سلام اسم من نوید و ۳۳ ساله هستم و متاهلم و ماجرایی که مینویسم برای من پیش اومده واقعی و دفعه اول هست جایی بازگو میکنم و دلم خواست برای اعضا خواننده شهوانی بنویسم .
کار من کارپردازی یه شرکت هست و اکثر مواقع توی ادارات و توی شهر مشغول خرید برای شرکت و پیگیری امورات شرکت هستم و مدیر عامل شرکت هم یکی از دوستان قدیمی خانوادگی هست و با هم دوستیم . بگذریم و اصل ماجرا را عنوان کنم . یه عمه دارم به اسم زهرا که متاهل هست و بقول قدیمی تر ها قرتی و بگو بخند و اهل گشت و گذار و بر عکسش شوهرش زیاد آدم اجتماعی نیست . عمه یه دونه دختر هم داره که اون هم بچه هست و مدرسه میره و عمه زهرا نزدیکای محل زندگیشون با یه فروشگاه بزرگ لباس فروشی هست همکاری داره و یه جورایی سرپرست فروشگاه هست . خب ما با همه فامیل رفت و آمد معمول را داریم و یا عمه زهرا اینا هم سالی چند بار رفت و آمد داریم و مراسمات خانوادگی هم بگو بخند و دورهمی داریم و عمه زهرا توی بچه برادر هاش بیشتر از همه با من دوست و رفیقه و جور هستیم با هم و گاهی هم بهم پول قرض میدیم یا کاری باشه کمک همدیگه میدیم . یه روز زمستون عمه زهرا زنگم زد و گفت که نوید یه دوستام هست پیش من کار میکنه و طلاق گرفته و دنبال خونه هست برای خودش و توی خانوادگی پدری دعوا دارن باهاش و با هم نمیسازند و باید مستقل بشه تا اذیتش نکنن و شوهر سابقش هم بچه شون را چون بالای ۷ سالش شده برده پیش خودش و گناه داره و خیلی تنهاست و اذیت هست و توی دوستات مشاوره املاک خوب سراغ داری ؟ خلاصه که ما با عمه و دوستش مریم کارمون شده بود پاره وقت توی ساعات استراحت و تعطیلی و روزایی که من توی شهر چرخ میزدم سپردن به املاکی ها و آمار گرفتن از املاکی ها برای آپارتمان مناسب گرفتن و دنبال خونه مناسب گشتن (با قیمت های جدید هم کسی نمیتونه خونه اجاره کنه چه برسه که بخواد خونه بخره) . توی ساعات غیر کاری گاهی میرفتیم خونه میدیم یا میرفتیم مشاور املاکی و حدود یک ماه شد تا موفق شدیم آپارتمان مناسب یه جایی پیدا کنیم . این دنبال خونه گشتن رابطه منو و عمه زهرا و دوستش مریم را بهم نزدیک کرد و یه روز تعطیل هم به سفارش عمه کارگر گرفتیم و من وانت شرکت را بردم و همراهی کردیم تا مریم دوست عمه زهرا بالاخره نشست توی اون خونه و خب این وسط دوستی جدیدی بین منو مریم شکل گرفت . مریم ۴ سالی از من بزرگتر هست ولی خدایی زن خوشگل و مهربونی هست . عمه زهرا هم از هر دوتای ما بزرگتر بود و گاهی حرف شوخی و خنده را پیش می کشید و حرفای سکسی هم میزد و یخ منو مریم و عمه سه تایی پیش هم آب شده بود و خجالت نمیکشیدم پیش همدیگه . بعد از سر و سامان گرفتن مریم حقیقتش یه روز منو عمه را دعوت کرد به عنوان تشکر که بهمون سور بده و یه ناهار دعوت کرد و عمه زهرا هم بهم گفت بریم حتما و گناه داره و این دختره تک تنهاست و همه میزنن تو سرش و من
دوسش دارم و دختر خوبیه و دلش میشکنه نریم و دفعه اول منو عمه زهرا یه روز پنجشنبه رفتیم خونه مریم و اونجا استارت دوستی غیر معمول منو مریم خورد . خدایی عمه زهرا راحت اونجا با تاپ و شلوارک شد و همه چیزش را تنگ انداخته بود و مشخص بود بدن را کامل لیزر کرده و مریم هم با لباس راحتی بود و من جفتشون را با اون لباس و ادا دیدم فهمیدم خیلی ناز هستن و دلم خواست که با مریم حال کنم . گذشت و بعد اون روز ذهنم روی مریم قفلی زده بود و گاهی پیام میدادیم و بالاخره حرف رسید به حال کردن و این حرفا و مخش را زدم و دفعه اول یه شب رفتم باهاش بیرون و دو ساعتی چرخیدیم و با رون و سینه هاش بازی کردم حین رانندگی و اونم واسم مالید و بالاخره رفتیم خونه مریم و جوری همدیگه را خوردیم و لیس زدیم و سکس کردیم که حسابی مزه داد به هر دوتامون و این رابطه دیگه مستمر و دائمی شد و مریم خودش گاهی پیام میداد فلان ساعت وقتم آزاده بریم بیرون یا میای اینجا؟ غیر مستقیم میگفت که بیا حال کنیم و منم میرفتم . خدایی مریم خیلی حشری بود و خودش میگفت خیلی وقت بوده رابطه نداشته و میزده بالا و واسه همینه زود زود دلش میخواد ولی آدم بی دردسر که آویزون نشه سراغ نداشته و حالا که با من هست خیالش راحته و فقط لذت میبریم و دردسر دیگه توی کار نیست . یه روز مریم پیام داد کجایی و حالم خیلی بده و با شوهر سابقم سر دیدن بچه دعوام شده و دارم قدم میزنم پیاده و گریه کردم و میای دنبالم ؟ هر جوری بود مرخصی گرفتم و همه را پیچوندم و رفتم سراغش و رفتیم بیرون و بعد با خواهش بعد کلی گریه کردن مریم را واسش من غذا خریدم خورد و توی این حال و هوا مریم بهم گفت نوید مشروب سراغ نداری؟ گفتم واسه چی؟ گفت میخوام بخورم و قبلا هم خوردم و هوس کردم و یه جورایی تحت فشار منو گذاشت که تهیه کنم و بعد واسش ببرم . قرار شد شب برم پیش مریم و مشروب هم بخرم و ببرم . رفتم هر جوری بود از یه نفر مشروب گرفتم و باهاش اون مخلفات دورش را بردم واسه مریم و توی خونش نشستیم . مریم شام آورد و خوردیم و بعد هم چند تا پیک مشروب خورد . بهم گفت تو هم مشروب بخور ولی گفتم من هم باید رانندگی کنم هم اینکه فعلا نمیخوام و هرچی اصرار کرد من مشروب نخوردم . نیم ساعتی که شد مریم جوری داغ کرد و بی پروا شد که من خودم ترسیدم و گفتم عجب غلطی کردم مشروب برای این ردیف کردم و امشب خودش و منو به باد نده و فقط مراقبش بودم یه جورایی تا اینکه کلی حرف از گذشته زد و خیلی چیزا را که مثل راز بودن واسش
و نمیگفت را در حالت عادی وقتی مست شد بهم گفت . بعد هم مست که شد گفت امشب میخوام بهت از کون هم حال بدم و حالت بیارم و لخت شدیم و ساک خیلی توپی زد تا جایی که تخمام و حتی سوراخ کون منو لیس میزد و زبون میکرد و میگفت بذار انگشتت کنم و شوهر سابقم را انگشتش میکردم و وقتی پرسیدم چرا؟ گفت وقتی انگشتت کنم میدونم مال خودم میشی واسه همیشه و زبونش را توی کونم چند بار فرو کرد و کیرم را هم میمالید. وقتی حشری شدم و اونم حشری بود گفتم تو از مرد ها که واسه زنها کوص و کونشون را میخورن استاد تری و این هنر را شوهرت بهت یاد داده؟ یهو خیلی عادی گفت نه من شاگرد عمه خانمت هستم و اون یادم داده . اول فکر کردم شوخی میکنه و حشری و مست هست و کسشر میگه ولی باز حرف زدیم موقع سکس و گفت مثل عمه خانمت کوص بدم؟ بعدم جوری پرید روی من و نشست روی کیرم و لب میگرفت که تا اون شب همچین هنرنمایی از مریم ندیده بودم . بعد که هر دو ارضا شدیم من خواستم پاشم برم ولی مریم اصرار و خواهش که بمون حالا و من گفتم یه شب دیگه میام ولی حرفی زد که خشکم زد و نشستم . مریم برگشت گفت اگه بمونی یه رازی را بهت میگم از عمه خانمت که کف کنی !!! گفتم باشه به شرطی که همه ش را بگی بدون کم و کاستی و اونم گفت باشه . بعد اومد توی بغلم و قسم داد منو بجون عزیزام که به عمه زهرا نگم که مریم اینا را واسه من گفته و بعد شروع کرد و گفت من با دوتا دوست پسرای عمه زهرا خوابیدم تا الان و اون ردیف کرده تا باهاشون بکنم و ۳ نفره خیلی تا الان با هم حال کردیم . پیش خودم گفتم این دختره مست و حشری و غمگین و تنها و شکست خورده تو زندگی و قاطی کرده و چرت میگه . ولی آمار داد فلان روز منو عمه زهرا رفتیم خونشون و دوست پسرش فلانی را آورد و جفتمون را کرد و نشونی از خونه عمه و بدن عمه داد و حرفایی زد که برای من شک ایجاد کرد که داره راست میگه و ممکنه قاطی حرفاش دروغ هم بگه ولی یه جاهایی را راست میگه . بعدم گفت عمه زهرا خیلی حشری هست و پسر و مرد خوشگل دورش باشه آمار میده خودش و خیلی هوس بازی را دوست داره ولی محتاط هم هست بخاطر شوهر و بچه و زندگیش ولی این تفریح را با هم داریم . گفتم دیگه چی؟ یعنی تو برای دل عمه زهرا همه این کارا را کردی؟ گفت نه اونم پایه هست . مثلا یه دوس پسر داشتم یه مدت و با عمه بهش دادیم ولی پسره بکن نبود و ۳ سوته ارضا میشد و بعد هم عوضی بازی در آورد و باهاش کات کردم . پرسیدم دیگه چی؟ گفت یه چیزی میگم ولی جون مریم هرگز لو نره و گفتم قول میدم و گفت عمه زهرا یه مدت دوست شوهر سابقم شد و چپ راست بهش میداد و عقب و جلو عمه را مثل من جر داد . گفتم چرا شوهر سابق تو؟ مگه با هم کنتاکت ندارین؟ گفت اتفاقا من خودم به عمه زهرا گفتم یواشکی دوستش بشه و میخواستم آمار شوهرم را داشته باشم برای روز مبادا و عمه زهرا هم چند ماه بخاطر من چپ و راست زیرش خوابید و بهش حال داد . مخم دیگه نمیکشید. فکر مکر زنانه و صد تا چیز دیگه مخم را میخورد و حتی فکر کردم نکنه خودم هم گول خوردم و جزئی از نقشه کسی باشم . از بعد اون شب به بعد خیلی احتیاط میکردم و کمتر با مریم رفت و آمد کردم و اونم میگفت مردها همه مثل هم هستن و کارتو کردی و رفتی و بهت دل بستم و دوست دارم و این حرفا ولی من بهونه میآوردم ولی کات نکردیم تا یه شب دوباره مریم مشروب خواست و منم تهیه کردم و رفتم پیشش و حرف شد باز سر اینکه چی شده دیگه سردی و مثل اون اوایل نیستی ؟ براش بهونه کار و خانواده و مشکلات آوردم ولی قبول نکرد . نمیدونم چی شد وسط حرفا به مریم گفتم اگه بگم من دلخورم ازت و شک کردم بهت ناراحت نمیشی؟ بعد کلی بحث کردیم و دلایلم را گفتم و مریم گفت بخدا نه و هر چی تو بگی من میکنم که خیالت راحت باشه و کم کم حشری شدیم و افتادیم روی همدیگه و وقتی کوص مریم را خوردم و افتادم روی کوصش تا بکنم بهم گفت نوید یه چیز بپرسم ؟ گفتم بگو و گفت دوست داری عمه زهرا را بکنیش؟ نمیدونم چرا هم خوشم اومد چون حرف دلم را زد هم بدم اومد چون بی مقدمه گفت . بعد که میکردم حالت داگی مریم را بهم گفت عمه زهرا عاشق کیرایی هست که مثل تو بکن هستن و بی دردسر و دوست داری بکنیش؟ انقدر حشری بودم که گفتم آره از خدامه فقط چطور ؟ گفت من باهاش حرف میزنم و میارم عمه را توی راه و من هم گفتم باشه همش با تو و بعد که کردیم رفتم خونه و دیگه حرف های منو مریم راجع به عمه زهرا بود و اینکه با فلانی کرده با فلانی کات کرده و حرفای کاراش را همشو برای من مریم تعریف میکرد. بعد یه ماه مریم گفت میگم من یه جورایی غیر مستقیم به عمه زهرا گفتم ولی عمه روش نمیشه و بهت راه نمیده این مدلی و اگه میخوایش باید خودت دست بکار بشی و بعد کلی حرف منو راضی کرد بهونه یه فیلمی کنم ( که من مریم را میبرم میرسونم تا جایی که کار داشته و موبایلش تصادفی توی ماشین جا میمونه و من میرم سراغ موبایلش و من گوشی مریم را برمیدارم و توی چت هاش با عمه زهرا متوجه میشم که با هم چیکارا کردن و بعدش من بهونه کنم و عمه زهرا را راضی کنم تا من بکنمش . نتونستم قبول کنم که مریم هم وسط ماجرا باشه و خودش یه ریسک بود که مریم همه چیز را بدونه و مطلع باشه و روزی روزگاری همین هم دردسر بشه . خواستم که اصلا مریم چیزی ندونه و گفتم هیچی به رو نیار حتی عمه اگه چیزی گفت کاملا ابراز بی اطلاعی کن . به عمه پیام دادم و گفتم کار واجب دارم و قرار گذاشتیم و عکس چت هاش را نشون دادم و بحث کردیم و گفت خب میخوای چیکار کنی بری به شوهرم بگی؟ تقصیر منه که به مریم لطف کردم و تو را آدم حساب کردم و کلی بحث و تهش عمه گفت که چی الان؟ چی میخوای بگی؟ گفتم منم میخوام و میدونم دوست داری که حال کنی و باز بحث و تهدید دو طرفه ولی نهایتش بعد یه ساعتی عمه زهرا را راضی کردم که من یه بار بکنم فقط واسه امتحان و تست و مزه اینکه دیگه وقتی بکنم دیگه حرفی نمیتونم منم بزنم . عمه را رسوندم و بعد مریم زنگ زد و گفت عمه زهرا کلی فحشم داد و قطع کرد . گفتم چیزی نشده نگرانش نباش . عمه زهرا دو سه روز منو تاب داد تا بالاخره گفت پس فردا صبح بیا دنبالم تا بریم و رفتم دنبالش و سوارش کردم . خیلی ریلکس بهم گفت حیف که من دنبال دردسر نیستم وگرنه ادبت میکردم . با عمه زهرا رفتیم خونه ما که از قبل خالی بود و ردیف کرده بودم و زمانی که رفتیم توی خونه هم حشری بودم هم ترسیده بودم هم هیجان داشتم و استرس و چند دقیقه بازم بحث و دعوا لفظی کردیم تا اینکه عمه زهرا گفت زود کارتو بکن تا بریم وقتی خواستم که لختش کنم و دست بکنم لای پاش گفت بزار برم دسشویی ولی با اصرار شلوار و شورتش را در آوردم. دقیق میدونستم که داره ادا میاد و خودش هم مشخص بود که خودش هم میخواد و دوسداره یه بار هم شده با من تست کنه . عمه خودش مانتو و تاپ را در آورد ولی سوتین را باز نکرد و من جلوش زانو زدم و رون های سفید و تپل و بی مو و تمیزش را که مشخص بود تازه حمام بوده بوسیدم و لیس زدم و سعی کردم لای چاک کوسش را که خیس بود بخورم اول گفت نه نخور زود بکن بریم ولی با اصرار ایستاده گذاشت بخورمش و چه بوی ناز و مزه توپی میداد و رفتم واقعا روی ابر ها و کم کم خودش هم پاهاش را بازتر کرد و کمر را خم کرد سمت من تا راحت بخورم و چند دقیقه که لای کوس را لیس زدم خودش گفت چطوری بخوابم ؟ گفتم بشین دهنم و دراز کشیدم روی فرش و عمه هم خم شد و نشست دهنم و کم کم خودش ناله را شروع کرد و دست انداخت کمربند و زیپ منو باز کرد و گفت بذار بخورمش زود ارضا بشی و شلوار و شورت منو با کمک خودش پایین دادیم عمه برای من میخورد و من برای عمه زهرا و دیوونه ش کردم چون مریم قبلا گفته بود عاشق چه کارهایی هست . بعدش عمه را از کونش لیس زدم تا سینه و گردن و فقط ناله میکرد و میگفت زود باش آبش را بیار ولی میدونستم ادا میاد و بیشتر میخوردم. بهم گفت پس بکن توش زود بریم و خوابید کنارم و پاهاش را بالا کرد و من لخت کامل شدم و سوتین عمه را هم با اصرار باز کردم و افتادم روش و پاهاش بالا و کیر من توی کوص تپلش و سینه هاش دهنم و خودش هم کمر تکون میداد گاهی و لذتش را علنی میکرد. بعد یه ربع گفتم بشین روی من و کمر بزن تا حالت بیارم و میدونستم دوست داره خودش تکون بده و جا عوض کردیم و اون کمر میزد و خم بود روی من تا بتونم سینه ش را بمکم . حدود ده دقیقه نشد که جوری کمر میزد که زیرش له میشدم و مشخص بود حسابی حشری هست . و بعد لرزید و سست شد و محکم بغلم کرد و بهم گفت خیلی کثافتی نوید ببین چطوری منو کردی آخرش و بعد بوسیدمش و گفتم داگی بشه و باز کونش را لیس زدم یه کم و داگی از کوس کردمش و کونش را همزمان انگشت کردم و کونش باز بود و مشخص بود که از کون هم پایه بوده و میداده قبلا . آبم قبل اینکه بیاد همون حالت داگی که رو توی هم نبودیم بهش گفتم دوسش دارم و هر کار بگه میکنم فقط بازم باهم باشیم و قبول کرد . بعدش آبم را ریختم روی کون و گودی کمرش و لای درز کون و کوسش و پاکش کردیم و رفتیم . بعد اون روز باز هم با عمه حال کردم. خودش خدایی پیام میداد و اوکی میکرد تا برم پیشش . بقیه چیزا را وقت نشد بگم . پیروز و موفق باشید
نوشته: نوید
خیلی خوب بود برو از مریم تشکر کن حسابی و یه سور توپ بهش بده که همچین عمه ای رو برات ردیف کرده
مریم که میدونست
عمه ام که خبر داشت با مریمی
دیوونه چرا نمیزاری خودشون جور کنن که انقد بدبختی نکشی
این یعنی کسشعر محض
مطمئنی مریم و عمت بعد اینکه کونتو لیسیدن یدونه کیر مصنوعی کلفت نکردن تو کونت … چرا آخه چرندیات ذهن مریضتونو علنی میکنین . مگه لیسیدن کون مرد باعث میشه به زن وفادار بمونه پس چرا شوهر یارو ولش کرد…
بابا این عمه ها بیچارن بکشید بیرون ازشون
کم فحش میخورن حالا شمام هی جنده شون کنین
خوب بود. 👌👌👌👌 دمت گرم