شب تولد به یاد ماندنی

1400/12/15

شاید بعد از خوندن داستان من با خودت فکر کنی من چقدر دختر بدی هستم
قبلا شاید همین حس و به خودم داشتم
ولی یک روز فهمیدم زندگی کوتاهه و باید از همه چیزش اونجوری که میخوای لذت ببری
و خب چون من از بچگی دختر خیلی هاتی بودم بیشتر لذت هام تو مهمونی و سکس خلاصه میشد
من یک مشکلی که دارم با دوست پسرم نمیتونم راحت باشم و خب یک حالت غروری دارم که فقط برای کسایی که منو میشناسن
بخوام خیلی راحت تر بگم من توی سکس با غریبه ها راحت ترم و بیشتر میتونم لذت ببرم تا سکس با دوست پسرم
من یک دختر مو خرمایی 28 ساله هستم 169 قدم و 64 وزنمه که البته قبل کرونا که هر روز باشگاه میرفتم 61 بودم که اون موقع خیلی از بدنم راضی تر بودم ولی خب الانم همین که شکم ندارم خودش خیلیه
بهترین تفریح من بعد سکس ورزش بوده که از همین باشگاه رفتن من دوستای خوب و پایه زیادی پیدا کردم که حالا بعدا در موردشون مینویسم
اسم من سحره ولی بقیه اسم ها تو داستان واقعی نیست و اسم ها به خاطر شرایطی که میدونین عوض شده
این داستان برای 3 ساله پیشه


ظهر بود و خیلی خسته بودم
تازه از دانشگاه اومده بودم خونه و به شدت نیاز به دوش اب گرم داشتم
دوش گرفتم و وقتی از حموم اومدم بیرون دیدم آرش بهم پیام داده پسری که یک ماهه باهاش دوست شدم که البته دوست صمیمی مریمه و اون نمیدونه که من باهاش هستم
ولی چون شنیده بودم ازش که خیلی که قابل اعتماده من خیلی راحت باهاش اوکی شده بودم
از این ارتباط هیچکس خبر نداشت حتی مهران دوست پسرم
مهران پسر جذاب و خوبیه و چیزی نیست که بخوام عیبی روش بذارم فقط مشکل اینجاست من نمیتونم باهاش راحت باشم
پیام و باز کردم دیدم یک عکس از خودش فرستاده(لخت جلوی آینه و دستشو هم گرفته بود جلوی نازش)
منم بهش پیام دادم که : دستتو از روش بردار اونم دوست داره تو عکس باشه
یک چند باری عکس فرستاده بودیم برای هم ولی من عکس نود نفرستاده بودم
همینطور که حولم دورم بود گفتم بهترین وقته برای عکس که فکر نکنه فقط بدن خودش خوبه
حولمو باز کردم و نشستم جلوی آینه پاهامو باز کردم یک شات گرفتم و فرستادم براش بعدشم نوشتم اینجوری باید عکس بفرستی و یک استیکر خنده
اینقدر خسته بودم که همیطور با حوله خوابیدم
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم
مهران بود
الو سلام مهران خوبی
سلام عزیزم مرسی تو خوبی
اره منم خوبم . جان؟
خواب بودی ببخشید بیدارت کردم
اشکال نداره عزیزم باید بیدار میشدم
شب ساعت چند بیام دنبالت
هر موقع خواستی فقط تایمشو باهام هماهنگ کن
و…
امشب تولد امیر دوست آرش بود و خب دوست ما
بعد تماس رفتم پیام هامو چک کنم دیدم آرش کلی قربون صدقم رفته و یک عکس از نازش برام فرستاده
چی میدیدم لنتی خیلی بزرگ بود
البته در واقع خیلی کلفت بود
توی عکس که کمی کوچیکتر از مال مهران که 19 سانته بود ولی خیلی کلفت بود
مهران هم نامردی نکرده بود از زاویه بالا و نزدیک فرستاده بود که حسابی منو خیس کنه
رنگش شکلاتی بود و کلی رگ داشت که البته میدونستم چون ورزشکاره و بدن خوبی هم داره
بهش پیام دادم خیلی بدی که منو اینقدر خیس کردی ولی خودت اینجا نیستی
و در ادامه ازش پرسیدم تو امشب کی میری خونه امیر
همینطور داشتم به بقیه پیام ها جواب میدادم که آرش پیام داد تو هر موقع بخوای من هستم بانو
و در ادامه : من شب ساعت 8 میرم تو با مهران میای؟
بهش پیام دادم : میخوای قبلش با هم باشیم؟
چون من شب باید با مهران برگردم خونه و دیگه بعدشم دیر وقته نمیشه
آرش : من که از خدامه آره حتما
خوبه پس 6 بیا دنبال من که تا 8 اونجا باشیم
آرش : سحر خونه خالی نیست امروز باید هتل بگیریم اگر میخوای
نیازی نیستم عزیزم من یکی از فانتزی هام ماشینه
آرش : چه عالی یعنی تو ماشین سکس کنیم؟
سکس که سخته تو ماشین نه ولی کارای دیگه میشه کرد
آرش : اوکی بانو 6 جای شما هستم
و…
بعد یکم فکر فهمیدم چجوری باید داستان و اوکی کنم
زنگ زدم به مهران و بهش گفتم من با مریم جایی باید برم شب باهاش میام و احتمالا آرش بیاد دنبالمون
به مریم هم زنگ زدم و چون نمیدونست من با آرش رابطه دارم مجبور شدم برای اونم یک داستان تعریف کنم
قرار شد 7.30 برم خونه مریم که ارش بیاد دنبالمون و با هم بریم
و خب خداروشکر مریم و مهران خیلی با هم حال نمکینن و این برای من خوب بود
با ارش هم داستان و اوکی کردم
گذشت و ارش اومد دنبالم راه افتادیم
توی راه بهم گفت یک جا رو میشناسه توی یک کوچه سمت خونشون که داستان زیاد داشته و اوکیه و قرار شد بریم اونجا
اقا ارش چون خیلی سخت پسنده و اونم مثل من مغروره معمولا دوست دختر نداره
که البته میدونم سکس زیاد داره
به هر حال ما دخترا امار این چیزا رو داریم
رسیدیم و شیشیه هارو داد بالا
شیشه ماشین دودی بود و خب خیلی استرس کار و کم میکرد که البته با اون حجم از شهوت دیگه فکر کنم این چیزا مهم نبود
یکم نگاهش کردم و با لبخند سرمو آروم نزدیکش کردم و یک بوس از لبش کردم
توی ذهنم خیلی حس راحتی داشتم که پسری که 1 ماهه باهاش در ارتباط نزدیکم الان پیش منه
حس غرورم اینجور جاها به صفر میرسه و همینه که دوست دارم
حسابی داغ و خیس بودم
لبشو آورد جلو و شروع کردن به خوردن لبم و لیس زدن گردنم
یک دستشو هم گذاشت روی سینم و شروع کرد به مالیدنش
من حس قوی داشتم پس دستمو گذاشتم روی نازش و شروع کردم از روی شلوار مالیدن
همینطور که نازشو میمالیدم دیدم دستشو از روش سینه ام برداشت و برد سمت دامنم
دستشو از زیر دامن و جوراب شلواریم رسوند به نازم و شروع کرد به مالیدن
خیلی داخ شدم و شروع کردم به عمیق نفس کشیدن
چند مین به همین شکل گذشت
همینطور که نانازشو میمالیدم احساس کردم داره شلوارشو پاره میکنه
به شوخی بهش گفتم دوستمون خیلی اذیته درش بیار تا راحت بتونه لذت ببره
اونم زیپشو باز کرد و از لای زیپ درش اورد(نمیشد اونجا شلوارشو در بیاره)
منم با دیدنش حالم بدتر شد و دستشو از جلو در آوردم و از پشت سرم هدایتش کردم که ازونجا وارد بشه
که منم بتونم با نانازش خلوت کنم
از نزدیک خیلی کلفت تر بود
بهش گفتم خوبه که نیومدم خونت اگر نه پارم میکردی
آرش : نه اینجوری ها هم نیست
منی که مشتم دورش جمع نمیشد رو به آرش کردم و گفتم ببین لنتی
انگشت ها به هم نمیرسه این خیلی کلفته آرش
خندید یکی از انگشت هاشو کرد توم
یک اهی کشیدم و چشم هامو بستم
چشم هامو باز کردم دیدم یک چیز بزرگ جلو چشم هامه سرمو اوردم بالا و سرشو کردم توی دهنم
آرش یک آه بلند مردونه کشید
منم شروع کردم خوردن سرش
واقعا همون سرش به سختی وارد دهنم شد
ولی کم کم تونستم بیشتر ازش بچشم
همینطور که واسش میخوردم و هر از گاهی لیسش میزدم آرش هم سرعت دستشو بیشتر میکرد
ناناز من پر از اب و ناناز ارش بر از تف من شده بود
10 مین گذشت که احساس کردم پاهام شل شد و فهمیدم دارم ارضا میشم
ناناز ارش و محکم تر خوردم یکدفعه کلی لرزیدم و ارضا شدم
اون همچنان با دست منو فاک میکرد و منم حسابی براش میخوردم
صدای ناله های اون و صدای ساکیدن من توی ماشین پر شده بود
آرش : سحری تو خیلی خوبی تو خیلی خوبی
مممم
آرش : مهران لنتی . چرا باید سحر مال تو باشه . من میخوامش من میخوامش
نانازشو از تو دهنم در آوردم و گفتم من مال هیچکس نیستم
دوباره شروع کردم به خوردن و ایندفعه توپ هاشو هم میمالیدم
و دیدم ناله هاش داره زیادتر میشه
فهمیدم میخواد بشه
از قبل که با هم چت کرده بودیم میدونست که من با اینکه ابشو بریزه توی دهنم مشکلی ندارم
تند تر شروع کردم به مکیدن سر ناناز
آرش عوضی نگفته بود که آبش زیاده
همینطور که میخوردم یکدفعه اه بلندی کشید و شروع کرد به اومدن
من منتظر بودم تموم بشه که در و باز کنم و تف کنم بیرون که دیدم دهنم پر شده و خب سرشم توی دهنم بود دیگه نمیشد نگهش داشت
از طرفی هم نمیخواستم کثیف کاری بشه و مجبور شدم یکم از ابشو قورت بدم
من قورت دادن ابشو واقعا دوست نداشتم ولی مجبور شدم
بعد که کامل دهنمو خالی کردم بهم گفت تو بازم میخوای و منم به ساعت نگا کردم و گفتم اره ولی دیر شده باید بریم
سر نانازو بوسیدم و اونم ازم لب گرفت و رفتیم


اگر از داستان خوشتنون اومد بگین که ادامه این ارتباط و براتون بنویسم که همراه با یک تریسامه(اولین تجربه تریسام من)

نوشته: sahar


👍 21
👎 6
44801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

862427
2022-03-06 03:01:32 +0330 +0330

جون خوب بود

0 ❤️

862429
2022-03-06 03:27:31 +0330 +0330

نازم تو نانازت جنده ی ناناز پرست😐😑
خاک تو سرت
فاک یو

2 ❤️

862436
2022-03-06 04:14:22 +0330 +0330

بخاطر این کلمه ناناز و تکرار مکررش داستان خیلی کسشری و تخمی تخیلی از آب در اومد یعنی کیرم تو نانازت با این داستانت ولی اگ داستان بعدی تصمیم گرفتی بنویسی این کلمه نانازو بیخیال شو وگرنع مورد عنایت کیر تمام بچهایه شهولنی تو نانازت میشی دیگه خود دانی😂😂👎

3 ❤️

862442
2022-03-06 04:45:50 +0330 +0330

این چه سمی بود آخه با ی عکس کیر از خود بی خود شدی 😂😂

1 ❤️

862456
2022-03-06 07:54:28 +0330 +0330

خیلی عالی نوشتی.همجی جلو چشمام بود.منم تجربش رو داشتم جی حالی میده تویه ماشین دوست دخترت واست ساک بزنه.خیلی خوب بود

0 ❤️

862615
2022-03-07 00:23:03 +0330 +0330

اگ فک میکنی از لفظ کیر خجالت میکشی بگو دودول ک لبات غنچه بشه و بکنم توش😂😂

0 ❤️

862841
2022-03-08 00:58:28 +0330 +0330

اره بگو

0 ❤️

864369
2022-03-18 01:31:23 +0330 +0330

عالی

0 ❤️