وقتی مامانم آمد

1391/09/07

هوا خيلي گرم بود از دفتر كارم كه تو يكي از محله هاي شمال غرب شهره راه افتادم بيام سمت خونمون كه جنوب شهر بود سر ظهر بود آخه ساعت يك تا چهار دفتر تعطيل بود و بهترين موقع براي انجام كاراي عقب مونده…
با ماشين پرايدم كه گه گاهي هم باهاش مسافر ميزدم راه افتادم واسه اين كه پول حسن آقا رو بدم… بيچاره حرفي نميزد اما يه ده ماهي ميشد كه قسط وامم رو نداده بودم و چون اون ضامنم بود بانك داشت از حقوقش كم ميكرد…
توي راه چنتا مسافر زدم و پيادشون كردم تا اين كه يه دختري واستاده بود جلو مترو رفتم جلوتر بهش بوق زدم ديدم يه نگاه تو ماشين كرد بهش گفتم خانم كجا ميري… با صداي لرزون گفت پاستگاه…
يه لبخنده كوچيكي رو لبم نشست و با سر اشاره كردم بيا اونم خنديد و امد جلو نشستيه دختري لاغربا سينهاي اناري كمري باريك وپوست گندمي كه چشماي خيلي زيباي داشت نميدونم چرا ديگه بيخيال مسافراي ديگه شدم و راه افتادم چند متري كه رفتيم دختره گفت پايه اي بريم يه چرخي بزنيم و منم كه از خدا خواسته گفتم بريم اما قبلش من يه پولي بايد به يه بنده خدا بدم وبعد هرجا خواستي بريم اونم يه من مني كرد گفت باشه همينطور كه ميرفتم سمت خونه اي حسن آقا توي راه سر شوخي دستمالي باز شد و دستامون تو دستاي هم بودجوري كه بازوم ميخورد به سينهاي سفتو اناريش كه من دستم بردم سمت روناي پاش وشروع كردم به مالوندن كه از حالتاش فهميدم خوشش امده به خودم جسارت بيشتري دادم و رفتم سمت كسش و ارم ميماليدمش كه يه دفه گفت داري تحريكم ميكني بايد ارضام كنيا با يه لحني گفت كه دوتاي زديم زيره خنده و همينجوري داشتيم حال ميكرديم… تا اين كه رسيدم جلو خونه اي حسن اقا بهش گفتم بشين من پولو بدم و بيام رفتم زنگو زدم حسن اقا امدش جلو در پول بهش دادم و كلي تشكر كرد بعد يكم گپ زدن امدم پيشه دختره كه اسمش مريم بود و گفتم بريم و راه افتاديم توي اين فكرا بودم كه چطوري يه جا جور كنم بكنمش كه يه هو دختره افكارم رو ريد توش و گفت گشنمه پيتزا ميخوام ومثل طوطي شروع كرد به تكرار منم كه پوله كافي نداشتم به اندازهاي دو تا پيتزا گفتم من سيرم اما بريم برات بخرم …
جلو اولين پيتزا فروشي زدم رو ترمز رفتم مقازه كه سفازش بدم مبايلم زنگ زد خواهرم بود ميگفت با مامان رفتيم خريد هايپر استار ميتوني بياي دنبالمون منم از زماني كه بابم مرده يه جوراي تاكسي سرويسه اونا شده بودم …كه من با خوسحالي گفتم كه نه كار دارم و براي اين كه ببينم خونه تا كي مكانه ازش پرسيدم تا كي هستين كه گفت يه ساعت كارمون گيره و بعد مياييم ميتوني بياي منم گفتم نه مشتري دارم و با خوشحالي پيتزا رو گرفتم رفتم تو ماشين ودادم به دختره كه گفت وايستا يه جا تا بخورم منم گفتم ميريم خونه اي ما اونجا بخور…
كه نزاشت به خونه برسه و تو راه همشو خورد رفتيم تو خونه و من از پشت چسبيدم بهش توپله ها كه يه ساختمونه چهار واحديه ما طبقه اي دوميم كليد انداختم رفتيم تو و به خاطر كمي وقت از همون اول شروع كردم بقل كردن ولب گرفتن كه نميزاشت و هي ميگفت چه خبرته حالا بزار خونتون ببينم اما منم بي اعتنا همين جوري داشتم لختش ميكردم وپرتش كردم روي تخت و شروع كردم به مكيدن سينه هاش ودستمم رم كسش هي ميمالديم بد جور آب كسش ره افتاده بود و انقدر حشري شده بود كه داشت به خودش ميپيچيد وكمرش يه سي سانتي از تخت امده بود بالا كيرمو نخورد منم به خاطر همين كسشو نخوردم نشستم روش كه بكنمش كيرم وگرفتم جلوي سوراخ كسش كه نميزاشت وهي ميگفت نه نكن دخترم وپرده دارم… كه يه هو زنگه خونرو زدن بيخيال شدم گفتم شايد همسايهان و ماشينو بد جاي گذاشتم بي خيال مشغول شدم كه دوباره پشت هم چند بار زنگ زدن واز جام پريدم دختره ترسيده بود مبگفت كيه منم گفتم نميدنم كه از ايفون ديدم مامانم و خواهرم هستن ريدم به خودم و يه لحظه چشام سياهي رفت ديدم دختره اروم داره كرستشو تنش ميكنه هر ان مامانم اينا ميمودن بالا و آبرو ريزي ميشد كه سريع لباساي دختره رو دادم دستش و همينجوري لخت در و باز كردم وفرستادمش طبقه اي بالا و با صداي اروم گفتم كه تو پله هاي بالا سريع بپوش و دويدو رفتم كلي دستمال كاغذي و هر اثر جرمي بود رو تن تن جمع جور كردم و وقطي امدم جلو در واحد ديدم خواهرم ومادرم پشت درن و با عصبانيت گفتن چرا در پايين رو باز نميكردي كه ديدم نگاشون به چهرهاي عرق كرده و مضظرب خيره شد و انكاري چيزو فهميده باشن كه مامانم گفت ديدم ماشينت جلو دره زنگ زديم بياي كمك تا وسايلي رو كه خريديم بياري بالا هر كدوم دستاشون چنتا نايلون بود منم من من كنان گفتم دستشوي بودم چيزي مونده پايين بيارم مامانم گفتش اره رفتم پايين داشتم نايلونارو ور ميداشتم كه ديدم دختر با خنده جلومه منم يه نفس راحتي كشيدم و با اشاره بهش گفتم برو سر كوچه تا بيام وسايلو بردم بالا كه ديدم مامنم با دادو بيداد ميكه اين جنده كي بود رفتش پايين و پردهها رو چرا كشيدي تخت چرا انقدر به هم ريختس و هي ميگفت ميكشمت من تو اين خونه نماز ميخونم جنده مياري تو… اون ميگفتو من هم هي انكار ميكردم و راه افتادم امدم دختره رو سوار كردم كلي خنديدم و رفتيم تو پارك نشستيم اون روز ديگه سره كار نرفتم و بعدشم مامانم حرفهامو باور نكرد اما ديگه به روم نياورد…

نوشته: شهرام


👍 2
👎 0
212444 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

345592
2012-11-28 01:31:04 +0330 +0330
NA

بابا ایول چه نیکوست
ولی نمیدونم چرا از این دست دخترای چشم قشنگ کمر باریک گیر ما نمیاد
نکنه تو یه سیاره دیگه زندگی میکنی

0 ❤️

345593
2012-11-28 01:55:10 +0330 +0330
NA

khob bood vali…

0 ❤️

345594
2012-11-28 02:07:48 +0330 +0330
NA

داستان که نبود فقط یک خاطره و بس
ولی در کل بد نبود دستت درد نکنه
ولی کاش میشد بکنیش این همه زحمت کشیدی آخرش هیچ … نتونستی

0 ❤️

345595
2012-11-28 04:19:51 +0330 +0330

ایول …حال کردم …واسه منم اتفاق افتاده اینجوری

0 ❤️

345596
2012-11-28 05:35:53 +0330 +0330
NA

بازم بنویس.

0 ❤️

345598
2012-11-28 07:44:33 +0330 +0330
NA

:)) =)) :)) =)) :)) =)) باحال بود برای من هم اتفاق افتاده من با کس تو حمام بودم که بابام اومد آبروم رفت درکت میکنم چه حالی داشتی :)) =)) :)) =)) :)) =))

0 ❤️

345599
2012-11-28 09:45:54 +0330 +0330
NA

انشا بود؟؟
بدک نبود

0 ❤️

345600
2012-11-28 11:26:38 +0330 +0330
NA

حیف پیتزا

0 ❤️

345602
2012-11-28 13:03:33 +0330 +0330
NA

=)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) =)) جالب بود .

0 ❤️

345603
2012-11-28 13:06:08 +0330 +0330
NA

ای بابا چی بگم غیر اینکه منم درک میکنم
افرین

0 ❤️

345604
2012-11-28 14:51:17 +0330 +0330
NA

دختره گشنه بوده ؟ خوبه رفتی برش ÷پیتزا خریدی بنازم مرام بچه های پایین شهرو بعد شما که میرید از هایپراستار زعفرانیه خرید میکنید خونتون چرا پایین شهره ؟ بابا از هایپر سان پایین شهر خرید کنید حالشو ببرید
ولی خدایی خیلی ضایعستااااااااااااا
داستانت خوب بود به واقعیتم میخورد من خوندم استرس گرفتم وای به حال تو که برات اتفاق افتاده

0 ❤️

345605
2012-11-28 15:14:10 +0330 +0330

کوفت بخوره … میدونی چرا کیرتو نخورد ؟؟
چون قبلش پیتزا خورده بود سیر بود … :D

0 ❤️

345606
2012-11-28 15:47:55 +0330 +0330
NA

موضوع داستان بعدیتو بزار:علم بهتر است یا ثروت…
انشا خوبی بود…

0 ❤️

345607
2012-11-28 21:21:37 +0330 +0330
NA

Shahin katal, jaleb bud kheili!

0 ❤️

345608
2012-11-28 23:48:37 +0330 +0330
NA

درکت میکنم.منم یک بار داشتم فیلم پورن نگاه می کردم،یک دفه بابام اومد تو-هم کتک خوردم هم40گیگ فیلمم به فنا رفت

0 ❤️

345609
2012-11-29 00:02:00 +0330 +0330
NA

Saman.19:
وای چه سوزشی داره 40 گیگ فیلم از دست بره! :(

شهرام جان باحال بود. شانس آوردی وقتی مریم خانوم رو لخت فرستادی طبقه بالا، اصغر آقا همسایه یا صفدرخان ندیدش وگرنه گند اندر گند میشد! =))

0 ❤️

345612
2012-11-29 02:45:56 +0330 +0330
NA

ارم یا اروم؟
مقازه یا مغازه؟
بابم یا بابام؟
بقل یا بغل؟
نميزاشت یا نمیذاشت؟
دستمم رم کسش یهنی چی؟
دختره دفعه اول نپرسید کیه؟ چند بار دیگه زنگ زدن پرسید؟
دختره اروم داره كرستشو تنش ميكنه؟ تو این موقعیت بجای اینکه شلوار و مانتوشو تنش کنه کرستشو تنش میکرد اونم اروم!!!
گقتم شاید در و باز نکردی فرستادیش بالا!
هر اثر جرمي بود رو تن تن جمع جور كردم؟ بابا تو که کارت نشده بود چرا دروغ میگی؟
این دیگه آخرشه! وقطی یا وقتی؟!؟!؟!؟
مامانش میگه پردهها رو چرا كشيدي؟ اونی که تو راه پله ها ول نمیکرد و از دم خونه داشت لخت میکرد کی پردهها رو کشید؟!
نمیدونم از هایپر استار تا جنوب تهران مامانت ده دقیقه ای اومد؟ هیچ کدوم از خیابونارو اسم نبردی تا زمان بندیش راحت باشه؟

اینم یگم که اخه سگ تو روحت برینه اول املا یاد بگیر بعد بیا داستان بنویس!
من مرد تنهای شبم ممنون حال کردم ار گزینه ی یک وسه. کلی خندیدم

0 ❤️

345613
2012-11-29 23:22:55 +0330 +0330

آب زرشکی…تو که پول نداشتی …چرا کون گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

345614
2012-12-01 08:00:18 +0330 +0330
NA

Dar hade y khatere khub bud :d ama poraz qalat emlayi bud,dar avaz khali az eqraq bud

0 ❤️

345615
2012-12-02 20:20:54 +0330 +0330
NA

کس خواهر املا این دفعه…چون بی ریا نوشته بودی و چس کلاس نذاشته بودی، حال کردم.

0 ❤️

345616
2012-12-04 06:27:25 +0330 +0330
NA

کس گفتی اماخوب گفتی!

0 ❤️

345619
2014-12-13 15:30:00 +0330 +0330
NA

تو که پول نداری چرا دختر بلند می کنی ؟! اصن نمی فهمم شما مردا هم میخواین حالشو ببرین هم هیچی خرجتون نشه لابد دخترا هم باید مرامی بیان بدن wacko
بعدشم مشکل جوونای ما بی مکانی در زمان مناسبه واقعا biggrin

0 ❤️

345620
2015-03-21 18:08:54 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت برینه
کس مشنگ زیاد جلق نزن

0 ❤️

345621
2015-09-25 17:10:55 +0330 +0330
NA

میرزید ابروت پیش مادرت بره این کار خوب نست بابا دندون رو جیگر بزارین براتون زن میگیرن اون موقع کسی بون گیرنمده حال میده حالا بکون کی نکون همیش هم درد سترسه

0 ❤️

345622
2015-09-25 17:11:40 +0330 +0330
NA

میرزید ابروت پیش مادرت بره این کار خوب نست بابا دندون رو جیگر بزارین براتون زن میگیرن اون موقع کسی بهتون گیرنمده حال میده حالا بکون کی نکون همیش هم درد سترسه عشقیم بکونی حال میده وایییییی

0 ❤️

528884
2016-01-19 09:07:06 +0330 +0330
NA

بچه خوب تو که ماشین داشتی خو میبردیش تو یه پستویی میکردی داخلش دیگه اخ بمیرم برات

0 ❤️

743681
2019-01-25 21:35:10 +0330 +0330
NA

کون نشور خونه ای حسن اقا تو کونت خونه ای چرا میگی خونه ی حسن اقا کیر حسن اقا تو کونت

0 ❤️