبود.
با نهایت بی حالی و بی حوصلگی و کوفتگی بدنم ،بلد شدم و یه خمیازه کشیدم و راه افتادم سمت توالت صورتمو شستم ،مسواکمو زدم و اومدم بیرون، قبل از اینکه از اتاقم برم بیرون و برم پایین واسه صبحونه ،توی اینه یه نگاهی به خودم انداختم، واقعا هرکی منو میدید با اون حالم و سیاهی های روی بدنم بی برو برگرد میفهمید من چه دیشب چه کارا و چه جندگی هایی که نکردم ، لبام کبود شده بود گردنم سیاه شده بود کمرم قرمز نزدیک ۱۰ ۱۲ جای کمرم جای گاز های وحشیانه دوس پسرم بود سینه هامم که هم نوکشون هم بالای سینه هام کبود شده بود ،کلا یه جای کبود نشده دیگه نداشتم در اتاقو قفل کردم و لباس هامو دراوردم جلوی میز ارایشم که سمت راستم یه کمد چرخشی بود که پایینش کشویی وسطش چرخشی و بالاش اینه بود سمت چپمم که یه کمد لباسی که که از وسط نصف شده بود و درش اینه ای بود رفتم روبه روی اینه قدی وایسادم شروع کردم یا ارایش کردن هم کبودی لبام هم گردنمو از بین ببرم و تا حدودی موفق شدم ،از بین لباسام یه شرت سفید و یه سوتین سفید اسفنجی برداشتم و پوشیدم یه پیرهن بدون استین سفید پوشیدم با یه شلوار راحتی ابی و یه ژاکت یقه اسکی نیلی یه ۲ تیکه اس بود پوشیدم با صندل هام کلی ارایش کردم و اومدم از اتاق بیرون.
همینطور که از پله ها پایین میرفتم از ذوق سکته کردم بابام اومده بود ،
بعد چند ماه دوری اومده بود خونه ، از خانوادم یه توضیحی بدم و برگردم سر داستان (پدر من تاجره یه تاجر موفق لباس و ماشین خارجی و اجناسی که بشه تو بازار بفروشه و درصد سود بالایی داشته باشه رو خرید وفروش میکنه  پدرم یه مرد میان سال، حدود ۵۰ سالشه و اسمش سهراب مادرمم یه زن ۴۶ ساله به اسم نازنین
من متولد ۱۳۷۰ فرزند ارشد اقا سهراب و نازنین خانوم اندام من زیاد بزرگ نیس که بگم من دافم زیادم کوچیک نیست که بگم زشتم این قدری هستم که هرکسی ارزوش باشه باهام باشه 😐اینطوریم منو نگاه نکنین ، مطمئنم الان میگین این خیلی خود شیفتس ولی اینطور نیس همه که نمیگن ماست من ترشه اگه من گفتم واسه اینکه چشم نزنین 😝😐😁
بگذریم از اندامم بگم من سینه های ۷۵ سفتی دارم دارن میشن ۸۰ همیشه میگفتن یه سینه ۷۵ سفت بهتراز یه سینه ۸۵ شله یه کس دارم اندازه این کولوچه نادیا که هرچی میخوری باید ۲ لیتر اب روش بخوری بره پایین کس منو هم باید با کولوچه نادی بخوری از بس ترشحاتش زیاده لامصب ،نخندید دارم جدی صحبت میکنم 🤦‍♀️
بدنم به خاطر ورزش رو فرمه اگه شکمم رو تو کادر نیارید اونم مربی کونیم خانوم یغمایی برام نوشته که تا ۲ الی ۳ ماه دیگه okشه ولی هموز تحویلم نداده
بریم سر داستان خودمون
من رفتم پایین و پریدم تو بغل بابا و بوس بارونش کردم مادرم گفت نمیخای منو بوس کنی؟!🥺 فقط باباتو بوس میکنی خندیدم و رفتم مادرمو هم بوسیدم و بینشون نشستم صبحونه رو که خوردیم با ناز و عشوه میخواستم خواهر بابامو بگام ما دخترا عاشق بابا مونیم مخصوصا خواهرش اینقدر واسه گاییدن خوبه 😁حالا میپرسید چرا؟!

الان بهتون میگم دلیلش مشخصه بابات وقتی اصفهانی باشه و بعد یه سفرکاری و طولانی اومده باشه خونه، خب اولین کاری که میکنی چیه اینکه کارتشو با عشوه ازش میگیری و از بس خرید میکنی و پیامک خرید برا گوشی بابات میفرستی که مادر بزرگت گاییده شه 🤦‍♀️
منم همین کارو کردم به عبارت خودمونی از بس کارت کشیدم خواهر بابامو گاییدم 🤦‍♀️
شب با کلی خرید اومدم خونه بابام کارت رو ازم گرفت و گفت تا ماه بعدی کارت جایی نیست پدر منو دراوردی بسه و با قهر رفت بخوابه رفتم توی گوشی و شروع کردم فیلم سوپر دیدن
یه پیام از ارمین اومد رو گوشیم:
+سلام اناهیتا
_سلام ارمین خوبی
+به خوبیت سکسی خانوم خوبی جنده خانوم
_خوبم وحشی هنوز درد میکنه بدنم
+کجایی خخ دلم هواتو کرده
_خونم ارمین
+بپوش میخام بیام دنبالت
_باش تا نیمساعت دیگه امادم

وقتی اماده شدم ارمین زنگم زد و به مامان گفتم که با ارمین میخام برم دور دور ،مادرمم گفت مواظب باشم بعد خدافظی رفتیم توی یه رستوران یه شام خوردیم همین طور که داشتم شامم رو مزه مزه میکردم
یاد اتفاقای دیشب افتادم

دیشب یکی از بهترین و لذت بخش ترین اتفاقات زندگیم بود من  از کوچیکی خیلی سکس داشتم با مردای زیادی که اونو بعدا میگم من دیشب خیلی خیلی خسته بودم و حوصله هیچی نداشتم دیشب  تلفنم رو برداشتم و زنگ زدم به ارمین و گفتم که دلم میخاد بریم دور دور یکم حال و هوام عوض شه اونم موافقت کرد و سریع اومد دنبالم رفتیم یه رستوران و من داشتم به موسیقی زنده نگاه میکردم که اوردگیره اومد سفارش گرفت سرمو گذاشتم رو شونه ارمین و بهش گفتم :
+عشقم دلم گرفته 
_قربون دلت چرا؟؟؟
+نمیدونم ارمین ولی وجودت بهم ارامش میده
گونشو بوسیدم و بغلش کردم
_ارمینم نگام کرد و خندید و گفت زشته شامو بخوریم و بریم خونه من
موافقت کردم بعد شام رفتیم خونه ارمین ارمین گوشیشو برداشت زنگ زد ابراهیم گفت مشروب براش بیاره یکم صحبت کردن و قطع کرد حدود ۱ ساعت بعدش که تازه ساعت ۸ شب بود ابراهیم با یه شیشه پلمپ مشروب اومد یه شیشه ویسکی اصل ،ارمینم ابراهیمو دعوت کرد که ۳ تایی بخوریم
من سفره انداختم همه نو مزه اوردم ارمین ساقی شد این قدر سبک سنگین واسه من ریخت که من افتادم مست شدم ابراهیمم مست بود ارمینم همینطور
تو بغل ارمین لش کردم و ازش لب میگرفتم ارمین بهم گوش زد کرد که ابراهیم اینجاس و مراعات کنم ولی من گوش نکردم از ابراهیم عذر خواهی کردم و ارمین رو بردم تو اتاق باهاش سکس کردم من از اون شب تا یه جاهاییشو یادمه از یه جاهایی به بعد مجهول میشه اینارو هم ارمین گفت خیلیاشو وگرن من این قدر مست بودم که فقط نیم ساعت اول رو به یاد دارم
بگذریم یادمه وقتی رفتیم توی اتاق رامین منو چسبوند به دیوار اتاقش و منو میخورد لبامو‌گردنمو بعد یه لب طولانی پریدم تو بغلش منو برد رو تخت خواب و افتاد روم لباسمو دراورد و شلوارمم باز کرد از روی سوتین سینه هامو چنگ میکرد و میخورد بالای سینه هامو، سوتینمو دراورد و بعد اینکه حسابی سینه هامو خورد رفت سراغ بهشتم و از روی شرت لامبادام کسمو میخورد دیوونه شده بودم الانم دارم خودارضایی میکنم دلم کیر میخاد اگه بددارم مینویسم تقصیر شماس که نمیای منو بکنین 😍😘 بگذریم کسمو جوری داشت میخورد که من داشتم روانی میشدم و تو ابرا بودم و بدجور ناله میکردم که یهو ابراهیم یهویی بدون اینکه در بزنه اومد تو اتاق من لخت مادر زاد بودم و ارمینم شلوار فقط پاش بود ارمین گفت چی میخای ابراهیم ؟؟!!
ابراهیم گفت میشه یکم اروم تر صدا کنین بچه مجرد نشسته تو خونه و خندید که ارمین یه بالشت به سمت در پرت کرد و گفت بزار بیام بیرون بهت میگم
ابراهیم گفت خوش به حالت که انیتا دوس دخترته خندم گرفت و گفتم نظر لطفته یهو نگام افتاد به شلوارش دیدم اقا شق کرده ارمینم متوجه شد و گفت ابراهیم برو بیرون بسه این فرق میکنه هرچی قبلا ۲ نفره کردیم این یکی رو من قصد ازدواج دارم باهاش برو منو اذیت نکن موزمار
ابراهیم گفت عه زنداداشمونه ارمین عصبانی شد که ابراهیم خندید و از تو اتاق در رفت من بیهوش شدم دیگه چیزی یادم نبود تااینگه ارمین گفت من رفتم بیرون که لوبریکانت بیارم دیدم خوابت برده اومدم و شروع کردم مالیدنت که دیدم اصلا تو باغ نیستی گفت ژل زدم به کیرم و کست و داشتم تو کست تلمبه میزدم که ابراهیم اومد
دیدم فایده نداره اومدم لباس بپوشم که تو بیدار شدی گفتی کجا داری میری ارمین که بهت گفتم ابراهیم نمیزاره بیشور بازی و لاشی بازی داره درمیاره حسم داره میپره
منم از رو مستی گفته بودم خب لابد میخاد بگه منم میخام منم که عاشق تریسامم  ابراهیمم که داداش و رفیقته خب مشکل چیه بگو بیاد ارمین گفت اینو گفتی و دوباره بیهوش شدی من یادم میاد وقتی دوباره به هوش اومدم دیدم بدنم تیر میکشه گردنم کبوده سینه هام کبوده کسم و کونم بدجور درد میکنه و منی از کس و کونم میریزه و ارمین لخت بغلم کرده و تو بغل هم خوابیده بودیم 😍😍
وقتی توی رستوران غذامو مزه مزه میکردم ذهنم درگیر اتفاقات دیشب بود دیشب چیشده بود چرا هیچی یادم نمیاد به جز اون یه تیکه ارمینم که از تعریف کردن جزئیات دیشب فراریه و فقط با یه کلمه خوب بود جمعش میکنه
داشتم با خودم کلنجار میرفتم و توخودم بودم که …
+الووو اناهیتا هوی
_چته روانی چیه ترسیدم.😕😒
+۱ ساعته دارم صدات میزنم کجایی ؟؟؟!!😐
_توفکر بودم 🥺🥺
+بغض نکن تو فکر چی ؟!
_دیشب چیشد چرا من چیزی از اخر شب یادم‌نمیاد چرا بدنم این قدر کبوده ؟؟؟!!!
+هیچی چیز خاصی نشد
_ارمین میدونی اعصابمو یا بگو یا من میرم عه هی میپیچونی
+میخای همه جزئیات رو بدونی
_اره میخام بگو ببینم چیشده
+اگه حتی باعث جداییمون بشه بازم میخای بدونی

چشامواسه یه لحظه از حدقه زد بیرون داشت چی میگی این روانی چی میگفت ؟!حرف از جدایی اکنم بابت دیشب ؟!هنگ کرده بودم با بغض چشایی پر از اشک توی رستوران نگاهش کردم و گفتم
♤چرا این حرفو زدی
☆چون اتفاقاتی دیشب افتاد که نمیتونم بهت بگم دیشب میخاستم بکشمت میدونی ؟!
♤ ارمین چی داری میگی ؟؟!!!
☆ انیتا خانوم نورایی دیشب ابراهیم همه چیزایی که مربوط به تو میشه رو گفت نمیدونم این داستانا و رمانایی که از تو واسم تعریف کرد حقیقت دارن یا نه ولی میدونم همه گذشتت نیستن .
انیتا مگه من و تو قرار نزاشتیم از هم چیزی پنهون نکنیم و از اعتماد هم سواستفاده نکنیم
♤تو چشای ارمین نگاه کردم بغضم شکست و تبدیل به گریه شد این حرفاشو نمیفهمیدم انگار یه پک کوبیدن تو سرم سرم کاملا بنگ بود دیگه صدایی نمیشنیدم اشک میریختم حالم واقعا بد بود خنده هام یهو با این حرفای ارمین باعث شده بود محو بشه و به جاش ترس و ناراحتی و بغض جاشو بگیره ارمین دستشو گذاشت زیر چونم و سرمو اورد بالا و تو چشام نگاه کرد سعی کردم چشامو ازش بدزدم با اون دستش محکم صورتمو نگه داشت و گفت بهش خیره شم با اکراه به چشاش با چشای خیسم نگاه کردم یه لبخندی زد و گفت تصمیمتو بگیر تعریف کنم و بعدش جداشیم یا بزارم همینطوری بگذره ولی مطمئن باش دیگه مثل سابق نمیتونم باهات باشم
سرمو اوردم پایین و پیش خودم گفتم :
گذشتمو فهمیده تا کجاشو فهمیده اگه فیلم ها رو دیده باشه بیچاره میشم ترس شدیدی تو دلم شکل گرفت با چشمای پرم بهش رو کردم گفتم :
♤ چیزی نمیتونم بگم الان من باید یکم هوابخورم میشه برم ؟!
ارمین با سر موافقت خودشو نشون داد و بلند شدم وسایلم رو جمع کردم و با گریه تو خیابون چهارباغ قدم میزدم این قدر گریه کردم که دیگه نفسم بالا نمیومد
دلم سیگار میخاست ،رفتم و ۲ تا نخ مالبورو گرفتم بغل کافه لوفا نشستم کشیدم نخ اول که تموم شد نخ دوم رو روشن کردم الناز رو دیدم
بعداحوال پرسی مفصل دیدم از عشقش تعریف میکنه و وقتی دستشو دراز کرد و دست عشقش رو گرفت چشام سیاه شد نمیتونستم باور کنم دیگه ،نمیشد واقعا نمیشد تحمل این همه بدبیاری رو دیگه نداشتم از زور استرس چشام سیاه شد و خوردم زمین حس کردم دنیا رو سرم داره اوار میشه
الناز دوست ۱۴ سالم بود و عشقش ابراهیم مطمئن شدم که هرچی اتیشه از گور ابراهیم و مخصوصا الناز بلند میشه ولی چرا من من که پدر کشتگی با کسی نداشتم که الان این ۲ تا داشتن باعث سردی رابطه من و ارمین میشدن

امیدوارم دوست داشته باشین میدونم یکم ضعیف عمل کردم و از این بابت عذر میخام شما دوستان که خودتون یه پا استاد داستان نویسی هستین کمک کنین که بتونم بار بعدی بهتر بنویسم مشکلاتمو اگه بدون فوش بگید ممنون میشم 😊😊😊😍😍😍هرچند فوش هم بدید دوس دارم 🤣😂

نوشته: عشق سیاه و سفید


👍 2
👎 14
23901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

917086
2023-03-01 01:52:13 +0330 +0330

چون به من سلام ندادی نمیخونم 😁
البته دلیل اصلی اینه که از داستانهای بی غیرتی متنفرم.
دفعه بعد به ما معمولی ها هم سلام بده 😂

0 ❤️

917088
2023-03-01 01:57:53 +0330 +0330

کم کص وشعر بنویس خواستی یه خاطره تعریف کنی ها تومار نوشتی

1 ❤️

917101
2023-03-01 02:42:16 +0330 +0330

وسط خاطره سکسی زیاد نمک پروندی فکرکنم دیشب بجای کیر خیارشور ساک زدی جنده خانوم ننویس بقیشو

0 ❤️

917102
2023-03-01 02:46:30 +0330 +0330

بعدشم جنده خانوم تو ک میگی هیچی یادت نمونده پس چرا اسم کصتانتو نوشتی شب بیادموندنی برای من

1 ❤️

917175
2023-03-01 16:47:58 +0330 +0330

جواب اون سوالت که گفتی کامنت کنیم ، رنجه . تو در رنجی و باید فکری براش بکنی. در مورد داستانت هم باید بگم داستانت با گفت و گو شروع میشه و برای گفت گو یا خط تیره میگذارن یا اسم کسی که داره دیالوگ میکنه . استعداد نوشتن رو داری اما باید کمی اطلاعات در مورد داستان نویسی پیدا کنی . داستانت موجز نیست و حشو و زوائد زیاد داره . موضوع اصلی هم به نظرم وسط این حواشی گم شده و باعث شده اون چیزی که تو میخواستی بگی رو مخاطب درست درک نکنه . بیشتر انگار یک خاطره گویی معمولیه

1 ❤️

917181
2023-03-01 17:53:32 +0330 +0330

ننویس حیف وقت کیر تو کون ادمین با خودش اراجیفی که اپلود میکنه

0 ❤️

917286
2023-03-02 09:04:18 +0330 +0330

سلام به تموم بچه هایی گه زیر داستانم کاپنت گذاشتین
خب من داستان اولمه و اینکه نمیدونستم باید چیکار کنم تا جایی که میتونستم سعی کردم هم خاطرمو تعریف کنم هم باعث بشه شما خوشتون بیاد ولی چون بار اولمه خراب کردم
اگه راهنماییم کنین ممنون میشم چون به هر حال ادم اشتباه داره
و پیرو صحبت های اون دوست عزیز ulisses چشم ممنون واقعا سعی میکنمم از راهنماییاتون استفاده کنم❤🌹

0 ❤️

917390
2023-03-03 02:20:38 +0330 +0330

جووووووون توکه به همه میدی به ماهم بده

0 ❤️