کون تنگ دختر عموم

1393/02/15

با سلام خدمت همه برو بچه های سکسی شهوانی.من اسمم 22سالمه فرهاده قدم185 وزنم حدود 100 کیلو و ورزشکارم رشته بدن سازی،داستان از اونجایی شروع شد که من ترک تحصیل کردم و یه مدت بعد پیش عموم شروع به کار کردمروز هام به خوبی میگذشت کار میکردم پول در می آوردم خلاصه واسه خود کلی کیف میکردم تا اینکه یه روز سر برج واسه حساب کتاب رفتم خونه عموم راستی از دختر عموم نگفتم اسمش سمیراست 150 قد تقریبا 65 کیلویی وزن 17سالشه یه جفت سینه سفت وسر بالا با یه کون ناز که همه هستیم رو فداش میکنم داشتم میگفتم که رفتم خونه عموم خواستم زنگ آیفون رو بزنم دیدم در بازه رفتم تو همینکه در رو باز کردم برم تو چیزی دیدم که تا آخر عمر یادم نمیره سمیرا لخت نشسته بود کنار بخاری داشت موهاش رو خشک میکرد آخه از حموم اومده بود بیرون من رو که دید بلد شد سریع رفت تو اتاق وقتی دوید بره اتاق تکون خوردن کونش رو دیدم بدتر نزدیک بود سکته کنم خلاصه اون رفت تو اتاق منم همونجوری مات و مبهوت مونده بودم چیکار کنم که با زنگ موبایلم از فکر پریدم دوستم بود گفت دغارم میرم قهوه خونه تو هم بیا ،راه افتادم که برم داشتم کفشام رو پام میکردم که صدای سمیرا اومد گفت بیا کارت دارم دوباره برگشتم تو ایندفعه لباس تنش بود یه حوله هم پیچیده بود دور سرش یه کتاب بهم داد گفت از روش برام کپی بگیر کتاب رو گرفتم خواستم برم یه تراول 50 تومنی داد گفت بیا اینم پولش منم که از صدقه سری عمو جون همیشه پول داشتم واسه همین پولو ازش نگرفتم اونم گفت مرسی عزیزم دلم حری ریخت پایین آخه حرف زدن من و سمیرا فقط در حد یه سلام و احوال پرسی بود رفتم قهوه خونه پیش دوستم همش تو فکر کون سمیرا بودم رفتم کپی رو واسش گرفتم،تا اینکه شب شد و عمو زنگ زد گفت واسه حساب کتاب برم پیشش رفتم اونجا زن عموم یه تلوزیون جدید خریده بود ازم خواست براش تنظیمش کنم بعد از تنظیم دیدم سمیرا از اتاف اومد بیرون یه جوری نگاهم میکرد و لبخند میبزد که کم مونده بود جلوی عموم بگیرم سوراخ سوراخش کنم لامصب یه دامن تنگ هم پوشیده بود هی میومد جلوی من رژه میرفت با عمو شروع کردیم به حساب کتاب که تا ساعت 12شب طول کشید که عمو م گفت من دیگه حوصله ندارم برو تو اتاق سمیرا بقیه اش رو با اون حساب کن منم در زدم رفتم تو که سمیرا گفت چه عجب یادی از ما کردی منم گفتم اختیار داری من همیشه به فکر شما هستم اونم گفت تو که دروغ نمیگی حالا چیکار داشتی گفتم عمو گفت بقه حساب هارو با تو درست کنم گفت باشه بیا بشین شروع کردیم یه لحضه سرمو بلند کردم چشمم افتاد به خط سینه اش عرق سرد نشست رو پیشونیم میخ سینه هاش شده بود که متوجه شد گفت صبح کم هیز بازی در آوردی الان اینجوری میخ شدی گفتم تقصیر خودته چرا اونجوری میشینی تو خونه دیدم هیچی نگفت منم گفتم ولی خدایش هیکلت خیلی نازه گفت راست میگی گفتم بله راست میگم یه لبخند بهم زد داشتم تو چشماش نگاه میکردم نمیدمنم چی شد به خودم اومدم دیدم لبام رو لباش چسبیده بود یه دل سیر لباش روخوردم که گفت بیه دیگه الان یکی میاد گفتم نترس همه خوابن رفتم در رو قفل کردم وبرگشتم پیشش به پشت خوابوندمش خودم هم افتادم روش دوباره شروع کردم به لب گرفتن با کمک همدیگه لباس هامون رو در آوردیم یه کم که بدنش رو خوردم گفت رود باش دیگه الان یکی میاد گفتم چشم سرورم رفتم از رو میز آرایش یه کرم برداشتم هم به سر کیر خودم زدم هم به سوراخ کون سمی جون بعد یه خورده باهاش حال کردم وسر کیرم رو گذاشتم دم سوراخش یه فشار که دادم سرش رفت تو ولی انگار با انبر دست سر کیرم رو گرفته بودن لیقدر تنگ بود سمیرای بیچاره که نمیتونست جیغ بزنه زیر لب هی فوش میداد که درش بیار دارم نصف میشم ولی کو گوش شنوا اینم بگم که کیر اینجانب 25 سانت میباشد قطرشم خوبه داشتم میگفتم شروع کردم بقیه کیرم فرستادم تو ولی آروم آروم سمی جونم اونقدر دردش می اومد چنگ میزذ تو موهاش کیرم که تا ته رفت تو گذاشتم تا قشنگ جا باز کنه سمی هم که آروم شد شروع کردم به تلنبه زدن سمی هم خوشش می اومد و داشت کیف میکرد از صدای ناله کردنش معلوم بود انگار کیرم تو کوره زغال پزی بود داشتم تلنبه میزدم که گفت خسته شدی تا من بیام بالا گفتم نیکی و پرسش به پشت خوابیدم لامصب خیلی حرفه ای کار میکرد طوری کیرم رو تو کونش میچر خوند که داشن نصف میشد ولی طولی نکشید که آبم اومد همش رو خالی کردم توکون سمی جون همون جوری لخت تو بغل هم تا صبح خوابیدیم صبح که بیدار شدم تازه یاد افتاد که حساب ها هنوز مونده که سمی گفت تو برو بزارش به عهده من رفتم خونه خودمون یه دوش کرفتم و لباس پوشیدم رفتم شرکت از اون موقع هر وقت تو خونه تنها میشد زنگ میزد میرفتم میکردمش،الان چند وقتی که شنیدم میخواد ازدواج کنه البته من ازش فول گرفتم وقتی هم که ازدواج کرد باهام سکس داشته باشه،اینم داستان من اگه خوشتون اومد بگید تا ماجرای عروسی روستا رو هم براتون بنویسم مخلص همه برو بچه های سکسی{یاعلی مدد}

نوشته: فرهاد


👍 2
👎 5
198873 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

417696
2014-05-05 22:57:20 +0430 +0430
NA

سلام یعنی از اول تا اخرش دروغ مشخصه یک بارم سکس نداشتی

0 ❤️

417697
2014-05-05 23:01:40 +0430 +0430

تا اونجای خوندم که قرار شد با دختر عمو 17 سالت برین سانفرانسیسکو!یعنی ببخشید،حسابرسی :-D
بشکه 220لیتری،کم خالی ببند،سقف اینجا نم داره میریزه،ناکام از دنیا میریم! :-D

1 ❤️

417698
2014-05-05 23:59:56 +0430 +0430

فقط تا اونجای خوندم که گفتی سلام … داستانت بوی جق میداد بیخیال خوندن شدم
راستی ‏princess irani‏ حیف نیست با اینهمه امکانات ناکام از دنیا بری !

0 ❤️

417699
2014-05-06 03:02:33 +0430 +0430
NA

اقا یکی بیاد اینو جم کنه.
من اسمم ۲۲ سالمه.فرهاده…!!!؟
در ضمن کیرمم ۲۵ سانته…؟؟؟؟؟؟؟
در اخر هم تا صبح پیش سمی جون خوابیدم…؟
.
.
میگم حالا این سمی یه موقع دول ۲۵ سانتیتو نیش نزد باشه.؟
وای…وای… بیاید …بیاید جوک سالو بخونید.
خدا وکیلی کلی خندیدم.

گوزو

لت وپار

0 ❤️

417701
2014-05-06 03:26:32 +0430 +0430
NA

عجیبه اینجا هر کی داستان می نویسه کیرش 25 سانته… خخخخخخخخخخخخخخ

0 ❤️

417702
2014-05-06 06:18:17 +0430 +0430
NA

25 ???
Are jone khodet
Boro jagheto bezan
Kos nadide

0 ❤️

417704
2014-05-06 08:10:20 +0430 +0430
NA

دووستان دووستان
عاقبت یک آدم بی سواد ترک تحصیلی
من اسمم 22سالمه فرهاده قدم185 وزنم حدود 100 کیلو و ورزشکارم رشته بدن
سازی،داستان از اونجایی شروع شد که من ترک تحصیل کردم . :D =)) :))

:T بیا و بیخیال بشو دیگه ننیویس

0 ❤️

417705
2014-05-06 08:54:37 +0430 +0430
NA

حتما میخوای بگی عموت جاكشی دخترش رو كرده كه ساعت 12 شب تو رو میفرسته تو اتاقش بعد هم حتما میره میخوابه كه تو توی توهماتت…
رسما از داستانت اینو فهمیدم كه دوست داری یكی با كیر 25 سانتی بندازه تو كونت

0 ❤️

417706
2014-05-06 13:11:38 +0430 +0430
NA

يك كاربر با ادب كردت تو كون خر.
من باش موافقم:D

0 ❤️

417707
2014-05-06 14:08:24 +0430 +0430

ersene lupin
همه که مث شما امکانات فضایی ندارن :-D
حیف که اسلام دست و پای مارو بسته! :-D

0 ❤️

417710
2014-05-06 15:53:12 +0430 +0430
NA

والله خوبه همه بدنساز وهیكلی وخوش قدوبالا هستندالبته من كه هنوزكسی روبا این قیافه ندیدم احتمالا همشونوقرنطینه كردندكه ندزدنشون.تا آنجا كه من اطلاع دارم هیچ وقت دختر عمووعمه وخاله ودایی و…رو نمیذارن تویه اتاق پیشت باشه چه برسه به اینكه تا صبح هم پیشش باشی.خاك برسرت كنن احمق بیشعوركه درفكردخترعموت هستی انگارچشمت دنبال خواهرته چون دخترعموهیچ فرقی با خواهرت نداره.امیدوارم روزی برسه كه دیگه هیچ كس به خانمها توهین نكنه.

0 ❤️

417711
2014-05-06 16:10:25 +0430 +0430

تخمی بود، ننویس . . . . . . . . . . . . . . .
دختر عموت چه هیکل کیری داره. خودتم که نامرد و دیوثی. ابله اون که میخواد ازدواج کنه به تو قول داده که بازم بیاد تو بکنیش؟ پس کی تو رو میکنه؟ باباش؟ ننویس آقا ننویس.

0 ❤️

417712
2014-05-06 18:06:05 +0430 +0430
NA

آخه آدم به یاد دختر عموش جق میزنه مُجّلق ؟!

0 ❤️

417713
2014-05-07 05:45:17 +0430 +0430
NA

ينى امکان داره يکى داستان بنويسه کيرش 24سانت باشه؟؟؟ ماشالا همه25سانت رند :-D

0 ❤️

417714
2014-05-12 19:02:00 +0430 +0430
NA

کسکش اسمت 22 ساله؟ کله کیری شاشیدم تو نگارشت
خوار کسده توهم زدی؟
کیرم تو کونت بچه کونیه ابنه ای عمه به خطا
بدنسازی هم کار میکنی؟ ای کیر تو کون خواهر آدم دروغگو
کیرت 25 سانته؟ آخه جاکش یه دروغی بگو باور کنیم
در کل از همه تشکر میکنم که خوب ریدن به هیکلت
از داستانت معلومه تو بچگی خیلی کون دادی دیوث

0 ❤️

417715
2014-05-31 02:06:16 +0430 +0430
NA

دمت خیلللللللللللللللللی گرمه
مرسی

0 ❤️

417716
2014-06-08 17:31:17 +0430 +0430
NA

کیر تو این دروغ
تازگیا کیرر 25 سانتی مد شده. خب کس‌خل خود خرت سمّی رو می‌گرفتی میشددی دوماد سر خونه

0 ❤️

548777
2016-07-13 11:24:40 +0430 +0430
NA

بله اولشو فقط خوندم که گفتی من اسمم 22 سالمه

0 ❤️

889597
2022-08-11 14:26:29 +0430 +0430

کس نگو دیگه ۲۵ سانت کون تنگ دختر ۱۷ ساله گفت بیا بون عموم و زن عمو خونه پس عموت کسکشه دخترشم جنده جقی دیوس

0 ❤️