کم کم داره بزرگ میشه حواست به رفتارات باشه، لباسای جمع و جور بپوش، درسته مادرشی اما اونم تو سن بلوغه حساس خوب و بدو از هم تشخیص میده البته تو خودت باید به این موارد واقف باشی ناسلامتی مادری دیگه اینکه من بهت بگم درست نیست…
اره محمد درست میفگت، اشکان دیگه اون بچه ناز نازی مامان نبود نه اینکه اتفاق خاصی افتاده باشه، نه، جرمش فقط این بود که داره بزرگ میشه و به واسطه همین باید از مهر و محبت مادری دور تر شه، این موضوع زیاد ناراحتم نمیکرد بیشتر از این ناراحت بودم که اگه قرار بو د بوسش کنم ببرمش حموم کنارش بخوابم یا هر چیز دیگه ای باید اول از همه به جنگ حرف و فکرای اطرافیانم برم بهشون ثابت کنم که - بابا این بچه منه پسرمه، معشوقه ام نیست که مثل یه گناهکار بامن برخورد می کنید و هر چی دلتون میخواد میگید از همه بدتر این بود که اولین نفری که فکرای منحرف و سکسی در مورد این رفتارها می کرد کسی نبود جز شوهرم یعنی پدر بچه ام، وقتی که به حرفای محمد فکر میکنم دوس دارم بلند بلند گریه کنم داد بزنم ای خدا اااااااااااااااااااااااااااااااا تو منو زن افریدی حالا که زن شدم بازم میگی از بچه ات دوری کن اخه این کجاش عدالته کجاش…
شب با این فکرا خوابم برد تا صبح تو رویاهای بی سرو تهی میچرخیدم. صبح که بیدار شدم هنوز تو حال و هوای حرفای محمد بودم تا اینکه با صدای اشکان به خودم اومدم : " مامان مامان کلاهم کجاست بیرون برف باریده همه جا سفیده دیدی برفارو اره؟ راستی دستکشامم نیستن پیدا نکردمشون زود مامانی سرویس بیرون منتظره کشت خودشو از بس که بوق زد، مـــــــــــــــــــــــــــامان با شما حرف میزنما" ببخشید عزیز دلم یه خورده گیج خوابم ببخشید، برف؟ مگه برف باریده ؟ _ به سمت پنجره اتاق رفتم و یه طرف پرده رو کنار زدم یهو انعکاس نور برفا زد تو چشممو یه لحظه همه جا سفید شد کم کم چشام به نور عادت کردن تونستم بیرون رو ببینم، اره اشکان درست میگفت بیرون همه جاش سفید بود حتی یه نقطه سیاه هم دیده نمیشد_
با این برفی که باریده فک کنم تعطیل باشیدا؟ نیستید؟ انگار اشکان منتظر بود کسی اینو بهش بگه، گفت: آره حتما تعطیله اما نمیدونم چرا سرویس امده دنبالم احتمالا نمیدونه!!
دستامو نمیتونستم تکون بدم لمس شده بودند فقط داد میزدم انگار دلش بحالم سوخت اومد طرفم
مامان خوبه گرمت شد ؟ گفتم
آره بهتره اما نه زیاد .
به کارش ادامه داد یه جورایی داشتم لذت میبردم چندتا " ها " میکرد بعدش دست میکشید رو پشتم دوباره "ها " میکرد دوباره دست میکشید چندبار این کارو تکرار کرد کم کم به این نتیجه رسیدم که واقعا دارم لذت میبرم داشتم تحریک میشدم دستام هنوز روسینه هام بود ناخداآگاه فشارشون دادم طوری که اشکان متوجه نشه تو گرما گرم این لذت بودم که دوباره حرفای محمد مثل یه دسته نظامی جلوم شروع کردن به رژه رفتن یه دفعه به خودم اومدم و این فکر ازارم میداد اینکه من یه زنم یه مادر و اونم پسرمه، واسه اولین بار تو زندگیم دوس داشتم ای کاش اون پسرم نبود اما حیف که جز یه یک رویا چیز بیشتری نبود با عصبانیت و محکم گفتم :
ببخشید مامان واقعا ببخشید فکر نمیکردم اینقدر به سرما و برف حساس باشید.
اما انگار چیزی نمیشنیدم روی گودی پشتم یه چیزی رو احساس کردم اول فکر کردم شاید دستش باشه اما اونا که رو شونه هام بودن. پس دستاش نبود اره داشتم درست فکر میکردم اما اخه چطور این ممکنه، پسرم با دست زدن به من تحریک شده ؟ یهو انگار یه کسی از درونم داد زد و گفت خودت چی؟ پس چرا خودت رو معاخضه نمیکنی؟ تو هم شدی، هنوز حرارتش بین پاهات مونده.
اره درست میگفت…
رو تختم دراز کشیده بودم و بیشتر از هر روزی دیگه ای منتظر محمد بودم که برسه خونه و بین پاهام احساسش کنم. در افکار زنانه ام شناور بودم وتنها چیزی که بیشترین فضای ذهنم رو پر کرده بود تصاویر سکسی ای بودن که با محمد داشتم چشام رو بستم اروم دستم رو به بین پاهام هل دادم. آخ چقدر داغ بودم و چقدر خیس با اولین تماس دستم نفسام سنگین شدند.
نمیدونم این حرارت، حرارت اشکان بود یا خودم ، (ادامه دارد)
*** حمید کوچولو ***
داستانت خوب بود ولی سکس با مادر بسیار زشته من که راضی نبستم حتی فکر کردن بهش دیونم میکنه
همون داستان همیشه سکس با مادر اما از نوع برعکسش.یعنی به جای فرزند ، مادر به پسر حس پیدا میکنه که اتفاقا خیلی مسخره تر میکنه این موضوع رو اما چون سبک نوشتنت داستانی و درست هست جذابش کرده.اما توصیه میکنم ادامش نده چون انتهاش از همین الان معلومه
harchi zodtar edamasho benevis ta nazare aslimo behet bedam.dar zemn ghesmate avalam khob bod.avarin
داستانت رو خوب نوشتی.امیدوارم نکات آموزنده ای رو درش بگنجونی.
البته از موضوعش راضی نیستم.به نظرم پرداختن به این موضوعات(حالا چه به نفعشون یا علیه شون) بیشتر باعث رواجشون میشه.
یه مادری که تا حالا هیچ حسی به فرزندش نداشته ولی مشکلاتی مثل مادر این قصه داشته باشه(شوهرش نتونه ارضاش کنه ) به خودش اجازه ی این رو میده که به پسرش نظر داشته باشه.وخودش رو توجیه میکنه.
ولی بهرحال چه بخوایم و چه نخوایم مسائلی ازین قبیل وجود داره.پرداختن بهشون خالی از لطف نیست.امیدوارم بدونی چه وظیفه ی مهمی برای پایان داستان رو دوشته
نمی خواستم برای این داستان کامنت بذارم چون مطمئنم آخرش سکس با مادر و… اینجور مطالب حال بهم زنه. باور کنید من بعد از خوندن این لاطائلات حالم بد می شه تهوع می گیرم.البته معمولن اینها را اصلن نمی خونم فقط کامنتهاش را می خونم ولی ایندفعه پروازه کار دستم داد و مجبور شدم بخونم و کامنت هم بگذارم.
1- پروازه جان , تکلیف شب !!! از فردا هر روز ده ورق امتحانی (A4 قبول نیست ها ! ورق امتحانی ! که قبلن بود و خط داشت) با خط خوب و خوانا می نویسی : 7-7-7-7 !!! ده تا دیگه هم می نویسی seven-seven-seven-…!!! مشق ها را هم می آری خودم خط بزنم! شاید یاد بگیری؟!!!
2- کاشکی این داستانهای مهوّع با همون ادبیات مغشوش و مغلوط نوشته بشه. اینجوری اثرش خیلی بدتره! کاشکی همون اسگلای بی سواد اینا را بنویسند که کسی با علاقه نخونه لااقلّ.راستی تا حالا ندیده بودم داستانای با محتوای کثیف (مثل همین سکس با محارم) چند قسمتی نوشته بشه. این نشونه ی خیلی بدیه.
3- این داستان هم بی غلط و خیلی خوب و… نبود فقط کم غلط بود. اصلن کشش نداشت ولی من فقط عاشق این واژه شدم: "معاخضه "!!! (مؤاخذه درسته)!! خوب یابو تو که سواد نداری مجبوری کلمات ثقیل به کار ببری؟ نکبت ِ محارم پسند ! بنویس “بازخواست”. مجبوری؟؟؟
4-یک پیشنهاد دارم. هر کس می بینه عمل کنه و هر کس نیست بعدن عمل کنه ولی لطف کنید تا فردا اینکارو انجام بدید.همه دوستان که تا حالا کامنت گذاشتند , کامنتشون را پاک کنند و اگه کسی نمره هم داده امتیازاش را پس بگیره. هر دو مورد امکان پذیره . دوستان دیگه هم نه کامنت بنویسند نه نمره بدند به این داستان ببینیم چقدر با هم هماهنگیم؟ این نویسنده ی کثیف نویس هم ضایع بشه. قبوله؟ منم فردا این کامنتو پاک می کنم که تا اون موقع دوستان دیگه ببینند و بهش عمل کنند .
doste aziz seven7:to az in dastan badet miad.pas dg chikare doostan dg dari ke bian emtiazeshono pak konan…ma inja miaeem faghat o faghat bara gozarandane vaght na bara kare dg.hala harki doost dare in dastanaro bavar kone ya nakone.serfan baraye tafrih injor dastanaro mikhonim.bastegi be janbeye mokhatab dare ke ba khondane in dastana javgir beshe va hamon karo ba ehzaye khanevadash anjam bede.be nazare man balaye 80%karbarane shahvani ba janban.pas niazi be nasihat o mashverate jenabe ali nadaran.shoma in harfaee baba bozorgane ro behtare jaye dg bezani azize man.inja hame sar o gosheshon az in harfa pore.az admin aziz khahesh daram ke ba injor afrad barkhord kone ke mian be kasani ke baraye in dastan nazar goshate pm khososi befreste va bege shoma biaeen emtiazetono az in dastan pas begirid va nazaretonam pak konid.dooste aziz age shoma oghde dari behtare inja nayaee va zehne karbarane nesbat be ye nevisande bad koni.khosomate shakhsi dari inja jash nist.
کثیف بود، دیگه ننویس . . . . . . . . .
حتی فکرش هم چندش آوره دیگه ادامه نده. برخلاف نظر سون بگم که کامنتها رو باید نوشت و از خجالت چنین نویسندگانی باید در اومد. احمق جان دیگه ننویس. این مطالب خیلی مخرب هستن دیگه ننویس. کمترین نمره را بهت میدم که زودتر داستانت از صفحه اول محو بشه. چخه، پیشته، از جلو چشام دور شو. ننویس.
آقای “پسر خوش فلب”!!! من جواب دادن به لاطائلات شما را به عهده الباقی دوستان می گذارم. چون شما در حدّی نیستید که من باهاتون مجادله ی کلامی کنم . در عین حال کسی که کامنت به این عرض و طول را پارسی نمی نویسه انتظار بیش از این ازش
نمی رود! در خصوصی هم بهتون گفتم من هیچ وقت کاری نمی کنم که ازش بترسم و پنهانش کنم و دیدید متن اون پیام خصوصی که اشاره کردید قسمتی از کامنت من بود . در عین حال این را هم گفتم که اینجا خیلی ها منو میشناسند و اینکه روشنفکر و آزادی خواه هستم یا خیر را هم همه می دونند مشکل اینجا است که شما انحراف اخلاقی خودتون را با لیبرالیسم که من طرفدار پر و پا قرصش هستم اشتباه گرفتید! در مورد اون چاپلوسی و مجیز گوئی هم که در مورد مدیریت سایت کردید هم در همون پیام بهتون گفتم فکر می کنم من انقدر پیش ایشون اعتبار داشته باشم که با حرف و تهمت امثال شما گوشه اعتبارم هم سائیده نمی شه. و فکر هم نمی کنم ایشون نیازی به چاپلوسی امثال شما داشته باشه. می بینید که من همه چیز را خیلی شفاف و عیان و در کامنت بیان می کنم . و البته به خط و زبان پارسی که مردم بی نوا نخواهند برای خوندنش به زحمت بیفتند . روی پیشنهاد گپ و گفت با شما (چون شما در اندازه های مناظره و مجادله با من نیستید. می تونیم با هم گپ بزنیم!) داخل یک تاپیک مرتبط هم پا بر جا هستم. امیدوارم کمی شعور و ادب یاد بگیرید و بدونید هر کس که با شما مخالفه الزامن اشتباه نمی کنه و احتمال اشتباه برای شما وجود داره علی الخصوص برای شما که ثابت کردید چقدر به اصول آزادی اندیشه اعتقاد دارید؟!!!
-7-seven
به پسر خوش قلب میگی :" و البته به خط و زبان پارسی که مردم بی نوا نخواهند برای خوندنش به زحمت بیفتند "
اگر امکانش هست جواب منو بده . فکر نمیکنی مردم بی نوا برای درک معنی " لاطائلات " ، " لیبرالیسم " ، " مهوّع " ، " مغشوش "
به زحمت میوفتن؟( مهوع و مغشوش و … چند تا لفظ دیگه که استفاده کردی عربی بودن. پیشنهادم به شما که از این لغات استفاده میکنی به جای پارسی بگی فارسی)
من تو متنی که نوشتی فقط این رو احساس کردم که میخای با لغتای کم کاربرد و سخت خودتو ادم حسابی و باسواد نشون بدی.
در ضمن داستان سکس خانوادگی بلند و چند قسمتی از اوایل زمان اویزون بوده. همچین جدید نیست.
قلبم درد گرفت…تو رو خدا ادامشو ننویس…چرا با خودتون و مردومتون اینطوری رفتار میکنید…ما ملت بزرگ و فرهیخته ای هستیم…اگر هر دری و هر گذری باز بود باید سرتو بندازی پائین بری تو…اگر سر در این خرابات نوشته شهوانی و آزاده ورودش ولی باید حرمت هر حیوونی رو رعایت کرد حتی این حیوون دوپا…
پسر جان به رحمی که ازش بیرون آمدی احترام بذار…باور کن انقدر جفنگیات برا نوشتن برای تو هست که لازم نیست در این خونه مقدس رو بزنی که جز بی آبروئی و مصیبت چیزی برای تو نیست…
حس یه مادر کجا…نوازش خداگونه دستهای مادر کجا و حس حیوانی سکس کجا…چرا …مگر موضوع برا نوشتن قحطه…بیا یه بار برا همیشه به خودت عصاره خلقت ،به مادرت به مادران و خواننده ها احترام بذار…ادامشو ننویس…
اصلا قشنگ نیست…
دوست گرامیssmm3؛
انتقادات شما اکثرن به جا است و من قبولش می کنم . سعی می کنم از این به بعد بیشتر رعایت کنم به جز یکی اش یعنی 7 اینطوری می نویسه که خودشو باسواد وآدم حسابی نشون بده .! من به اندازه ی کافی و شاید کمی بیشتر! سواد دارم و البته از خیلی ها هم آدم حسابی تر هستم . و اونهائی که باید منو بشناسند می شناسن منظورم اینه که معروفیت هم به اندازه ی خودم دارم . نیازی به اظهار فضل و خود نمائی ندارم. این سبک و زبان نوشتاری با وجود اینکه خودم ازش راضی نیستم یه جورائی توی بنیان من قرار داره ولی سعی می کنم از این به بعد رعایت کنم و ساده تر بنویسم.
در ضمن اینجا سایت آویزون نیست ! من اصلن سایت آویزون را ندیده بودم.منظور من سابقه نداشتن در این سایت بود . راستی من همه کامنت هام زیر این داستان رو تا عصر پاک می کنم و اگر انتقادی خطاب به من هم اینجا درج بشه در پیام خصوصی جواب خواهم داد . شما هم اگر نمی خواهید که کامنتتون بی معنی بشه (چون در پاسخ به من نوشته شده) اگر دوست داشتیدو صلاح دونستید، همین کار را انجام بدید.
دوستان، درمورد واژه پارسی همین قدر که:
پارس به معنای صدای سگ و پارسی : کس یا چیزی که صدای سگ میده-فرهنگ لغت دهخدا
خداییش تکراری بود شرط میبندم داستانت کپیه
قبلا بطور کامل یه جا بود حالا تو قسمت بندیش کردی ؟؟؟!!! پفیوز
حالا خوبه چیزی هنوز ننوشته کشته دادیم
امیدوارم دیگه ننویسه یا اگه مینویسه به محارم خطم نشه
هفت اورنگ؛
شما با تاریخ عضویت 19 ساعتی!!! منو از کجا می شناسید که این غلطها را کردید؟ اونائی که جربزه دارند پشت سر زرزر نمی کنند من چند تا تاپیک دارم جاهای دیگری هم حضور دارم و می تونی بیای هنرتو نشون بدی ببینیم چند چند هستیم جوجو؟
جناب WHIBS . . . . . . . . . . . . . . .
راستش معتقدم چنین داستانهایی رو افراد جیرهخواری که جهت خراب کردن جوانها استخدام شدن، ارسال میکنند. یعنی پول میگیرن و مینویسند که خراب کنن. نصیحت کردن چنین افرادی مثل تُف کردن سربالاست که به خودمون برمیگرده. اینها رو باید از مغز به دار آویخت. حالا که میخوای نصیحتش هم بکنم به چشم هرچند که فایده نداره:
آهای نویسندهی کله کیری این همه فسفر گندیدهی مغزت رو خرج میکنی حد اقل مرام و منش و انسانیت داشته باش و داستانهای سکسی که مینویسی دیگه وارد سکس با محارم نشو. میدونم مریضی، میدونم که درکت هنوز بالا نرفته ولی قبل از حرف زدن (نوشتن) همیشه مزه مزه کن و ببین چه گُهی میخوری بعد بنویس.
جناب WHIBS سعی کردم فحش ندم و نصیحتش کردم. او کی؟
داستانت مثه فیلمای سریالی ایرانیه.جای حساسش رفت قسمت بعد.اما دمت گرم در توصیف وقایع و جزئیات عین خدابیامرز بیهقی کار کردی.بووس