همیشه شق:بدون سکس

1390/06/11

این داستان بر اساس تخیل نیست! واقعیت است. نویسنده این خاطره فردی است که دارای وضعیت مالی بسیار خوب و خانواده ای با تحصیلات عالی. تنها ایراد این فرد این است که در هفته سه روز را به سکس اختصاص داده است (شوخی). سکس تصویری. چت. لاس زدن با خانم های درست و حسابی و خوشگل و بالاخره سکس با خانم هایی که ادعایی برای خودشون دارند. از نظر نویسنده فقط شخصیت، قیافه و اعتماد به نفس زن و گفتار او مهم است و نه اینکه اسیر تخیلات سیندرلایی و یا قید و بند های همسر ( همسری که به طور خلاصه یا گاگول است یا بی شعور در همسر داری و یا بی عرضه در سکس ( شاید هم عدم توانایی یا نداشتن تمایل به خانم خوشگلش که کیر همه را راست نگه می دارد) است.

واما یکی از داستان های من-
قسمت اول: همیشه شق: بدون سکس

توی یکی از چت روم های سابق بودم که محتوای غیر سکسی داشت و صحبت های محترمانه بود و البته کمتر می شد به کسی اعتماد کرد که طرفی که داره باهات چت می کنه واقعا خانم باشه ولی بعد از اینکه چند بار کلاه سرمون رفته بود دیگه تقریبا کلک ها رو متوجه شده بودم.

با کیر شق در دست داشتم با خانمی چت می کردم و از فضا و نظریه های تکامل بشر و نسبیت عام و اوضاع سهام در وال استریت ژورنال گرفته تا داستانهای ایرج میرزا صحبت می کردیم.
خانمی که خودش رو ساقی معرفی کرده بود گفتش که تو آدم با دانشی هستی و البته اوون هم در رشته تخصصی خودش حرفی برای زدن داشت. متوجه شدم که با شوهرش مشکل داره و همین موضوع باعث شده که فعلا نتونه برای دکترا بره آمریکا وقتی از من پرسید که چیکاره هستم و شغلم چیه گفتم که من هم شغلی داریم و برای خودمون دک و پزی و البته یه چند ماهی هم هست که جدای از همسر زندگی می کنم و این حرف ها.
گفتش پس بگو چرا داری چت می کنی و من گفتم که آره من به دنبال فانتزی های (افکارنیمچه کثیف) خودم هستم و اهل دخترای خیابونی و دختر بازی تو خیابون هم نیستم و در شرایطی هم نیستم که دختری با من رفت و آمد کنه.

بعد از چند بار چت کردن جسته گریخته با ساقی خانوم بهش گفتم اگر دوست داره و فکر می کنه که مشکلی نیست می تونیم تلفنی صحبت کنیم که قبول کرد و شماره رو دادم و بعد از چند روز زنگ زد باز هم با هم صحبت کردیم. من که اصولا آدم خوش صحبتی هستم باز هم از هر دری سخنی گفتیم و البته چند تا جک قزوینی هم چاشنی صحبت ها کردم. کم کم با هم رفیق شده بودیم ولی باز هم قیافه هم رو هم ندیده بودیم فقط دو سه تا عکس رد و بدل شده بود.

دو سه روز بعد دوباره بهم تلفن کرد و گفت می تونی آنلاین شی که گفتم من الان مسافرت هستم و نمی تونم آنلاین شم.بهش گفتم دوباره دعوا کردی با همسر گرامی؟ که گفتش آره اوون دیگه شورش رو درآورده که گفتم چی شده و اوون ادامه داد که آره خیلی بی غیرت شده از من می خواد که با دوستش و زن دوستش چهارتایی بریم استخر خونه دوستش. من هم گفتم خوب تو به مدلت نمی آد که ناراحت بشی و استقبال نکنی. گفتش که من الان خودم دوست دارم که با تو حرف بزنم و صحبت کنم ولی اوون داره من رو مجبور می کنه.

یه جورایی از هم خوشمون اوومده بود و با هم در تماس تلفنی بودیم تا اینکه یه روز که من خیلی حشری بودم بهش اس ام اس زدم که تونستی بزنگ. اوون هم زنگ زد و گفت چی شده. گفتم کجا هستی؟ گفت من دارم از محل کار دوستم برمی گردم برم خونه. گفتم من الان ونک هستم این نزدیکا هستی بیا هم رو ببینم. خلاصه دیگه تلفن قطع نشد تا رسید نزدیکی های جایی که من بودم و گفت آقای خوشتیپ من تو ماشین دارم تو رو می بینم ولی اینجا شلوغه و تو نمی تونی بفهمی من تو کدوم ماشین هستم. خلاصه من از خیابون برزیل هی بالا و پایین می رفتم تا این خانوم رو پیدا کنم. بهم گفت واسه چی هم رو باید ببینیم و همینجوری خوبه که رابطه داریم. گفتم ببین دختر تو چند وقته سکس نداشتی؟ گفت بله؟ گفتم خوب همین. من الان دوست دارم تو رو بغل کنم حالا هم اگر دوست نداری سکس کنیم باشه ولی لااقل هم رو ببینیم.

قبول کرد و سوار ماشینش شدم. گفت کجا بریم؟ گفتم بریم یه جای خلوت بتونم قشنگ این سر و صورت خوشگل و این هیکل زیر مانتو رو بیینم. گفت خیلی هیزی ها گفتم عزیز دل برادر اخه من اوون دنیا جواب خدا رو چی بدم اگه بپرسه که یه خانوم خوشگل تو یه ماشین کنارت بود و چند ماه بودش که سکس نداشته و تو هم دنبال یه خانوم بودی پس چرا کاری نکردی باهاش؟؟؟ آخه من چی باید بگم تو خودت بگو. گفت عجب رویی داری پسر. پای خدا رو نکش وسط. گفتم جدی می گم. ببین این چقدر بزرگ شده ( اشاره به کیرم کردم) ولی اوون نیگاه نکرد. گفتم خوشگل من نیگاه کن والا درش میارم ها. گفت عجب پر رویی هستی تو. گفتم برو یه جای خلوت می خوام درش بیارم ببینیش شاید از خر شیطون پیاده شدی و خواستی سوار این بشی. تو همین وضعیت خواست د نده عوض کنه دستم رو گذاشتم رو دستش گفت من خیلی الان بدنم تحریک شده . نذار تصادف کنم. در حالی که دستش رو می مالوندم بهش گفتم تو خودت باید بدونی چیکار می کنی اگر می خوایی با هم سکس کنیم باعث افتخار من هست و خیلی خوشحال می شم که با تو سکس کنم ولی دوست ندارم بعدا غم و غصه و عذاب وجدان بگیری که به شوهرت خیانت کردی ها. اگر که بله رو بدی تا نیم ساعت دیگه می ریم آپارتمان نیمه کاره خودم در فلان جا و همون جا می تونیم با خیال راحت همدیگر رو لخت کنیم.

که گفت نه.

گفتم خوب باشه من به یه بوس هم قانع هستم. وقتی خواستم سرم رو ببرم به سمتش، دستش رو کشیدم به سمت خودم و گذاشتمش رو کیرم. آروم کنار گوشش رو یه بوس الکی کردم و گفتم باور کن که از مال شوهرت و اوونهایی رو که تو وب می بینی بزرگتره و پیاده شدم.

بعد از چند دقیقه به موبایلم زنگ زد و گفت که حشری شده و حالش رو خراب کردم. من هم باز هم حرف های تحریک کننده زدم و گفتم هر وقت خواستی بگو تا از تو وب نشونت بدم دست رو چه چیزی گذاشتی. گفت که حالا ببینم چی میشه.

هنوز تو شوک هستم که دستم رو اوونجا گذاشتی

  • چرا توی شوک ؟ آخه تو که با این چیزی غریبه نیستی

  • ای بابا. ولی اونچیزی رو که من لمسش کردم به نظرم باید خیلی بزرگ باشه.

  • درست حدس زدی- اتفاقا خیلی هم بزرگه.

  • تو هم نقطه ضعف زن ها رو بلدی ها

  • اتفاقا نقطه قوت حساب می شه برای من که نظر شما رو تونستم جلب کنم. اگر دوست داشتی امشب حتی شده یه دقیقه هم انلاین بشی می بینیش.

  • یعنی تو دوست داری تو وب نشونش بدی؟

  • من کلا این کار رو دوست دارم ولی خوب به هر کسی نشونش نمی دم خانوم.

  • اخه اصلا به قیافه شما نمی خوره که تو این فضاها باشی. به نظر آدم مثبت و سر به زیری هستی.

درسته اینها ولی خوب من از هر کسی که خوشم بیاد و جوانب رو سنجیده باشم ازش درخواست سکس می کنم. حالا از تو هم تقاضای سکس می کنم و دوست دارم و می دونم که تو هم دوست داری که یه شیطونی کنی و حال و هوایی عوض کنی. هر چند هم به نظر من خیلی از مشکلات مربوط به سکس می شه. که حالا نیم خوام وارد بحث بشم. اما من دوست دارم که …

چی دوست داری؟ بگو
-دوست دارم که تو رو با کون لخت ببینم.

  • عجب رویی داری تو.

-تازه نه تنها کون لخت بلکه دوست دارم سوراخ کونت رو همون دقیقه اول ببینم.

  • ای وای. تو چطور روت می شه این حرف ها رو بزنی.

  • من وظیفه داشتم حسم رو بهت بگم. تا بدونی چقدر جذاب هستی برای من. هم دوست دارم بدن و هیکلت رو ببینم و لمس کنم و هم دوست دارم که اگر برات مشکلی نداره هم از پشت و هم از جلو سکس کنیم.

  • خجالت بکش

  • ازکدوم قسمتش خجالت بکشم؟ از اینکه می خوام کس و کونت رو لمس کنم یا از اینکه می خوام با چه چیز سفت و کلفت اما خوشمزه تا دسته فرو کنم؟

  • خاک بر سرم. تو همین جوری تخته گاز داری می ری.

  • حالا که اینجوری شد الان تا برسی خونه تو ایمیلت یه چند تا عکس از اوون رو برات می فرستم.

  • معلومه که حالت خیلی بده.

آره والله. الان دوست دارم اوون رو دربیارم تو خیابون تو دستم بگیرم.

خاک بر سرم. من دوباره اگر تونستم بهت می زنگم. خدافظ
دفعه بعد فقط بگو کیر می خوام. خدافظ

از دست تو
خدافظ

ادامه دارد.
قسمت بعدی:
همیشه شق: وب بازی


👍 1
👎 0
34164 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

296570
2011-09-02 05:09:41 +0430 +0430
NA

تا اینجاش که که جالب نبود.داستاناتون هیچ حسی به آدم نمیده.فقط یه سری کلمه هست که دنبال هم چیده شده.

0 ❤️

296571
2011-09-02 06:17:41 +0430 +0430
NA

گه یک سال تمام همه ی موجودات زنده اعم از خزنده و پرنده و دو زیست و پستاندار و کیر بیست سانتی دار :D و سینه سایز 80 و زندایی ها و عمه ها و غیره و غیره تو بند اول نوشته ات.حقیقتا اینا یه سری کلمه هستن که بلغور شدن پشت سر هم یعنی واقعا تو ذهنت اینطور با خودت حرف میزنی؟موضوعی هم که نداشت.اقا لااقل اینهمه زحمت میکشی مینویسی یه چیزی سرهم کن که بشه خوند.با این روال داستانها یه مدت دیگه بهترین داستان سایت میشه اولین جلق

0 ❤️

296572
2011-09-02 07:17:23 +0430 +0430
NA

سهام وال استریت ژورنال؟؟؟؟
اینکه سوتی قرنه!!!
آدم باهوش،وال استریت ژورنال اسم یه روزنامه ست .اونی که می خوای سهام تو وال استریته
یعنی این سوتی که دادی آبروی هفت نسلتو برد
نگو منظورت سهام خود روزنامه ست که باورم نمی شه
آخه مگه مجبوری درباره چیزی که نمی دونی بحث کنی و چیز بنویسی
داستانتم بسیار مزخرف و مسخره بود

0 ❤️

296573
2011-09-02 10:14:56 +0430 +0430

چه داستان بی محتوایی اتفاقات بدون دلیل منطقی و اصولی اتفاق می افتاد و ادمو به بهت می برد و بیشتر قانع میکرد که یه توهم تخمی -تخیلیه
ادامه ندی هم خیالی نیست

0 ❤️

296575
2011-09-02 12:51:55 +0430 +0430
NA

با درود به شما . اتفاقا منهم همین خصوصیات رو دارم و دوست دارم از راه وب کم کیرم رو بخانمها و دختران نشون بدم خیلی با حاله ولی متاسفانه من ایران نیستم که بتونم بوصالشون برسم اتفاقا خیلی دختر خانمها بخاطر نرسیدن به کیر از دیدنش از خود بیخود میشن . یکیشون شب دیر وقت زنگ زد و از خواب بیدارم کرد که خواهشا راحتم کن بدجوری بیخواب شدم و مجبورم کرد کامپیوتر رو روشن کنم و بوصالش برسونم و با ارگاسم شدن تونست بگیره بخوابه البته فردا صبحش باعذر خواهی از تلفن نیمه شب تشکر از ارگاسم دلپذیرش هم کرد . من میدونم شما چی میگید خیلی با حاله وقتی حس میکنی اونطرف خط یه دختر جوون داره با دیدن کیرت حالی بحالی میشه.

0 ❤️

296576
2011-09-02 13:08:01 +0430 +0430
NA

بری به حرف های اخوند ها گوش کنی بهترازاینکه این داستان هارو بخونی

0 ❤️

296577
2011-09-02 13:47:06 +0430 +0430

موضوع خیانت
جذابیت درحد پلنگتون
روان نویسی صفر
دیکته اوه فوق باحال
خود شیفتگی کیر خر اسب زرو
احترام به مخاطب . صحبتش را نکن.
خوبه از قرار میخوای یه دویست قسمتی ناله کنی و تراوشات ذهن معیوبت را به خورد ملت بدی جلبک دیگه ننویـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــس

0 ❤️

296579
2011-09-02 14:28:29 +0430 +0430
NA

عجب داستانی بود کل علی!!

0 ❤️

296580
2011-09-02 14:42:10 +0430 +0430
NA

یه بابایی بود در یه روستایی، معروف به «کل علی». این آقا رفت مکه و وقتی برگشت، دوست داشت که هم‌ولایتی‌هاش از این به بعد «حاج علی» صداش کنند. شروع کرد برای یکی داستان تعریف کردن که: داشتیم از مکه برمی‌گشتیم، فلانی رو دیدم. صدام کرد «حاج علی» کجا می‌ری؟ هنوز کاروان ما حرکت نکرده. بیا اینجا پیش من بشین «حاج علی» تا نوبت ما بشه. ببینم«حاج علی» سوغاتی چی خریدی. راستی، «حاج علی» دلت برای بچه‌هات تنگ نشده؟
خلاصه هی گفت و گفت و گفت و به طرف حسابی حالی کرد که اونجا «حاج علی» صداش می‌کردند. وقتی ماجراش تمام شد، همولایتی‌اش گفت: عجب داستانی بود «کل علی»!!
حکایت داستان تو هم همینه. هی خواستی لابه‌لای این ماجرا، حالی‌مون کنی که تحصیل کرده و مرفهی . . . اما راستش رو بخوای، از همۀ سوتی‌هایی که دادی، معلومه که بیشتر همون «کل علی» هستی!!

0 ❤️

296581
2011-09-02 15:10:49 +0430 +0430
NA

تا این جاش که ریدی ولی اگه ادامه بدی یه زره از انی که ریخته جمع میشه

0 ❤️

296582
2011-09-02 17:13:09 +0430 +0430
NA

وایییییییییی چقدر اون حرکتت که درش آوردی و دستشو گذاشتی روش چندش آور بود حالمو بهم زدی مردک بی شخصیت اصلا نمیخواد ادامشو بنویسی

0 ❤️

296583
2011-09-02 19:15:15 +0430 +0430
NA

ـ رتبۀ چند کامنت‌دهنده‌ای که در داستان‌های اخیر، «ساختار و محتوای داستان» را نقد کرده‌اند (از 5)، براساس سه معیار نزاکت در نظر، جذابیت نقد، و اعتبار نقد

ـ شمارۀ جدول: 0018
سپیده 58: نزاکت در نظر (3/5) + جذابیت نقد (3/5) + اعتبار نقد (3) = میانگین (3/3)
سایناجون4: نزاکت در نظر (4) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (3/5) = میانگین (3/3)
ام.ام. 6113 ام.ام: نزاکت در نظر (2/5) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (4) = میانگین (3/1)
سعید70: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (3) = میانگین (2/8)
سو لونلی: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (2/5) + اعتبار نقد (3) = میانگین (2/8)
گنجینه: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (3) = میانگین (2/6)
بچه مشهد: نزاکت در نظر (3/5) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (2/5) = میانگین (2/6)
هومن 855: نزاکت در نظر (2) + جذابیت نقد (3) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2/3)
سینا سی.آر. 7: نزاکت در نظر (3) + جذابیت نقد (1/5) + اعتبار نقد (2) = میانگین (2/1)
منتقد: نزاکت در نظر (2/5) + جذابیت نقد (1/5) + اعتبار نقد (1) = میانگین (1/6)
خفت‌کن: نزاکت در نظر (0/5) + جذابیت نقد (2) + اعتبار نقد (1/5) = میانگین (1/3)

نظر جذاب هفته: end maram (در داستان: کاش همیشه بهار بود)
به دلیل هیچ‌گونه خلاقیت و عرضه‌ای در زدن مخ.

0 ❤️

296584
2011-09-03 00:19:10 +0430 +0430
NA

((ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﭼﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺟﺴﺘﻪ
ﮔﺮﯾﺨﺘﻪ ﺑﺎ ﺳﺎﻗﯽ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﮐﻪ
ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﯿﻢ ﺗﻠﻔﻨﯽ
ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﮐﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﺭﻭ ﺩﺍﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﺑﺎﺯ
ﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﯾﻢ))
فقط يه سوال چجوري بار اول زنگ زد باز هم با هم صحبت كردين؟
اين داستان به نظر من خيالپردازي بيش نبود

0 ❤️

296585
2011-09-03 01:57:11 +0430 +0430
NA

والا به خدا موندم چی بگم از بس از چرت بودن بی محتوایی داستان های سایت نوشتم که دیگه روم نمیشه نقد کنم.چون باز مجبورم همون حرفهای تکراری زو بزنم.از اون طرف هم تعدادی از دوستان نظردهنده ها رو متهم میکنن که توی داستانها دنبال یه سوژه یا سوتی میگردن که روش مانور بدن وباهاش دهن نویسنده رو سرویس کنن.شما بگید بچه های سایت اگه از این داستان تعریف وتمجید کنن واقعأ خودشون رو مسخره نمیکنن؟وقتی یک فرد به قول خودش تحصیل کرده نگارش به این افتضاحی دارهف ودرحالی که خودش رو یه آدم با فهم وکمالات معرفی میکنه در برخورد بایه خانمی که بهش اعتماد کامل داره و اون رو سنگ صبور خودش کرده تاحدی که مشکلات عاطفی و خانوادگیش رو پیشش بازگو میکنه چنین رفتار زننده ای داره چی باید گفت؟شما خودتون رو جای این آدم بذارید وقتی شخصی به دلیل کمبود های عاطفی به شما تکیه میکنه،براش چیکار میکنید؟باسوءاستفاده از وضعیتش وتحریک احساساتش اون رو وسیله قرار میدید برای ارضاء میل جنسی واغده هاتون یا از حس انسان دوستی و وظیفه شناسی برای پیدا کردن یک راهکار مناسب استفاده میکنید؟وقتی یک زن شوهر دار از روی اعتماد به شما نزدیک بشه و ازنابسامانی زندگی و نداشتن تکیه گاه عاطفی پیش شما شکایت بکنه اون رو با استفاده از صحبت های رکیک ورفتار تحریک آمیز به بی راهه میکشونید،وقتی کسی افسار افکارش رو به دست شما میده شما برای جبران اغده وکمبود هاتون به جای دادن یک راهکار مناسب اون رو متوجه کیر کلفت و جنبه های سکسیتون میکنید؟قضاوت باشما.

0 ❤️

296586
2011-09-03 12:13:03 +0430 +0430
NA

داستان خیلی چندش آور بود. وقتی داری مینویسی یه حموم برو بوی تنت رو داستان اثر نذاره.خیلی کثیفی آشغال چاقال

0 ❤️