دنیای ناشناخته

1400/08/13

سلام . این اولین داستان من از اولین خاطره ی سکس من توی دوران کودکی که مرتبط به سکس با همجنسه امیدوارم خوشتون بیاد اسامی مستعار هست .
دوران 8 سالگی انگار دریچه هایی از دنیا که قبلاً بروی من بسته بودن با گذشت زمان به خودی خود باز شدن ی پسر سفید و نسبتا تپل بودم با مو های قهوه ای و چشمایی به همون رنگ و لبای صورتی
داستان ازونجا شروع شد که بعد مدتها خانواده تصمیم گرفتن بریم خونه ی خاله بزرگم که ی پسر 15 ساله داشت که خب از نظر اندام ی پسر متوسط تقریبا لاغر و ورزشکار نه که بگم آرنولد و… بود ولی بدن رو فرم و جذابی داشت با پوست سفید و ی دماغ رو به بالا و موهای لخت و بلند و میتونم بگم از نظر چهره هم جذابیت بالایی داشت یجورایی اولین کراشم بود هر چند چیزی از سکس توی اون سن نمیدونستم، خونه هامون توی ی منطقه از شهر بزرگی بود که حالا اسمی هم نمیبرم ازش، وقتی رسیدیم بابام برد ماشینو پارک کنه که اونم داشت از توی کوچه با ی چیز که بسته بندی عجیبی داشت رد میشد وقتی پیاده شدم و بهش سلام کردم حسابی گرم گرفت باهام که چه عجب خیلی وقت بود نمیومدین و ازین حال احوال پرسیای همیشگی دستشو کشید رو صورتم لپمو کشید و آروم بوسم کرد که ی حس مور مور واقعا عجیبی بهم دست داد رفتیم تو خونه اون اتاقش جدا و طبقه ی بالا بود بعد سلام و احوالپرسی داخل خونه با دیگران یکم که گذشت داشت می‌رفت طبقه بالا که منم صدا کرد و ازم خواست باهاش برم که اونجا دوتایی بازی کنیم من که هنوز فکرم درگیر اون بسته ی تو دستش بود وقتی رسیدیم اتاقش ازش پرسیدم اون چیه گفت این سونی 2 که تازه اومده و دستگاه بازیه می‌خوام نصبش کنم دوتایی بازی کنیم خوشم اومد و از طرفی هم خیلی کنجکاو تر بودم که در موردش بدونم نشستیم کنار رو مبل که نزدیک ی ساعت همینجور سرگرم بازی بودیم و کلی خوش گذشته بود که یلحظه خواستم ساعتو نگاه کنم چشمم به جلوی شلوارش افتاد و ی چیز بلندو که جلو اومده بود واضح دیدم سیخ شده بود یلحظه متوجه نگاهم شد و سعی کرد درست کنه تا خیلی ضایع نباشه گذشت و گفت بیا ی بازی باحال دارم دوتایی دیگه نمیشه ولی نوبتی بازی میکنیم جی تی ای سن آندریاس که پلی کرد بار اول با دیدن زن ها و دختر های لخت توی بازی یکمی جا خوردم ازش پرسیدم چرا اینجورن اینا گفت این بازی آمریکا رو نشون میده و خلاصه ازین حرفا رفت توی پارتی و اونجا ی بخشی داشت ی زنو برد توی اتاق و اون داشت براش می‌رقصید که باز جلوشو دیدم که سیخ بود ازش پرسیدم اینجا چرا اومدی که گفت دوست داری بدونی چجوری به دنیا میایم ما با سر جواب دادم به معنی آره که باز لپمو کشید و گفت باشه ولی نباید حرفایی که میگمو به کسی بگی که اولین بار یسری اطلاعات در مورد سکس زن و مرد بهم داد منم با کنجکاوی گوش میکردم حرفاشو و با تعجب بیشتر جلوشو که سیخ بود نگاه میکردم بهم گفت که این کار چقدر حال میده و فقط برای بچه نیستش ازم پرسید دوست داری بدونی چطور این کارا رو میکنن و حال کنی من که چیزی اون موقع از لذت جنسی نمیدونستم پرسیدم چطور مگه جواب داد پسرا هم میتونن با هم ازین کارا کنن پرسیدم ازش اونام بچه میارن خندید و گفت اینجوری که نصف پسرای دنیا تا حالا حداقل یدونه بچه میاوردن :) و جواب دادش نه فقط زنا هستن که بچه دار میشن و ادامه داد حالا اگه سوالاتت تموم شد میخوای خودت تجربه کنی لذتشو و بقیشو خودت بفهمی ولی نباید به کسی بگیم آرین نه تو نه من چون بزرگترا بدشون میاد ازین کارا گفتم کسرا مگه بزرگترا خودشون ازین کارا نمیکنن؟ همینجوری که باز زیر زیرکی و شیطنت آمیز میخنید گفت چرا ولی دوست ندارن که ما هم بکنیم پس بین خودمون بمونه و مهمتر جز من با کس دیگه نباید همچین کاری کنی چون شاید بی جنبه باشه و بخواد بعدش اذیتت کنه با سر جواب دادم که اولین بوسه رو از روی لب تجربه کردم ی حس محشر که لبای نرم و داغشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به بوسیدن اول تعجب کرده بودم ولی بعدش ی حالت لذت‌بخشی بهم دست داد و باعث شد باهاش همراهی کنم گفت بریم روی تخت بلند شدیم رفتیم خوابیدش روم و همینجوری لبای همو میبوسیدیم و تو بقل هم بودیم آروم زبونشو آورد از لبام رد کرد و آوردش تو از پایین هم پاهاشو دور پاهام قفل کرده بود و با ی حالت موجی خودشو عقب جلو میکرد همزمان لب می‌گرفت حس چسبیدنش به بدنم باعث شده بود داغ کنم و حس خیلی عجیبی به وجود اومده بود حس ترس و تعجب و از طرفی ی لذت که دلم میخواست ادامه داشته باشه و ساعتها همینجوری توی بقلش باشم که بعد چند دقیقه بوسه ازم پرسید میخوای بیشتر حال کنیم با صدام که داشت میلرزید گفتم اهم
بلند شد شلوار و شورت خودشو پایین کشید و ازم خواست همین کارو کنم منم وقتی پایین کشیدم گفت بگیر دستت دولمو بمال برام واقعا بزرگ هم بودش با توجه به سن کمش وقتی دستم به کیرش خورد داغ بودن و نرمی عجیب و عین حال لذت‌بخشی حس کردم گفت بالا پایین کن و همزمان که این کارو میکردم شروع کرد به خوردن گردنم زبونشو بازی میدادو گاز میگرفت جیغ کوچیکی میزدم اما دردی بود که لذتبخش بود باعث نمیشد مخالفت کنم و روی اسمونا بودم میشه گفت،حس کردم دستم خیس شد ی لحظه پرسیدم جیش کردی وسط حشریتش با صدای خمار خندید و جواب داد نه همینجوریه این میادش پیش آبمه دوست داری مزشو بچشی خوشمزستا منم که کلی همراهش لذت برده بودم برای اولین بار همین باعث شد اعتماد کنم و گفت کامل بکنش تو دهنت و عقب جلو کن اولش اوق میزدم و نمیتونستم بعد که دید خوب نمیتونم بهم گفتش ولش کن باز بقلم کرد و افتاد روم باز از لبام شروع کرد تا گردنمو خورد و رفت پایین شروع کرد به خوردن دول کوچیکم که دیدم گرمای عجیبی همزمان با بالا پایین کردن دولم تو دهنش به بدم رسید و حال به حال میشدم کم کم رفت پایینتر گفت برگرد به پشت شروع کرد از تخمام لیسید تا رسید بین تخمام و کونم ی خطی بود اونجا رو میلیسید و منم خودکار ناله میکردم بخاطر لذتی که داشت و شبیه به قلقلک هم بود :) شروع کرد لیسیدن کونم و تعریف میکرد قربون صدقه می‌رفت و می‌گفت جونن چه سفیده که بینشو باز کرد و زبونشو کشید رو سوراخم که ی آی از ته دل گفتم داغی کرده بود سوراخم و یکمی که زبونشو بیشتر برد تو شروع کرد به نبض زدن که یهو باعث شد اون لذت تموم بشه و با فرو کردن انگشت اشارش ی سوزش و درد رو داخلم حس کردم بهش گفتم درش بیار غلط کردم آروم در گوشم گفت هیششش مگه من کاری میکنم که اذیت بشی فقط اولش درد داره بعدش بهترین حال بهت دست میده قول میدم اعتماد کن بهم بعدش که دید نمیتونم تحمل کنم و ترسید صدا پایین بره انگشتشو عقب جلو نکرد و ثابت نگه داشت توش تا جا باز کنه و همزمان هم ازم لب می‌گرفت که باز شروع کرد به جابجا کردن انگشتش ولی اینبار حس کردم سوزش کمتر شده و با جلو عقب شدنش توی کونم حس جالبی داد عقب جلو شدنش و دلم خواست ادامه بدتش یجور نبض میزد و انگار غیر انگشتش سوراخ خودمم عقب جلو میشد و این لذتشو بیشتر میکرد وقتی انگشت در آورد حس کردم یچیزی کم شده از اعضای بدنم ولی دیگه ناله هام تموم شده بودن ولی باز با ورود انگشت دومش باز حس درد کردم نه اندازه اول بعد پنج دقیقه ور رفتن با سوراخم خودمم انگار از پشت خیلی تحریک شده بودم و دست زدم به ملافه تخت که ی خیسی کمی روش حس کردم پشتم حالتی داشت که انگار خیلی داغه و همزمان هم خیس آب شده میشه و سوراخم بدون انگشت هم عقب جلو میشه فهمید که دیگه آماده شدم کرمو از کشور رفت در آورد و مالید به سوراخم و کیرش یکمی در مالی کرد و همینجوری رو سوراخم میکشید و فرو نمی‌کرد تو یهو حس ی سوزش خفیفی حس کردم که فهمیدم سرشو فرو کرده ولی زود در آورد باز از اول همون کارو کرد که خودم بهش گفتم بیشتر فرو کن که اینفعه کامل سرشو فرو کرد حس سوزش و درد داشت اما به لذتی میرسیدم که نظیر نداشت داغی و نرمی عجیبی که داشت بیشتر تحریکم میکرد همزمان با نبض زدن سوراخم بعد چند دقیقه جلو عقب کردن کامل باز شده بودم و میتونست هر بار بکوبه تا ته و با جلو عقب شدنش من واقعا حس بیهوشی داشتم از لذتی که می‌بردم و دلم نمی‌خواست بکشه بیرون ولی کامل در میآورد و بازم میکرد تو تا اینکه حس کردم بعد چند دقیقه دیگه داره تند تر می‌کنه منم خیسی زیرمو کامل حس میکردم بدن داغش که روم افتاده بود کامل و پاهاش که دورم قفل بود باعث میشد لذتم دو چندان بشه همینجور با تلمبه زدناش ازم تعریف میکرد و می‌گفت عاشقتم دلم میخواد همیشه با من باشی که یهو حس خیسی داخل کونم باعث شد بی حس بیوفته روم بعد چند ثانیه پا شد از روم و گفت برگرد طرفم و باز شروع کرد بوسیدن لبام تا ی دقیقه لب تو لب بودیم می‌گفت ازت سیر نمیشم که بعدش گفت دیگه بهتره بریم پایین که خیلی شک نکنن اول برو خودتو بشور و چیزای لازمو بهم گفت تا گند بالا نیارم بعدش که تموم شده بود کارش هنوزم حس نبض زدن باسنم لذت میداد بهم
رفتیم پایین بعدش ولی بعد اون ماجرا نسبت به قبل ی حس وابستگی بینمون بود و میشه گفت حالت عاشقانه ای تقریبا که پدر مادر هامون هم خوشحال شدن که دوستای صمیمی تری شدیم و تصمیم گرفتن بیشتر رفت آمد کنن و گفتن اینجوری آرین و کسرا هم تنها نمیمونن غافل ازینکه پشت این صمیمیت ماجرا ها هست :)
بخشی از خاطرات من بود که برای پیدا کردن حالت داستانی و مخفی بودن شخصیت ها کمی تغییرات توش داده شد اولین داستانم بود امیدوارم نظرتونو جلب کرده باشم اگه کم و کسری داشت و ایراداتی معذرت میخوام اولین داستانم بود با نظراتتون انگیزه ادامه رو بهم بدین

نوشته: Zed.666


👍 5
👎 6
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

840982
2021-11-05 16:08:40 +0330 +0330

من اولین نظرمو توی سایت شهوانی برای این پست میدم.
اول اینکه بگم نگارشت حرف نداشت و اونقدر روون نوشتی که تا ته خوندم.
دوم اگر بخام ماجرا رو نقد کنم میتونم بگم که واقعا هشتگ درستی رو انتخاب کردی (سو استفاده) از بچه بودنت و اینکه هنوز غروری نداشتی که بخای خود داری کنی و راحت خودشو با تو ارضا کرد :)
در کل امیدوارم وقتی الان بزرگ شدی و حس شهوت تو هم قوی شده جبران کنه برات که در آینده احساس ناراحتی نداشته باشی.

در کل من با توجه به گرایش شدیدم به گی از داستانت خوشم اومد و لایک چهارم رو کوبیدم

3 ❤️