هر کو نکند فهمی

1401/08/01

سی سال پیش بود که که دختری هفده ساله به نام سارا دل ساقی محله رو میبره و به هر شکلی که شده اونو تصاحبش میکنه ، دختر نوجوان عروس بزرگ خانواده ای میشه که پنج تا پسر داشت ،
طی پنج سال اول زندگی مشترکش صاحب سه تا پسر میشه ، معتاد شدن شوهر سارا و زندانی شدنش به دفعات و رفت و آمد دوستای شوهرش به خونش باعث شده بود هر جور وصله ناجوری به سارا زده بشه ولی راست یا دروغ رو فقط سارای زیبا و جوان میدونست ،
با گذر سی سال از زندگی زناشویی سارا با وجود زاییدن سه شکم به صورت طبیعی هنوز سارا ی زن میانسال زیبا بود که برای دل خودش یا شاید به امید شبی که شوهر مفنگیش بتونه باهاش سکس کنه به خودش میرسید و چشم مردان زیادی به دنبالش بود ،
خونه نقلی جدید و شام و نهار زندگی سارا و خانوادش حالا مدیون پسر بزرگش مهرداد بود که توی شرکتی کار میکرد که به تازگی برای پدرش نگهبانی جور کرده بود و پسر دوم رو سروسامان داده بود و تأکید بر این داشت برادر کوچیکش رو هم سروسامان بده ،
مهرداد هوسی در سر داشت که فراتر از یک خواسته بود ،
طی چند سال اخیر نگاه شهوت انگیز به اندام مادر برای مهرداد از احساس گناه به احساس نیاز تبدیل شده بود و هیچ طوری از سرش در نمیومد ،
مهرداد که شایعاتی از سارا شنیده بود کار خودش رو توجیه پذیر میدونست ولی سارا هرگز نمیتونست چنین چیزی حتی برای پسرش بپذیره ،
مهرداد اندام بزرگ و برجسته سارا رو حیف و میل شده میدونست و میخواست برایش یک مرد تمام و کمال باشه و حاضر بود سالها صبر کنه تا به معشوقه‌ش برسه ،
مهرداد سعی میکرد با صحبت های خصوصی و نوازش های پسرانه به سارا نزدیک بشه ولی این کارها قبل از اینکه به سرانجام برسه باعث کنش سارا میشد و بی نتیجه میماند ،
پاییز شده بود و سارا دچار سرماخوردگی شدیدی شده بود و مثل همیشه مهرداد پرستار سارا بود ،
آخرین بازدید از حال سارا رو مهرداد ساعت دوازده شب انجام داده بود و نگران حالش بود در حالی که عمیقاً از دست کشیدن به بدنش لذت میبرد ،
مهرداد اونشب مثل خیلی از شب ها از آتش عشق و شهوت گُر گرفته بود و تا دیر وقت خوابش نگرفت و در این فکر که چرا نمیتونه پیش عشقش بخوابه بود ، آتش شهوت ساعت دو نصف شب مهرداد رو بلند کرد و با نگاهی به برادر کوچیک تر به اتاق سارا برد ، نزدیک و نزدیکتر رفت و به تن بی جون سارا رسید دست لرزونش رو روی پیشونی سارا گذاشت ، سارا تب کرده بود و با لمس دست مهرداد روی پیشونیش بیدار شد ،
دست مهرداد به لباس سارا رفت که خیس عرق شده بود ،
مهرداد)مامان تب داری باید تبت رو پایین بیاریم ، میتونی شیافت بزنی ؟
سارا که از درد و بی جونی نای حرکت نداشت گفت احتیاج نیست خودم خوب میشم ،
مهرداد بدون انگیزه ای از کلامش و صرفاً از نگرانی گفت میخوای خودم برات بزنم ؟
اگه مهرداد به سوالش فکر میکرد میتونست جواب سارا رو حدس بزنه ،
مهرداد)پس میرم دستمال مرطوب بیارم ،
مهرداد رفت و با حوله صورت و تشت آب برگشت و حوله خیس رو چند باری روی صورتش گذاشت و برداشت ،
مهرداد)مامان لباست خیس شده باید درش بیارم ،
سارا که نای گفتن نداشت با صدای کم جون گفت نیازی نیست ،
شاید امشب تنها شبی بود که میتونست مهرداد رو به سارا نزدیک کنه ،
مهرداد بلند شد و به سمت در اتاق رفت و صندلی کنار در رو به در تکیه داد تا کسی نتونه در رو باز کنه ،
چشمای نیمه باز سارا به مهرداد بود که به سمتش اومد و با گلوی خشک و صدایی بم گفت کسی نمیاد ،
سارا در هضم این جمله مونده بود که دستای مهرداد بلوز سارا رو تا زیر گلو بالا داده بود و سینه های عریان بلورین و بزرگ سارا بیرون افتاد و سارا مجبور به همکاری برای خلاص شدن از بلوز خیسش شد ،
دست سارا بروی سینه هاش رفت و از شرم گاهی از مهرداد لباس میخواست و گاه ملحفه ،
مهرداد از خلوت خصوصی که با سارا داشت خوشحال بود و بدنش شروع به ترشح هورمونهای مردانه کرده بود و قصد تمام کردن رو نداشت ،
مهرداد حوله خیس رو دستش گرفت و روی شکم سارا گذاشت و شروع به حرکت دادن حوله کرد و از پهلوها و بالا عرق تن سارا رو گرفت و دوباره حوله رو خیسوند و با فکری آغشته از شهوت دست سارا رو گرفت تا از سینه هاش جدا کنه ،
سارا فهمیده بود این محبت تنها از سر دلسوزی نیست و حالا اون انرژی رو برای مقابله نداشت و تسلیم شد تا دستش کنار بره و سینه هاش برای دست کشیدن مهرداد آماده بشن ،
مهرداد که فکرش رو نمیکرد به همین زودی بتونه سینه های سارا رو ببینه داشت حوله رو بارها به روی سینه هاش میکشید و هر بار با دیدن حرکت سینه های سارا به بالا و پایین نفسی در سینش میمرد و تبدیل به آه و حسرت میشد ،
سارا با چشمانی بسته میدید و لمس میکرد دستانی که پشت حوله خیس از کشیده شدن به سینه اش سیر نمیشن ،
دست بدون واسطه مهرداد برای حس تب سارا روی پیشونی سارا نشست و با لمس کل صورتش به پایین و پایینتر رفت و از گردن و شونه هاش عبور کرد و به جفت سینه هاش کشیده شد و تا شکم رسید ،
سرفه های سارا اجازه نمیداد مهرداد احساس امنیت کنه ،
مهرداد دست از حوله کشیدن برداشت و کنار سارا نشست ،
کف جفت دستان سارا به روی سینه های بزرگش نشست و چشمانش رو باز کرد و گفت ممنون مهرداد حالم بهتره ،برو بخواب ،خودم لباس میپوشم ،
مهرداد خم شد و بوسه ای به پیشونی سارا زد و دست سارا رو گرفت و صاف کرد و سرش رو نزدیک شونه سارا گذاشت و دستش رو برد و بازوش رو روی سینه سارا گذاشت و شروع به نوازش صورت سارا کرد ،
مهرداد در حالی که بغض توی صداش بود گفت احتیاج به تشکر نیست همین که بتونم کنارت باشم برای من هم استراحته هم رضایته ، قرار نیست هیچ وقت تنهات بزارم و قرار نیست تو هم منو تنها بزاری ،
همه میرن و فقط منو تو میمونیم ،
سارا حالا میفهمید که میل مهرداد بهش زودگذر نیست و این عشق داره تباهش میکنه ، سارا جوابی جز سکوت نداشت ،
بازوی مهرداد به زیر سینه سارا رفته بود و نگاه مهرداد از صورت سارا به سینه سارا دوخته شده بود ،
این رابطه چیزی جز تباهی نبود ولی خواسته جگر گوشه سارا بود و امشب کاملاً برای سارا خواسته مهرداد روشن شده بود ،
سارا دستی که زیر سر مهرداد بود رو دور سر مهرداد حلقه کرد و سرش رو به بدنش فشرد و به آرومی شروع به نوازش کرد ،
فاصله صورت مهرداد با سینه سارا تنها یک یا دو بند انگشت بود ،
دست دیگه سارا از روی سینش افتاد و دست مهرداد به پایین اومد وسط دوتا سینه سارا موند،
قفسه سینه سارا از این وضع موجود تند تند بالا و پایین میشد ،
لبهای مهرداد به سینه سارا رسید و بوسه ای که برداشتنش چند ثانیه طول کشید از سینه سارا گرفت،
شاید سارا با وجود مریضی خودش رو برای رابطه آماده کرده بود ولی مهرداد سرش رو برداشت و گوشه لبهای سارا رو بوسید و با جمله زود خوب شو اتاق رو ترک کرد ،
چهار روز بعد که پنجشنبه بود و مهرداد از سر کار برمیگشت برادر کوچکترش رو دید که کوله پشتی برای خوشگذرانی با دوستانش آماده کرده بود مهرداد تا شروع به گیر دادن به برادرش شد سارا اومد و وساطت کرد که کاریش نداشته باش،
مهرداد که شاکی شده بود سرش رو به سمت سارا چرخوند و دید که سارا مثل نو عروسها موهاش رو رنگ کرده و اصلاح صورت کرده ، مهرداد دست و پاش رو گم کرد و از موضع خودش کوتاه اومد ،
مهرداد که میدونست امشب با عشق زندگیش به حجله میره برای خرید وسایل بهداشتی از خونه بیرون رفت و وقتی برگشت شوهر شناسنامه ای سارا سر شام بود و سارا منتظر خروجش از خونه بالای سرش ایستاده بود ،
سارا با خروج شوهرش از خونه به حمام رفت و با خروجش مهرداد برای شبی که در پیش بود به حمام رفت ،
مهرداد با وجود شورتی که پوشیده بود حوله رو دور خودش پیچید که شوق و ذوق کیرش رسواش نکنه ،
پشت در اتاق سارا وایساد و برای برداشتن لباسهاش در زد و اجازه ورود خواست ، صدایی از سارا نشنید و آهسته در اتاق رو باز کرد ، اولین چیزی که دید تشک دونفره ای بود که سالها پهن نشده بود و بوی تند عطر به مشامش خورد ،یک قدم به داخل اتاق برداشت که سارا رو دید که با شورت فسفری و سوتین سورمه ای کنار آیینه داشت آرایشش رو کامل میکرد ،
سارا با اون اندام پر حجم زنانه قرار از دل بیقرار مهرداد برده بود ،
با هیچ گوش کری نمیشد صدای ضربان قلب مهرداد رو نشنید ، به آرومی ابر و باد به سمت سارا قدم برداشت تا به پشت سر سارا رسید ، سرش رو کنار سر سارا رسوند و بهش از توی آیینه لبخند زد و دستاش رو آورد جلو و لوازم آرایشی رو از دستش گرفت و به زمین انداخت ،
بوسه ای به شونه سارا زد و حوله رو از کمر خودش جدا کرد و به سارا چسبید تا سارا آلتی رو که برای کشف حریم خصوصیش سیخ شده بود رو روی درز کونش حس کنه ، دستای مهرداد به دور شکم سارا حلقه شد و بوسه های متعدد به شونه و گردنش میزد ، با رسیدن دستاش به روی سینه هاش دستای سارا به عقب رفت و در پی لمس بدن مهرداد رفت ،
دستان بیقرار مهرداد هر لحظه مقدار بیشتری از سینه های معشوقه اش رو عریان میکرد ،
سارا فاصله گرفت تا دستش بین تنشون بره و کیر مهرداد رو لمس کنه ،
مهرداد فاصله گرفت و سوتین که حالا مزاحم بود رو باز کرد ،
جفتشون به رودررو شدن احتیاج داشتن ، سارا برگشت و مهرداد طلب لبهای بزرگش رو کرد و با گرفتن صورت سارا توی دستاش لب های رژیش رو بوسید و هر بار بوسه ها به خورده شدن انجامید ،
دستای سارا به زیر شورت مهرداد رفته بود و کیرش رو بیرون آورده بود و انگار که سالهاست توی این رابطه ست دستانش رو به آرامی دور کیر مهردادش بازی میداد و نمیذاشت که از سیخ شدن بیوفته ،
با خم شدن مهرداد برای خوردن سینه هاش کیر از دسترس سارا خارج شد و اینبار دستای سارا بدن مهرداد رو نوازش میکرد و نگاهش به ذوق مهرداد از خوردن سینهاش بود ، یک دهن و دوتا دست برای سیر شدن مهرداد کم بود ،
مهرداد بلاخره توی این حالت از خوردن سینه‌ها خسته شد و دست معشوقه اش رو گرفت تا به رختخواب ببره ، با دراز کشیدن سارا مهرداد سراغ وسایلش رفت و در برگشت از شر شورتش خلاص شد ،
سارا با دیدن اسپری تأخیری و کاندوم لبخندی به مهرداد زد و وسایل رو از دستش گرفت و گفت اینبار نه.
مهرداد روی شکم سارا نشست و شروع به خوردن دوباره لبهای سارا کرد ،
هیچ عجله ای برای ارضا شدن نبود فقط لذت میخواستن اونم زیاد ،
وسط لب گرفتن ها مهرداد به نشانه موفقیت فاصله گرفت و لبخندی به نگاه سارا زد و سرش رو کنار سر سارا گذاشت و بغلش کرد و باز بوسه هایی از صورتش و لبهاش گرفت ،
توی صورت سارا رضایت بود ولی هنوز نمیتونست با شریک جنسیش راحت باشه ،
ولی مهرداد کلی ایده برای این رابطه داشت ،
مهرداد به سراغ شورت سارا رفت و آخرین مانع آرزوهاش رو با همکاری سارا از باسن و ران و پاهاش جدا کرد ،
سارا حسابی خودش رو برای این رابطه آماده کرده بود ولی دو دهه اختلاف سنی باعث شده بود درک زیادی از خواسته های مهرداد نداشته باشه و وقتی مهرداد سرش رو مابین پاهایش برد و شروع به خوردن چوچولش کرد تلنگری از پیچیدگی این رابطه خورد ،
مهرداد که انگار نه انگار این کُس ی زن میانساله با اشتیاق زیاد گوشه گوشه‌ی لای پای سارا رو زبون میزد و از مزش لذت میبرد ،
اگه مهرداد شناختی از رابطه نسل های قبلی نداشت به سارا برای خوردن کیرش سخت میگرفت ولی بعد از خوردن کامل لای پای سارا بین پاهاش نشست و آماده شد تا کیرشو با چیزی که آرزوش رو داشت آشنا کنه،
دیدن این صحنه برای سارا قابل حضم نبود و سعی میکرد با مهرداد چشم تو چشم نشه ولی دیگه نمیتونست صدای لذت هاش رو پنهان کنه و با اولین اتصال کیر مهرداد به واژنش نفس در سینش حبس شد و با ورود کیرش از بیرون اومدن نفسش آهی آروم ولی کشیده درست شد که نگاه مهرداد رو به خودش جلب کرد ،
دیگه چیزی برای پنهان موندن نمونده بود و مهرداد و سارا لذت خودشون رو بروز میدادن ، چشمهای مهرداد خمارآلود شده بود و صدای آه کشیدن سارا نشانگر لذت زیادش بود ،
کیر مهرداد تا ته داخل کُس سارای دوست داشتنیش بود و همراه با تلمبه زدن دلش خوردن لبهای معشوقه اش رو میخواست،
خم شد تا کامی از لبان سارا بگیره ،سارا به استقبالش اومد و لبهاش رو بیشتر از چیزی که خواست مهرداد بود میخورد و علائم بدنش میگفت که سارا خانم طاقت کنترل خودش رو نداره و فشار دست ها و پاهاش دور بدن مهرداد هر لحظه بیشتر و بیشتر میشد ،
مهرداد خیلی خود نگهدار بود ولی دیگه تلاشش بی فایده بود و مابین دست و پاهای قفل شده سارا شروع به پاشیدن آب کیرش توی کُس سارا شد و سارا حس گرمای منی مهرداد استارت ارگاسم شدنش رو زد و مثل دوران نوجوانی خودش رو با جیغ ریزی رها کرد و از تکاپوی افتاد ، مهرداد تلمبه های بدون نظمی به کُس سارا میزد تا آخرین قطرات آبش هم خالی بشه ،
مهرداد آخرین بوسه ها رو از لبای عشقش گرفت و کنار سارا افتاد ،
چشم مهرداد از سارا برداشته نمیشد ، سارا این رابطه هنوز براش یک گناه یا رابطه ای شرم آور بود و مهرداد این رو متوجه شده بود ،
مهرداد سراغ دستمال کاغذی ها رفت و بعد از تمیز کردن خودش دستمال ها رو روی تشک برد و پاهای سارا رو کنار زد تا براش لای پاهاش رو تمیز کنه ، سارا نمیتونست توی چشمای مهرداد نگاه کنه ،
مهرداد دستمال های آغشته به منی رو کنار گذاشت و کنار سارا رفت و خودش رو بغلش انداخت و سارا رو به بغلش کشوند و باهاش چشم تو چشم شد،
مهرداد)عزیزم نگام کن و بگو که تو هم راضی هستی ؟
سارا)راضیم ،
مهرداد)پس بگو کجای کارمو دوست داشتی ؟
سارا)عزیزم همش خوب بود ،
مهرداد)پس دوباره انجامش بدیم ؟
سارا)الان ؟!
مهرداد)آره ، مشکلی هست ؟
سارا)نه ،نه، فقط  تو هم خواسته هات رو بگو؟(سارا از خواسته های جوانان امروزی آگاه بود)
مهرداد)بهت سخت نمیگیرم ، کم کم میفهمی ،
سارا)میخوام الان بدونم ،
مهرداد) بلدی بخوری ؟
سارا چشماش رو از روی خجالت دزدید و گفت یاد میگیرم ،
مهرداد)تا حالا سکس از مقعد داشتی ؟
سارا جابجا شد و بلند شد و حوله ش رو برداشت و گفت من ی دوش بگیرم و برگردم ،
در نبود سارا مهرداد اسپری رو به تخماش زد و خودش و اتاق رو برای سکس دوباره آماده کرد ،
با برگشت سارا اتاق بار دیگه فضای سکسی به خودش گرفت ،
سارا حوله رو کنار انداخت و بین پاهای مهرداد نشست و کیرش رو توی دستاش گرفت و سعی در راست کردن کیرش داشت ، از بوی اسپری متوجه شد باید به صورت خوابیده شروع به ساک زدن بکنه ،
هر آدم عاقلی میتونست بفهمه که این بار اوله که سارا مزه کیر رو میچشه و سعی داشت با توی دهن داشتن کیر اونو آماده کنه ، مهرداد از دیدن کیرش توی دهن عشقش تحریک شد و کم کم کیرش جون دوباره گرفت ،
دیگه کیر مهرداد توی دهن سارا جا نمیشد و سارا سعی بر لذت دادن به طرف جنسیش داشت و با مکیدن عمیق کیرش سعی بر این لذت داشت ،
مهرداد از دیدن کیرش توی دهن سارا لذت کافی رو برده بود و ازش خواست که زانو بزنه و خودش رو آماده سکس مقعد کنه ،
سارا لبخند بر لب در حالی که پوزیشن داگ استایل میایستاد گفت فقط بدون بار اولمه پس آروم انجامش بده ،
مهرداد از شنیدن این خبر دودل شد و تصمیم گرفت که تا جایی که دردش نگیره پیش بره برای همین پشت سرش خیمه زد و شروع به خوردن سوراخ کونش کرد ، مهرداد که امشب شب برآورده شدن آرزوهاش بود اون کون گنده سارا رو از چنگ و دندان سرخ کرده بود و بلند شد و کیرشو روی کُسش گذاشت و با چند بار عقب و جلو کیرشو توی کُسش جا کرد و شروع به تلمبه زدن کرد، آب جمع شده توی دهنش رو وسط لمبرای کونش انداخت و به سمت سوراخ کونش هدایتش کرد و همراه با تلمبه های نامنظم شستش رو روی سوراخ کونش گذاشت و شروع به بازی دادن انگشتش کرد ،
سارا تمام ترس بود و هر بار با فشار انگشت مهرداد ماهیچه‌های کونش رو منقبض میکرد ولی از حوصله مهرداد و لیزی انگشت بلاخره شست مهرداد داخل رفت و نگه داشت ، حالا دیگه ترس سارا ریخته بود و مقدار درد رو بخاطر شریک جنسی جدیدش تحمل کرد ،
تلمبه های مهرداد توی کُسش درد رو قابل تحمل کرده بود ،
حالا مهرداد داشت شستش رو تا ته توی کونش تلمبه میزد ، چیزی نگذشت که دوتا انگشت اشاره و میانی رو جایگزین شستش کرد و باز سرعت تلمبه ها رو توی کُسش زیاد کرد ،
حالا که که تونسته بود دوتا انگشتش رو توی کونش جا بده دست از تلمبه زدن برداشت و کیرشو درآورد و شروع به بازی دادن انگشتاش توی کون سارا کرد ،
سارا چیزی از درد نشون نمیداد و این مهرداد رو برای کردن کون سارا قوی میکرد ،
چیزی نگذشته بود که دوتا انگشت مهرداد کونش رو حسابی باز کرده بود ،
مهرداد یک دستش رو دور شکمش گرفت و کیرش رو با انگشت ها جابجا کرد ،
تاب و تحمل سارا تمام شد و از درد وا داد و خودش رو به جلو هُل داد ، در ابتدا مهرداد خودش رو همراهش به جلو هُل داد تا کیرش داخل بمونه و بعد ازش خواست که کمی تحمل کنه و قول داد که از اینجا به بعدش دردش نگیره ،
سارا که هر لحظه دردش کمتر میشد به مهرداد اعتماد کرد و تن به خواسته‌اش داد ،
مهرداد با مهارت شروع به ماساژ لبه های مقعدش کرد و تلمبه های ریزی درجا میزد ،
ناله سارا بلند شده بود ولی اعتراضی نمیکرد ،مهرداد شروع به هُل دادن کیرش کرد و با تحملی که سارا از خودش نشون داد به مرور کیرشو تا انتها توی کونش جا داد ،
ناله های سارا سر به فلک کشیده بود و لرزشی با هر تلمبه توی ناله هاش شنیده میشد ، لرزش لمبرای بزرگ کون سارا زیر تلمبه های مهرداد همون حسی رو داشت که مهرداد رویاش رو دیده بود ، دستای ستون شده سارا خسته شد و صورت سارا به تشک چسبید ، مهرداد ازش خواست تا آروم دراز بکشه تا همراهش به صورت دراز کش سکس کنن ،
سارا بالشتی زیر لگنش گذاشت و دراز کشید ،مهرداد حالا در پوزیشنی سخت تر به کون سارا تلمبه میزد و لمبرای کونش رو چنگ میزد ، نیم ساعت از تلمبه زدن مهرداد گذشته بود و مهرداد در آستانه ارضا شدن نگران ارضا نشدن سارا بود غافل از اینکه نو عروس میانسال ما ارگاسم دومش رو هم نوش جان کرده ،
مهرداد قطرات منی خودش رو تا آخر توی کون سارا خالی کرد و با بوسه هایی به پشت سارا کنارش افتاد و با صورت پر از اشک و لبخند سارا مواجه شد.

نوشته: مهرداد


👍 20
👎 4
107801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

899934
2022-10-23 00:54:16 +0330 +0330

سوم شخص مزخرفی بودی

1 ❤️

899937
2022-10-23 00:57:34 +0330 +0330

بد نبود ولی خاطره اونم از نوع واقعیش را بیشتر می پسندم تا داستان و کستان و جق نامه

داستان هم اگه می نویسید بهتره که نویسنده خودش را به جای یکی از شخصیت ها قرار بده.

0 ❤️

899945
2022-10-23 01:33:59 +0330 +0330

دمتگرم جدید بود😊

0 ❤️

899953
2022-10-23 04:17:51 +0330 +0330

اینکه سوم شخص تعریف کنه کلا داستانو خراب کرد مخصوصا که اگه خود مهرداد تعریف میکرد میتونست حداقل وسط سکس صداش کنه مامان ، کاری به تابو بودن داستان ندارم اما وقتی داستان مادر مینویسی و میخوای سکسی باشه حداقل چندبار باید پسر مادرشو صدا کنه اینجوری بهتر و سکسی تره

1 ❤️

899957
2022-10-23 04:58:04 +0330 +0330

اسپری به تخم😂😂😂
اون وقت چه تاثیری داره

1 ❤️

900001
2022-10-23 14:00:35 +0330 +0330

قسمتی که برای راضی شدن وتن دادن مادرش به این رابطه رو خیلی مبهم وناقص بیان کردی شبی که تب داشت اتفاق چندانی نیافتاد وبعدهم که برادرکوچکتر داشت به تفریح میرفت کاملا مادرش رو اماده سکس بیان کردی واینکه چطور سارا به این حد رامدوراضی شده معلوم نشد.یااینکه رفت امددوستای پدرش ووصله های مردم به مادرش تکلیفش معلوم نشد ایا سارا خطایی کرده وبرای همین زود واداد یاکه نه.وچندتانکته دیگه که همه اینا نشان از نقص وکمبودنوشته هست‌

3 ❤️

900022
2022-10-23 20:24:28 +0330 +0330

مامان منم چند ساله الان کیر نخورده دوست دارم خودم این کمبودشو براش جبران کنم
مخصوصا ک سالهاس تو کف اون کون گنده و خوش فرم و سفیدشم

2 ❤️

900030
2022-10-23 21:40:56 +0330 +0330

جدید بود لذت بردم

0 ❤️

900415
2022-10-27 02:59:03 +0330 +0330

چنین گفت رستم به اسفندیاااار :|
کرسیشعری خواندیم خسته‌کننده…

0 ❤️