روزگار سپری شده دوران جوانی (۱)

1400/07/18

اتش بدون دود نمیشود جوان بدون گناه
روزگار سپری شده دوران جوانی (قسمت اول)
سلام
داستان من مربوط میشه به وقتی که من سال اول دانشگاه بودم .ان زمان من با قد بلند وچشم های مشکی و ابروهای پیوسته و صورت گرد و نیمه تپل و موهای لخت خیلی جذاب و خوش تیپ بودم و علاوه بر دانشجو بودن ، مغازه روسری و لباس خواب های سکسی داشتم وبخاطر نوع خاص جنس های مغازه ام از بابت دوست دختر خیلی دستم باز بود و همیشه بهترین ها را برای رفاقت انتخاب میکردم . دران روزها من با سه دختر دوست بودم که هرکدام برای خودش یک تیکه کار درست و خوشگل با هیکل سکسی و جذاب بود.دوست دختر اولم با چهره شرقی و پوست سبزه تیره درست مثل دخترهای جنوب ،کلاس چهارم دبیرستان بود و قد متوسط و صورتی جذاب با لبهای تیره و چشم های نافذ و هیکل توپر و سینه های کشیده و بزرگتر از یک دختر و کمر باریک و باسن گرد و بیرون زده بود و هرکسی او را میدید اول مبهوط چهره شرقی و چشمهای خمارش میشد و بعد میخ باسن بیرون زده وگردش میشد که هنگام راه رفتن میشد گردی ان را که به مانتو چسبیده بود راحت و کامل نگاه کنه و بفهمه که چه تیکه نابیه و اسمش شیوا بود . او دخترداغ و حشری بود و اگر هفت روز هفته میتوانست از خانه و مدرسه جیم شود اماده سکس کردن بود و عاشق سکس از پشت بود و خیلی بیشتر از سن اش در این مورد حرفه ای و اماده بود . او عاشق لذت بردن از سکس بود وبا اولین تحریک از حال میرفت و تا پایان فقط درحال لذت بردن بود وجواب هیچ کدام از کارهای تحریک کننده تورا نمی داد یعنی نمیتوانست بدهد.دوست دختر دومم که سال اول دانشگاه بود با پوست سفید و موهای حنایی و صورت کشیده و چشم های روشن و لب های کوچک درست مثل دخترهای خارجی بود ومن به او میگفتم لوسی مین چون چهره اش شبیه لوسی مین در کارتون مهاجران بود .قداو حدودا هم اندازه شیوا بود ولی هیکل ترکه ای و با سینه های کوچک و باسن کشیده وگلابی مشکل و بیرون زده در نوع خودش یک تکه هوس انگیز در مدل اروپایی حساب میشد.او هم مثل شیوا با چهره جذاب و هیکل خوش سایزش و باسن کوچک و بیرون زده اش چشم ها را به طرف خودش میکشید .اسم این دوستم مینا بود او برخلاف شیوا از شروع سکس تا پایان یک تنه همراهی میکرد و در همه مراحل سعی میکرد پاسخ هرلذت و تحریک که از طرف من حاصل میشود رابدهد ،بااو میشد بارها سکس کرد و حتی یک تیپ سکسی و ارایش تکراری از او نبینی .دوست دختر سوم من سال اخر دانشگاه درس میخواند واز من سه یا چهار سال بزرگتر بود با هیکل درشت و قد بلند و پوست سبزه روشن و صورت جذاب و چشم های درشت و ابروهای کشیده و لب و دهان درشت وحشی و متناسب با صورت اش و چهره ای شدیدا زنانه و هوس انگیز داشت.او سینه های گرد و درشت با بدنی خوش فرم و ران های بلند و گوشتی و باسن برامده و دنبه ای که در هرقدم لمبرخوردن باسنش از زیر مانتو به چشم می امد و هر پسری که باسن او را میدید برای یک لحظه وجودش از شهوت لبریز میشد و دلش میخواست دست کم بتواند این باسن زیبا را بدون شلوار ببینداما این دختر سکسی اغلب با مانتو و چادر ومقنعه بیرون می امد و فقط گاهی وقت ها در محل ازمایشگاه دانشگاه وشرکتی که در ان کار میکرد بدون چادر بود، برخلاف دو دوست دختر دیگرم او استاد سکس و هم اغوشی بود و میتوانست در هر مکان وموقعیتی به ادم بهترین لذت و سکس را ارایه دهد او مثل جادوگرهای سکسی بود ودزیر مانتو وچادرش در حالی که کنارمن روی صندلی جلوی ماشین نشسته بود ناگهان شاهد یک هیکل فوق سکسی و لخت بودم و فقط من دگمه مانتو اش را باز کرده بودم .او عاشق سکس کردن بود ومیتوانستم همه جا بااو سکسی فراموش نشدنی انجام بدهم.اسم این دوست دخترم هایده بود .من برای کوتاه شدن داستان از تعریف اینکه چطور باهرکدام دوست شدم و مسایل دیگر حرفی نمیزنم.من با هرسه نفرشان رابطه داشتم و با توجه به زمان ازاد انها و موقعیت خودم هر کدام را میدیدم و باهم بودیم.اولین داستان درباره یکی از روزهای خوب من با مینا است.
من مدتی بود به دنبال یک خانه مجردی برای اجاره کردن بودم و برای دیدن دوست دخترهایم احتیاج به یک جای امن داشتم اما هنوز جایی مناسب پیدانکرده بودم .من که چند روزی بود شدید هوس مینا را کرده بودم به چند نفر از دوستانم سپرده بودم که اگر خانه هرکدامشان خالی شد به من خبر بدهند تا اینکه بالاخره یکی ازپسرعمه هایم که تازه عروسی کرده بود زنگ زد وخبر یک روز خانه خالی خودش را به من داد و من هم با مینا برای صبح ان روز قرار گذاشتم.روز موعود از راه رسید ومن با تاکسی تلفنی رفتم و مینا راسوار کردم و به طرف خانه رفتیم .کلید را زیر گلدان جلوی درب اپارتمان گذاشته بود و به ارامی واردخانه شدیم .طبق معمول من همانجا دم در یک بوس و لب از مینا گرفتم و یک ضربه به پشت او روی باسن اش زدم و او باخنده جواب من را داد.تا من رفتم از اشپزخانه چیزی برای خوردن بیاورم میناهم به طرف اتاق خواب رفت تا لباس اش را عوض کند. یکی از مهم ترین مواردی که من د
اتش بدون دود نمیشود جوان بدون گناه
روزگار سپری شده دوران جوانی
سلام
داستان من مربوط میشه به وقتی که من سال اول دانشگاه بودم .ان زمان من با قد بلند وچشم های مشکی و ابروهای پیوسته و صورت گرد و نیمه تپل و موهای لخت خیلی جذاب و خوش تیپ بودم و علاوه بر دانشجو بودن ، مغازه روسری و لباس خواب های زسکسی داشتم وبخاطر نوع خاص جنس های مغازه ام از بابت دوست دختر خیلی دستم باز بود و همیشه بهترین ها را برای رفاقت انتخاب میکردم . دران روزها من با سه دختر دوست بودم که هرکدام برای خودش یک تکه کار درست و خوشگل با هیکل سکسی و جذاب بود.دوست دختر اولم با چهره شرقی و پوست سبزه تیره درست مثل دخترهای جنوب ،کلاس چهارم دبیرستان بود و قد متوسط و صورتی جذاب با لبهای تیره و چشم های نافذ و هیکل توپر و سینه های کشیده و بزرگتر از یک دختر و کمر باریک و باسن گرد و بیرون زده بود و هرکسی او را میدید اول مبهوط چهره شرقی و چشمهای خمارش میشد و بعد میخ باسن بیرون زده وگردش میشد که هنگام راه رفتن میشد گردی ان را که به مانتو چسبیده بود راحت و کامل نگاه کنه و بفهمه که چه تیکه نابیه و اسمش شیوا بود . او دخترداغ و حشری بود و اگر هفت روز هفته میتوانست از خانه و مدرسه جیم شود اماده سکس کردن بود و عاشق سکس از پشت بود و خیلی بیشتر از سن اش در این مورد حرفه ای و اماده بود .دوست دختر دومم که سال اول دانشگاه بود با پوست سفید و موهای حنایی و صورت کشیده و چشم های روشن و لب های کوچک درست مثل دخترهای خارجی بود ومن به او میگفتم لوسی مین چون چهره اش شبیه لوسی مین در کارتون مهاجران بود .قداو حدودا هم اندازه شیوا بود ولی هیکل ترکه ای و با سینه های کوچک و باسن کشیده وگلابی مشکل و بیرون زده در نوع خودش یک تکه هوس انگیز در مدل اروپایی حساب میشد.او هم مثل شیوا با چهره جذاب و هیکل خوش سایزش و باسن کوچک و بیرون زده اش چشم ها را به طرف خودش میکشید .اسم این دوستم مینا بود .دوست دختر سوم من سال اخر دانشگاه درس میخواند واز من سه یا چهار سال بزرگتر بود با هیکل درشت و قد بلند و پوست سبزه روشن و صورت جذاب و چشم های درشت و ابروهای کشیده و لب و دهان درشت وحشی و متناسب با صورت اش و چهره ای شدیدا زنانه و هوس انگیز داشت.او سینه های گرد و درشت با بدنی خوش فرم و ران های بلند و گوشتی و باسن برامده و دنبه ای که در هرقدم لمبرخوردن باسنش از زیر مانتو به چشم می امد و هر پسری که باسن او را میدید برای یک لحظه وجودش از شهوت لبریز میشد و دلش میخواست دست کم بتواند این باسن زیبا را بدون شلوار ببینداما این دختر سکسی اغلب با مانتو و چادر ومقنعه بیرون می امد و فقط گاهی وقت ها در محل ازمایشگاه دانشگاه وشرکتی که در ان کار میکرد بدون چادر بود، اسم این دوست دخترم هایده بود .من برای کوتاه شدن داستان از تعریف اینکه چطور باهرکدام دوست شدم و مسایل دیگر حرفی نمیزنم.من با هرسه نفرشان رابطه داشتم و با توجه به زمان ازاد انها و موقعیت خودم هر کدام را میدیدم و باهم بودیم.اولین داستان درباره یکی از روزهای خوب من با مینا است.
من مدتی بود به دنبال یک خانه مجردی برای اجاره کردن بودم و برای دیدن دوست دخترهایم احتیاج به یک جای امن داشتم اما هنوز جایی مناسب پیدانکرده بودم .من که چند روزی بود شدید هوس مینا را کرده بودم به چند نفر از دوستانم سپرده بودم که اگر خانه هرکدامشان خالی شد به من خبر بدهند تا اینکه بالاخره یکی ازپسرعمه هایم که تازه عروسی کرده بود زنگ زد وخبر یک روز خانه خالی خودش را به من داد و من هم با مینا برای صبح ان روز قرار گذاشتم.روز موعود از راه رسید ومن با تاکسی تلفنی رفتم و مینا راسوار کردم و به طرف خانه رفتیم .کلید را زیر گلدان جلوی درب اپارتمان گذاشته بود و به ارامی واردخانه شدیم .طبق معمول من همانجا دم در یک بوس و لب از مینا گرفتم و یک ضربه به پشت او روی باسن اش زدم و او باخنده جواب من را داد.تا من رفتم از اشپزخانه چیزی برای خوردن بیاورم میناهم به طرف اتاق خواب رفت تا لباس اش را عوض کند. یکی از مهم ترین مواردی که من در رابطه سکسی با دخترها برای اجرای ان تاکید داشتم و رعایت ان در حفظ و ادامه رابطه ام تاثیر زیادی داشت پوشیدن لباس سکسی و ارایه تیپ سکسی و همینطور ارایش تند و کاملا سکسی برای مواقع سکس داشتن بود .شاید شما فکر کنید که من ادم زیاده خواه و پرتوقعی هستم اما من همیشه بااین دلیل جواب حرف های اینگونه رامیدهم.
بدون شک هم اغوشی با دختری که زیباترین ووسوسه انگیز ترین لباس خواب را پوشیده وسینه های زیبا وخوش فرم او در زیر تور طرح دار مشکی مثل یک اثر هنری زیبا جلب توجه میکند و کس صورتی او با لبه های مثل گلبرگ در زیر تور مشکی شورت اش وگردی و شکاف هوس اور باسن اش در ان طرح مشکی و یا هر لباس زیر زیبای دیگر با بدنی زیبا و بدون این لباس های تحریک کننده یک اندازه در هنگام هم اغوشی ارزشمند و هوس انگیز است…؟فکر اینکه بدن زیبای یک دختر در نبود لباس زیر زیبا و تحریک کننده چقدر میتواند ما را در تحسین و ارزش این زیبایی خلقت غافل وبی توجه نمایدو همین بدن زیبا با وجود یک لباس زیر در هر رنگ و طرحی میتواند زیبابی مسحور کننده هردختری را هزار مرتبه زیباتر و شهوت اورتر و تحسین برانگیزتر نماید خوددلیل محکمی است. .به راستی دیدن هیکل یک دختر در لباس خواب مشکی علاوه برهمه تحریک هایی که حاصل میکنداز جنبه دیگری مارا به تحسین خالق این موجود زیبا با اندامی به این ظرافت و تناسب دقیق که در هر دخترخاص ان چهره و هیکل و این راز که اندام هرکدام دارای شهوت و زیبایی وخلقت خاص خودمیباشد وممکن نیست دو هیکل دخترانه با اندام مشابه هم بتوان پیداکرد و زیبایی سینه ها و ران ها و شکاف زیبای کس و اندازه باسن هر دختر محض او خلق شده است مارا به تحسین و سجده دربرابر خالق این زیبایی وموجود زیبا وامیدارد.
پس بااین دید شاید شما علت اصرار من برای این مسیله توسط دوست دخترهایم قبول کنید.
باید دلیل اینکه چرا من با سه دختر دوست بودم و با هرسه نفرهم رابطه سکسی داشتم را برای شما بگویم که در ذهن شما هیچ سوال بدون پاسخی نمانده باشد و از طرفی در طول داستان های من به منطقی بودن دلایل من پی ببرید.
ربا رابطه سکسی با دخترها برای اجرای ان تاکید داشتم و رعایت ان در حفظ و ادامه رابطه ام تاثیر زیادی داشت پوشیدن لباس سکسی و ارایه تیپ سکسی و همینطور ارایش تند و کاملا سکسی برای مواقع سکس داشتن بود .شاید شما فکر کنید که من ادم زیاده خواه و پرتوقعی هستم اما من همیشه بااین دلیل جواب حرف های اینگونه رامیدهم.
بدون شک هم اغوشی با دختری که زیباترین ووسوسه انگیز ترین لباس خواب را پوشیده وسینه های زیبا وخوش فرم او در زیر تور طرح دار مشکی مثل یک اثر هنری زیبا جلب توجه میکند و کس صورتی او با لبه های مثل گلبرگ در زیر تور مشکی شورت اش وگردی و شکاف هوس اور باسن اش در ان طرح مشکی و یا هر لباس زیر زیبای دیگر با بدنی زیبا و بدون این لباس های تحریک کننده یک اندازه در هنگام هم اغوشی با یک دختر برای شماقابل توجه است.فکر اینکه بدن زیبای یک دختر در نبود لباس زیر زیبا و تحریک کننده چقدر میتواند ما را در تحسین و ارزش این زیبایی خلقت غافل وبی توجه نماید .با وجود یک لباس زیر در هر رنگ و طرحی بدن زیبای مسحور کننده هردختری هزار مرتبه زیباتر و شهوت اورتر و تحسین برانگیزتر میگردد .به راستی دیدن هیکل یک دختر در لباس خواب مشکی علاوه برهمه تحریک هایی که حاصل میکنداز جنبه دیگری مارا به تحسین خالق این موجود زیبا با اندامی به این ظرافت و تناسب دقیق اجزا اندام که در هر دخترخاص ان چهره و هیکل افریده شده و این راز که اندام هرکدام دارای شهوت و زیبایی وخلقت خاص خودمیباشد وممکن نیست دو هیکل دخترانه با اندام مشابه هم بتوان پیداکرد و زیبایی سینه ها و ران ها و شکاف زیبای کس و اندازه باسن هر دختر محض او خلق شده است مارا به تحسین و سجده دربرابر خالق این زیبایی وموجود زیبا وامیدارد.
پس بااین دید شاید شما علت اصرار من برای این مسیله توسط دوست دخترهایم را قبول کنید.
باید دلیل اینکه چرا من با سه دختر دوست بودم و با هرسه نفرهم رابطه سکسی داشتم را برای شما بگویم که در ذهن شما هیچ سوال بدون پاسخی نمانده باشد و از طرفی در طول داستان های من به منطقی بودن دلایل من پی ببرید.

نوشته: چرم ساغری


👍 0
👎 5
4201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

836678
2021-10-10 05:56:11 +0330 +0330

توضیح نویسنده داستان درباره نکرار متن داستان
دوستان متاسفانه قسمت اول داستان بعلت اشتباه ناخواسته از طرف من یا ادمین به این شکل دچار تکرار شدن پاراگراف های داستان شده است.از تک تک شما بابت این اشتباه رخ داده عذر میخام و از این بابت متاسفم .در اولین فرصت قسمت اول و دوم داستان را اصلاح شده و یکجا خدمت شما ارایه خواهم کرد.امیدوارم این قصور را ببخشید.باتشکر

1 ❤️

836685
2021-10-10 06:51:08 +0330 +0330

منتظر اصل داستان هستم

1 ❤️

836737
2021-10-10 13:15:17 +0330 +0330

برگرفته از کتاب کوس نگو مومن اثر برادر زن ایت الله مکار شیرازی چیز ببخشید مکارم

0 ❤️

836771
2021-10-10 19:19:33 +0330 +0330

فقط چرت و پرت و تعریف از خودت بود لباس خواب بچه کونی بردی بکنیش یا تیپ و قیافشو پسند کنی

0 ❤️