این داستان کاملا واقعی هست و فقط اسامی مستعار هستن . من آرمین هستم یه پسر ۲۱ ساله .
دو ماه بعد از اتفاقات اخیر رابطم با مارال حسابی خوب شده بود ، شوهر مارال از اون آدمایی بود که ماهی یبار زنشو میکنه و اونم یه دقیقه ای ارضا میشه و سرد بود تو سکس ، برعکسش مارال یه دختر بشدت حشری و داغ بود و سرد بودن شوهرش کلافش میکرد ، در حدی که هر روز خونشون دعوا بود سر این موضوع . ارضانشدنش و کیفیت پایین سکسش باعث شده بود که با مردم پرخاشگر شه و بیحوصله باشه ، مثل من ، من و مارال از لحاظ نیاز جنسی به صورت کامل همدیگه رو تأمین میکردیم واسه همین هم مارال با شوهرش رابطش خوب شده بود و توی کار و ورزشش هم موفق بود و هم من میونم با خانوادم خوب شده بود و توی درس و دانشگاه هم هر روز داشتم پیشرفت میکردم ، حالم بقدری خوب بود که تونسته بودم مصرف دارو های ضد افسردگی رو کم کنم و تقریبا قطعش کرده بودم ، اعصابم آروم شده بود تا اینکه مارال با شوهرش رفت مسافرت خارج از کشور و قرار شد یکی دو ماهی توی سفر باشه ، توی اون مدت تقریبا ارتباطم با مارال قطع بود و دو سه روز یبار فقط حال همو میپرسیدیم توی تلگرام
بعد از یه روز نسبتا سخت و خسته کننده وارد شهوانی شدم ، توی قسمت پیامها یه سری پیام اومده بود ، بين این همه پیام چرت و پرت یکی از پیام ها توجهم رو جلب کرد ، نوشته بود :
سلام ما زوجیم اگه با پارتنرت ( منظورش مارال دوست دختر متاهلم بود که عکسای سکسای خشنم باهاش رو باهاش توی تاپیکم میذاشتم ) پایه ضربدری هستید به آیدی زیر پیام بده
پروفایلش عکس و مشخصات نداشت و معلوم نبود واقعیه یا فیک
میدونستم مارال اهل این چیزا نیست ، با اینکه توی سکسامون انواع و اقسام فانتزی هارو انجام داده بودیم ولی هیچوقت حتی حرف یه نفر یا نفرات دیگه رو توی سکسمون نزده بودیم ، از طرفی هم مارال چون متاهل بود خودمم خوشم نمیومد ریسک کنم و توی دردسر بیوفتیم .
از سر کنجکاوی بهش پیام دادم و ده دقیقه بعد جواب داد ، ازشون مشخصات خواستم، خودشو معرفی کرد ، اونجا فهمیدم اسمش سپهره و اسم زنشم ساراست ، یه سری عکس و اثبات که ازش گرفتم مطمئن شدم زوج هستن ، کمی صحبت کردیم و عکس رد و بدل کردیم ، قیافه خودش و زنش خوب بود و انصافا خوشتیپ بودن ، توی عکساشون اندامشون هم خوب بود ، ولی سنشون ازم بیشتر بود سپهر حدودا ۳۴ سالش بود و سارا هم ۳۰ سالش ، بهش گفتم با پارتنرم صحبت میکنم و خبرت میکنم ، ولی به مارال هیچی نگفتم چون میدونستم بگمم قبول نمیکنه و کلا بیخیالش شدم . اون لحظه زیاد از سپهر خوشم نیومد چون هم سنش ازم بیشتر بود و هم توی عکسش هیکلی بنظر میومد و از من گنده تر بود
سه روز بعدش سپهر بهم پیام داد :
_سلام داداش خوبی ؟ چه خبر ؟ با مارال خانوم صحبت کردی راجب ضرب
+سلام ممنون خوبم ، آره صحبت کردم قبول نکرد شرمنده ( به دروغ)
_ای بابا حیف شد ، هم من و هم سارا خیلی ازتون خوشمون اومده بود ، مخصوصا من خیلی تو کف بدن مارال موندم
از این حرفش یجوری شدم و خواستم بلاکش کنم ، ولی یکم که فکر کردم دیدم بدبخت نه بی احترامی کرده و نه چیز بدی گفته واسه همین فقط واسش نوشتم : دیگه نشد دیگه شرمنده بای
گوشیو کنار گذاشتم و رفتم به کارام رسیدم ، دو ساعت بعدش تقریبا ساعت هشت شب بود که سپهر دوباره پیام داد :
_سلام خوبی ؟ امشب بیکاری؟
+سلام ممنون ، چطور ؟
_میتونی امشب بیای
سارا که متوجه شده بود دارم ارضا میشم لباشو چسبوند به لبام و با حرارت مشغول لب بازی شد و اجازه نمیداد لبم رو از لبش جدا کنم ، لحظه آخر کیرمو از کون سارا درآوردم و و کردم تو کصش و با تمام توان توی کسش تخلیه شدم ، سارا همچنان مشغول لب گرفتن از من بود و پاهاشو دور کمرم حلقه کرده بود ، کامل که تخلیه شدم به آرومی از روی سارا کنار رفتم و روی تخت خوابیدم، هر تامون روی تخت ولو بودیم و سارا وسطمون بود در حالی که آبکیر من و سپهر کصشو پر کرده بود و هیچکدوم از شدت خستگی نای تکون خوردن نداشتیم
سپهر: خسته نباشی ، بالاخره اومد پس
من : فدات ، آره دیگه تمام توانمو جمع کردم
سارا : چطور بود؟
من : عالی
سپهر: تا حالا چهار بار پشت سر هم ارضا نشده بودم ، دارم میمیرم از خستگی
چند دقیقه بعدش سپهر و سارا مشغول قربون صدقه همدیگه رفتن شدن و جوری مشغول نوازش هم شدن که انگار من اصلا اونجا وجود ندارم، منم بیحال روی تخت بغل دستشون دراز کشیده بودم ، سپهر چند دقیقه بعدش خوابش برد ، من با اینکه خسته بودم ولی چند دقیقه بعدش کیرم دوباره شق شده بود اما پوستش حسابی قرمز شده بود و میسوخت و مطمئن بودم دیگه امشب کاری از دستم بر نمیاد برای همین روی تخت مشغول لب بازی با سارا و مالشش شدم که تا نیم ساعت همینجوری ادامه دادیم تا سارا هم خوابش برد ، برام عجیب بود که چجوری با وجود یه غریبه توی خونشون انقدر راحت خوابیدن، ساعت پنج صبح بود ولی من خوابم نمیبرد با اینکه خسته بودم ، دو ساعت همونجوری روی تخت غلط خوردم و به محض اینکه ساعت هفت شد پاشدم لباس پوشیدم، سارا و سپهر مثل خرس خوابیده بودن و خواب هفت پادشاه رو میدیدن، با چند تا تکون سارا رو برای تشکر و خداحافظی بیدار کردم و سپهر هم خواب آلود پاشد، جفتشون تا دم واحد همونجوری لخت مادر زاد همراهیم کردن و خداحافظی کردیم و رفتم خونه، از شدت خستگی تا شب خوابیدم و وقتی بیدار شدم به سپهر پیام دادم و کلی ازشون بابت شب قبل تشکر کردم، سپهر هم گفت خودشو سارا باهام اوکی بودن و هر وقت خواستم میتونم برم پیششون و شمارشو هم بهم داد توی تلگرام.
بخاطر سکس طولانی اون شب و تلمبه های زیاد پوست کیرم حسابی ساییده شده بود و میسوخت و یه هفته طول کشید تا خوب بشم و تا یه هفته نمیتونستم سکس کنم ، بعد از اون دیگه کارمون هر یه شب در میون شده بود گروپ سکس و هر بار که میرفتم دو سه ساعت حسابی با سپهر سوراخای سارا رو غار میکردیم، تقریبا سه چهار هفته از آشناییمون گذشته بود و توی این مدت حسابی با سپهر و سارا رفیق شده بودم و حتی بعضی وقتا با سپهر بیرون میرفتیم، توی این مدت مارال هم از سفر برگشته بود و لحظه شماری میکردم برای دیدنش، سارا همیشه آماده بود و خوب بود ولی هیچ جوره قابل مقایسه با مارال نبود چون نه بلد بود مثل مارال ساک حلقی بزنه ، نه آبکیر میخورد و نه اهل فانتزی هایی بود که با مارال انجام میدادم ، کل سکسامون هم با سارا توی سه چهار تا پوزیشن خلاصه میشد و زیاد اهل خلاقیت نبود ، تنها مزیتی که سارا نسبت به مارال داشت کون بشدت تمیز و داغش بود که همیشه حاضر بود ، جوری که بیشتر سکسام با سارا از کون بود و زیاد با کصش کاری نداشتم و لذت بخش ترین صحنه همیشه برام اونجایی بود که کیرمو از تو کون سارا در میاوردم و کون سارا همچنان به اندازه یه سکه گشاد بود و به آرومی جمع میشد و سپهرم همیشه به شوخی میگفت سوراخ کون سارا رو به نام من زده ، البته قبل از من هم نفر سوم هایی داشتن و یبار سارا توی مستی وقتی داشتم میکردمش این موضوع از دهنش پریده بود ، بعد از یه ماه از آشنایی یبار موقع استراحت وسط سکس با سپهر روی مبل نشسته بودم و سارا هم دستشویی بود که سپهر گفت:
_آرمین کاش اون دوست دختر متاهلت رو راضی میکردی واسه ضربدری، بد جوری تو کف عکساشم، توی سکس هم که دو تا دختر بهتر از یکیه
+والا چی بگم، بگمم فکر نکنم قبول کنه
_باز حالا تو صحبت کن باهاش ، تو که هر روز داری کص و کون سارا گشاد میکنی جلوم ، یه حالیم تو بده این وسط
پیش خودم کمی فکر کردم ، انصافا داشت راست میگفت، هر روز خونشون بودم و تو یه ماه بیست بار سکس کرده بودیم و بدون هیچ منتی منو تو سکسشون شریک کرده بودن و حسابی کص و کون زنشو گشاد کرده بودم ، سپهر هم پسر خوبی بود مثل رفیقم شده بود، از طرفی هم مارال زنم نبود که بخوام روش غیرتی شم و اگه واسه این موضوع اوکیش میکردم در واقع داشتم از زن یه نفر دیگه مایه میذاشتم، از یه طرفم پیش خودم گفتم بذار سکس مارالو ببینه تا بفهمه سکس به چی میگن و سارا در برابر مارال عددی نیست
بعد از چند ثانیه فکر کردن گفتم :
+ضربدری رو که کلا بیخیال شو چون نمیخوام مارال بفهمه جز اون با کسی رابطه دارم ، ولی اوکیش میکنم تریسام بریم ، فقط به سارا از این موضوع چیزی نگو فعلا
_واقعا؟ اوکی داداش حله دمت گرم
سارا از دستشویی بیرون اومد و دوباره رفتیم دوتایی سراغ کص و کونش و حسابی کردیمش با این تفاوت که اینبار سپهر خودش با ولع کص و کون سارا رو بهم تعارف میکرد و وقتی داشتم تو کون زنش تلمبه میزدم خودش دو دستی کون سارا رو برام باز نگه داشته بود ، معلوم بود حسابی خر کیف شده از وعده ای که بهش دادم .
چند روز بعدش خونمون خالی شد و مارال اومد خونمون تا بعد از دو ماه ندیدن همدیگه یه سکس جانانه بکنیم با هم و منم میخواستم پیشنهادگروپ سکس رو همون روز بهش بدم و انتظارداشتم قبول کنه، واقعا دلم براش تنگ شده بود ، هم برای خودش هم واسه سکس حرفه ای و کص تنگش ، مارال که رسید قیافش حسابی تغییر کرده بود ، برنزه کرده بود و رنگ موهاشم عوض کرده بود ، اندامش هم سکسی تر و ورزشی تر شده بود ، معلوم بود مسافرت حسابی بهش ساخته ، جوری که مثل وحشیا به جون هم افتادیم و توی یه ساعت جفتمون دو بار ارضا شدیم ، بعد از سکس روی تخت مامان و بابام پیش هم دراز کشیده بودیم که سر حرفو باز کردم :
+مارال
_جانم
+نظرت راجب گروپ سکس چیه
_چه گروپی؟
+سکس سه نفره دیگه ، مثلا دو تا پسر همزمان بکننت
_نظری ندارم ، چرا همچین سوالی میپرسی آرمین ؟ ( با تعجب)
+راستش گفتم اگه اوکی باشی تجربش کنیم ، یه رفیق دارم که قابل اطمینان هست و میشه روش حساب کرد
_وااا، آرمین این چه حرفیه؟ مگه من جندم ؟ من تو رو دوست دارم قرار نیست که زیر هر کسی بخوابم
+نه عزیزم این چه حرفیه ،گفتم که اینم یه جور فانتزیه ، اینجوری خودتم بیشتر لذت میبری
_نه عزیزم اصلا دیگه راجب این موضوع صحبت نکنیم که خوشم نمیاد ، تو هم زود خودتو آماده کن که با کیرت خیلی کار دارم و وقت هم کمه ، دو ماه بود یه سکس درست و حسابی نداشتم و داشتم دیوونه میشدم ، میخوام حسابی عوض اون دو ماه رو روت در بیام
از مخالفت مارال خیلی شوکه شدم ، اصلا انتظار نداشتم به این شدت مخالفت کنه ، از شاشیدن تو دهنش تا سکس توی راه پله رو بدون هیچ مخالفتی قبول کرده بود ولی حالا جواب منفی داده بود و حسابی منو کیر کرده بود ، همونجوری که بغل مارال روی تخت دراز کشیده بودم یهو یه نقشه شیطانی به ذهنم رسید …
ادامه دارد …
نوشته: یک فرد درونگرا
حالا خوبه درونگرا و افسرده بودی خدا رحم کرد. در ضمن 👎 👎 👎 👎 👎 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 😬 😬 😬 😬 😬
بابا نکنی ما رو
تو استقامت در ارضا شدن انقدر غلو کردی که کل داستان بردی زیر سوال
سلام خدمت دوستان عزیز
، قسمت اول مجموعه جدید آپلود شد ، برای دونستن ماجراهای قبلی به داستان گاییدن برده ی شوهر دار رجوع کنید ، امیدوارم مورد قبولتون باشه
در ضمن این داستان کاملا واقعی هست و اثبات صحبت هام با عکس و فیلم توی تاپیک هام هست پس کسانی که فکر میکنن فیکه نه بخونن و نه گوه اضافه بخورن
اگه استقبال از این قسمت خوب باشه ادامه میدم
سلام نویسنده عزیز . منظور دوستمون ( کاربر Mohammad646464 ) از توهم زدنت این جمله است که اسم سارا و مارال رو قاطی کردی با هم !
" زندگی متاهلی همینه دیگه، قبل از اینکه بیای مارال یه ساعت فقط داشت کونشو برات حاضر و تمیز میکرد ، بکن تا جمع نشده سوراخش "
واسه همین موضوعاته که دوستان همواره تاکید دارند قبل از ارسال متن ، یکبار دیگه خودتون بخونید یا بدید یکی دیگه بخونه . که البته توصیه من به شما و سایر دوستان راه حل دومه . چون وقتی متنی رو خودتون می نویسید و خودتون هم می خونید معمولاً اشتباهاتشو نمی بینید .
کاری با موضوع داستان ندارم اما چون غلط املایی نداشتید ، یا اگر داشتید من متوجه نشدم ، لایک می کنم .
تا اونجا خوندم که وسط سکس تو و سارا و سپهر
یهو سارا شد مارال
بعدشم چجوری وقتی تو از پشت گذاشتی تو کوسش
سپهر انگشت تو کونش کرد
اونم نه یکی و دوتا انگشت
بلکه چهار انگشت
بیخیال بابا
جقتو بنواز
قابل توجه اون افرادی که داستان رو کامل نمیخونن و میان گوه اضافه میخورن و دری وری میگن عرض کنم که مارال یه نفره و سارا یه نفر دیگس
اگه بجای جق زدن و توهمی بودن داستان رو کامل مطالعه کنید دیگه گوه اضافه تناول نمیکنید
مارال دوست دختر متاهلم هست که مجموعه گاییدن برده ی شوهر دار راجب اون هست
سارا زن سپهر هست و همون زوجی هستن که باهاشون mfm زدم
منم دوست داشتم کسی تو شهرمون پیدا بشه این حرکت رو بزنم براش. ولی خداییش من فکر نکنم کسی باشه قبول کنه زن ش به من بده
اگر اولش نوشته شده بود “این داستان کاملا مستعار هست و فقط اسامی واقعی هستند”، چیز بهتری از آب درمیومد!!
با سلام خدمت دوستان
به دلیل عدم استقبال از این قسمت و توهین یسری جقی نمک نشناس قسمت بعدی دیگه آپلود نمیشه و داستان همینجا به پایان میرسه
یه عده انقدر احمق هستن که زحمتی که چند هفته برای نوشتن صرف میشه رو نمیبینن ولی جایی که یه کلمه غلط املایی هست رو دائم تکرار میکنن، پس منم به خواست شما احترام میذارم و الکی وقتم رو برای به اشتراک گذاشتن خاطراتم با شما تلف نمیکنم
بعد مدتها اومدی ادامه بده تاپیکهات عالین درضمن عکس از این زوج کاکولدت بزار و سعی کن زن و شوهر و باهم برده خودت کنی و عکسشونو اینجا بزار
ادامه این داستانت بزار یواش یواش سعی کن ببریشون توفاز تحقیر و هردو رو باهم برده کنی خیلی میچسبه شوهر زنیرو که میکنی تحقیرش کنی به امید اون روز
سلام ادامه این داستانتو بنویس یا از صحنه هاش مثل بقیه جنده هات عکس
دروغ و چرت بود خدایی چ تصورات کس و شعری دارن بعضیا یارو هیکلی بود داد زنشو تو بکنی اه حالم بهم خورد از داستانت
سلام اين داستانتو ادامه بده سکس بازن شوهردار با اطلاع شوهرش جالبه پست پرطرفداری میشه
پسر عالی هستی تو اما این زن و شوهر رو داستانشو ادامه بده گاییدن زن جلوی چشم شوهرش مخصوصا تحقیرش بهترین نوع سکسه ادامه بده لطفا این داستانو ویا اگه پارتنرهای زوج دیگه ای داری داستانشونو تاپیک کن کیرت تو زنهای شوهردار باشه همیشه
اون قسمت اصلیب که سپهر گاییدت رو سانسور کردی پسر
کیرم تو اعصاب پدرت عصبی شدم معلوم نبود سپهر کون مارالو میکنه کوس سارارو میکنه اخه بی شرف مجبوری توهومی بزنی که حجمش از مغزفندقیت بیشتره