سلام
من سعید40 سال دارم و همسرم ماریا 35 سال
18 ساله ازدواج کردیم
از قبل از ازدواج به این که زن آینده ام با کسی دیگه ای هم سکس کنه فکر می کردم و شهوتی می شدم
ولی روند ازدواجم جوری پیش رفت که با یه زن چادری ازدواج کردم
بلافاصله بعد ازدواجم به یکی از شهرهای نفتی واسه کار رفتم و همسرمو هم با خودم بردم.
اولین کاری که روش انجام دادم و بدون مخالفت انجام شد حذف چادر از پوشش بود
بعد از یکی دو ماه موقع سکس یواش یواش از سکس های فانتزی براش می گفتم و اون هم در اوایل زیاد مخالف بود
ولی کم کم بعضی اوقات که خیلی حشری می شد استقبال می کرد ولی در حالت معمولی شدیدا واکنش نشون می داد
چند سال به همین منوال گذشت تا به شهرمون بازگشتیم
دیگه سر و کله فیس بوک پیدا شده بود
بعد از عضویت خودم دو سه ماهی طول کشید تا راضیش کردم و یک اکانت براش تو فیس باز کردم
بعد هم چند ماهی طول کشید تا چند تا پسر هم هم اد کرد
دیگه طاقتم تموم شده بود با پسوردی که ازش داشتم
به اکانتش سر می زدم بالاخره یکی از پسرا مخش رو زد و بعضی اوقات از سینه ها ش یا مالوندن اونا حرف می زد
اما ماریا جواب نمی داد ولی حذفشم نمی کرد
این شروع خوبی بود دیگه وقتش بود دست به کار بشم
یک اکانت جدید واسه خودم باز کردم و به زنم درخواست دوستی دادم اونم پذیرفت و منهم شروع به ارسال پیام های سکسی در چت خصوصی کردم و در این راه زیاد پیش رفتم تا جایی که اقرار کرد به پیامهام عادت کرده
هرچند جواب نمی داد .زنم خیلی سکسی و شهوتی شده بود تا جایی که در شبانه روز حداقل یک سکس داشتیم
بالاخره ماجرا لو رفت و زنم خیلی ازم ناراحت شد ولی دیگه شهوتش بالا زده بود و نمی تونست بیخیال بشه
سرانجام زمان موعود فرا رسید و زنم در حالت عادی قبول کرد که با مرد دیگه ای سکس کنه.برای اطمینان چند بار دیگه هم ازش پرسیدم و اون رضایت داد.
( ادامه دارد)
نوشته: بیغیرت
خوشم اومد…بسیار زیبابود…ادامه بده…خوب مخشوزدی
شتر گاو پلنگ ، از پهنا تو چیزت ، اخه مجلوق ، تو هنوز زن نگرفتی جندش کردی ، بی شرف ، ننویس ادامش و تهش یه خری میاد زنت و میگاد و میره دیگه ، ننویس
ننویس لطفا عزیزم منم فیس بوک دارم ومیدونم که این قسمت حرفت درسته اما امکان نداره یه زن شهوتش تا جایی بره که باکسی غیر شوهرش بخوابه
ای سوراخ کونت را گایدم کونپاره با این داستانت لاشی
قصه ی ما به سر رسید … کلاغه به خونش ؟؟؟؟؟ نرسید … آفرین عمویی.
خیلی با واقعیت جور نیست. حتی اگر داستان خیالیه باید با واقعیت بخونه. آخه چه جوری انقدر زود قبول کرد به یک مرد غریبه کس بده؟ بهتر بود یک کم داستان رو طولانی تر میکردی.
این عزیزانی که مدام از غیرت و ناموس دم میزنن یا توی ده و شهرهای خیلی کوچک زندگی میکنند یا اصلا تو باغ نیستند و نمیدونند اطرافشون چی میگذره، الان کار به جایی رسیده که زنی اگر بغیر از شوهرش پارتنر دیگه نداشته باشه پیش رفیق هاش سرافکنده است، اونوقت شما دنبال چی میگردی؟
یه سئوال دارم زن وشوهری که توی سکس به خط پایان رسیدن چه اشکالی داره با اطلاع هم تنوعی در اون ایجاد کنند؟ حتما باید مخفیانه این اتفاق بیفته؟
کیرم تو کونشون باور نکنید این حرفا رو یبار یهویی جوگیر نشین خودتون و زنتون و زندگیتونو به فاک عظما بدین…
هرکی از این داستانا مینویسه شک نکنین زن نداره یا حرومزادس
اینکه اختیار زندگی و زنت رو داری باعث نشه فکر کنی اختیار دیگران رو هم داری؟اخرش تو میمونی با نماد جا کش کس کش و ی زن دستمالی شده و در بهترین حالت زندگی خصوصیتون ب گوه کشیده میشه و در حالت های دیگه اسمتون سر زبونا میفته و خواجه شیرازم خبردار میشه و اینجا دیگه ب زندگی خودت تنها نریدی،ب زندگی زنت،توله سگایی که پس انداختین،اقوام درجه یک و و و ،اما تجربه ثابت کرده که ادم دیو ثی مث تو رو فقط باید روش خط کشید،پس کس ن نهه ی خودت و زنت و قسمتهای بعدی کوسشعریاتت
یاد گوشیای قدیمی افتادم که مسیجای طولانی رو دوسه تیکه می کرد.
الان این مسیج بود؟ داستان بود چی بود آخه
فکر کنم بیشتر از فانتزی که گفتی فانتزی داستان دنباله دار داری
تو دو سطر اول یه پارادوکس بزرگ:
خانواده مذهبی که دخترشون هم چادریه، اسم بچشون رو «ماریا» میذارن؟؟
بابا یه کم فکر کنید آخه!!!
کسشعر مطلق