حق به حق دار رسید

1402/04/23

یه دختر عمه داشتم اسمش ملیحه بود 17سالش بود و سینه ها و باسن بزرگی داشت منم تازه فیلم سوپر دیدن رو شروع کرده بودم هر وقت میرفتیم خونه عمه ام هر جا تنها میدیدمش خودم رو یا بهش میچسبوندم یا میمالیدم و اون با لبخند نگاهم میکرد یه روز از پادگان اومدم خونه دیدم کسی نیست یه یادداشت زده بود به یخچال برو خونه عمه ناهار بخور ما هم شب میایم اونجا رفتم خونه عمه دیدم ملیحه تنهاست برام ناهار آورد منم خوردم رفت ظرفارو بشوره منم چسبیدم بهش در گوشش گفتم عجب کونی داری گفت برو پائین کوسمو بخور خوب خوردی بهت کون میدم دامنش رو زدم بالا و رفتم لای پاشو شروع کردم خوردن واقعا کوس محشررررررری داشت تپل سفید خوشبو و خوشمزه منم تا توان داشتم خوردمش یهو ظرفها رو ول کرد و اومد کف آشپزخانه خوابید و گفت بیا بخور زبونت رو بکن توی کوسم خودشم سرم رو فشار میداد به کوسش تا اینکه یه آه بلند کشید و هولم داد اون طرف… یکم گذشت بهم گفت کون دادن درد داره اما اجازه میدم بذاری لای کونم بلند شد برام کیرمو خورد گفت لعنتی عجب کیر کلفتی داری چی فکر میکردی میخواستی بکنیش توی کووونم؟! ملیحه خوابید روی شکمش پاهاشو جفت کرد منم خوابیدم روش و کیرمو گذاشتم لای کونش… یه چند تا تلمبه زدم و آبم اومد و ریختم روی کمرش بلند شد و خودشو پاک کرد و رفت حمام تا شب هم کلی بهش چسبیدم و با سینه هاش بازی کردم از اون روز به بعد من کوس ملیحه رو میخوردم و اون بهم لاپایی میداد… بعد چند وقت ملیحه ازدواج کرد و رفت یه شهر دیگه… یه سال گذشت و ملیحه با شوهرش اختلاف پیدا کرد و برای قهر اومده بود خونه عمه ام… منم مامانم اینا رفته بودن مشهد… عمه ام هر روز ظهر بهم سر میزد… و برام ناهار میاورد… یه روز ملیحه به جای عمه ام برام ناهار اورد گفت عمه رفته یه سر به زمین شون توی روستا بزنه با هم ناهار خوردیم اما لعنتی نرفت ظرفا رو بشوره گفت خسته ام ظرفا رو بعدا میشورم و رفت روی تخت دو نفره مامان بابام خوابید منم رفتم کنارش آروم بهش چسبیدم گفتم الان باید حساب دوران مجردی تو باهام تسویه کنی… گفت پس اول از کوس بکن تا من ارضا بشم بعد هر چقدر بخوای بهت کون میدم… پریدم روش و نشستم روی سینه اش و کیرمو گذاشتم توی دهنش لعنتی با زبونش غوووووووووغا میکرد… میذاشتش زیر کیرم و با حرکاتش دیوووونه ام میکرد بلند شدم و رفتم سراغ کوسش حسابی خوردمش داد میزد احسان زبونتو بکن توش… زبون میزدم سرمو با دستاش فشار میداد توی کوسش… بلند شدم و کیرم رو کردم توی کوسش… میگفت جوووون کیرت از کیر شوهرمم کلفت تره آروم تلمبه بزن احسان… اورم بزن… منم مثله وحشیا توش تلمبه میزدم اون التماس میکرد اروم تر آروم تر کیر کلفت اروم تر دارم جر میخورم راست میگفت کیرم فضای کوسشو پر کرده بود حس میکردم دیواره های کوسش سفت کیرمو گرفتن واقعا لذتش قابل توصیف نبود اون پاهاشو باز کرده بود و روی کمر خوابیده بود و منم کیرم توی کوسش روش خوابیده بودم انقدر تلمبه زدم ابم اومد گفت درش نیار همچنان بخواب روم… یکم که گذشت دوباره اومد برام خورد و من خوابیدم روی کمر و اون کیرمو کرد توی کوسش و نشسته بود روم و تلمبه میزد… سینه های گندشم من میخوردم کیرم توی کوسش بود که ارضا شد… کیرمو دراورد و گذاشت لای سینه هاش اینقدر بالا پائین کرد که آبم اومد… دیگه توان نداشتم و کنار هم خوابیدیم… عصر که بیدار شدم… دیدم ملیحه لخت توی بغلم خوابیده… از پشت بهش چسبیدم و با دستام سینه هاشو فشار میدادم بیدار شد گفتم نمیخوام برام بخوری به سینه هات روغن بزن میخوام کیرمو بزارم لای سینه هات… یه سکس سینه با هم کردیم حسابی سرحال اومده بودم… یکمم روغن به کونش زدم و کیرمو کردم توی کونش… واااااااااای اخرش این کونی که اون همه براش لاپایی زدم رو داشتم میکردم… بزرگترین آرزوم کردن کون ملیحه بود میگفت چند بار به شوهرش کون داده اما چون کیر من کلفت تر بود کونش تنگ بود… منم تا ته میکردم توش و تا نصفه میاوردم بیرون و محکم تر میکردم توش… بهش گفتم این کون از اولشم حق من بود الان حق به حق دار رسید… گفت لاپایی های تو برام جذاب تر از سکس با شوهرم بود دوست داشتم با تو سکس کنم الانم کوووووونم مااااله خووودته تا میتونی بکن توش این کون حقته باید از اولش میدادم تو جررررررش بدی هر دو از سکس لذت میبردیم انقدر تلمبه زدم تا ابم اومد و همون جوری دوباره با هم خوابیدم… وقتی بیدار شدم… ملیحه نبود و رفته بود… از فردا یه روز در میون ملیحه میومد و با هم سکس میکردیم… نه اینکه ارضا بشیم… انقدر که بیهوش بشیم… یه ماه بعد ملیحه با شوهرش آشتی کرد به این شرط که یه خونه نزدیک خونه عمه ام بگیره الان هم ملیحه هم به من میده هم به شوهرش… این بار که از کوس میکردمش میگفت دوست دارم شوهرمم بیاد از کون بکنه… دوست دارم دوتایی جرم بدید… منم گفتم من مشکلی ندارم اما شوهرت قبول میکنه؟… گفت اون با من درستش میکنم دوتایی جرم بدید دوست دارم دوتایی همزمان بکنیدم… واقعا محشررررررر میشد دوتایی ملیحه رو جر بدیم اما ایا شوهرش قبوووول میکرد؟

نوشته: پسر عمه


👍 9
👎 14
25801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

937707
2023-07-15 02:04:47 +0330 +0330

من فقط اولشم خواندم خیلی کسشر بود

1 ❤️

937715
2023-07-15 02:39:06 +0330 +0330

ناااااموسا دست هرچی داستان کسشره از پشت بستی!
جنده به اون جنده بودن خودش اول باید خرش کنی بعد زیرت بخابه.تو بدون تلاش اومد زیرت؟
کور شدی از بس زدی

2 ❤️

937737
2023-07-15 06:27:30 +0330 +0330

بابا از پای بساط پا نشید بیایین داستان بنویسید

0 ❤️

937757
2023-07-15 08:56:23 +0330 +0330

همیشه شوهر عمه ها واسه این جقیا خاطره بد داشتن حالا نوبت به شوهر دختر عمه ها رسید

0 ❤️

937776
2023-07-15 12:02:17 +0330 +0330

همیشه کیر شوهرا کوچیکتره، ،اینو به یاد داشته باشید این یکی از اصول دین است

0 ❤️

937828
2023-07-15 21:58:57 +0330 +0330

کار به داستانت که راسته یا دروغ ندارم ولی اخر داستان اسم نویسنده. میشه پسر دایی نه پسر عمه کسمغز

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها