شب داغ با خواهرم

1402/05/15

سلام خدمت تمام دوستان عزیز داستانی که میخوام تایپ کنم مال چند ساله پیشه و بار اولمه که داستان مینویسم اگه غلط داشت ببخشید الان من ۲۷ سالمه و خواهرم ۲۵ سالشه سه ساله هم که ازدواج کرده و تو یکی شهرهای خوزستان زندگی میکنیم.
اون موقع من فکر کنم ۱۶ یا ۱۷ سالم بود و خواهرم هم دوسالی کوچیکتر که میشه ۱۴ ۱۵ خواهرم یکم تو پر بود و ی کونی داشت که انقدر بزرگ بود که کیر آدم صاف میکرد واسه همین مامانم می گفت چادر بزن واسه بیرون رفتن به سنش نمی خورد به مامانم یکم رفته بود اون موقع فقط شلوار نخی نازک نمی پوشید خیلی سکسی میشد اون موقع با هم کشتی می گرفتم و از پشت بغلش میکردم کلی باهاش حال میکردم اونم حس میکردم که بدش نمیومد چون چند بار خودش پیشنهاد داد که بیا کشتی بگیریم و ی داداش کوچیک هم داشتم ۸ سالش بود زیاد با اون کاری نداشتیم یا میخواست لباس عوض کنه ی جور دیدش میزدم خلاصه دوران خوبی بود و اون موقع گوشی نبود یا ما نداشتیم که بتونم عکس یا فیلم بگیرم دو سال بعد تازه من ی ساده بابام واسم خرید. شبا مامان بابام تو اتاق بودن و منو خواهرم داداشم تو حال بودیم ی شب بیدار شدم دیدم کیرم بلند شده نگاهش کردم دیدم خوابه نیم متری بهام فاصله داشت داداشمم بینمون خواب بود رفتم اونورش و دراز کشیدم پشتش ی حس عجیبی داشتم از صدا نفسش معلوم بود که خوابه و بدنش انقد گرم بود گرما بدنش به منم میخورد خیلی ترسیدم که بیدار بشه که بیدار بشه چکار کنم چراغا هم خاموش بودن ولی باز میدید ولی دلو زوم به دریا کیرمو در اوردم از رو شلوار گذاستم به کونش ولی تکونش زیاد نمیدادم شلوارشم از این نخیا بود رفته بود لای کونش قشنگ کونش معلوم بود نمیدونستم چکار کنم دست زدم به لباش لباشو بوسیدم بعد اروم کیرمو گذاشتم تو لباش در حد چند ثانیه خیلی شهوتی شده بودم نفسش که به کیرم میخورد قلقلکم میومد دیگه کیرمو بردم تو شلوارم و سینشو گرفتم خیلی نرم بود و خیلی گنده اون موقعش اندازه ی زنی بود چند دقیقه مالوندم دیدم هیچی کونش نمیشم دوباره رفتم پشتس دست گذاشتم رو کونش یه کم روم بیشتر شده بود و کونشو فشار میدادم واقعا دیوانه کننده بود اون لحظه دلم میخواست چنگش بزنم چون خیلی وقته تو کفش بودم ی کم ازش فاصله گرفتم و فشارش دادم ببینم چقد خوابش سنگینه گفتم اگه بیدار بشه خودمو بخواب میزنم فشار دادم کمی و بیدار نشد خواستم دستمو از زیر شلوارش ببرم داخل ولی شلوارش خیلی بالا کشیده بود و این یکم سخت بود همین که دستم خورد به خط کونش تکون خورد و رو به پشت خوابید منم زود خودمو گشیدم اون ور ولی چشاش بسته بودن دیگه نمیشد کاری کرد چون کونش پایین بود و صدا نفسش تعقیر کرد حس کردم بیداره زود رفتم سر جام خوابیدم فرداش دیدم چیزی نمیگفت یا رفتارش عوض نشد فهمیدم که بیدار نشده با چند شد بعدش چند بار تا این حد پیش رفتم یادم نیست چند روز بینشون بود شد دیگه این چیزا واسم عادی شده بود رفتم پیشش دراز کشیم کیرمو در اوردم به کونش میکشیدم دیگه دیونه شده بودم رفتم جلوش لباشو میبوسیدم ی دستمم رو سینش بود لبای خیلی خشگلی هم داره زبون میزدم بهش بی خیال شدم رفتم پشتش دیگه خواستم شلوارشو بکشم پایین حداقل ده دقیقه طول کشید تا کشیدم پایین باستنش دیگه پایین تر نرفت اینقد کصخل شده بودم فکر نکردم شاید مامانم بیاد اگه میدید بد بخت بودم کیرمو یه تف زدم کردمش لای کونش هر کاری کردم نمیرفت تو چون تا حالا نکرده بودم‌بلد نبود اولین بار بود که میخوام کسی رو بکنم ی کم تف زدم لای کونش کیرم گذاشتم دیدم راحت رفت تو و اینقد داغ بود که انگار کرده بودم توش خیلی بدنش داغ بود حالا حسابش بکش من کیرم لای گرم ترین جاش بود شروع کردم تلبه زده از ترس هر کاری میکردم‌ابم‌ نمیومد همین طور که میزدم حس کردم خودشم داره عقب جلو میشه جا خوردم دیدم بیداره جرعتم بیشتر شد دستمو گذاشتم رو کمرش و خواستم بکنم تو کونش که دیدم خودشو کشید جلو و چند بار این جور شد چون خیلی کوچیک بود دردش میگرفت منم بی خیال شد و لاپایی تلمبه زدم ابم اومد اون موقع تازه اب اومدنم شروع شده بود منم اصلا تو این فکر نبودم که آبمو بریزم بیرون شاید کصش ابو بکشه ریختم لای کونش خیلی بهم حال داد و ی حالی کردم که واقعا نمیشه با پیام بنویسمش خیلی هم اب ازم خارج شد اروم خودمو عقب کشیدم شلوارشو کشیدم بالا و رفتم سر جام خوابیدم بعد اون نمیدونم چرا دیگه سراغش نرفتم تازه میدونستم اونم بیدار شده شایدم رفته بودم و چیزی شد یا به کسی گفت منم بی خیال شدم یادم نیست ولی اون زمان هم زیاد تو حال سکسو این چیزا نبودم وای سکس با خواهر خیلی حال میده هرکی خواهر مجرد داره باید بکنش چون ازدواج کرد دیگه تمام از دستت رفته همیشه میگم کاش اون موقع میرفتم سراغش و میکردمش عادی میشد الانم دیگه بهم میداد الان که ازدواج کرده جا افتاده تر شده ولی کاری از دستم بر نمیاد
با این که چندتا دوست دختر دارم و بعضیاشون هم کردم ولی هیچ کدوم مثل خواهرم بهم حال ندادن حاضرم همه برن اون باهام اوکی بشه.
اینم از داستان من ببخشید اگه بد بود و از اسم استفاده نکردم گفتم شاید بیاد ببینه خودش واسه همین اسم نگفتم و بدم میاد هم اسم الکی بگم مواظب خودتون باشد خدانگهدارتون باشه

نوشته: علی


👍 14
👎 33
135301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

941040
2023-08-06 23:36:39 +0330 +0330

ناموصا همین متنو یه بار دیگه خودت بخون

فک کنم جق میزدی گفتی اینم بنویسم 😕

1 ❤️

941077
2023-08-07 02:35:00 +0330 +0330

دیگه همه ی داستانهایی که کمتر بوی توهم و خالی بندی رو داره لایک میکنم

بخاطر وقت گذاشتن و زحمتی که نویسنده میکشه ، فارغ از هر غلط املایی یا جمله بندی ،

اینجا مسابقه ی مقاله نویسی یا ارائه ی پایان نامه نیست که دنبال غلط گیری باشیم

زحمت نویسنده رو پایمال نکنیم ✌

2 ❤️

941082
2023-08-07 04:34:47 +0330 +0330

گوه خوری اضافه

2 ❤️

941116
2023-08-07 10:53:23 +0330 +0330

خوب بود ساده نوشتی

0 ❤️

941145
2023-08-07 15:16:18 +0330 +0330

یه قطره از ابت سه روز هر 12 سالت بخوری خوب میشی عزیز م

2 ❤️

941156
2023-08-07 17:03:34 +0330 +0330

توبکن تو بکن توبکن

1 ❤️

941277
2023-08-08 11:13:00 +0330 +0330

من هفت ساله دارم خواهرمو میکنم واقعا حس عجیبی هست و لذتبخش

1 ❤️

941324
2023-08-08 21:42:14 +0330 +0330

این داستانو من نوشتم میدونم غلط زیاد داره ولی واقعیت داره مثل بقیه نیست که ی ساعت کصشعر بگم

1 ❤️