سارا دختر عموی حشری

1400/12/07

تو اتاقم دراز کشیده بودم و موزیک گوش میدادم که با صدای مامانم بخودم اومدم .
نیما شام حاضره بیا .
سر میز بابام گفت حامد زنگ زده برای آخر هفته دعوتمون کرده .
حامد برادر کوچکتر بابام بود که از زنش جدا شده بود و یک دختر ۲۳ ساله به اسم سارا داشت که بعد جداییش رفت شهرستان و اونجا دوباره ازدواج میکنه و از این زنش هم یک دختر به نام ترانه داشت .
چون سمت پدریم کسی هم سن و سالم نبود زیاد حال نمیکردم و اکثر اوقات میپیچوندم ، تا اومدم بگم من که نمیام بابام با جدیت گفت : این دفعه میای سری پیش که نیومدی کلی حرف شنیدم ، من هم سرم انداختم پایین و هیچی نگفتم .
وقتی رسیدیم خونه عموم خیلی گرم استقبال کردن به جز متلک هایی که به من بیچاره مینداختن که چه عجب چشممون به جمال آقا نیما روشن شد ، بابا قابل دونستید ، من هم با یک لبخند سرد جواب میدادم که یهو چشمم به سارا افتاد ، تقریبا ۳ سالی بود که ندیده بودمش ، سینه و باسنش به شکل چشم گیری بزرگ شده بود . از وقتی بچه بود یادمه روسری سرش میکرد الان هم همونجوری بود.
تو این چند ساعت کلی هیکلش دید زدم حتی یه جاهایی حس کردم که فهمیده و به روش نمیاره .
فردای اون روز رفتیم باغ اونجا از هر فرصتی برای دید زدن اندام سارا استفاده میکردم و لختش تو ذهنم تجسم میکردم . وقتی برگشیم سارا خواست عکسای باغ براش بفرستم که گفتم شمارت ندارم ، شمارش گرفتم و عکسا براش فرستادم . دیگه آخرا یکم یخش باز شده بود از درس و دانشگاه ازم سوال میکرد من هم باهاش لاس میزدم .
یک هفته ای میشد که از خونه عمو حامد اومده بودیم که دیدم سارا پیام داده که گوشیش یک مشکلی پیدا کرده و من هم راهنماییش کردم و همین شد استارت صحبت های دیگه اولین چیزی که ازش پرسیدم این بود که چرا اون موهای مشکی قشنگ و همیشه زیر روسری قایم میکنی که گفت : خودمم دوست ندارم فقط بخاطر بابامه . یهو دیدم چندتا عکس با لباس مهمونی برام فرستاد ، واقعا خوشگل بود کلی ازش تعریف کردم .
دیگه کار هر شبمون شده بود چت کردن که کم کم حرفمون رفت سمت جک و شوخی کمر به پایین ، دیگه برای هم استیکر پورن میفرستادیم و کلی حرف سکسی میزدیم .
یک روز یک عکس کارتون از سایزهای مختلف سینه براش فرستادم که گفت بابا این چیه دیگه ۸۵ یا هندونه من سایزم ۸۵ این عکسه خیلی بزرگش کرده ، در جواب بهش گفتم تو ۸۵ ی ؟ نه بابا دروغ نگو. یهو دیدم عکس از لیبل سایز یک سوتین صورتی که عدد ۸۵ روش نوشته شده بود فرستاد و گفت حالا باورت شد ؟
یکم شیطونیم گل کرد و گفتم نه اینجوری قبول نیست باید رو کار ببینم . بعد چند دقیقه دیدم عکس سینه هاش که همون سوتین بسته برام فرستاد ، وای که چه پوست سفیدی داشت . بازم شیطون تر شدم و گفتم بابا نمیخوای از اون دو تا میوه بهشتی رونمایی کنی ؟
در جواب گفت خیلی پررویی نیما !!! که چند دقیقه بعد عکسشون فرستاد دوتا پستون درشت با نوک قهوای روشن ، ازم پرسید دوست داشتی ؟
تو شب های بعد که چت میکردیم حس کردم میخواد باهم باشیم و رابطه داشته باشیم آخه من اولین پسری بودم که باهاش وارد رابطه شده بودم . اون که نمیتونست از شهرستان بیاد برای همین قرار شد هر وقت باباش اینا برای خرید جنس برای مغازش خواستن برن آستارا خبرم کنه تا من برم پیشش .
چند روزی گذشت و یهو وسط روز بهم زنگ زد و گفت این هفته باباش اینا دارن میرن من هم این چند روز خونه مادربزرگم ولی به بهانه دانشگاه میپیچونم .
دو روز مرخصی گرفتم اما به خانوادم گفتم از طرف شرکت باید برم ماموریت . وقتی رسیدم به آدرسی که سارا داده بود بهش زنگ زدم و گفت الان میاد . رفتیم خونشون و چون همسایه هاشون فضول بودن ماشین چندتا کوچه پایین تر پارک کردم .
وقتی رفتیم داخل خونه یهو پرید بغلم و سینه های بزرگش بهم فشار میداد کم کم لبامون به هم گره خورد با دستام بدنش نوازش میکردم . مکثی کرد و گفت بریم اتاقم . هر دومون شهوت از چشمامون میبارید ، اول بلوزش در آوردم زیرش سوتین فسفری پوشیده بود دستم بردم تو سوتینش و شروع کردم سینش چنگ زدن و لب گرفتن ، رو پا بند نیست و سوتینش باز کردم و گفت رو تخت دار بکش خودمم افتادم به جون پستونای نرمش که نوکشون بدجوری سفت شده بود و آه و ناله میکرد . پاشدم و گفتم حالا میریم سر اصل مطلب ، شلوارش از پاش در آوردم و دیدم شورتش خیس آبه ، اول یکم از روی شورت کوسش مالیدم . شورتش که درآوردم یک کوس صورتی تپل شیو شده جلوم بود و من هم مشغول خوردن ، آه و ناله های سارا بلندتر شده بود و من حشری تر میکرد مدام کمرش تکون میداد و پاهاش سفت میکرد . وقتی بلند شدم صورتم خیس آب بود که شروع کرد به لب گرفتن و گفت حالا نوبت منه .
تیشرتم درآورد و شلوار و شورتم با هم کشید پایین وقتی کیر راست شدن دید یک ای جوووون کش داری گفت و کرد تو دهنش کیرم که حسابی ساک زد رفت سر وقت تخمام اونا هم بی نصیب نزاشت و یکی یکی میکرد تو دهنش . بهش گفتم بسه دیگه بخواب رو تخت این که گفتم انگار انتظار شنیدنش نداشت ، برگشت گفت میخوای بکنی تو کوسم ؟ خب آره دیگه مگه رابطه نمیخواستی ؟ چرا ولی … ولی نداره بخواب تا جفتمون حال کنیم . قبول کرد ولی ترس تو چشماش دیدم . خوابیدم روش کیرم گذاشتم لای کوسش و بهش گفتم آماده ای که هیچی نگفت و فقط سر تکون داد . از روش بلند شدم چون ته دلش راضی نبود . گفت نیما من عاشقتم بیا بکن . گفتم میدونم دوستم داری ولی قلبن راضی نیستی پردت بزنم هستی ؟ سرش پایین انداخت و سکوت کرد . یهو گفت بیا از پشت .
گفتم درد داره میتونی تحمل کنی ؟ آره عزیزم . اول برو دستشویی رودت کامل خالی کن . اون که رفت دستشویی من هم رفتم سر یخچال و دوتا خیار یکی کوچیک اون یکی بزرگتر برداشتم . خیار که تو دستم دید گفت اینا واسه چیه ؟ اول باید جا باز کنه کونت وگرنه جر میخوری .
روی تخت قمبل کرد قوطی کرم برداشتم سوراخش حسابی چرب کردم خیار یکم هم به خیار کوچیکه مالیدم و آروم فرستادم تو یک آخی گفت و شروع کردم خیار و جلو عقب کردن بعد چند دقیقه درش آوردم و بزرگ تر برداشتم یکم کرم زدم این یکی سخت داشت میرفت تو که سارا از درد بالشت گاز گرفته بود ، یکم گذاشتم تو بمونه بعد آروم عقب جلو کردم که دیگه دردش تبدیل به لذت شده بود وآه ناله میکرد ، از ش پرسیدم خوبه که گفت زودتر کیرت بکن تو من اون میخوام .
وقتی خیار در آوردم سوراخ کونش به اندازه کافی باز شده بود کیرم چرب کردم و با یک فشار تا ته آروم آروم کردم تو با یک دستم هم داشتم کوسش میمالیدم . بعد چند دقیقه دیدم یک جیغ آروم کشید و آروم گرفت فهمیدم ارضا شده و تلمبه زدنم سریع تر کردم آبم با فشار تو کونش خالی کردم . کیرم که در آوردم سارا ولو رو تخت من هم ولو شدم پایین تخت روی زمین .
گفت : خیلی دوست دارم دلم میخواد اون شب تو باشی که پردم میزنی .
من که اصلا تو مود زن ازدواج نیستم برای اینکه دلش نشکنه بهش گفتم عاشقتم عزیزم .

نوشته: شبگرد


👍 10
👎 23
60801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

861053
2022-02-26 02:25:59 +0330 +0330

عجب آدم لاشی هستی تو چرا بهش دروغ گفتی . امیدوارش کردی

2 ❤️

861054
2022-02-26 02:30:03 +0330 +0330

رو تخت دار کشیدی هر جور حساب میکنم دراز و دار اونقدر شبیه نیستن که اشتباه بشه جالب نبود 👎

1 ❤️

861074
2022-02-26 04:47:00 +0330 +0330

اِوا خاک عالم…!! یه جفت عاج ماموت تو ماتحتت بچه…
خیار سرد کردی تو کون دختر مردم !!؟

1 ❤️

861075
2022-02-26 05:05:05 +0330 +0330

داستان که کوسشر محض بود ولی لاشی حیف سوراخ نبود که با خیار بازش کردی لذتش به باز کردنش با کیر خودته که اونم به گا دادی یعنی کیرم تو مغزت

1 ❤️

861082
2022-02-26 06:19:26 +0330 +0330

پس این 6ماه که ما طی میکنیم تا کون طرف ریلکس جا دار بشه چی میشه تازه بازم جیغ و داد هم میکنه بعد بچه کونیا دفعه اول کون طرف را یهوووو یی میکنن تاااااااازه دختره را ارضا هم میکنن من گوشام رفتن برا مرحله رشد

1 ❤️

861083
2022-02-26 06:20:02 +0330 +0330

وسط سکس گفته برو برین بیا 🖕🏻😁😁😁😁

0 ❤️

861118
2022-02-26 14:23:35 +0330 +0330

بچه بیا پآیین

0 ❤️

861126
2022-02-26 15:52:36 +0330 +0330

ای لاشی دروعگو

0 ❤️

861135
2022-02-26 18:45:26 +0330 +0330

ای کسکش چرابهش دروغ گفتی پس خاک تو سر بیغیرتت

0 ❤️

861137
2022-02-26 19:50:38 +0330 +0330

هیس جقی ها فریاد نمیزنن

0 ❤️

861147
2022-02-26 21:48:03 +0330 +0330

من هم به زن رفیقم میگم عاشقتم …ولی هردو میدونیم دروغ مبگیم

1 ❤️

861152
2022-02-26 23:05:14 +0330 +0330

نیما جون عجیجم دختر عموت دانشجو بود بعد برای اولین بار باتو سکس میکرد مثل آبنبات هم دودولت رو ساک میزد راستی قبل از تو کیر چند نفر رو ساکیده بود ؟؟؟؟ مشتی جقی مفلوک هیچ دختری برای اولین بار به این راحتی نه عکس پستون به کسی نشون میده نه کووون برو به خودت کم جق بزن ازبس بهش نگاه کردی و لخت تجسمش کردی بقول خودت داری کور میشی یکم کون بده کم نیاری

0 ❤️

861315
2022-02-27 15:52:38 +0330 +0330

باور کن حوصله خوردن نداشتم چون حدس زدم یک پسررنادرستدهستب من از اینکه کسی ک الکی گفتی دوستش داری وقتی داخل نظرات دوستان این و فهمیدم دلیل اینکه حوصله خواندن نداشتم ک فهمیدم من. حتی برای دلخوشی کشی که دوست داشته باشم بازم باهاش سکس و تجربه کنم دروع نمیگم عاشقش هستم گاهی هن منو محکوم کردن به خودخواه و معروف در حالی که نمیخواستم باعث ناراحتی کسی یاشم‌

0 ❤️

861358
2022-02-27 22:19:06 +0330 +0330

چرت و پرت محض
عموت با زن عموی جدیدت میرفت آستارا
هر جوری بود خونه رو خالی کردی ، جالبه که توی اولین رابطه خوب ساک زده
و اینکه تو انقدر بی عرضه و لنگ کس بودی که انقدر شر و ور تف دادی

0 ❤️

862225
2022-03-05 01:27:50 +0330 +0330

آخر نفهمیدم چند سالتونه😅😅

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها