سلام من مسلم هستم ساکن جنوب خوزستان من الان 30 سالمه و این داستانی که میخوام واستون تعریف کنم مال حدودا 4 سال پیشه من ی دوست دختر داشتم که بعد اینکه خودم پردشو زدم و ازدواج کرد هم میاوردمش خونه و لختش میکردم و مثل فیلمای سوپری فقط روش سکس میکردم و تا فکر نکنم مدلی یا طرحی بوده که من تا الان نکردمش خلاصه جونم واستون بگه یروز که باهاش قرار داشتم بیرون دیدم اومد سوار ماشین شد و ی خانوم حدودا 45 ساله هم باهاش سوار شد البته میگم 45 سال واسه اونه که بعد متوجه شدم والله فکر میکردم حدود 30 سالشه یا نهایتا 35 سالشه خلاصه از اصلا مطلب دور نشیم … سوار ماشین شدن و بعد اینکه متوجه شدم مادرش سعی کردم جلوش ضایع نکنم که میخوام ببرم خونه و بکنم دخترشو بخاطر همین تو ماشین پشت فرمون بهش اس دادم که هووی اینو کجا میاری … اونم که داشت تو آینه میخندید بهم گفت دیوونه من پریدم و البته با اس و منو نگو که تو کف بودم عصبی شدم و ایستادم گفتم ببخشید کار مهمی واسم پیش اومده باید زود برم…و پیادشون کردم و رفتم و هر چی اس داد و زنگ زد جوابشو ندادم زیدمو تا اینکه ساعت 7 شب بود ی خطی بهم زنگ زد و گفت که من مامان مریم هستم مریم بهم گفت که بهت بگم دو روز دیگه میبینمت واستون توضیح میدم منم ازش تشکر کردم و قطع کردم و بعدش خود مریم زنگ زد و باهاش صحبت کردم و تو همون حال که از شق درد میمردم خلاصه اینکه بعد یکی دو ساعتی گوه خوردن معذرت خواهی که کرد واسه اینکه پرید شده و من تو کف هستم قطع کرد و منم که بدجور تو کف بودم یهو به فکر کس دست به نقد افتادم …حالا کی به نظرتون …؟؟؟ بله مامان دوست دخترم مریم خلاصه اول دو تا اس عاشقانه فرستادم و بعد یک ساعت دیدم جواب دادم و اونم ی اس نیم عاشقانه 4رستاد منم که دیگه طاقت نداشتم سریع بهش زنگ زدم و گفتم من الم و بلم و جیمبلم و تا 3 ساعت باهاش صحبت کردم تا اینکه بدون اینکه بدونه اصلا با مریم ارتباطی دارم بیرون تو مطب دکتر باهاش قرار گذاشتم راسنی مریم باباش قند داشت و مامان مریم دنبال کارای دکترش بود خلاصه اینکه … بعد اینکه دو جا بردمش ساعت 4 عصر به بهانه اینکه ی کار مهم واسم پیش اومده بردمش سمت خونم و با ماشیم رفتیم تو حیاط و بهش گفتم تا من وسایلم رو جمع میکنم که برم اهواز شما هم پیاده شو ی چیزی بخورید و بعد کلی ت5 تعارف پیاده شد و منم که دیگه داغ داغ بودم حتی طاقت نیاوردم راضیش کنم تا پاشو گذاشت داخل و در رو بستم دستشو گرفتم و بردمش سمت اتاق خواب و بخاطر اینکه داغ داشتم میخواستم طور باهاش سکس کنم که مثل الان که واستون تعریف میکنم تو خاطرم بمونه … بهش گفتم بشین رو تخت اوم که یکم ترسیده بود بدون اینکه چیزی بگه نشست و منم که روبروش ایستاده بودم با گفتن اینکه ببخشید من لباس هام رو عوض کنم شروع کردم روبروش به درآوردن لباسام و در آخر شورتم و افتادن کیرم از تو شورت به بیرون . اول که کیرمو دید خواست پاشه بعد که دست گذاشتم رو شونش و نگاش کردم نشست و سرم رو بردم کنار سرش و گوشش گفتم چیه چرا نرسیدی من که نمیخوام بکششمت که میخوام بکنمت حالشو ببری و بعد کیرمو که تو اون دستم بود رو آروم آوردم گذاشتم در دهنش د آروم آروم با وجود ممانعت های اون کردم تو دهنش خلاصه جونم واستون بگه که ساعت 4 و 30 دقیقه فردا اون روز کیری با اقتدار روی کس ایستادم … بهد اینکه ساک زد واسم اونم ی ساک زدن زوری چون اون نمیخواست بخوره و منم تا ته میکردمش تو دهنش و 5 بار به حد آوردن بالا پیش رفتیم، تا اینکه با صورتی پر از اشک و ریمل های آویزون از کنار چشاش و چشای خون شده درازش کردم رو تخت خواب و بهش گفتم خانمی حالا دوست داری با این بکنمت ساکت بود و هیچی نمیگفت منم از روی شلوار شروع کردم به مالیدن کسش 3 دقیقه ای مالیدمش و بعدش پاشدم و رفتم تو سالن پذیرایی کنار تی وی روی مبل نشستم وبعد با صدای بلند داد زدم اگه کیرم رو خواستی بیا اینجا تا بهت بدمو 5 دقیقه بعدش دیدم کل لباساش رو در آورده و لخت لخت با ی باسن بزرگ بزرگ و دو تا پستون درشت و سفید و بدن توپ که اصلا بهش نمیومد 45 ساله باشه اومد که با کیرم ور بره منم هیچی بهش نگفتم و گذاشتم با دست با کیرم و تخمام ور بره تا کیرم بلند شد همون جور که خوابیده بودم اومد بشینه روم و کیرم رو بذاره تو کسش که…
ادامه دارد…
حتما قسمت بعد رو بخونید
نوشته: مسلم
خو کیر تو اول و آخرت جاکش مگه مجبورت کردن کس بگی حتما ننتو این جوری گاییدن بچه کونی ننویس تخم سگ
دستت هنوزم به تخماته برادر … ادامه رو بعداز جلق زدن می نویسی biggrin
با عرض معذرت از خانما
آخه کس کش … کونده خواهر… مامان جندت زیر کیر من داشت ناله میکرد و میگفت بابات را نمیشناسه اونوقت
اومدی اینجا شعور ما را به مسخره گرفتی و ادعای زرنگیت میشه … پاشو گمشو برو دم در الان کون کونت میاد.
خاک بر سرت آبرو هرچی خوزستانیه بردی(رفتم رو مبل دراز کشیدم بش گفتم اگه کیرمو میخوای بیا اینجا), حتما فکردی پورنو استار هستی که همه واسه اون کیره هسته خرمات بمیرن آررررره, پاشو بچه کونی برو نوار بهداشتی بزار لا پات پریود شدی بدبخت
دروغگو جلللقی تو ماشینو بردی حیات اونم برو بر نگات میکرد !!؟آخه بچه کس چرا کسشر میگی !!؟
جان مادرت قسمت بعدیشو ننویس حالم بهم خورد از این کس و شرات
بعديشو اگه بنويسي من ميام مادر خودتو ميكنم.بدجورم ميكنم
عربا چشونه کونت گذاشتن میخوای بهش فحش بدی چرا عرب عرب میکنی کسکش {کامی چونی}
از من میشنوی ننویس باقیشو به اندازه کافی داستانتو لایک کردن به همراه جد وابادت برو با همون صابون گلنارت کنار بیا wacko
jaghi joon boro jagheto bezan
enghadr jagh zadi fosfore maghzet tamoom shode dari hazyoun migi
toro che be kos kardan
فکر کنم این داستان شرح حالته:سلام من مسلم هستم نه دادش اشتباه گرفتی اون مسلم این عقیل بود, من مسلم این جقی ام . زائیده گاییده جلقستانم یعنی راستش اینجا آب بندیم کردن برای اینه که من تمام روشهای جلق زنی را خوب بلدم و گاهی هم آموزش میدم. یه روز صبح کیرم منو از خواب بیدار کرد ازم خواست جلقکی بزنم خونه شلوغ بود جایی واسه جلقیدن پیدا نکردم.آخه میدونی برای من جلاق سخت بود روزم رو بدون کف دستی شروع کنم. بابام میگه خوبیت نداره رزق و روزیت کم میشه! یاد دیشب افتادم که رفتم حموم و یه دست پلی جلقیشن مشتی بازی کردم واو چه حالی داد.خلاصه تصمیم گرفتم جلیقه ام را بپوشم و بزنم بیرون از خونه, آخه شب قبل بچه ها منو به اجلاق دوستان دوران بچه گی دعوت کرده بودند.باید قبلش میرفتم دوستم احمد یاسر احمد را با خودم میبردم.یادم میاد از بچه گی ما دو تا تو کلاس تاریخ طرفدار اسکندر جلقونی بودیم! حتی یه بار آقا معلممون از کوره در رفت و گفت:کیر جلفیرخان مغول تو کون جفتتون. بی ادب! یادش یخیر.من آدرس اونجا رو بلد نبودم ولی دوستم بلد بود.رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به یه جنگل ای بابا خیلی پرتم جنگل کجا بود خلاصه رسیدیم مکان پکان.جای شما خالی قرار بود اونروز با دوستان سابقم مجالقه ببخشید مسابقه بزاریم, ببینم کی کف دستش, کس تره و زود آبش میاد.دل تو دوولم نبود! وای من جلاق امروز میتونستم تنها هنرمو, نخند! به رخ سایر جلقیون بکشم. یالا پسر تو میکوونی ببخشد تو میتونی (جدیدا یه کم چشام ضعیف شده فک کنم بخاطر استفاده بیش از حد از روغن ترمز بجای تف برای جلق زندامه ).البته این اولین بار نبود که من و کف دستام به یه مجلقی گرم و دوستانه دعوت میشدم .ولی این یکی نوبر بود. بحث رو کم کنی بود. یالا پسر منتظر چی هستی! خلاصه با دوست عزیزم قرار گذاشتیم تف کم آوردیم به هم برسونیم. بابا بیخال کی میفهمه تجلقی کردم شرمنده تقلبی کردیم.رسیدم در خونه ور در زدیم جلاق الدین دوولابی داد زد:کیه کیه در میزنه, درو با لنگر میزنه. راسشو بخوای من دلم لرزید.هرچی گفیتم:ماییم ماییم مادرتون. باز نکرد و گفت :اگه راست میگین کف دستتونو نشون بدین . احمد یاسر احمد ملقب ام الجلق کارشو بلد بود و ما وارد خونه رویاهامون شدیم. جون آخ ! تو دلم گفتم:کاش بجای این چهار تا پا خدا دوجفت کف دست دیگه بهم عنایت میکرد. خیلی میترسم یه روز اینا سائیده بشن اونوقت من چکار کنم یا جالق الدنشاه. رفتیم تو به به جمع اهل دلان بودن و منتظر ما بودن تا مسابقه را شروع کنیم.لحظه موعود فرا رسید. زود باش پسر خودی نشون بده.کف دستای پرتوان برسید به داد این ناتوان.اینجا دیگه میدون مجالقه بود با صدای سوت قطار ای بابا هذیون میگم نامرد جنسش خوب نبوده بگذریم با صدای سوت داور باید جلیقه ها را از تن در میاوردیم. راسشو بخاین مکان خیلی رمانتیک نبود ولی بقول قدیما: جلایق هرچه لایق . در کل مجلق خوبی بود. من برای جلوگیری از اتلاف انرزی تصمیم گرفتم با کونم نفس بکشم! خوب شد فیفا نفهمید وگرنه اخراج میشدم ولی انگار توفیری نداشت.جولقا حسابی تمرین کرده بودن وسط مسابقه دهنم خشک شده بود و کونم از نفس افتاده بود.وضع احمد کیر خر احمد ببخشید احمد یاسر احمد از من بدتر.وقتی دیدم دارم مسابقه را مبازم شروع کردم به جر زنی که قبول ندارم شما دوپینگ کردی و من بعلت تحریم های ناجوانمرانه غرب بعضی از قطعاتم از چین وارد شده آوانس بدین.نشد که نشد بهترین کار را در بهم زدن مجلس دیدم و داد وهوار کردم که دیدم حراست مجلس بسمتم هجوم آورد یه کف گرگری بهم زد و با کیر گنده ش از سقف خونه جلق آویزم کرد.و اینگونه بود که من به ملکوت جلقا پیوستم. داستان مردنم اگه طولانی بود ببخشید داشتم از از دربان بهشت یه وقت جلق میگرفتم.کیر همتون تو روحم, چون الان تو بهشت یه حوری حشری بهم پیشنهاد سکس داد و رفت روی مبل کنار تی وی نشست و با صدای بلند گفت:بچه کونی اگه کوسمو خواستی بیا اینجا . ولی من ترجیح دادم با نشان دادن کف دستام به حوری, خودکفایی خودمو به حوریا نشون بدم .راسی آگه بابامو دیدن بهش بگین پسرت تا آخرین لحظه جقید و مثل یه قهرمان از دنیا رفت.
حق نشر کپی برداری و آپ این داستان کاملا واقعی برای عموم آزاد است.
حتما قسمت بعد رو بخونید