با سلام خدمت اعضای شهوانی
این اولین داستانی هست ک دارم با شما به اشتراک میزارم
بگم که این داستان درباره خودمه و کاملا واقعیه
داستان عادی و ساده هستش و پیاز داغشو زیاد نکردم چون بعضی قسمت ها واقعا یادم نمیاد و تمام اسم های این داستان مستعاره!! خب بریم سراغ داستان
این داستان مربوط به دوران نوجوانی منه نزدیک به ۱۸ سال بودم یه پسر(هیکلی-فوق العاده اجتماعی-مودب-خوش تیپ-خوره ی تکنولوژی -گیمر-درس خون ) و اسمم علی
می خواستیم پیش فامیلامون توی شهرستان پیش عمو و عمه و بقیه فامیل از دوروز قبل شروع کرده بودیم به جمع کردن وسایل مثل همیشه.
برای اینکه راه طولانی بود و با ماشین خیلی خسته کننده میشد (من-پدرومادر-۲ خواهر -خودم وبرادرم ) با هواپیما رفتیم(اونموقع بلیط ها قیمت نجومی نداشتن)
وقتی به فرودگاه رسیدیم خب مثل همیشه عمو اینا اومدن دنبالمون و رفتیم سمت خونه
ساعت ۱۰ شب بود و هنوز شام نخورده بودن
و ماهم سریع اومدیم و نشستیم پای سفره یه ۳ تا ۴ ساعتی گذشت بعد من هم به خاطر پرواز خسته بودم و رفتم طبقه بالا (خونه یه حالت اپارتمانی که هر ۳ طبقش برای خودشونه)
وقتی رفتم بالا تشک و پتو و بالشت رو برداشتم و بردم وسط خونه پهن کردم از اون موقع که اومده بودم یه صدایی از اتاق دختر عموم می اومد صدای اهنگ یا همچین چیزایی بود و اینو بگم داستان همش مربوط به دختر عمومه کسی که من از بچگی عاشقش بودم باهم یه مقدار اختلاف سنی داریم (اون بزرگتره ) ولی درکل من خیلی بهش علاقه مند بودم ولی امشب خونه نبود من کنجاوی گل کرد و رفتم سمت اتاقش در رو باز کردم دیدم که کلی دم و دستگاه خریده بود (من ۲ سال پیش هم خونشون اومده بودم ولی فقط لپ تاپ معمولی داشت ) البته رشته اصلیش گرافیک بود به همین دلیل این وسایل مثل کیس قوی مخصوص پردازش کردن و … به کارش می اومد
دیگه به چیزی دقت نکردم و اومدم بیرون می خواستم از ساکم لباس ها مو بردارم و عوض کنم که یکدفعه ۲ تا دختر عموی دیگه ام اومدن بالا بخوان چون یکی دیگه از فامیلامون اومده بودن من هم قبل از اینکه لباس عوض کنم رفتم پایین سریع سلام علیک کردم اومدم بالا از شیرین (دختر عمو بزرگه )
پرسیدم که:شیوا کجاست (اونی که من عاشقش بودم) و اون یکی هم پریسا
و جواب داد
:الان که بهش زنگ زدم گفت توراهه
-آهان اوکی
:کاری باهاش داشتی؟
بعدش با دستش داشت کیرمو لمس میکرد که گفت
:ما هردو مون به سن بلوغ رسیدیم و نمیخوایم ریسک کنیم درسته ؟
-اره ولی اون با من
:سکس بی خطر میخوای
-نه کاندوم میارم
:ازکجا مگه داری
-الان میارم
و بلند شدم و رفتم و یه دونه اوردم (قضیه این کاندوم ها طولانیه )
-بیاببین گفتم دارم
:پس از قبل فکراتو کردی شیطون باشه دیگه
-حالا اینو ول کن
بازش کردم و دور کیرم انداختم خیلی داشت فشار میاورد که یهو درست شد اول فکر کردم سوراخ شد ولی بعد دیدم جا افتاد (مثلا)
بعد در رو قفل کردم و گفتم- نمیخوای نشون بدی ک.صت رو
لباسشو از روی کصش برداشت و گفت چطوره
-عالیه
:تو هم میخوای ابت بیاد نه
-اول شما بعدا من
نشستم و خمش کردم و پاهاشو از نزدیک دیدم میتون بگم راحت تیکه از بهشت بود که تیکه دیگه خود ک.صش بود
رفتم و ک.صشو لیس زدم بعد گفتم کی رفتی حموم گفت ظهر دقیقا قبل از اینکه تو بیای
-خوبه
من که همین طوری داشتم میخوردم دیدم که با دستش داره سرمو حل میده سمت کصش دیدم که میخواد ابش بیاد گفتم داره میاد
خیلی شهوتناک گفت ارهههههههههه
منم موقعیتو مناسب دیدم و بلند شدم کیرمو گذاشتم نزدیک کصش اونم نه نگفت و اروم بردم تو و عقب جلو کردم تا اینکه ابش اومد کیر منم داغکرده بود بعد دیدم که من گرفت و ازم لب گرفت و گفت محکم تر منم هرچه توانم بود استفاده کردم بعد از کصش دراوردم و گفت میخوام بخورمش گفتم بیا ولش کن و این قضیه رو ببندیم (من از خدام بود ولی میخواستم یکم اره دیگه خودتون میدونید)
که یهو کیرمو گرفت کاندومو انداخت بیرون و پوزیشن خودشو عوض کرد و کیرمو بادستش میمالید دستاش انقدر سکسی بود که نگو بعد برد توی دهنش (اولش جو گیر شده بود همشو کرد توی دهنش که یهو یه عوق زد)و اورد بیرون بعد گفت این خیلی بزرگه
-خب زن مومن تو که نباید همشو بکنی دهنت که
بعد اروم اروم حرفه ای شد و ادامه داد بکم گذشت گفتم
ابم داره میاد کجا بریزم
:هرجا ریختی عشقم دوباره میخوام برم حموم
-من به حرف خودش ریختم روی صورت و پا و یکم سینه
کل کمرم خالی خالی شد
باهم دیگه دوباره صحبت کردیم و اینا اومدم برم کیرمو گرفت گفت یه بار دیگه باید ابتو بریزی روم
من گفتم خالی خالیم نمیشه
کلی حرف زدیم ولی گوشش شنوا نبود
دوباره کیرمو سیخ کرد و کلی کیرمو تکون داد تا دوباره اومدم
ولی اینبار اب داشتم یعنی انقدر پریسا سکسی بود که کمرم پر شده بود و ریخت توی دهنش و من سریع بلند شدم و گفتم انصافا دیگه بسه کمرم خالی خالی شد اون خندید گفت باشه بعدا
اومدیم که بریم یهو در خونه باز شد و عمو اینا اومدن ما مونده بودیمو یه صحنه جرم
این داستان ادامه داره
امیدوارم لذت بده باشید اگه خوب بود لایک کنید و
مشکلات رو توی کامنت بهم بگید
اگه حمایت بشه پارت دو رو حتما میزارم
نوشته: علی
همون که اين اقا فرمايش كردند Shahx-1
من از اين سايت ميرم شاه ايكس هيج وقت من چرا زودتر از تو کامنت نتونستم بزارم آخه 😀
AJAB گرامی یه خدا بیامرز مرحوم نفس چند سال پیش اینجا بود مخ مارا هک کرده بود هر کسشعری میخواستیم بگوئیم دقیقا همان را یک ثانیه قبل از ما می نوشت! البته ادعای شاگردی ما را داشت ولی ما هرگز چنین کرمویی را به درگاهمان نپرورانده بودیم!! 😁
Shahx-1 من جسارت نميكنم و استاد بودن شما ثابت شده هست واقعا، ولی جدی خیلی خیلی کامنت ها را که میزاری شما به اون فکری که دارم نزدیک هست، قبلا عادت نداشتم اول تایپ میکردم بعد کامنت میخوندم اما الان چند مدته قبل از تایپ دنبال کامنت شما میگردم بعد تایپ میکنم .
موفق باشی عزیز شوخی چیزی میکنم به دل نگرفته باشی عزیز هستید خیلی واسم بدون شناخت و آشنایی 😁
من چنتا خاطره خوب دارم، دست به قلمم هم خوبه تا زننده و رو مخی نباشه، ولی ناموسا اینقدر فحش میدین پشیمون شدم بنویسیم 😅، چون آخرش باز مینویسید دروغ بود
پس شانس آورد ظهر رفته بود حموم وگرنه توحتما دیگه ادامهنمیدادی خوردن کصشو
ای کیرم تو زن مومن بابات با اون کص نوشتنت
آخه چرا با کیرت فکر میکنی؟؟!!!
از همون پارگراف اول میشه نتیجه گرفت با چه حجمی از مزخرف روبرو هستیم.
ینی نصف تریاک موجود در کشور رو هم مصرف کنی یه همچین چیزایی تو ذهن شکل نمی گیره.
نمیدونم چندمین داستانته ولی سعی کن اخریش باشه😐
Generalmaximus ایرادهاشو دفعه پیش همه لیست کردن فحشاشم خورد! الان فقط تکراری بود!
یه جا میگی :
که همون موقع پتو رو زد کنار و یهو ک.ص شو دیدم ولی سعی کردم زیاد نگاه نکنم ولی انقدر قشنگ بود که من تاحالا توی عمرم اینطوری ندیده بودم
بعد چند خط پایین تر میگی:
واونم سوتینشو دراورد و جلوم نشست ولی یکم خجالت زده بود چون هنوز شرت تنش بود و لای پاشو نشون نمیداد
دیوث اسکولی یا مردمو اسکول فرض کردی؟
اینو دو هفته پیش خونده بودیم! تکراری است!