باسن گذار باش تا باسنت نگذارند !

1400/12/17

مانند تمامی جوانان دائم الحشر این مرز و بوم من هم کص ندیده / نکرده بودم و به همین علت با پیدایش فیلم هایی به نام سوپر و امثال آن خود را تخلیه می کردم و در خود کشف کرده بودم که می توانم روزی 6 یا 7 بار خود را از این راه تخلیه کنم.روزی از روز های جقی بودن دریافتم اگر با صابون جق بزنید لذت و لیزی بیشتری خواهید یافت و جق با کیفیتی خواهید داشت که با خمیردندان درحدود 5دقیقه می توانید کیرمالی انجام دهید.ولی هرگز صابون و خمیردندان جای کص را در کیر شما نخواهند گرفت
با دوستان خود به مشورت پرداختیم. پس از دوساعت بحث طولانی به نتیجه ی بزرگی رسیدیم . بلی ! ما در صنعت جق خودکفا شدیم و قرار بر این شد تا پیداکردن کیس مناسب برای انجام فرآیند ، برای یکدیگر کیر مالی کنیم . دوستانی هم حضور داشتند که از همه وجود مایه گذاشته و گاهی اوقات ساک هم می زدند ولی در مرام ما نبود که باسن یکدیگر بگذاریم . 2ماه به همین منوال گذشت تا فردی به جمع ما اضافه شد ، او پیمان نام داشت . او همانند استعدادی پنهان در میان ما می گشت ولی هگز مره مار خود را رو نکرده بود. او بسیار سفید بود و باسنی بسیار خوش فرم داشت و همرزمان من سوژه ای مناسب برای جق های خود پیداکرده بودند . من همانند آنان نبودم زیرا گی بودن را انحراف دانسته و فقط مرامی کار می کردم . تنها جایی که به دنبال هدف خود سگدو میزدم در آن محیط بود . من برای کص کردن آمده بودم نه کون کونک بازی این برادران بنابراین روزی پیمان را به گوشه بردم و در گوشش نواختم : ای برادر پیمان این ها برای باسنت نقشه های نادرستی کشیدند و حجاب خودرا رعایت کن . ولی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود تا روزی او را به بهانه سِگا به خانه خود بردند و چهار نفری باسنش گذاشتند !
من با یادگیری از سرنوشت پیمان به نتیجه مهمی رسیدم : سروش راهه خودرا از انان جدا کن ، تو هدفی مهم درکارت داری ! تصمیم گرفتم بجای کون کونک بازی جایگزینی برای نام مقدس " کص " پیدا کنم . کیر خودرا در تمام سوراخ های کشف شده توسط بشر فرو می کردم تا روزی درهنگام تفکر دافی چون گوهر مصر از جلوی چشمانم عبور کرد . اگر با مثال امروزی بخواهید اورا فرض کنید او Lulu Chu ای بیش نبود اما در چشمان من همچون Riley Reid بود . تلاشی بر رسیدن به او داشتم ولی افسوس که جقی ای بی تجربه بیش نبودم .
بلی ! در حدود 15 سال از آن دوران می گذرد و تنها جمله ای که از آن دوران در یافتم این بود : کونشان بگذار تا کونت نگذارند.

نوشته: ژنرال


👍 3
👎 5
7901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

862838
2022-03-08 00:53:40 +0330 +0330

خیلی خندیدم، دیگه ننویس.

1 ❤️

862887
2022-03-08 03:15:20 +0330 +0330

یعنی ریاضی محضم به کوسشعری که تو نوشتی ترجیح میدم اخه این چه سمی بود😂🤦‍♂️

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها