اسلام به همه دوستان گلم
این داستان کاملا واقعی و برای من اتفاق افتاده
من اسمم سامانه و این داستان درباره من و زن پسر عموی خانومم گلنازه قبلش باید بگم شروع این داستان سال ۸۸ که من ازدواج کردم توی مراسم عروسی زن پسر عموی خانمم رو دیدم البته اون موقع احساسی واقعا بهش نداشتم ولی خیلی حس میکردم روم زوم کرده توجهی نداشتم و به زندگیمون میرسیدم اما بعد از مدتی دیدم که به من گیر داده نمیخواستم این قضیه باشه چون میترسیدم خانمم متوجه قضیه بشه هرچند که خودش یه جورایی بو برده بود و بهم میگفت حواست به گل ناز باشه یه مدت گذشت من هم بیخیال شدم اون هم پیامی چیزی نمی داد بعد از مدتی دیدم دوباره شروع کردم به زنگ زدن من تو صنف کالای خانگی بودم مدام در مورد خرید لوازم خانگی ازم سوال میپرسید منم جوابشو می دادم و اصلا هیچ گونه احساس بهش نداشتم و نمی خواستم کلا احساسی داشته باشیم تا اینکه یه روز بهم پیام داد من دوست دارم . واقعا تو شوک بودم چرا با وجود اینکه یه زن همسر داره و بچه داره باید از این مرد دیگه خوشش بیاد اون میدونه که اون مرد طرف مقابل زن داره دلمو زدم به دریا با چت کردن بعد از مدتی تماس تلفنی بیشتر کردم و باهاش صحبت کردم فهمیدم مشکلات جدی داخل خونوادش داره و شوهرش خیلی اذیتش می کنه همچنین مادر شوهرش و پدر شوهرش و یه جوری از سر تنهایی به من رو اورده من هم اول یه حس ترحم داشتم بهش تا اینکه به وابستگی شدید تبدیل شد جوری که دیگه نمیتونستم صداشو نشنوم البته این رو هم بگم گلناز یه زن ۳۶ ساله با قد ۱۷۰ بدن ترکه ای سفید چشمای آبی کون گنده سینه های قلمبه بود که تو هرمهمونی میدیدمش نمیتونستم چشم بردارم اونم میدونست از این قضیه سو استفاده کرد و همش خودشو بهم نشون میداد یه موقع هایی که نیاز مالی داشت کمکش میکردم و برای همین خودشو رو مدیون من میدید یه مدت رفته بودن تهران من هم یه کار داشتم به صورت ماموریتی باید میرفتم تهران قبلش هم زنگ زد تهران اومدی با من هماهنگ کن ببینمت سه روز بعد دیگه رسیدم تهران خونه یکی از دوستان بودم بهش زنگ زدم و گفت میخام بیام پیشت انتظار نداشتم که بیاد خونه ولی وقتی که اومد دیدم مشروب و قلیون و حله هوله آورده بود از در که اومد داخل همین که دست داد و دستاشو گرفتم خودشو انداخت بغلم من از بوی عطر تنش دیوونه شده بودم تو همون لحظه شق درد گرفته بودم اومدم نشستم پیشش یه صبحانه با هم خوردیم بغلم بود دستم ناخودآگاه افتاد دور کمرش خودم فشار دادم بهش و لباشو مک زدم وقتی از هم جدا شدیم با چشماش التماس میکرد اون چشمای آبی هیچ وقت از جلوی چشمام دور نمیشه. دوباره بغلش کردم این دفعه محکم تر لباشو خوردم همزمان دستم رو سینه هاش بود و سینه هاشو می مالوندم احساس کردم دارم گُر میگیرم از لذت زیاد دستم رو از رو سینه هاش داشتم و بردم لای پاش وقتی دستم رسید لای پاش دیدم که چقدر خودشو خیس کرده همونجا بود که دوتامون دراز شدیم رو زمین من با خودم روغن ماساژ برده بودم پیشنهاد ماساژ بهش دادم اونم چون گردنش درد میکرد قبول کرد دمر خوابید لباسشو یکی یکی درآوردم روغن مالی میکردم لذت می برد من هم لباسمو کندم و لخت نشسته بودم روی کونش کیرم شق شده بود روی خط کونش بالا پایین میکردم تمام بدنش رو چرب کردم کیر خودم تا الان به این گندگی ندیده بودم هرچند خودش به اندازه کافی گردن کلفت است سانتش نکردم ولی اونقدر کلفت و دراز هست که همیشه زنم از دستش جیغ میکشه همین که خودم رو داشتم بهش میمالوندم آروم سر کیرمو گذاشتم لای کسش فشار دادم آروم سرش رفت داخل همون لحظه دیدم که بالشت رو داره گاز میگیره و با دستاش تشک رو چنگ میزد من چون دوسش داشتم نمیخواستم اذیتش کنم آروم آروم کیرمو عقب جلو کردم تا جا باز کنه تو کسش کس کوچولو سفید بدون مو جلو چشمام بود یواش یواش کیرم تو کسش جا دادم صدای آه و ناله اش کل اتاق رو گرفته بود من هم داشتم یواش تلمبه میزدم دیدم صدای آه و ناله اش تغییر کرد حشری شده بود فقط میگفت (بکن منو منو جر بده خیلی وقته منتظر این لحظه بودم بمون برام همیشه ) من بیشتر حشری میشدم بیشتر و محکمتر میکردمش کمرم سفته و دیر ارضا میشم ولی به خاطر اون قرص تاخیری خورده بودم تا نیم ساعت داشتم میکردمش بعد یه دفعه گفت از پشت می خوام بکنیم کیرمو در آوردم گذاشتم رو سوراخ کونش آروم فشار دادم کامل رفت ته کونش خیلی حس خوبی بود حس کردم یک کیسه آب گرم دور کیرم گرفته انقدر تلمبه زدم که نزدیک بود آبم بیاد یه لحظه کیرمو درش اوردم گفتم بیا بشین روش اونم بلافاصله اومد کیرمو روی سوراخ کونش تنظیم کرد یه دفعه نشست روش خیلی حال عجیبی بود خیلی لذت بخش بود اومد دراز شد روی سینه ام همانطور که چسبیده بود بگردنم کیرمو تو کونش بالا پایین میکرد انقدر این حرکت رو انجام داد که یه دفعه آبم خالی شد تو کونش همین لحظه احساس کردن با تمام وجود منو به خودش داره فشار میده متوجه شدم اونم ارضا شده یه دفعه خودشو ول کرد رو سینه ام کل اتاق رو بوی عرق بدنمون و سکسمون برداشته بود بعد اینکه بلند شدیم رفتیم دوش گرفتیم اومدیم نشستیم با هم چند پیک مشروب خوردیم فقط داشت نگاهم میکرد و ازم تشکر میکرد بابت اینکه انقدر بهش حال دادم مشروب خوردیم سرمون گرم شده بود دوباره بغلش کردم بهم میگفت چته باز مگه دوباره میخوای گفتم آره دوباره می خوام با یه لبخند از سر رضایت خودشو انداخت بغلم منم شروع کردم خوردنش دوباره دراز شدیم شورتشو از پاش کندم و شروع به لیسیدن چوچولش کردم انقدر خوردم که رفته بود تو فضا فقط جیغ میزند آه و ناله میکرد همونجوری که خوابونده بودمش دوباره یکم روغن به سر کیرم زدم و هولش دادم داخل کوسش این دفعه جا باز کرده بود پاهاشو رو شونه هام گذاشته بودم و تو کسش تلمبه میزم دقیق یادم نیست چقدر داشتم میکردم فقط میدونم دوتاییمون خیس عرق بودیم دو باره گفت از کون بکنم منم بهش رحم نکردم کیرمو تا دسته تو حالتی که باشت زیر کسش گذاشته بودم که بیاد بالا فرو کردم و یه دفعه یه جیغ بلند کشید که دستمو گذاشتم جلو دهنش دیگه داشتم فقط تلمبه میزدم اونم فقط آه و ناله میکرد زیر کیرم تا اینکه آبم میخاست بیاد درش اوردم بلند گفت بکن توش آبتو بریز داخل منم دست پاچه دوباره فرو کردم داخل کونش و با دو تا تلمبه محکم که احساس کردم کیرم تا زیر نافش اومده آبمو خالی کردم تو کونش دیدم فقط میگه آخیششششش چقدر داغهههههه چقدر چسبید . همون جور بیحال افتادم روش تا یه ربع ساعت برگشتم اون. رو سینم اومدخوابید منو میبوسید و با دو تا دستاش صورتمو گرفته بود و لبامو بوس میکرد . خلاصه رفتیم دوش گرفتیم اومدیم باهم یه قلیون زدیم و اون رفت خونه شون منم رفتم دنبال کارام .از اون جریان دو سالی میگذره یه مدت از هم بیخبر بودیم تا اینکه دوباره پیداش شده ناگفته نمونه قراره دوباره برم پیشش و ایندفعه هم اون پیشنهاد داده که برم بکنمش .
امیدوارم دوست داشته باشید تمام چیزی که از اون روز تو خاطرم بوده رو نوشتم تخیلی هم نبود ببخشید اگه زیاد آب و تاب نداشت.
نوشته: سامان
کتگوری جالبی بود مثلا اونحاش که بغلش کردی بوی عطرش… منو تکون داد ولی باز اونجا که گفتی شیرم هم دراز هم کلفت هم کمرم سفته… ریدی گلم ، اخه کسکش فکر کردی ما خریم
داداشم اون ک باهاش سکس کردی گلنار نبود؟(همون صابون گلنار). جقت رو بزن مشتی
بارهای زیادی بعد خوندن داستانها دستشویی رفتم…این یه بارم روش
ماموریت نه اون ماموریت شغلی ودولتی عزیز.منظورش یه کار واجب که باید میرفته وانجام میداده حالا هرکاری.واحتمالا واسه انجامش لاقل یک روز باید بمونه وقتی راهش دورازخونه هم باشه.که خونه یکی از دوستاش بوده.حالا قرارگذاشته یک هفته که نمونده سکس کنن نهایتش این توضیحات میخواد درعمل یکی دوساعت طول بکشه.وقت براانجام کارزیاده.
این حرفا حرفای ساختگی نیستن بلکه واقعا اتفاق افتاده فقط چون طرف یک نویسنده نیست نتونسته اونطورکه باید به درستی و واضح توضیح کامل بده وبنویسه.پس بیخودی توی هرداستانی دنبال سوتی ومچ گیری نباشید طوری که انگارفقط شما بلدی وبقیه نادان
این بابا فرررررزززززاااادددد هم هر روز میاد کامنت میده تکون خوردم، اومدم، شدم، عنم اووومد.
کتگوری هم گیا تازه یاد گرفته. هر روز میگه.
قشنگ بود من دوست داشتم
واقعا دلیل این همه کامنت منفی و توهین رو نمیدونم خوبعزیزمن وقتی میایی زیر همه داستان ها فحش میدی و میگی دروغه چرا اصلا میایی میخونی
لوازم خانگی فروش!! ماموریت!! احتمالا از صنف بهش دستور دادن بیاد تهران یخچال های اینجا رو منفجر کنه!!! تریلی حامل ساید بای ساید از پهنا تون کون هرچی خالیبنده!!
اون اب گرم نبود که حس کردی. گوه دور دودولتو گرفته بود جقی
مثل اینکه این ماموریت رفتن ها تو همه شغل ها ورود کرده، کارمندهای دولت، کارمندهای خصوصی، حالا هم به مغازه لوازم خانگی ،احتمالا بعدا شغلهای سوپرمارکتی هم ماموریت کاری برن.
بابا یکی این یارو رو بکنه گایید مارو با کتگوری 👆👆
تا اونجا خوندم که تو کار لوازم خونگی هستی ولی ماموریت بهت خورد اومدی تهران
یه شخصی که تو کار لوازم خونگی هست از کجا بهش ماموریت دادن بیاد تهران
بعدش اومدی
کی ماموریت رو انجام دادی
یکضرب رفتی خونه رفیقت اونم اومد اونجا
گور بابای ماموریت