داستان یک اشتباه

1402/03/16

اول سلام. بار اوله داستان می نویسم پس ببخشید اگر ضعیف بود. زیاد هم تحریک کننده نیست بیشتر از سر ناراحتی خودمه بابت کار اشتباه خودم
.
.
داستان از اونجایی شروع شد که یک روز داشتم از مغازه ی یکی از دوستام برمیگشتم چند روز قبل از عید بود توی پیاده رو یه دختری رو دیدم و توجهمو جلب کرد انقدر که نتونستم بیخیالش بشم و دور زدم برگشتم سوارش کنم قبل اینکه نزدیکش بشم عینکمو زدم و یکم عطر زدم توی ماشین تا اعتماد به نفسم بالا بره کنار زدم و اشاره کردم بهش ؛ درحالی که داشت با تلفن حرف میزد سوار شد عقب نشست (فکر کرده بود اسنپه) صبر کردم تلفنش تموم بشه و با یکم خوشمزگی و لحن طنز گفتم فکر کنم باید درخواست اسنپ رو لغو کنید چون من اسنپ نیستم… خندید و گفت من فکر کردم اسنپه، پیاده میشم گفتم نیازی نیست لغوش کن خودم میرسونمت و استارت آشنا شدنمون همونجا بود چشمای خیلی خوشگلش همون موقع داستان شد برام. فهمیدم این دختره دردسره 😍
یه نیم ساعتی رو دور دور کردیم و حرف زدیم تا راضی شد شمارشو داد بعدش یکی از دوستام منو تو خیابون دید گفت پارک کن ماشینتو بیا دور بزنیم. بهش گفتم و اوکی داد ماشین منو پارک کردیم رفتیم تو ماشین دوستم. مشروب داشت تو ماشین شروع کردیم دوتایی خوردن. دختر خانوم قصه ی ما که اسمشو میذارم زری (مستعار) گفت من نمیخورم. یه مقدار دور دور کردیم و یکم مشروب خوردم با دوستم و زری گفت منو برسون خونه سمت فلان خیابون
رسوندیمش با دوستم دوستی من و زری هم شروع شد فرداش دوباره زنگ زدم بهش و چند دقیقه ای رفتم دیدمش و روز بعدش و بعدش و بعدش…
هر دفعه صمیمی تر می شدیم و من بیشتر به چشماش معتاد میشدم انگار خدا از عسل بهشت تو چشماش ریخته بود یه روز که خونه دوستش بود و داشتیم حرف میزدیم گفت دارن مشروب میخورن. گفتم نخ ور باهم بخوریم. برا پنجشنبه قرار گذاشتیم. دلم میخواست سنگ تموم بذارم براش. همه چی خریدم… دلم میخواست خوشش بیاد. خرید کردنم که تموم شد رفتم مشروب بخرم. انگار خدا لج کرده بود هرکیو میشناختم میدونستم عرق خالص داره زنگ زدم و گفت ندارم تموم کردم. به یکی از دوستام زنگ زدم کلی سفارش کردم که یکیو معرفی کنه مشروب خالص بهم بده. رفتم خریدم.(نمیدونم چه زهرماری بود که این اتفاق ها افتاد)
من زیاد مشروب میخوردم کنترل خودمم داشتم یه لیتر و نیم هم شراب برداشتم برا احتیاط
رفتیم بیرون از شهر یه جای خوش آب و هوا و سرسبز که رودخانه ی کوچیکی هم رد میشد
رسیدیم به یه کافه. رفتم یه مبلغی پول دادم به مدیرش گفتم بزار بشینیم مشروب بخوریم. گفت اوکیه بیا راحت باش یه نیمی عرق براش جدا کردم دادم بهش گفتم اینم سهم تو داداش نشستیم و شروع کردیم خوردن و خندیدن و خوش گذرونی دوست زری کلا گفت من شراب میخورم خوشم اومده ماهم نشستیم خوردیم و مست شده بودیم تقریبا نمیدونم چی تموم شد که دوست من با دوست زری رفتن بگیرن و برگردن من و زری هم نشستیم تو بغل هم اومد نشست رو پام و پاهاش کنار من بود کلی حرف زدیم. با اینکه دوست دختر زیاد داشتم قبلا ولی بغل این یکی بهم حس خیلی خوبی داده بود بهو گفت بسه دیگه خیلی فضا سکسیه بذار بلند بشم گفتم بیا دراز بکشیم یه بالشت کنارمون بود مال خود آلاچیق ولی زری گفت تمیز نیست. منم یه بادگیر پوشیده بودم. درش آوردم و انداختم روی بالشته
دراز کشیدم و دست راستمو گذاشتم زیر سر عشقم وقتی اومد تو بغلم دنیا برام تموم شد دیگه هیچی نمیخواستم صورتشو برگردوند سمتم و لبامون قفل شد بهم مطمئنم چند دقیقه ای طول کشید حسابی لبای همو میخوردیم و برام بهترین لحظات کل زندگیم بود
تا اینکه با یه خنده ی ریز گفت بسه دیگه یه نگاه تو چشماش کردم و محکم بغلش کردم
مست بودم دوباره لبامو به لباش گره زدم زیاد طول نکشید که صورتشو برگردوند و یه نفس شبیه آه گفتن داد بیرون… لبمو گذاشتم رو گردنش صداش تغییر کرد شهوت از چشماش و صداش و کل تنش میزد بیرون آه گفتنش بلند بلند شد منم انگار موتورم روشن شد شروع کردم با تمام وجود گردنش و کنار گوشش رو خوردن وسط آه آه کردناش یهو گفت نه… زیاد جدی نگرفتم گفتم شاید داره ارضا میشه. ادامه دادم بوسیدنش رو. بلندتر گفت نه. اسممو گفت و گفت نکن. گفتم چیزی نیست که عشقم فقط دارم بوست میکنم خدا میدونه واقعا فقط هدفم بوس کردنش بود چیز بیشتری نمیخواستم گفت نه بسه گفتم عزیزم نگران نباش کاری نمیکنیم فقط میخوام بوست کنم گفت نه بلند شدم اونم بلند شد کنارم نشست
شروع کرد غر زدن تو میخواستی همین اولین بار کارتو بکنی چی فکر کردی دربارم و…
گفتم عشقم اشتباه میکنی فقط بوست کردم همین مانتوشو درآورد و گفت خیلی گرمه سوختم بازوهاشو که دیدم دوباره کشیدمش تو بغلم و دوباره بوسش کردم شل شده بود کامل. یهو یاد جمله ای افتادم که میگه چیزی که مال تو هست رو بدستش بیار
نفهمیدم چی شد که دستم رفت سمت شلوارش کنار شلوار و شرتش رو گرفتم و با هم کشیدمش پایین تا وسط رونش یکم با دست براش مالیدم ، خیس خیس بود
میخواستم زبونش بزنم ولی پشیمون شدم کنترل ذهنمو نداشتم چشمم به چشمای نازش افتاد و دیدم نزدیکه که گریه بیفته یکمی هوش اومد تو سرم بلند شدم و گفتم نمی خواستم کاری کنم بلند شدیم و پوشیدیم و یکم بعدش دوستامون از خرید اومدن. زری گفت بریم نمیخوام بمونم این به زور شلوارمو درآورده میخاسته بهم تجاوز کنه…
کلید ماشینو دادم به دوستم و خودم رانندگی نکردم. تمام طول مسیر تا شهر رو سعی کردم قانعش کنم که قصد صدمه زدن بهش رو نداشتم ولی قبول نکرد. بهش گفتم به جون خودت اگه تو از زندگیم بری خودمو صبح میکشم. ولی باورش نشد. چون جونش رو قسم خورده بودم سر حرفم.موندم و ۱۱-۱۲ تا قرص باهم خوردم وقتی بیدار شدم چند روز گذشته بود
الان یک سال و سه ماه هست که گذشته مشروب لعنتی چیزی رو ازم گرفت که نمیدونم چندسال باید طول بکشه تا دوباره به چشمای یکی نگاه کنم و اون حس رو تجربه کنم…
و از همه بدتر عذاب وجدان اتفاقی که افتاده و کاری که کردم… و فکر به این که یعنی واقعا من اینجور موجود پست و کثیفی بودم؟؟؟

نوشته : different boy


👍 3
👎 8
10401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

931875
2023-06-07 01:45:55 +0330 +0330

بزرگ میشی یادت میره . یا من ایران زندگی نمیکنم یا نویسنده های سایت . اخه اون جاکش صاحب کافه کجا بود؟ مگه مسابقات رفت و برگشتیه که ماشین عوض میکردید . به بلندای همون رودخانه کوچک کنارتون تیربرق چوبی اونجای ادم خالی بند

2 ❤️

931877
2023-06-07 01:49:05 +0330 +0330

الان چیکار کنیم ما بشینیم برات گریه کنیم یا که چی

1 ❤️

931902
2023-06-07 03:19:33 +0330 +0330

بر خلاف محتوای داستان اسم داستان جذاب بود برام
بعدم ریدم تو عرق گوهی که میخورین و گوهایی ک بعدش میخورین

0 ❤️

931905
2023-06-07 03:24:46 +0330 +0330

بله تو واقعا موجود پست و کثیفی هستی چون کار تو تجاوز بوده و تجاوز شاخ و دم نداره

2 ❤️

931926
2023-06-07 07:21:03 +0330 +0330

وقتی بین دو نصیحت بزرگان گیر بیفتی:
No means no
و
اگه کصی رو بار اول پروندی تا ابد پروندیش.

0 ❤️

931948
2023-06-07 11:36:54 +0330 +0330

شک نکن

0 ❤️

932138
2023-06-08 18:56:29 +0330 +0330

جالب نبود داستان بنظر من البته

0 ❤️

932267
2023-06-09 11:04:37 +0330 +0330

هعییی🥲

0 ❤️

932270
2023-06-09 11:05:44 +0330 +0330

چرا فک میکنم دختره همونی هس ک من تو ذهنم دارم🥲🙂

0 ❤️