رابطمون به ی گو... بند بود

1402/02/26

من یه دوست‌دختری داشتم اسمش یاسمین بود خیلی باکلاس و چسان‌فسانی… تو عمرش یه کلمه حرف بد نزده بود… .در حدی که موقع سکس و مدل داگ استایل ، چند بار می‌گفت ببخشید پشتم به شماست…این رفتاراش درسته یکم رو مخ بود و آدم معذب میشد ولی خُب خوب کُسی بود وارزش داشت که این حرکاتو تحمل کنی و مهمتر از اون میتونست بعضی شبا پیشم بمونه البته تقریبا ماهی یکبار.
قبل داستان بگم که من ی خونه گرفتم که خیلی کیری ساخته شده و دیوارش در حدی نازکه که صدای پچ پچ همسایه رو میشنویم وو در حدی میدونم همسایه چند شب سکس دارن یا قهرن یا زتش پریوده …

یه شب که یاسمین از غروب اومده خونمون و کلی اونشب به چند مدل سامورایی میکردمش و ی جورایی از اون فرصت کمال استفاده رو میکردم حتی برا اینکه وفتم توی آشپزخونه تلف نشه اینجور شبا دوتا پیتزا دو نفره سفارش میدم چون یاسمین عاشقه پیتزاس و در حد خفگی پیتزا میخوره

اخر شب بعد چند راند سکس دراز کشیده بودیم تو تخت، اون از خستگی زیاد خواب بود، من داشتم با موبایلم ور می‌رفتم یهو بدون اینکه هیچ مقدمه‌ای بچینه یجوری گوزید که شیشه‌ها لرزید… من قشنگ دو متر از ترس پریدم… باورم نمی‌شد
این ظرافت و لطافت، همچین صدایی داشته باشه… صدای گوزش انقدر بلند بود که خودشم از خواب پرید و کاملا گیج و گنگ شده بود… هی گفت “صدای چی بود؟… تیراندازی شده؟” رفتار درست این بود که بغلش کنم و بگم چیزی نشده عزیزم، بخواب… اما واقعا امکانش نبود؛ هم از صداش ترسیده بودم،
هم یه لبخند گشاد رو صورتم بود… گفت “چی شده خب؟… به چی می‌خندی؟” می‌دونست گوزیده ولی می‌خواست من نجاتش بدم… تنها امیدش من بودم… و چه دنیای بدیه که تنها امید یه نفر، یه آدم بی‌شعور باشه…
نتونستم… نشد… نمی‌تونستم رفتار منطقی بکنم…
بی‌انصاف، تو جنگم قبلش یه وضعیت قرمز اعلام می‌کردن… این جنگ بدون اعلان بود… شبیخون بود… حتی وقت نکردم پناه بگیرم!.. موج انفجار منو گرفته بود و کنترلی رو حرف‌هام نداشتم؛ عین اسب پلنگ صورتی زدم زیر خنده و گفتم “بیبی، گوزیدی… حالا گوز فدای سرت… تختو سوراخ کردی!..”
همینجوری داشتم عین دیوونه‌ها از خنده ریسه می‌رفتم که باز بدون مقدمه زد زیر گریه… بی‌چاره عین ابر بهار گریه می‌کرد… اون زار زار گریه می‌کرد و من قاه‌ قاه می‌خندیدم… یه کمی گذشت، خودمو جمع و جور کردم گفتم “بی‌خیال بابا چیزی نشده که… گوزه دیگه…
امکان طبیعی بدن انسانه!.. حتی نیکول کیدمن هم می‌گوزه، حتی مولوی هم بارها پیش اومده که بگوزه… آدمیزاده دیگه… تو خواب ماتحتش می‌ره پادشاهی…” خلاصه با بدبختی یه کم آرومش کردم و اونم داشت هق‌هق‌های آخر رو می‌کرد و کم‌کم داشت می‌پذیرفت که اشکال نداره آدم بگوزه که ناگهان دیدم زنگ می‌زنن… گفتم یه کم آروم باش، همسایه فکر نکنه با هم دعوا کردیم… رفتم درو باز کردم خیلی باکلاس گفتم “جانم اتفاقی افتاده؟”
گفت “نه والا ما خواب بودیم، یهو یه صدای مهیبی از خونهٔ شما اومد… گفتم بیام ببینم دیگ زودپزتون نترکیده باشه…”
آقا، این پدرسگ اینو گفت، اون تو اتاق دوباره زد زیر گریه… تو بد موقعیتی گیر افتاده بودم… یه جوری گوزیده بود که همسایه از خواب پریده بود…گوزش از منظر همسایه صدای ترکیدن دیگ زودپز داده بود… گوز رو اون زده بود، اسیریش مال من بود… خواستم برم بیارمش بگم حاجی، تو باور می‌کنی اون صدا، صدای گوز اینه؟
بعد اونشب یکم رابطه مون کمرنگ شد و یجورایی به مرور و آروم آروم از هم جدا شدیم 😀 😀 😀 😀 😀

نوشته: راد


👍 35
👎 12
22401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928215
2023-05-16 01:17:43 +0330 +0330

باید همراهیش میکردی و رفتار متقابل انجام میدادی تا ابد میموندین واسه هم

6 ❤️

928218
2023-05-16 01:23:24 +0330 +0330

میگفتی خطای انسانی بود خوب

1 ❤️

928224
2023-05-16 01:29:47 +0330 +0330

خاک بر سرت زنی که پا به پای جفتش بگوزه زن نیست فرشته هست

4 ❤️

928228
2023-05-16 01:34:03 +0330 +0330

کمدیش جالب بود لایک کردم ولی واقعا خاک بر سرت همچین دختریو پروندی

4 ❤️

928236
2023-05-16 01:51:56 +0330 +0330

والا بیشتر باید نگران کونش باشی پاره نشده باشه🤣🤣

1 ❤️

928242
2023-05-16 02:22:15 +0330 +0330

😂 😂 😂 👍

1 ❤️

928257
2023-05-16 03:33:05 +0330 +0330

از طنز داستانت خوشم اومد و بلند خندیدم نصف شبی ، خونه ما هم همین شکلی هست الان یکی نیاد در بزنه بگه چه خبره چی شده اینطوری خندیدی و ما رو بیدار کردی :))))

یکم روی اصول نگارش بیشتر کار کنی طنز پرداز خوبی میشی . لایک ششم رو بهت دادم تا انگیزه بشه برای بهتر نوشتنت

2 ❤️

928262
2023-05-16 04:04:13 +0330 +0330

این مال توییتر بود خاطره ی یارو رو ورداشتی دستتو کردی تو شرتت نوشتی

4 ❤️

928271
2023-05-16 06:01:57 +0330 +0330

قشنگ بود، با اینکه نمی تونست واقعی‌اش. به خصوص اومدن همسایه خیلی با مزه اش کرده بود. سپاس برای داستان کوتاه طنز،قشنگ شما.

1 ❤️

928278
2023-05-16 07:41:08 +0330 +0330

از تویتر میری خاطرات کصشر مردم رو بر می داری میای آب تاب بهش میدی میکنی کصشر تر؟

1 ❤️

928284
2023-05-16 08:06:36 +0330 +0330

کلی خندیدم

1 ❤️

928318
2023-05-16 13:57:44 +0330 +0330

حالا بی کص موندی حاصل گوز دوس دخترته

1 ❤️

928335
2023-05-16 17:09:22 +0330 +0330

دهنت سرویس نباید انقدر میخندیدم😂😂

0 ❤️

928336
2023-05-16 17:15:25 +0330 +0330

خاک تو سرت گوز ندیدت.خودت چندبار میگوزیدی میگفتی بیا مسابقه گوزیدن.گوزوووو

0 ❤️

928339
2023-05-16 17:53:33 +0330 +0330

😄😄😄😄
آخی طفلی دختر داستان
بعد از سکس زیاد ، هوا میره داخلش خب ، عاقبت کارت رو باید میپذیرفتی

0 ❤️

928344
2023-05-16 18:37:48 +0330 +0330

خاک برسرت

0 ❤️

928346
2023-05-16 18:51:50 +0330 +0330

خیلی خیلی خیلی عالی نوشتی،استعاره و تشبیه هات درجه یک،امیدوارم واقعا نوشته خودت بوده باشه،خودتو معرفی کن برا ما،

0 ❤️

928352
2023-05-16 20:30:56 +0330 +0330

تو آدم پستی بودی و الان هم هستی
این همه بهت حال داده بود

0 ❤️

928365
2023-05-16 23:34:51 +0330 +0330

قشنگ نوشتی دستت درد نکنه

0 ❤️

928368
2023-05-16 23:51:49 +0330 +0330

گه نخور بابا کصشعر مینویسید

0 ❤️

928391
2023-05-17 00:54:52 +0330 +0330

تو توئیتر خونده بودم

0 ❤️

928401
2023-05-17 01:23:41 +0330 +0330

کیرم تو دهنت با این داستان کیریت بیناموس دلقک کسکش

0 ❤️

928463
2023-05-17 13:22:47 +0330 +0330

عن مغز جکی که پر شده همه جا رو برداشتیتم سکسی دادی بهش مثلا کردیش داستان. ریدم تو دیافراگمت

0 ❤️

928497
2023-05-17 17:34:04 +0330 +0330

نامرد اگه از کون میکردیش اینجوری ابروی این پچه نمیرفت همه محله نمیفهمیدن بمب همراه خودش حمل میکرده

0 ❤️

928658
2023-05-18 17:32:13 +0330 +0330

جالب بود، یه جاهاییش واقعا نمیشد نخندی، کلی خندیدم باهاش، دمت گرم…👏👏👏👏👏

0 ❤️

929679
2023-05-24 20:13:13 +0330 +0330

بازم خوبه
رابطه من به هیچی بند نبود و قطع شد
تو حداقل یه چیزی کردی و …

0 ❤️

929696
2023-05-24 22:00:16 +0330 +0330

داداش ریدم 😂😂😂از گوز یه جوری تعریف کردی انگار موشک بالستیکه🤣🤣🤣🤣

1 ❤️

931181
2023-06-02 20:05:47 +0330 +0330

اگه تو هم میگوزیدی الان بچه‌دار میشدین

0 ❤️