داماد مذهبی (۳)

1401/07/16

...قسمت قبل

یک ماه از تولد گذشته بود. از همون روزی که هرچی تابو بود رو شکوندمو و از هرچی خط قرمز بود رد شدم. ایا پشیمون بودم؟ به هیچ عنوان…
فک میکردم بعد از تولد دیگه همه چی تموم میشه و فراموش میکنیم که چی کار کردیم ولی اینجوری نشد. نه اتوسا گذاشت این اتفاق بیوفته ونه مادرش.
اتوسا که به بهانه کنکورش همیشه پیش من بود، مادرش هم که تو خونه چون تنها میموند زیاد میومد خونه ما تا تنها نمونه .
من تا یه مدت ازشون فرار میکردم بیشتر خودمو داده بودم به کار. سعی میکردم دیر تر بیام خونه. اتوسا هم اونقدر وقت نداشت، درس میخوند و مدرسه میرفت. هفته ای یه بار یا دو هفته ای یبار باهاش سکس میکردم . میرفتیم خونه مادر زن با اتنا و من شبو با اتوسا میخوابیدم تو اتاقش و اتنا تنها تو اتاق خودش البته چند بار اتنا هم خواسته بود بیاد حتی خواهش کرده بود که من زیر بار نمیرفتم، خجالت میکشیدم.
از بهاره هم نگم براتون جلو من دیگه رسما لخت میگشت. فک کنم از حشری کردن من لذت میبرد کونشو میمالید بهم وقتی منو میبوسید از لبام میبوسید توی گوشی برام عکسای لختی از خودش میفرستاد . بعد تولد دیگه با بهاره سکس نکردم و خودمو نگه داشتم .زندگی همین طوری جریان داشتش، درس و دانشگاهم رو ادامه میدادم. اتوسا واسه کنکور میخوند، بهاره دنبال کارای گالری بود میخواست یه نمایشگاه بزنه. اتنا هم کارای یه تئاتری رو برنامه ریزی و هماهنگ میکرد و هم درس میداد سعی میکردم بیشتر به خونه و به پدر و مادرم سر بزنم این اواخر خیلی ازشون فاصله گرفته بودم مهسا هم درگیر درس بود. تابستون شد و اتوسا کنکورشو داد وقتی اتوسا کنکور داد مثل اینکه هممون کنکور دادیم و راحت شدیم یه باری از دوش همه مون برداشته شد .
بعد کنکور یه بار شمال رفتیم اولین مسافرتمون بعد اون شب بودش که روی هممون تو روی هم باز شده بود. رسیدیم ویلا، دو تا ماشین بودیم. منو اتوسا اومده بودیم و زنم و مادر زنم با یه ماشین دیگه توی راه اتوسا در مورد این میگفت که ای کاش تهران قبول بشه دوس نداره جای دیگه بره نمیتونه بدون من بگذرونه ،اگه یه شهر دیگه قبول شه منم باید برم پیش اون. میگفت خواهرمو بیخیال، بهش یکم حسودی میکرد و میگفت یه سوپرایز برام داره و قراره تو ویلا ببینمش یه لباس خاص خریده که جلوی من بپوشه تو ویلا. خانوما پیاده شدن رفتن تو و منم وسایلارو از تو ماشین خالی کردم رفتم تو . منم لباسامو عوض کردم و شلوارک پوشیدم و رفتم توی اشپزخونه تا شام رو حاضر کنم. برای شام جوجه میخواستم کباب کنم توی حیاط یدونه باربیکیو بودش بهاره اومد پیشم تو اشپزخونه گفت کمک نمیخوای. یه دونه پیژامه گشاد راحت پوشیده بود با یه تاب، بند های سوتینه سیاه هم دیده میشد، فک میکردم مثل همیشه یه چیزه سکسی تنش کنه ولی اینطور نبودش از دخترا خبری نبود. از بهاره پرسیدم بچه ها کجان؟ گفتش تو اتاقن، بعدا فهمیدم که اتوسا داشته لباسشو به اتنا نشون میداده. کبابارو سیخ کردیمو ور داشتیم بردیم حیاط، تو راه با صدای بلند گفتم که بچه ها وقت شامه بیاین. هنوز هوا کامل تاریک نشده بود ولی چراغارو هم روشن کردم باربیکیو رو هم روشن کردم و منتظر شدم تا گرم بشه اتنا و اتوسا اومدن با چیزی که دیدم در جا کیرم بلند شد. پس سوپرایز اتوسا این بود هم اتنا و هم اتوسا یه لباس سیاه فوق العاده سکسی پوشیده بودن . لباس که نبود البته ، فقط بند بود یه جوراب سیاه با بند وصل شده بود به کمرشون دور کمر چرخیده بود رفته بود دور سینه ها چرخیده بود و دور گردن و یدونه هم شرت سیاه که با اونا ست بود پوشیده بودن همجاشون بیرون بود بهاره که دید گفت اوعععععع … چه کردین ، اتوسا و اتنا دست همو گرفته بودن اتوسا از من پرسید چطور شدیم که منم گفتم عالی دیگه چی میتونستم بگم رفتم و دستمو انداختم دور کمر اتنا و چسبوندم به خودم و ازش لب گرفتم بعد اتوسا رو بوسیدمو و سینه هاشو چنگ زدم بهاره از اون ور ضد حال زد بهمون گفت الان نمیشه بچه ها. دخترا برین لباساتونو عوض کنین خاله و شوهر خاله دارن میان.
اتنا شلوارک و شرتمو کشید پایین که دوباره بهاره سرش داد زد الان نه.
اونا رفتن بالا منم شلوارکمو پوشیدم به بهاره گفتم کی میان؟ کباب واسه هممون کم میشه برم بازم سیخ بگیرم؟ که گفت نه اونا واسه شام نمیرسن. کیرم هنوز نخوابیده بود تصویر خواهرا هنوز از چشم نرفته بود باربیکیو گرم شده بود، بهاره سیخارو داد دستم تا بزارم کباب شن. کبابا که از دست اون به دست منتقل شد شلوارکمو کشید پایین، بعدش شرتمم کشید پایین گفتم:

  • چی کار میکنی
  • تو کار خودتو بکن منم کار خودمو زود باش که گشنمونه
  • بهاره نکن اینکارو تروخدا این کار اشتباهه
  • چی شد وقتی دخترامو میکنی اشتباه نیست نوبت من که میشه اشتباهه دیگه تموم شد این همه مدت که صبر کردم امشب دیگه مال خودمی
    من جلوی باربیکیو بودم با سیخا تو دستم بهاره از پشت دستاشو اورد دور کیرم و داشت بالا و پایین میکرد سینه هاشم چسبیده بود به پشتم منم دیدم کیرم دلش میخواد بهش نه نگفتمو کبابا رو گذاشتم تا بپزن . من سیخارو میچرخوندم بهاره کیر منو، سریع ابم اومد دو روز قبلشو اصلا سکس نداشتم پری روز اتنا حال نداشت دیروزم من خوابم میومد خوابیدم .
    ابم ریخت روی زمین بهاره شرتمو و شلوارکمو کشید بالا منم مرتب کردم بعدش از بهاره یه لب گرفتمو گفتم خیلی خوب بود
    دخترا اومدن پایین و نشستن دور میز کبابا هم پخت . شاممونو که خوردیم رفتیم تو ،کارت بازی کردیم .تو همین حین خاله و شوهر خاله اومدن، یکم صحبت کردیم، تخمه شکوندیم دخترا کارت بازی کردن و منو شوهر خاله که اسمش عماد هستش هم فیفا بازی کردیم شب با هم رفتیم دریا ، کنار دریا اتیش روشن کردیم خاله خانوم برامون گیتار زد ، یکم اب بازی کردیم ،کنار دریا نشستیم. من به صدای دریا گوش میدادم و اتنا رو بغل کرده بودم. عماد و اتوسا با گوشیاشون مشغول بودن بهاره و خواهرش هم با هم غیبت میکردن
    احساس خوشبختی میکردم.
    برگشتیم ویلا هرکی رفت تو اتاق خودش منو و اتنا تو یه اتاق، خاله و شوهر خاله تو یه اتاق و اتوسا و بهاره هم تو یه اتاق.
    تو اتاق با اتنا قبل خواب سکس کردیم یکم برام ساک زدو بعدش سکس .با اتنا تقریبا همزمان ارضا شدیم اول اتنا و بلافاصله من .
    ابمو تو کصش ریختم جفتمون دراز کشیدیم و اتنا سرشو گذاشته بود تو بغل من
  • حمید
  • جانم
  • ما تا حالا آنال رو با هم تجربه نکردیم
  • اره
  • من دوس دارم میخوام ایندفعه از کون بزاری
  • باشه عزیزم منم تا حالا هیچ وقت امتحان نکردم دوست دارم امتحانش کنم تو قبلا تجربشو داشتی؟
  • اره
  • عه چه زمانی با کی اونوقت؟
  • با دوس پسرم قبل از تو
  • نگفته بودی دوس پسرم داشتی
  • نپرسیده بودی چی شد حسودیت شد
  • معلومه حسودیم شد حالا چنتا دوس پسر داشتی خانوم من
  • قبل تو فقط یکی
  • راستشو میگی دیگه مگه نه
  • اره فقط یکی
  • اون بهتر بود یا من
  • حالا
  • یعنی چی حالا ،ببین چجوری منو حرص میده
  • شوخی کردم معلومه تو
    با دستم موهاشو نوازش میکردم و همون جوری خوابمون برد
    صب با ساک زدن بیدارم کردن چشامو که باز کردم اتوسا بین پاهام بود داشت کیر خوابیدمو تو دهنش میکرد بعد از اینکه بیدار شدم کیرمم به سرعت بزرگ شد اتوسا که دید من بیدار شدم صب بخیر گفت و اومد یه بوس از لبم کرد و از تخت رفت پایین گفت پاشو میخوایم بریم بازار. گفتم اتنا کجاست گفت تو حمومه و از اتاق رفت بیرون
    پاشدم و یه شلوار پام کردم و یه لیوان اب خوردم صدای اب میومد منم رفتم تا یه دوش بگیرم اتنا تو حموم بود
    منم لباسامو کندم و رفتم زیر دوش. بدنمو صابون زد ،منم به سینه هاش یکم صابون زدم باهاشون بازی کردم سریع خودمونو شستیم و خشک کردیم و لباسامونو پوشیدیم
    اومدیم پایین پیش بقیه. خاله با بهاره دور میز بودن داشتن تخم مرغ میشکوندن ما هم نشستیم. واسه ما هم تخم مرغ اب پز کرده بودن.
    عماد و اتوسا هم بعد ما اومدن سر میز نشستن صبحانمونو خوردیم، رفتیم تو بازار یه چرخی زدیم. اومدنی با خودمون ماهی خریدیم اوردیم.
    بهاره و خاله خانوم ماهی رو واسه ناهار اماده کردن، ما هم با پلی استیشن خودمونو مشغول کردیم.
    ناهارمونو که خوردیم خاله خانوم و شوهر خاله جمع کردن که برن ما هم رفتیم تو حیاط برا بدرقه . سوار ماشین شدن و از در رفتن بیرون بهاره ریموتو زد و رو به دخترا گفت حالا برین اون لباستونو بپوشین. اتوسا و اتنا بدو بدو رفتن تو بهاره هم دستشو انداخت گردن من و شروع کرد راه رفتن به سمت ویلا
    به من گفت
  • گشنه که نیستی داماد
  • نه
  • خسته که نیستی
  • نه
  • خب حالا باید سه نفرو بکنی جونت میرسه این کارو کنی
  • فک نکنم
  • تو داماد خوبی هستی نا امیدمون نمیکنی
    اینارو که میگفت کیرم شق شق شد از در که رفتیم تو بهاره جدا شد و رفت سمت اتاقش منم رفتم بالا پیش اتنا
    لخت بود و میخواست اون لباس سکسی رو بپوشه رفتم پیشش و کمکش کردم لباسشو که پوشید دستمو گرفت و کشوند برد منو توی حال جلوی تلوزیون اتوسا هم از اون ور اومد منو نشوندن روی کاناپه و دو تایی برام ساک زدن .بهاره هم اومد لخت مادر زاد بود موهای بلندشو بسته بود، یه رژ خیلی قرمز به لبش زده بود. اومد نشست کنارم و لباشو گذاشت رو لبام یکم با زبون صورتمولیس زد. لبشو خوردم ،پا شد و کصشو چسبوند به صورتم با دستام گرفتمشو بهترین کص لیسی که بلد بودمو انجام دادم بهاره دراز کشید رو کاناپه و منم زانو زدم کنارش و کسشو خوردم و با یه دستم سینشو میمالیدم و یه انگشتمم تو کصش داشت تلمبه میزد صدای اه و نالش خونه رو برداشته بود. تو کاناپه بغلیم اتنا داشت واسه اتوسا میخورد
    بعد من ، بلند شدم نشستم اتوسا اومد نشست روم و کصشو تنظیم کرد دستاشو دور گردنم انداخته بود داشت بالا پایین میپرید اتنا و مامانش هم رو زمین کصشونو چسبونده بودن به هم داشتن لز میکردن.
    ابم اومد و رو صورت و سینه های اتوسا ریخته شد. اتوسا رفت و با دستمال پاکشون کرد بهاره اومد گفت حالا حالا ها باهات کار داریم و کیرمو کرد تو دهنش کیرم کاملا شل و ول بود با این حال بهاره برام ساک میزد. اتنا اومد کنارم نشست ،منم با انگشتم با کصش بازی میکردم و توش فرو میکردم داشتم براش جق میزدم اتنا ارضا شد ولی هنوز کیر من شل بود تلاش بهاره بی فایده بودش
    اتوسا هم اومده بود با کص مامانش بازی میکرد منو اتنا هم همو میبوسیدیم
    کیرم بلاخره بلند شد نمیدونم شاید 20 دقیقه طول کشید شایدم بیشتر همین که بلند شد بهاره گفت حالا نوبت منه
    رفتیم تو اتاق اون و رو تخت داگ استایل شد منم رفتم از پشت کیرمو کردم توش خیلی بلند داشت ناله میکرد صداش هممونو دوباره حشری کرده بود من ابم نیومد ولی بهاره ارضا شد و حسش خوابید فک کنم . من یکی رو میخواستم تا ارضا بشم اتنا گفت بیا بزار تو کونم اتوسا از تو ساکش کرم داد بهمون، اتوسا و بهاره داشتن ما رو نگاه میکردن و با خودشون ور میرفتن .کرمو مالیدم و با انگشت براش جا باز کردم اگه خونمون بودیم اونجا اسباب بازی های جنسی داشتیم که ازشون کمک میگرفتم ولی اینجا نبود. خلاصه تونستم کون زنمو هم بکنم و انال رو تجربه بکنم تجربه متفاوتی بود خیلی حس خوبی داد فک کنم اتنا هم بیشتر لذت برد ، منم ارضا شدم و ابمو تو کونش خالی کردم حسابی خسته بودم و گرسنه بهشون گفتم من میرم استخر که اونا هم همراهم اومدن چهار تایی لخت رفتیم تو استخر بعدش دوش گرفتیمو لباس پوشیدیم و برای شام رفتیم بیرون. شبو برگشتیم تو حال رو زمین تشک تخت هارو در اوردیم انداختیم و یه بار دیگه با هم سکس کردیم و همه لخت کنار هم خوابیدیم
    فردا صبح هم به خونه هامون توی تهران برگشتیم .

ادامه...

نوشته: سرزمین آفتاب


👍 40
👎 9
127101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

898291
2022-10-08 00:37:47 +0330 +0330

چه بگویم به کسخانه دوش هرشب و هرشب ، حمید بیناموس خبر از کردن محارمش داده است .
داستان باحالیه فقط چون داستانه و دور از واقعیت ، داستان میتونست جذاب تر باشع وقتی عماد و خاله هم وارد بازی میشدن ،
مستر نویسنده من قدم ۱۷۰ کیرم ۱۴یا ۱۵ با ارفاق میشه کلفتیشم خوبه خداروشکر میشه یه گوشه داستان بیام بهاره ای ، آتوسایی کسی و بکنم برم ، دمت گرم بعدا جبران میکنم برات

2 ❤️

898296
2022-10-08 00:41:56 +0330 +0330

دیگه خیلی تخیلیش کردی با بقیه‌ش کاری ندارم ولی اونجا که گفتی با دو ماشین اومدین ویلا تو و آتوسا تو یه ماشین، اتنا و مامانش هم تو یه ماشین دیگه واقعاً خیلی غیرواقعی بود ژانر داستان عالی بود ولی به نظرم زیاده‌روی کردنت خرابش کرد

0 ❤️

898327
2022-10-08 04:36:16 +0330 +0330

دوست عزیز شما که کسکشیت خوبه یه کسم برا ما بیار دمت گرم برای مریض میخام ثواب داره به جان آقا

0 ❤️

898360
2022-10-08 12:08:11 +0330 +0330

خدمتتون عرض کنم شاید فکر کنید همچین چیزی نیسته ؟ که پدر بکارت دخترش رو بر نداره؟ باید بگم همچین رسمی در مذهب بهایی هستش .
بخاطر همین من احتمال میدم راست باشه … و روابط جنسی . ازدواج با تمام محارم در این مذهب ازاده …بجز مادر…ازدواج خواهر برادر عمه برادرزاده عمو برادر زاده …و …
و هر زن در مذهب بهایی میتونه همزمان با 9 تا مرد ازدواج کنه …فقط پسر نمیتونه با مادرش ازدواج داشته باشه …ولی داماد همزمان میتونه با مادر زن و خانمش و خواهرزنش ازدواج کنه …تو رسمشون …چه برسه سکس

3 ❤️

898378
2022-10-08 17:31:44 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

898379
2022-10-08 18:03:14 +0330 +0330

ب نظرم دیگه خیلی زیاده روی کردی. چیزایی ک گفتی امکان نداره

0 ❤️

898389
2022-10-09 01:45:09 +0330 +0330

جالب بود تمومش نکن لطفا ادامه بده

0 ❤️

898416
2022-10-09 11:00:18 +0330 +0330

مرز های کسشعر را درنوردیدی 👎 🤮

0 ❤️

898420
2022-10-09 12:26:01 +0330 +0330

جون مادر زن ایندت،میخوای فانتزی بسازی واسه سوژه جقت نیا اینجا تفتش بده همه رو گیج کنی

0 ❤️

898421
2022-10-09 12:40:14 +0330 +0330

اصلا به کنار همه چی
تو چطور زرت رت ابت میاد مگه کمرت به لوله کشی اب شهری وصله
کصخل انقدر که تو ابت اوند الان باید مرده باشی

0 ❤️

898450
2022-10-10 00:18:59 +0330 +0330

این چه سمی بود دیگه

0 ❤️

898606
2022-10-11 21:14:11 +0330 +0330

خیلی قشنگ هیجانی فوق العاده بود 😍

0 ❤️