پایان کاتانا (۳)

1402/10/11

...قسمت قبل

صورتم نیاز به بخیه نداشت فقط زخم بود
برگشتم خونه و خوابیدم
صبح ساعتای 8 بود که بیدار شدم و پیاده در اومدم میدونستم دعوایی که دیشب راه انداختم بد بود و احتمال زیاد مانلی ازم ناراحت شده.دلم نمی خواست خود قبلیمو جلوش جلوه بدم از طرفیم که نفس خانوم که مشخص بود بعد شوخی تخمی دیشبم ازم واقعا ناراحته.
اسنپ زدم رفتم به سفره خونه ای که موقع فست فود میرفتم پیشش
دو کیلو حلیم گرفتمو برگشتم پیش مادر و دختر
+نفس خانوم منم
-بله بهتری؟
+آره مرسی.حلیم گرفتم صبحانه باهم بخوریم اگرم دیشب بی ادبی کردم ازم دلخور نباشید حالیم نبوده
-بیا تو…مانلی اشکانه میخوایم با هم صبحانه بخوریم بیا میزو بچین
+مانلی خوبه؟ فک کنم ازم ناراحته
-نه اوکیه دیشب باهاش صحبت کردم.یه چیزی فقط
+جانم
-دخترم بعد این همه مدت از اینکه بغلت کرد خوشحاله خواهش میکنم ازت این خوشحالی رو ازش نگیر
+نفس خانوم من آدم رابطه های طولانی نیستم
-از چهرت معلومه ولی لطفا بهش آسیب نزن هر کاری خواست براش بکن.خوشحال نگهش دار
+نفس خانوم منی که درآمدم کلا رو هم 20 تومنه هزینه زندگی و خرج خودم اینجا هست چجوری میتونم خوشحال نگهش دارم
اصلا منه بچه شهرستان چجوری میتونم دختری که حداقل تو ماه 80 تومن به حسابش می ریزی و خوشحالش کنم
نفس چیزی نگفت داشت با خودش فکر میکرد
-دیشب باهام صحبت از احساسش بهت به من گفت.دختر کمبود پدرشو حس میکنه من هیچوقت نمیتونم براش مثل یه کوه باشم که بهم تکیه کنه هرچقدم که هواشو داشته باشم،ولی دیشب با رفتاری که داشتی بهش امید دادی و این حسو داشته
+خوشحالم تونستم این حسو بهش منتقل کنم ولی از اول پسری بودم که غرورم برام حرف اول میزد.اگه الان اینجام فقط به خاطر همین غرور مسخرم جلو بابام بوده.من آدمی نیستم که سوار ماشین دوست دخترم بشم یا یه رستوران میریم اون حساب کنه.همچین دختریم که نمیتونم ببرم فلافلی!
-پس توام از مانلی خوشت میاد فقط همه بحثت مثل جوونای الانه.مشکل مالی!
بالاخره شعور نفس کشید.آخه یکی نیس بهش بگه چجوری میشه دختر تو دوسش نداشت.بزارید توصیفش کنم
مانلی موهاش بلند بود تا روی زانوهاش.موج دار و مشکی بود موهاش قدش تقریبا 165 میشد و خب اندام خیلی خوبی داشت.اصلا چاق نبود ولی خیلی لاغرم نبودش یه چیز متعادل فیسشم ساده بود هیچوقت آرایش زیادی نمیکرد که خیلی داف بنظر بیاد و سادگیش صورتشو زیبا کرده بود
+دقیقا نفس خانوم و به خاطر همین مشکل منه کبوتر نمیتونم با باز شما بچرخم
-ازین ماه بهت 25 حقوق میدم.شماره یه کارت دیگه بگو یه بخشی از سود پولای حاجی خدابیامرزم هرماه برات میریزم فقط دخترم خوشحال باشه
بهانه میگرفتم که قبول نکنم آخه مگه با سود پولای مرحوم چه غلطی میشد کرد تازه با یه بخشیش!

صدای مانلی حواس جفتمونو جمع کرد دیگه بحثمونو ادامه ندیم
-سلام اشکان
چه باحال دیگه هیچ پیشوندی بکار نبرد
+سلام مانلی خانوم
-چرا مانلی خانوم مگه ما استارت رابطمونو دیشب نزدیم
یه نگاه به صورت نفس کردم ملتمسانه نگاهم میکرد که قبول کنم
+شروع کردیم ولی خب خجالت میکشم جلو مامانت
نفس با خیالت راحت که قبول کردم شروع کرد بینمونو گرفتن و صحبت کردن
اصلا نمیشد درک کنم چه اتفاقی بین نفس و مانلی افتاده دیشب که نفس برای اینکه با دخترش باشم داشت التماس میکرد
-پس خجالت میکشی جوجوووو
وضعیت مارو نگا ی محل عکسام با قمه و شمشیر و نشون طرف دعواشون میدادن میگفتن کاتانا پشت ماس بعد حالا ی دختر بچه 17 ساله بهم بگه جوجو
+اگه باعث میشه بیشتر ازین اذیتم نکنی بهت میگم مانلی
-آفرین دیگه بچه خوب من شدی
این سری جوابی ندادم رفتیم و صبحانمونو خوردیم
-مانلی مامان ظرفارو بشور من با اشکان باید برم بوتیک
-مامان جمعس ها
-کار داریم خب

تو ماشین بودیم که نفس جلو پارک وایساد
-بیا یکم راه بریم صحبت کنیم
-حالا که قبول کردی با دخترم باشی باید شرایطم بدونی
+هنوز کامل قبول نکردما
گوشیمو درآوردم گفت شماره کارت بده و منم بهش دادم درجا اس ام اس واریز 90 تومن اومد به حسابم.دستو پام شل شد
-برای نداشتن غرور کاذب کافیه؟
زبونم بند اومده بود مگه حاجی چقد برا اینا گذاشته بود که 90 تومن یه بخشی از سود پولشه
+چرا من نفس خانوم
-فقط چون دخترم میخوادت وگرنه منم راضی نیستم.حالا قبوله پیشنهادم؟
+اوهوم.شرایطتون چیه
-ببین آمارتو درآوردم اشکان کاتانا.با دختر منی لات بازی نداریم نمیخوام پای خانوادم به این عربده کشی هات باز بشه
+بخدا دورانم تموم شده
-میدونم…دایی رضای خدا بیامرز من رو شکم اون پسره با چاقو اول کاتانارو کشید
-دخترم هیچی درباره گذشتت نباید بدونه.آمار تمام لاشی بازیات تو شهر خودتونو دارم خاطراتت با هر دختری که بودی چال میشن.ازین ببعد شغل اصلی تو دختر منه باید همه جا و همه وقت حواست بهش باشه.قهر کردنتون به خودتون مربوطه ولی حداکثر بعد 2 روز باید منت کشیشو بکنی که آشتی بکنه.هرطور که بلدی.مورد آخر هیچ جوره نمیخوام دخترمو درگیر رابطه جنسی بکنی.اگه یه روزی با دخترم بهم بزنی شاید ببخشمت و همه چیزی که بهت دادمو حلالت کنم ولی حتی اگه تو رابطه باشید و بفهمم باهاش سکس داشتی پولایی که بهت دادم میشه پول دیه
تو ذهنم حرفاشو مرور میکردم با همه چیش اوکی بودم جز مورد آخر
+نفس خانوم هم من و هم اون یکسری نیاز های جنسی داریم و بعضی وقتا نمیشه سرکوبش کرد شما که دیگه اینو درک میکنید
-به من هیچ ربطی نداره ازین ببعد من بهت سرمایه میدم توام دخترمو خوشحال نگهش میداری

زنیکه منو مث یه جنده میدید نمی خواست رابطه داشته باشیم که بکارت دخترشو بهانه ازدواج نکنیم فقط براشون ی خوشحالی گذرا بود.ولی خب تو اون گله ای که این خانوم بزرگ شده بود من آلفا بودم
+قبوله شرایطتون

رابطه منو مانلی روز به روز جدی تر میشد و با گذشت یکماه حالا دیگه حس میکردم واقعا میخوامش
از رو پولایی که نفس میداد ی خونه اجاره کردم بیشتر مکان بود که بتونم توش دور از چشم مادر دختر با رفیقام یه عرقی بخوریم یا اگه جور میشد دختر ببریم بکنیم.
هنوز وقتش نشده بود که با مانلی بخوام کاری کنم…

حدود دوسال از تهران بودنم و 5-4 ماه از رابطم با مانلی گذشته بود و نفسم واقعا باهم خوب شده بود.آخه هم کار میکردم همه دخترش خوشحال بود هم اینکه از چارچوب قوانینش خارج نشده بودم

تلفنم زنگ خورد.شماره آشنا بعد دوسال…
-سلام داداش
+به به آقا بهنام چطوری.یاد من افتادی
-زنگ زدم ببینم داداش کوچیکم زندس یا نه بد کردم
+نه بابا صاحب اختیاری.
-چیکار میکنی اونور.فک میکردم بعد دوسال حداقل یی سر به من بزنی
+ای داداش ی رفیق پیدا کردم اینجا ساقیه با اون پنج تومنه وقتی اومدم گفتم ی دبه هم برا من بندازه با نون مستی ملت شبارو تو خونه همین رفیقم سر میکنیم دگ
-پس هنوزم دنگ عرقتو خودت نمیدی مفت میخوری
+آره دیگه
-اشکان نمیخوام مامان و فائزه با سر وضع داغون ببیننت بزا ذهنیت خوبی ازت داشته باشن
+مگه قراره ببینن؟
-آره.زنگت زدم بگم که باید بیای اینجا
+چرا اونوقت؟
-وقتی بیای بهت میگم فقط گفته باشم اگه معتاد شدی و ولگردی اونور فقط به خودم میگی بیام دنبالت که کسی نبینتت آبرومون بره
+باشه داداش فقط من یه دوس دختر دارم مصرفمون با همه نمیتونم اینجا ولش کنم با اون میام
-پول ندارم خرج یکی دیگم بدم
+میارمش دیگه…
گوشیو قطع کردم.مانلی امتحانای خردادشو داده بود بهش گفتم دارم میرم شهرمون و طبق انتظارم از مامانش اجازه گرفت و قبل من چمدون بست

منم که فقط به قصد کیر کردن بابام و داداشم هرچی بازیکن رو نیمکتم بود میخواستم بریزم داخل زمین…

-اشکان جان
+جانم مامان نفس
-اگه پول میخوای بگو برات بریزم هرچقدر خواستی میتونی بمونید فقط دیگه تاکید نکنم چشمت به بچه محلات افتاد برنگردی به تنظیمات کارخانه.تو جاده هم حواست جمع کن مراقب مانلیم باش.
+چشم.شما جون بخواه.راستی مامان اگه میخوای شما هم بیا
-نه بابا من هستم اینجا بیام چیکار
+ای شیطوووون باز میخوای مانلیو ببرم تنها چیکار کنی
شروع کرد به خندیدن و بدون جواب دادن رفت جلو پله ها تا چمدون مانلیو بیاره که بزارم تو ماشین.بدو بدو رفتم چمدونو از دستش گرفتم

+مامان میشه با ماشین شما بریم؟
-چرا ماشین من؟
+آخه تو جادس امنیتش بیشتره
-آره مامان بزا سوییچو میارم فقط یکم کثیفه دیگه
+عب نداره مانلی هنوز حمومه تا موقع میبرم کارواش و تعمیرگاه ی چک بکنن
-باشه
سوییچو گرفتم و زدم بیرون.کارواش و تعمیرگاه رفتم ماشینم بنزین زدم و برگشتم دنبال مانلی و راه افتادیم
کارایی که همیشه میکرد و داشت تکرار میکرد.با سرو صورت من ور میرفت ویدیو میگرفت.دابسمش میره با آهنگا و اینجور کارا.جاده خلوت بود منم خر بازی میکردم.جریمه که مال نفس بود پس کس خواهرش پامو میذاشتم رو گاز با 170 تا میرفتم یجام ی لایی خطرناک کشیدم که داشتیم بگا میرفتیم و بعدش دیگه آروم شدم.تو تا شاهرود بدون وقفه امیدم.مانلی برام از کتلت هایی که درست کرده بود لقمه میگرفت و من میخوردم.به شاهرود که رسیدیم وایسادیم که هم یه دستشویی بریم هم یکم استراحت کنم من.دراز کشیده بودم تو ماشین ک دیدم مانلی هی نخ میده.پشتشو بهم میکنه و خم میشه.اعتنایی به این کاراش نمیکردم تا دیدم خیلی یهویی روم خم شد و ازم ی لب چند ثانیه ای گرفتم

+مانلی جریان چیه
-مگه حتما باید جریانی باشه که عشقمو ببوسم
+نه ولی اگه هوا انقدر گرمه کولر بزنم
-خیلی خرییییییییی مگه ربطی داره به هوا
+تو اگه بخوای من ربطش میدم برات

سوار ماشین شدیم تو جاده بودیم که مانلی بحثو شروع کرد

-اشکان بیا تا میرسیم باهم بازی کنیم
+چ بازی
-جرات حقیقت
+مگه وقتشه
-نه ولی حوصلم سر رفته خوووو هنوزم سه ساعت راه داریم
+نه حواسم پرت میشه ی بلایی سرمون میاد

مث بچه ها قهر کرد و پشتشو بهم کرد

+مانلی جونممممم.عزیزم.فداتشم من قهر نکن دیگه بیا بازی اوکیه
-نمیخوام دیگه
+بیا بازی کنیم دیگههههه.اگه بیای بازی برسیم اونجا قول میدم ببرمت کویر
-قول؟
+اوهوم
-بش.اول من میپرسم
حست بهم واقعیه؟

چی باید جوابشو بدم.یعنی دلیل شروع رابطمونو فهمیده بود.خو اگه میفهمید که الان اینجا نبود باهام
+آره عزیزم.چ سوال مسخره ای بود اینکه واضحه دیگه
-خب حالا تو بپرس

+عاااا چرا این سوالو پرسیدی.در ضمن دروغگو رو سگ میخورشاااا
-آخه حس میکنم هیچ جذابیتی برات ندارم.برای چی حتی تا حالا ازم یدونه نود نخواستی چ برسه به اینکه بخوای لمسم کنی

وجود مانلی آتیش بود.نمیدونست منم عجیب دلم میخواست جاهای دیگه ای به جز لباشم امتحان کنم ولی نمیتونم
+چون قول دادم
-به کی
+به مامانت.اون روز جمعه که گف میریم مغازه منو به این بهانه کشوند بیرون گف رضایت میدم باهم باشید فقط به این شرط هایی که من میگم
-شرطاش چه بود؟
+گفت که رابطه جنسی نداشته باشیم.خوشحال نگهت دارم و به گذشتم برنگردم
-و در قبالش چی بهت داد؟!
+دخترشو.نور چشمشو داد که الان بشه نور چشم من
-فقط همین؟
+نه حقوقمم افزایش داد که دستم به دهنم برسه که بتونم خوشحالت کنم
-حدس میزدم آخه وضعت یه دفه از این رو به اون رو شد
-راستشو بگو به خاطر پول باهامی؟ببین فقط حقیقتو میخوام من یبار دیگم گفتم حاضرم باشی حتی اگه دنیامو بگیری.
+اولش از داشتن رابطه باهات میترسیدم چون خیلی بالاتر بودی ازم ولی وقتی مامانت گفت قرار نیست این اختلاف رابطتونو خراب کنه دیگه ترسی نداشتم و به عشقم جواب دادم
-خوشحالم که خودت اینارو بهم گفتی
+حالا نوبت منههههههه
-آره.بپرس
+اونشب که از مهمونی اومدیم ب مامانت چی گفتی که رضایت داد با من باشی؟
-فقط حس واقعیم و اون حس بهت مربوط نیستتتتتتت
-حالا منم.تو اصلا کیر داری؟
تعجب کردم از سوالش
+آره خوبشم دارم
-ایحححح پس چرا حتی تو حرفاتم نمیشه حسش کرد
+میخوای حس کنی مگه
بدون اینکه جواب سوالمو بده جورابشو درآورد و پاهای ظریف و سفیدشو آورد سمت کیرم.حتی ناخنای پاشم کاشت بود.
+مانلی چیکار میکنی
-میخوام همه دوس پسرمو حس کنم همه چیز عشقمو
ی چشمم به جاده بود و یه چشمم به پاهای زیبای مانلی که از مچ به پایین دیده میشد
فرم پاهاش واقعا داشت دیوونم میکردم انقد سفید بود که رگ هاش از زیر پوست دیده میشد
اومدم تو لاین راست جاده سرعتمو کم کردم.مانلی همچنان به کارش ادامه میداد قصد کرده بود که این بی صاحاب راستش کنه و موفق شد…
-عاااااهاااا دارم ی چیزی حس میکنم
+یا نکن یا درش بیار که تو این شلوار واقعا داره دردم میاد
-من تاحالا از نزدیک ندیدم
با انگشت شصتم آروم گونشو نوازش کردمو گفتم:
+پس مال من اولیش
مانلی که از شدت داغی آروم آروم کمرشو قوس میداد و با ی شیطنت خاص ناخون دستشو می جوید بعد از اینکه اجازشو بهش دادم کش شلوارمو انداخت زیر تخمام و کیرم در اومد…

-یچیزی بگم ناراحت نمیشی
+جانم
-همین؟
شروع کردم به خندیدن
+نه عزیزم درسته راسته ولی کش شلوارم زیرشه و خیلی ازش اون پایینه حالا بزا برسیم اصلیشو نشونت میدم
دستمو گذاشتم رو پاش و آروم آروم به سمت کصش میبردم تا دستم به کصش خورد و صدای آهش بلند شد
-کی میرسیم
+یک ساعت دیگه
همینجوری من از رو شلوار و اون بدون شلوار داشتیم همو میمالیدیم که دستمو بردم سمت سینش و از یقه لباسش دستمو بردم داخلو سوتینشو انداختم زیر سینش شروع کردم به مالیدن
سایزش حدود 70 بود ولی فوق العاده خوش فرم دستمو رسوندم رو نوک کوچیک سینش و شروع کردم مالیدن
+تو همین چندوقت که تهران نیستیم 5 سایز بزرگشون میکنم
خنده های شیطنت آمیزی میکرد که در لحظه دیدم خم شد و کیرمو بوسید…
-بقیش بمونه برا اونجا من با ایشون کار دارم حالا حالا ها
+میخوای اینجوری ولم کنی دختر؟!
-حیح میدونی که چقد کرم دارم.من میخوابم اونم خودش میخوابه
پشتشو کرد بهم و سرشو گذاشت بین صندلی و در تا بخوابه ولی مگه میذاشتم.بازیم که خودش شروع کرده بود منم هی انگشتش میکردم از پشت
-ایحححح اشکان نکن دیگه هی میخوام بخوابم هی موتورم روشن میکنی
+تا کیر من نخوابه توام حق نداری بخوابی
دوباره پشتشو بهم کرد که یه اسپنک بهش زدم
+این کون مال کیههههههه
-اگه بزاری بخوابم شب که برسیم انرژی دارم اون وقت صاحابشو بهت معرفی میکنم
+میشه صاحاب بقیه شون هم بهم معرفی کنی.لطفااااااا
-حالا هیس باش تا لالا کنم
دیگه صدام درنیومد
شیشه ها یکم پایین بود دادم بالا تا بتونه بدون سروصدا جاده بخوابه
کولر براش زدم و یه آهنگ ملایم هم گذاشتم که دیدم مثل بچه های کوچیک کنارم خوابش برد…

نوشته: ashkan_katana

ادامه...


👍 66
👎 3
44601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

964794
2024-01-01 23:54:18 +0330 +0330

جالب بود ادامه زودتر

2 ❤️

964809
2024-01-02 00:44:55 +0330 +0330

دیر ب دیر مینویسی

0 ❤️

964829
2024-01-02 01:58:22 +0330 +0330

منتظر قسمت بعدیم

0 ❤️

964830
2024-01-02 01:58:53 +0330 +0330

هم دیربه دیر وهم کوتاه مینویسی.حتما لازم نیست ۵ قسمت بشه میشه تعدادقسمت روکمتر اما کاملترنوشت.

0 ❤️

964835
2024-01-02 03:28:13 +0330 +0330

خوب بود بد نبود اشی ولی خیلی دیر میای ، حواست باشه تو قول دادی سکس نکنی آ ، البته شاید فقط پرده نزنی بشه از خونت گذشت ولی قولی واسه پاره شدن کونت توسط مامانیت نمی‌دم تا یر به یر بشی باهاش ، آخه کاتانا اهل دِین دار شدن نیست . 😛 😛 🙏 👋

0 ❤️

964864
2024-01-02 08:34:15 +0330 +0330

قشنگ بود ادامه بده

1 ❤️

964869
2024-01-02 09:19:58 +0330 +0330

قشنگ معلومه از این بچه خوشکلایی که تو بچگیاش کونش گذاشتن و از ترس کونش ادا لاتارو در میاره‌. قلمت خوبه ولی این چرت و پرتارو کی باور میکنه

0 ❤️

964878
2024-01-02 10:20:11 +0330 +0330

خوب بود ادامه شو زودتر بزار

1 ❤️

964880
2024-01-02 10:50:23 +0330 +0330

داش سرعتت کمه
زود تر بفرس

1 ❤️

964894
2024-01-02 13:02:37 +0330 +0330

دوستان داستان واقعیه و من قبلا رومانش رو خوندم ولی خب نگاه نویسنده خیلی جالبه که با اضافاتی که کرده تونسته داستان رو از سانسور در بیاره و جذاب ترش کنه

1 ❤️

964926
2024-01-02 18:54:42 +0330 +0330

ای سبزواری دهن سرویس همون اول داستان حس کردم کاتانا باید حدودا سبزواری باشه

0 ❤️

964936
2024-01-02 21:52:34 +0330 +0330

خیلی خوب بود. منتظر قسمت بعدی هستیم

0 ❤️

964942
2024-01-02 23:46:42 +0330 +0330

کوتاه ولی جذاب

کاتانا یادت نره

0 ❤️

966157
2024-01-11 11:55:47 +0330 +0330

ادامه با کیر کلفت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها