کردن پسر خاله از یه شوخی شروع شد

1391/07/19

این اولین پست و خاطره ای که اینجا مینویسم؛ امیدوارم خوشتون بیاد ولی خب اگرم نیومد دیگه مشکل خودتونه!
من امیرعباس هستم 17 سالمه از تهران، یه پسر مثل خیلی های دیگه با قد و قیافه معمولی (نه مثل خیلی هایی که از بدو پیدایش بردپیت بودن 4شونه با قد 190!)
من یه پسر خاله دارم به اسم حسین که 2 سال از من کوچیکتره، از بچگی خیلی با هم رفیق بودیم 20! ولی هیچ وقت این رابطمون به سمت سکس و این چیزا نرفت و الانشم که رفته اتفاقی رفت :دی
آخرای تابستون پارسال بود که مثل قبل رفته بودم خونشون بمونم؛مامان و باباش هر 2شون کارمند بودن و آبجیش هم دانشجو توی رشت و خونه هم خالی البته تا قبل از اون روز خونه خالی معنی خاصی واسه ما دوتا نداشت! صبح بیدار شدیم صبحونه خوردیم و همه چی داشت خیلی عادی پیش میرفت من پای کامپیوتر بودم اونم کنار تخت دَمَر و داشت اسمس بازی میکرد و بحث سر دختر خوشگل همسایه بود که من آخر بحث خسته شدم و گفتم گه نخور و رفتم آشپزخونه و یه لیوان آب خوردم و برگشتم اتاق؛ یه لحاف روش بود و همچنان داشت با یه چنده خانومی اس رد و بدل میکرد! نگام افتاد به کون گنده اش آخه یکمی چاقه البته نه زیاد ولی خب باسن بزرگی داره! فقط واسه شوخی خوابیدم روش یعنی واقعا هیچ قصدی نداشتم اصلا نمیدونم چرا یهویی رفتم روش! اولش گفت پاشو گمشو آشغال و از این حرفا چندبار هی تکون خورد که مثلا من پاشم و ما هم که خیلی بهمون خوش گذشته بود (آخه تجربه اول هم بود!) حالا دیگه عقب جلو هم میکردیم! دیگه کم کم حسین هم صداش در نمیومد خوشش اومده بود و من هم حالا دیگه کیرم رو که شق شده بود آروم آروم از رو لحاف میکشدیم رو خط کونش یه 1 دیقه همینجوری میمالیدم که یکم شهوتم زد بالا و لحاف رو برداشتم حالا کیرمو از رو شلوار ورزشیش میکشدیم رو کونش و اونم دیگه هیچی نمیگفت واقعا داشت لذت میبرد حتی دیگه راهنمایی میکرد “امیر بیا یه ذره بالاتر آها خوبه”! واقعا دیگه داشت کارمون به سکس میکشید… شلوارش رو هم کشیدم پایین و ایندفعه از رو شرت بود که محکم میمالیدم رو کونش عقب جلو عقب جلو! همینجوری گذشت و آب اولیم اومد و یکم شرتش رو خیس کرد که تصمیم گرفتم بیخیال بشم چون نمیخواستم گرفتار این کار بشم و دیگه رابطه خوبی که با پسرخالم داشتم هم به این کارا بکشه خلاصه از روش پا شدم و رفتم دستشویی. حسین ناراضی بود اینو فهمیدم، فکر کنم خیلی دوست داشت همونجا کارشو بسازم و معامله رو تا دسته بکنم تو سوراخش! ولی خب چیزی نگفت و اون فقط به عنوان یه مقدمه گذشت

چندماه بعد دوباره رفتم یه مدت کمی بمونم خونشون. مامان و باباش هم که سرکار بودن و بارم خونه خالی قشنگ میتونستم ببینم که دوست داره یه حالی باهم بکنیم! رو تخت خوابیده بودم داشتم با موبایلم ور میرفتم (یادش بخیر گوشی خوبی بود!) که اومد کنارم دمر خوابید چسبید بهم گفتم گمشو اونور بابا و یه 2دقیقه بعد بلند شدم رفتم. وقتی برگشتم همونجوریخوابیده بود نمیدونم باز سر چی بحثمون شد که گفتم حسین میام میکنمت ها! اونم که از خداش بود گفت میتونی؟؟! گفتم حالا بهت میگم بعدا! دوباره از اتاق زدم بیرون رفتم یه ذره فکر کردم که اینو بکنمش نکنمش آخه فامیل هم هست چشم تو چشمیم و تازه دم دسته و ما هم عادت میکنیم به کردنش پس فردا ناز و نوز کنه دیگه نمیتونم نکنمش باید یه وجهی هم پیاده بشم! ولی خب با توجه به چیزی که ازش دیدم گفتم نه بابا این این خودش بیشتر از من پائه! پس زیپ شلوارم کشیدم پایین و کیرم انداختم بیرون رفتم تو اتاق و گفتم حسین خودت خواستی ها! برگشت نگام کرد دست به کیرم و دارم میام طرفش، مثلا واسه اینکه بگه ناراضیه گفت اَی بابا! البته کیرم ندید چون دوباره خواب رفته بود افتاده بود تو شلوارم رفتم خوابیدم روش و کیرم انداختم بیرون و خیلی محکم عقب جلوش میکردم صورتمم گذاشته بودم رو صورتش صدای نفس زدنش رو میشندیم: آه آه
دیگه طاقت نیاوردم شلوار و شرتش رو باهم کشیدم پایین، خودمم شلوارم در آوردم یه ذره با کیرم ور رفتم بلند شه و گذاشتمش دقیق رو خط کونش کیر من بود که همینجوری میرفت جلو عقب رو کون لختش!
یه ذره لپای کونش رو دستمالی کردم ولی انگشتش نکردم و دوباره کیرم گذاشتم رو سوراخش؛ آروم آروم لاپایی میکردمش و حسین هم که داشت حسابی عشق میکرد فقط صدای آه آهش بلند میشد! چند لحظه از روش بلند شدم بهش گفتم ببینم خونتون کاندوم دارین؟ گفت نه! گفتم آخه کونی مگه میشه نداشته باشین؟! گفت اگرم داشته باشیم من خبر ندارم! یه ذره فکر کردم ببینم بی کاندوم اینو بکنمش یا نه؟ به قولی غیربهداشتیه! ولی دیدم خیلی حشریم دلمو زدم به دریا و سر کیرم گذاشتم رو سوراخ کونش که فشار بدم تو که خودشو یکم کشید جلو و دستمو گرفت با خنده گفت نکن توش! منم گفتم باشه نمیکنم گفت قول دادیا گفتم باشه دیگه خفه شو برگرد. آقا تا این برگشت کیرمو با دست گرفتم گذاشتم رو کونش کردم فشار دادم زیاد محکم ولی نه، صداش در اومد گفت الاغ گفتی نمیکنی که! جوابشو ندادم چون دیگه حوصله نداشتم فقط میخواستم بکنمش
اولین تلمبه رو زدم آروم گفت آی… سخت میرفت توش یعنی فکر کن خُش خُش سر کیر رو کردم تو کونش حالا چجوری میخواد اون تو عقب جلوشه رو دیگه خودمم نمیدونستم! چیزی که خیلی واسم جالب بود کون بی موی حسین بود فکر کنم تو کل محدوده کونش 3تا تاره مو دیدم و این واسه منی که کل عورت و پشت و رونام پشم زیاد داره خیلی جالب بود! سرتون رو درد نیارم که هرچی در توان داشتم گذاشم رو کیرم و محکم تلمبه میزدم تو کونش اونم بلند میگفت آی آیــــی منم که دیگه حشر خالص بودم ول کن نبودم؛ هرچی کونش گنده بود سوارخش به نسبت اون به نظرم کوچیک بود! سرم رو گذاشته بودم رو صورتش ولی لب بازی و بوس اینا نمیکردم فقط محکم تلمبه میزدم تو کونش و با خودم فکر میکردم از این به بعد دیگه کون هم جور شد! در حال عقب جلو کردن بودم که حس کردم آبم داره میاد سریع با خودم فکر کردم که چی کار کنم درش بیارم یا همونجا بریزم تو کونش که گفتم درش بیارم یه وقت میریزه رو تختی فرشی چیزی اینم که بیق یادش میره تمیز کنه هردوتامون به فاک میریم! خودمو ول کردم و آبم همونجا ریخت تو کونش و با ریختنش انگار نصف جون منم در رفت! خوابیدم روش، گفت ای گندت بزنن ریختی توش؟ با خنده گفتم آره! گفت گمشو برو یه دستمال بیار پاکش کن. آقا من کیرم در اوردم پاشدم برم دستمال بیارم دیدم داره بوی گه میاد! به معنای واقعی حالم بهم خورد بهش گفت آخه کونی کثافت میرینی خودتم بشور دیگه اه بوی ان برداشت خونه رو! گفت زر نزن بدو دستمالو بیار الان مامانم میاد. رفتم دستمال رو آوردم کونشو پاک کردم پاشد ادکلنش رو برداشت خالی کرد تو اتاق ولی مگه بوی گه این میرفت؟! من رفتم توالت خودمو بشورم حسین هم رفت حموم. اگه حال داشتم دوباره تو حموم هم میگاییدمش مخصوصا که قفلش خراب بود! ولی دیگه حس و حال نداشتم
ناهارم خوردیم و چندساعتی گذشت و نزدیکای غروب بود که مامانش بیاد و منم دیگه کم کم جمع کنم برم خونمون که چندتا فیلم سکسی گذاشت و با هم نشستیم نگاه کنیم. زیاد تحریکم نکرد ولی یجاش که رسید به ساک زدن دختره گفتم ای بابا حسین حیف شد نخوردیش که! یه نگاه انداخت گفت الان؟ مامانم دیگه الانا پیداش میشه. فکر نمیکردم راضی بشه بخوردش گفتم حالا بیا یه ذره بخور البته جدی نبودم ولی مثل اینکه آقا حسین دیگه کونی ما شده بود! گفت نه بابا مامانم میاد به گا میریم منم دیگه زیاد حال نداشتم اصرار نکردم و پاشدم رفتم خونمون. تنها نکته مثبت این چندساعت آخر این بود که فهمیدم واسه دفعه بعدی حتما کیرم رو تا ته حلق حسین هم بفرستم!
این گذشت و چند وقت بعد (یعنی زیاد نبود چند روز شد) حسین رو برداشم اوردم خونمون که دیگه اساسی بگامش، آقا اومد و یه ذره زر زدیم و کله ظهر شد و غیر مامانم که خواب بود هم کسی خونه نبود گفتم بخواب کف اتاق ببینم اولش یه ذره ناز کرد و گفت نه و فلان و مامانت بیاد ببینه آبروم میره و این حرفا که گفتم نه کونی خان، مامان من بیدار نمیشه بیا بخواب بینم خلاصه خوابید کف اتاق و بی مقدمه شلوار اونو خودمو کشیدم پایین ایندفعه باتجربه شده بودم یکم هم تف زدم سر کیرم و در سوراخ حسین! با یه فشار محکم کیرو فرستادم تو کونش یه آه آروم گفت (میترسید اصلا صداش در بیاد!) البته تا ته نمیرفت ولی خب ما تلمبه میزدیم خوابیده بودم و روش و مثل یه فاتح با افتخار میکردمش! خیلی کون خوبی بود واسم: گنده تحریک کننده با سوراخ نسبتا کوچیک. در حال کردن و عقب جلو کردن کیرم توی کونش بودم که یه لحظه ناراحت شدم و عذاب وجدان گرفتم از اینکه پسرخالم و یکی از بهترین دوستامو کونی کردم…آخه فامیل هم بود بالاخره اگه غریبه بود میگفتیم به چپم که کونی شد تقصیره خودشه ولی این پسرخالم بود آخه ولی سریع اومدم بیرون از این فکر و گفتم اگه عرضه داشته باشه نمیفته تو این کار و فقط به خودم میده دوباره معامله رو فشار دادم توش ولی نه زیاد محکم چون میترسیدم یه دفعه صداش دربیاد آه و اوه کنه مامانم بفهمه ولی با این حال بازم میدیدم چشماشو بسته داره لباش رو گاز میگیره که صداش درنیاد خب تو که طاقت دادن نداری چرا کون میدی حسین من؟! چندتا تلمبه زدم و کیرمو مالوندم رو کونش که دیگه ابم اومد و درش اوردم ریختم رو کونش. ایندفعه مثل دفعه قبل گندکاری نداشت چون آقا حسین که میدونست فراره بازم چند دوری پیاده بشه خودشو قشنگ شسته بود! منم کون حسینو پاک کردم و رفتم حموم.
عصر هم گذروندیم و اولین شب سکسی کامل با حسین رسید! صبر کردیم همه بخوابن و دوباره افتادم روش و کیرمو رو کونش عقب جلو میکردم یه ذره لاپایی کردمش که یادم افتاد حسین یه ساک هم بهم بدهکاره! بهش گفتم بخورش اولش یه ذره ناز کرد ولی بعد صورتشو اورد نزدیک یه ذره نگاه کرد به کیرم آخه یکی پشم هم داشت بعد سر کیرمو آروم گذاشت دهنش؛ اون لحظه واقعا داشتم میترکیدم! خیلی لذت داشت تا اون موقع تجربه نکرده بودمش. بعد هم شروع کرد به ساک زدن بالا پایین بالا پایین واقعا فوق العاده بود! حس میکردم تو یه دنیای دیگم الانه که از لذت منفجر بشم! حسین هم واقعا این کارو دوست داشت چون فکرکنم نزدیک 45 دیقه داشت ساک میزدو دست مالی میکرد! منم که ظهر خالی شده بودم دیگه به این راحتیا آبم نمیومد. حسین خیلی خوب ساک میزد و این بازم برام عجیب بود بهش گفتم هی کونی تو واسه کس دیگه هم خوردی؟؟ گفت نه گفتم خیلی خوب ساک میزنی که! ولی بفمم به کس دیگه حال دادی حسین یحوری میگائمت که جر بخوریا آبروتم میبرم! گفت میگم نه دیگه خفه شو. آروم کلاهک کیرم رو میذاشت رو دهنش لباش رو بازی میداد روش و سریع میفرستاد تو دهنش بعد میومد خایه هامو میکرد تو دهنش خیلی لذت داشت سر سینه هامو هم لیس زد و دوباره کیرمو با لذت میخورد انصافا خیلی خوب ساک میزد در حد بنز!
بعد ساک زدنش برگردونمش شلوارشو کشیدم پایین کیرمو محکم فشار دادم تو کونش و تلمبه میزدم کونش گرم بود کیر منم گرمتر از اون! تا الان قمبل کرده بوده بود بهش گفتم برگرد لنگاتو بنداز رو شونه هام؛ پاهاشو داد هوا و منم نشستم کیرم و با سوراخش تنظیم کردم و دادم تو چندتا تلمبه زدم، حسین به معنای واقعی گشاد شده بود! کیرمو در آوردم دوباره گذاشتم توش که کونی خان مثل اینکه فشار اومده بهش هرچی باد تو معدش بود خالی کرد رو کیر ما ولی اینقدر که گشاد شده بود همینجوری از درزهای کونش زد بیرون و بوی گندش برداشت اتاقو! یه ریز هم میخندید فکر کنم خیلی عشق کرده بود!
این یکی شب هم گذشت و ما یه حال اساسی دیگه باهاش کردیم و گذشت تا همین چند وقت پیش که اوردمش شب خونمون بمونه (شما بخونید یه شب بگامش!) خلاصه بازم منتظر بودیم بقیه بخوابن ولی داداشم نمیخوابید چراغش روشن بود داشت کار میکرد شانس داشتیما! دیگه گفتم جهنم اصلا نخوابه من باید حسین رو همین امشب بکنم بهش گفتم حسین بیام؟ مطمئن بودم میگه نه گفتش نه گفتم حسین میام الان دوباره ناز کرد گفت ای بابا نه منم دیدم چراغ اتاق داداشم خاموش نمیشه فعلا بیخیال شدم حسین چند دقیقه بعد گفت انگیزتو از دست دادی؟! گفتم آره دیگه! سعی کردم بخوابم ولی نشد فکر کون حسین نمیذاشت! یه 1ساعتی گذشت اون داداش انتر ما هم نمیخوابید دیگه دل رو زدم به دریا بلند شدم از جام یه ذره وایسادم فکر کردم اگه یه دفعه وسطش یکی سر برسه چی میشه؟ ولی دیگه مهم نبود واسم؛ آروم رفتم رو حسین که زبق معمول دمر خوابیده بود و دهنش رو هم گرفتم که یه دفعه نترسه داد بزنه! اولش یه ذره ترسید ولی بعد که کیر منو رو کونش حس کرد که داره عقب جلو میشه یکم آروم شد ولی بازم هی زر میزد که امیرعباس پاشو الان یکی میاد میبینه آبرومون میره و این حرفا ول کن هم که نبود! منم واسه اینکه دهنشو ببندم در همون حال که داشتم کیرمو میمالوندم رو کونش صورتمو بردم نزدیکش و ماچش کردم و شروع کردم به خوردن لپ ها و گردنش دیگه کاملا خفه شد! همینجوری روش بودم و ماچش میکردم که یکم اومدم پایینتر و اونم رفت بالاتر رسیدم به لباش و یکم لب بازی کردیم البته من زیاد لذت نبردم چون خوشم نمیومد از یه پسر لب بگیرم لب بازی فقط با یه دختر لذت داره! خلاصش که یه ذره مالیدم کونشو اونم هی میگفت پاشو میخوام بخورمش، از روش بلند شدم خوابیدم کنار تخت و اونم شروع کرد به خوردن کیرم، دوباره لذت داشت؛ کیرم تند تند توی دهنش بالا پایین میرفت بعضی وقتا هم با دست سرشو هل میدادم که کیرمو بیشتر بفرسته تو حلقش ولی هیچ وقت تا ته کیرمو نخورد لعنتی! اون شب چندبار سعی کردم بیارمش پایین یکنمش ولی خب خیلی ترسو بود و گفت بذار یه شب دیگه حال اساسی کنیم! منم دیگه حوصله نداشتم بیخیال شدم واسه اون شب.
هروقت حسین رو میبینم حتی اگه یه لحظه تنها باشیم هم شلوارشو یکم میدم پایین انگشتش میکنم! همه دکتر مهندس تحویل جامعه میدن، ما یه کونی تحویل جامه دادیم.

نوشته: امیرعباس


👍 5
👎 1
105764 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

338015
2012-10-10 22:49:29 +0330 +0330
NA

داستانت هم قشنگ بود و هم واقعی… دمت جیز :)

0 ❤️

338016
2012-10-10 23:47:26 +0330 +0330
NA

اه تو چونت،تخت گاز داري زر ميزني.كيرگوهي تو دهنت كونگشاد صبح اول صبحي ريدي به اعصابم.بيلاخ ،طرف بار اول خاست بده تو حتي تفم نزدي،همه راهها براي توبازشد؟بعد٧٠سال عبادت هنوز بسياري راهها برام بستس،مجبورشدم يك رازي بگم،دهنت چفت وبست نداشته باشه،ديگه مسيرت بازشد دلخورنشو.
داخل ديوار يك سوراخي براي شبهاي عمليات ايجادكردم،موقع عمليات ديوار،باديواريش بايد ناز نوازش بشه،تفي زد،وازليني زد تا به فيض برسونه.فكرش نكن بزار بزرگترشي دير يازود انواع عمليات تجربه خواهي كرد،بايد صبركنم بزرگ شدي درمورد رستگاريت تصميم بگيرم.

0 ❤️

338017
2012-10-11 01:29:14 +0330 +0330
NA

کاشکی من جای پسرعموت بودم

0 ❤️

338018
2012-10-11 02:05:48 +0330 +0330

گی نمیخونم ولی بگاشون میدم
سگ بشاشه تو این عقیده و گرایشتون بچه کونیا. باید سوراخ کونتون یه جوری بسته شه!
. . .
گوز اردک تو حلقت
شاش بوفالو تو دهنت
تو گوه قاطر مدفون بشی!
گوه قرمز بزغاله ی اسهالی تو حلقت!
. . .
دیگه ننویس و گرنه خودم میام بالای سر تو و همه کسایی که ازت حمایت میکنن. میفهمی چی میگم؟

0 ❤️

338019
2012-10-11 03:42:20 +0330 +0330
NA

حالم بهم میخوره ازهرچی گی؛بااین پسرعموی گوزووریقوت؛

0 ❤️

338020
2012-10-11 04:07:30 +0330 +0330
NA

گی نمی خوانم
نظر نمی گویم
تا سوراخ کمرت بسوزد

0 ❤️

338022
2012-10-11 09:35:17 +0330 +0330
NA

ای خاک بر سر کونی جفتتون بکنن اخه کونده لاشی بچه کونی تو خودت داری اینا رو از تخیلت میسازی بعد داری از گوزو گوه از اینا حرف میزنی راستشو بگو کسی تو رو کرده که اینا رو گفتی؟؟؟؟؟؟؟کیر اسب شاخ دار به کونت

0 ❤️

338023
2012-10-11 09:47:14 +0330 +0330
NA

راستشو بگو چاقال این چیزایی که گفتی پسر عموت کونت گذاشته تو داری برعکس میگی رفت تو کونت خوشت اومد؟

0 ❤️

338024
2012-10-11 14:13:52 +0330 +0330
NA

قبل از هرچيزي بايد بگم كه عجيبتر از هر چيزي حرف اونايي هستش كه ادعاهايي اينچنيني ميكنند :گي نميخونم نظر هم نميدم … _ گمان نميكنم كسي پيدابشه وواقعا باور كنه كه كسي كه اين ادعارو ميكنه نه داستانو خونده ونه نظر داده :آخه دروغ به اين اشكاري وبزرگي چه لزومي داره كه گفته بشه كسي نيست به اين حضرات بگه كه آقاجون به اين ميگن نقض غرض كردن _يعني كه مطلب توسط خودش نقض بشه يعني اينكه اگه گي نميخوني پس اينجا براي نماز جمعه اومدي? ويا اينطورهم ميشه گفت:كسي كه بياد اينجا وبدون خوندن داستا ن با ارائه كردن نظر خودشبرگرده بره بايد در سلامت عقلي وي ترديد كرد_جذابيت اين نوع ادعاها وقتي كامل ميشه كه آخر سر هم ميگن چون گي نميخونم نظر هم نميدم:اقاي محترم مگه نظر دادن شاخ ودم داره :همين كه كامنت ميذاري براي يك مطلبي يعني نظر دادي داداش _والا منكه از اين دو دوزه بازيها سردرنميارم وخسته شدم ازبسكه توضيح واضحات دادم _شترسواري كه دولادولا نميشه يا تشريف نيار به اين چنين پستهايي يا اگه بنابه هر دليلي چه علاقه مندي وچه كنجكاوي تشريف آوردي يا رك باش و صريحا بگو كه علاقه مند چنين داستانهايي هستي يا اگه نميخواي كسي از گرايشات جنسيت باخبر بشه ,فرستنده كه بكسي وصل نكردن ,به آرامي تشريف خودتو ببر بدي اينكه احدي از حضورت باخبر بشه ,وگرنه با يك چنين رفتارهاي متناقضي :عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري

0 ❤️

338025
2012-10-11 18:57:22 +0330 +0330

ههه چقدر با کمالات!!! ببین جناب چیزایی که جنابعالی گفتی اصلا ربطی به هم نداره و مشخصه از يه عقل سلیم تراوش نکرده. اولا" وقتی میگه نظر نمیدم منظورش اینه که راجع به داستان هیچ نظری نمیدم. دوما" جنابعالی به نظر دیگران کار نداشته باش.اگه داستان رو خوندی و خوشت اومد میتونی به به و چه چه کنی و اگه بدت اومد باز میتونی نویسنده رو مورد لطفت قرار بدی. سوما" قضیه کامنت گذاشتن هیچ ربطی به خوندن داستان نداره. از اسمش هم میشه فهمید چیه. اگر اسمش هم غلط انداز نبود با خوندن چهار خط از داستان مشخص میشه که داستان گی هست. فکر کردی همه مثل تو بیکارن که بشینن چرت و پرت بخونن؟ دیگه حرف مفت نزن و به نظر دیگران کار نداشته باش

0 ❤️

338026
2012-10-11 18:59:22 +0330 +0330
NA

تخمی
|( |(

0 ❤️

338027
2012-10-11 19:45:30 +0330 +0330
NA

اووووغ!!!
اون دودولت اندازه ی هسته خرما بوده که خشک خشک می رفته تو…
تو خودت کونی

0 ❤️

338028
2012-10-11 23:06:43 +0330 +0330
NA

ذاستانت بامزه بود . البته منظورم طنز خاصی که به کار بردی.

ولی کلا کارت درست نیست دوست عزیز.

0 ❤️

338029
2012-10-12 08:28:19 +0330 +0330
NA

صددرصد یکی این کارارو با خودت کرده خوشت اومده توهم داری مینویسی بچه ابی

0 ❤️

338030
2012-10-12 16:27:52 +0330 +0330
NA

سگ توروحت؛آدم یایه داستانومیخونه؛خوشش میاد؛یابرعکس؛درهرصورت نظرمیده؛ولی وقتی نمیخونی گه میخوری میگی گی نمیخونم؛خب به تخم چپم که نمیخونی؛مگه بایدهمه بدونن که گی نمیخونی؟

0 ❤️

338031
2012-10-12 18:11:58 +0330 +0330
NA

باشد که رستکار شوی

0 ❤️

643698
2017-08-05 21:56:59 +0430 +0430

چرا داستانای گی لایک پایین میگیره?

0 ❤️