نان حرام و به گا رفتن خانواده

1390/08/21

سلام من ارینم خاستم بگم که این داستانی که مینویسم راسته راسته هرکی کس شر بگه ، بگه به تخمم من حدود هشت سال پیش درجه دار نیروی انتظامی بودم ابتدا تو کردستان خدمت میکردم ولی بعدش تو سیستان وبلوچستان راستش من اون موقع متاهل بودم و، وقتی که به اون خراب شده رفتم دیگه داشتم میمردم نه ابی نه هوایی نه دوستی نه رفیقی ،راستش اون موقع رمضون بود ومن در اونجا ازبی ابی داشتم میمردم کار ندارم بعد از مدتی ما به اب وهوایه اونجا عادت کردیم منو به گروهان پیشین ازتوابع هنگ مرزی نگور جکی گور فرستادند وقتی برای تقسیم شدن رفتم دفتر سرهنگ سیم چی بهش گفتم من با فلانی بودم ازدوستان شما وما رو به یه جای خوب واب ونون دار فرستاد خداییش مرد خوبی بود الان فرمانده منطقه کرمانشاهه ،

اقا مارفتیم پاسگاه سوراب بعد از اشنایی با پرسنل اونجا یه چند روزی خودمو زدم به خریت یعنی چیزی نمیفهمم که شما دارید بار رد میکنید خلاصه منم رادادند فرمانده پاسگاه فردی بود زابلی کسکش تر از خودش خودشه مرادی (مستعار) فامیلیش بود ما که داشتیم دزدی میکردیم اون کسکش از ما هم دزدی میکرد انقدر دزدی کرد که یه روز ازخونش زنگ زدن که بابا بچتو عقرب نیش زده گفت الان بارو رد میکنم میام به ما اعتماد نکرد تمام بارهارو رد کرد وبعد رفت اون کسی که ما بارهاشو رد میکردیم اسمش نیاز بود خداییش مرد دومی تو اون خراب شده نبود بگه من از اون بهترم نیاز اسکانی مرد روزگار من در شهر غربت هرجا هستی یادت به خیر بله نیاز با اون لهجه تخمیش گفت بابا این کسکش عقرب دخترش رو نیش زده تازه رفت به خدا میمیره خلاصه ما اون شب بارونی رو رد کردیم وصبح همه خبر دار شدیم که دختر بیچاره مرده بود اخه فاصله شهر مرزی پیشین تا شهر چابهار حدود 150کیلومتره تا رسیده بود اونجا بیچاره تموم کرده بود دکتر گفته بود اگه دوساعت زودتر میاوردین سم زدایی میشد ولی امان از پول حرام اقا ما این جریانو دیدیم گفتیم نکنه ماهم یه بلایی سرمون بیاد یا زنمون جنده شه یا …خلاصه باهر بدبختی ازاون پاسگاه رفتم یه پاسگاه اونورتر اسمش دره دور بود واقعن هم دره بود هم دور حداقل یه خوبی داشت دزدی توش نبود یه فرمانده ای داشت اسمش فرامرزی (مستعار) بود از همون روز اول فهمیدم کسکشه خیلی دوست داشت بره جایی که من بودم من هرچی گفتم بابا جان به دردت نمیخوره به گوشش نرفت که نرفت خلاصه این حرف هم به گوش ما رسید که فرمانده گورهان جناب سروان بهرامی (مستعار) که خیلی ادم باحالی هم بود بعضی از این پرسنل رو که از یه جا به یه جای دیگه انتقال بده خانمشونو به یه نحوی میگاد تا همه هم متوجه بشن خلاصه ما یه چیزایی فهمیدم داشتم از خودم واون شغلی که انتخاب کرده بودم حالم به هم میخورد یه شب همه دور هم جمع شده بودیم که اقای فرامرزی گفت بچه ها قول میدم من فردا تو دروازه ردیگ هستم من خیلی ادم بی رودربایستی هستم فوری دوزاریم افتاد گفتم اونجوری که تو میگی باید فرداهم اونجا خدمت کنی زنو بچت چی گفت به تخمم من اون جا برم زنو بچه پیشکش خلاصه ما انکار میکردیم ایشان اسرار که یه دفعه فرمانده گورهان گفت اقای ارین من بیسیم چی بودم اون وقت کسی بدون اجازم دست به بیسیم نمیزد اخه اون شب من افسر نگهبان هم بودم گفتش اقای ارین به این اقای فرامرزی بگو همین الان یه تماسی باخونش داشته باشه منتظرم منم گفتم جناب سروان با منزل شما تماس بگیرن (اخه اون کسکش خودش مجرد بود زنوبچش تو کرج بودن )فوری فهمیدم جریان چیه اقا این فرامرزی هم که پای بساط تریاک بود بابچه ها گفتم قربان با خونتون گفت نه احمق جون باخونه خودش دیگه من لفتش دادم تا تموم بچه ها فهمیدن جریان ازچه قراره بیچاره فرامرزی رفت بیرون وبا جناب سروان تماس گرفت اومد تو گفت اشتباه گفت توخونه خودش بود منم گفتم نه بابا من که چند دفعه پرسیدم گفت تو خونه شماست گفت ارین ولکن دیگه من الان باید برم فرماندهی پاسگاه ردیگ رو بگیرم برو جناب سروان باهات کار داره منم رفتم بیرون زنگ زدم به ستوان بهرامی گفتم بله گفت خداییش خیلی مردی حالشو گرفتم الان که دارم باتو حرف میزنم رو زن فرامرزی ام خوب گرفتی چی میخام بگم گفتم ولکن بابا بیخیال کاری داشتی گفت نه فرامرزی میخاد همین امشب بیاد ردیگ تو باهاش تصویه کن خودت فرمانده اونجا باش فردا که دوش گرفتم حکمتو میزنم.

خلاصه اون شب من با رضا زاده تصویه کردم تمام جریانو بهش گفتم اصلن ککشم نگزید گفت باجان پول فقط شرط کارمونه خدا خودت گواهی اون شب که اون اقا رفت منم وصایل وتمامی تجهیزات رو تحول دادم واومدم اول درخواست مرخصی کردم که بهم بیست روز دادن بعدش استعفای خودمو تحویل دادم که جناب سروان شکه شد گفت خول شدی گفتم خول نشدم میخام قبل از اینکه خودم خراب شم زنمو نجات بدم گفت یعنی چه میخایی بفرستمت یه جای پول فراون هم داره منم گفتم ده همین دیگه الان تو دیشب زن فرامرزی رو گاییدی گفت خوب گفتم خبر داشتی کی رو زنت بود گفت به تخمم گفتم جناب سروان همین الان نامشو بزن برم یه دقیقه دیگه اینجا باشم میکشمت خلاصه اقایان بدونید که پرسنل محترم پلیس ایران نود درصدشون دزدنو ورشوه گیر مابقی کسکش چون نمیدونن چوب خدا بیصداست آقا جان ما اونقدر نرفتم سر خدمت که اخراج شدم الان شغل ازاد دارم و از زندگیمم راضیم . حداقل نون حلال میدم زن و بچم .

نوشته: ارین


👍 1
👎 2
72505 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

304554
2011-11-12 00:21:43 +0330 +0330
NA

تا نصفه خودم دیدم هیچی معلوم نیست
ببینم داستان سکسی بود یا آموزشی یا نصیحت؟

0 ❤️

304555
2011-11-12 00:45:03 +0330 +0330
NA

ببخشید شما فکر می کنید اینارو کسی نمی دونه که امدی اطلاع رسانی

می کنی؟

اینجا سایت سکسی هستش وجودشو داری با نام واقعی بذار و تو سایت

سیاسی.

خل دیوونه.

0 ❤️

304556
2011-11-12 02:05:23 +0330 +0330
NA

آرین جون انیجا یه مشت آدم دست به کیر و انگشت به کس میان… برای داستانهایی مثل داستان شما وقت ندارن. شما ناراحت نشو!

0 ❤️

304557
2011-11-12 02:58:23 +0330 +0330
NA

داداش داستانت عالي بود و خيلي هم مردي ولي اين داستانها واسه اينجا خوب نيست

0 ❤️

304558
2011-11-12 04:10:27 +0330 +0330
NA

in kojash dastan sexy bod harchi khondam didam az sex khabari nist vali dastanet khob bod dg az in dastana inja nanevis

0 ❤️

304559
2011-11-12 05:25:33 +0330 +0330
NA

آقا جان فکر نکن اگر نون حلال بزنت بدی جلو خارش کسش رو میگیری نه جانم بیا و یه ماه بفرستش مسافرت یا خودت برو . اینو بدون که بعد از جند روز پاش رو برای سپور محله هم شده میبره بالا و سر پائی کسه رو میده اما باین معتقدم اگر با داشتن زن و بجه رفتی اب منیت رو توی کس یه زن دیگه ای ریختی بدون که اب دیگری توی کست خواهد ریخت . اما هی نوشتی فلان و مستعار اخه نمیگی ممکنه این اسم تشابه اسمی پیدا کنه . اما باز هم بنوشتن نظریاتت ادامه بده .

0 ❤️

304560
2011-11-12 06:23:06 +0330 +0330
NA

از موضوعات عیان پرده برداری نکن
یه چیزایی بگو که کسی ندونه
یه تحقیق درست و حسابی در مورد زنت بکن
اینم نصیحت من

0 ❤️

304561
2011-11-12 17:59:03 +0330 +0330

دمت گرم،…شعر خوبی نوشتی.
اما اینو هم داشته باش که در اومدن از نظام به اون
راحتی که نوشتی هم نیست.یکی از دوستای خودم
رفته بود توی نیرو انتظامی، بعد از چند سال پشیمون شد
ولی استعفاشو قبول نمیکردن.حدود 5سال خودشو به کس-خلی
زد تا باز خریدش کردن.

0 ❤️

304562
2011-11-12 20:25:14 +0330 +0330
NA

siktir baba kos kesh… alaki kosesher neweshte ke 4 nafar ke dele khoshi az in nezam nadaran behet rai bedan! in alan sexy bood ahmagh? khaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaak

0 ❤️

304563
2011-11-12 20:42:02 +0330 +0330
NA

مرحبا دادا
هر چند اینجا باید حرفای شق ناک بزنی اما منکه خوشم اومد…
ایشالا سایه ت همیشه سبز باشه رو سر اهل و عیالت…

0 ❤️

304564
2011-11-13 00:35:23 +0330 +0330
NA

منم موافقم که تمامشون نون کسکشی میخورن

0 ❤️

304565
2011-11-13 02:05:26 +0330 +0330
NA

بی سرو ته و نابجا

0 ❤️

304566
2011-11-13 11:01:24 +0330 +0330
NA

تا اون جايي كه من يادمه درسته سيستان وبلوجستان هوا كرمه ولي اينطور نيست كه بي اب باشيي

0 ❤️

304567
2011-11-17 09:05:42 +0330 +0330
NA

یعنی همه کادر نیرو انتظامی انقدر بیسوادن؟من که نفهمیدم اصلا اول شخص و دوم شخصش مشخص نبود معلوم نبود کی کیو کرد فرمانده زن سروانو کرد سروان به فرامرزی داد من نمیدونم رضا زاده این وسط چیکاره بود شاید تو بخش حملو نقل بارارو جابه جا میکرده

0 ❤️

304568
2011-11-17 17:09:56 +0330 +0330
NA

باور كن خستگيمون دررفت ، از بس اراجيف نوشتن ديگه داشتيم سرسام ميگرفتيم .
خدا پدرتو بيامرزه كه به داد ما انسانهاي بي معلومات رسيدي و تونستي از درياي پرمهر و صفاي معلومات بروزت ذو تا حديث بدرد بخور يادمون بدي !!!
اما باور كن منم مثل شماره 15 هنوز گيجم كه پت و مت منگلن يا تو پت و متو منگل فرضشون ميكني ؟

0 ❤️

304570
2014-06-25 17:23:26 +0430 +0430
NA

ماکه چیزی نفهمیدیم…ولی کاملا معلومه که کوسشعرنوشتی

0 ❤️

539821
2016-05-04 11:33:36 +0430 +0430

خوب بود افرین زنده باشی داداش

0 ❤️